48 « وَإِذْ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطانُ أَعْمالَهُمْ وَقالَ لا غالِبَ لَكُمُ الْيَوْمَ مِنَ النّاسِ وَإِنِّى جارٌ لَكُمْ فَلَمّا تَراءَتِ الْفِئَتانِ نَكَصَ عَلى عَقِبَيْهِ وَقالَ إِنِّى بَرِىءٌ مِنْكُمْ إِنِّى أَرى ما لا تَرَوْنَ إِنِّى أَخافُ اللّهَ وَاللّهُ شَدِيدُ الْعِقابِ »
ترجمه :
48. و زمانى كه شيطان زينت داد براى اين كفار قريش، كه در مقام حرب با پيغمبر صلىاللهعليهوآله و مسلمين بودند در جنگ بدر، اعمال آنها را و گفت : مطمئن باشيد احدى بر شما غالب نخواهد شد و من با شما هستم و به شما كمك مىدهم، پس از آنكه كفار با مسلمين مقابل شدند و شيطان مشاهده كرد عقب عقب فرار كرد و گفت : من بيزارم از شما مشركين ، محققاً من مىبينم آنچه را كه شما نمىبينيد به درستى كه من مىترسم از خدا و خدا سخت است در عذاب.
[ بحثى در مورد شيطان ]
«وَإِذْ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطانُ أَعْمالَهُمْ»، در موضوع شيطان بعضى منكر وجود شيطان، بلكه وجود ملك، بلكه ما وراى حسّ از عالم مجردات، عالم عقول و نفوس شدند و آيات و اخبارى كه راجع به شيطان است حمل بر نفس اماره و هواهاى نفسانيه و قواى شهويه و غضبيه و وهميه كردند و اين قول بسيار فاسد و خلاف نصوص قرآن و اخبار و ضرورت دين است و ما در همين تفسير در مقدمه بيان كرديم[1].
و بعضى قائل به وجود شيطان شدند و اينكه جسم نارى است چنانچه ملائكه جسم نورى هستند به نصّ آيات قرآن و زينت دادن شيطان را حمل به وسوسه در قلب كردند در مقابل الهامِ ملك و گفتند جسم نارى ممكن نيست به صورت جسم خاكى متشكل شود به صورت انسان يا حيوان، و بعضى قائل شدند كه ممكن است به اشكال و صور مختلفه در آيد چنانچه حكما گفتند در موضوع جنّ: «جسم ناري متشكل بأشكال مختلفة حتى الكلب و الخنزير سوى الأنبياء و الأولياء»[2] و شواهدى بر اين دعوى فى الجمله در آيات و اخبار داريم، من جمله اخبار وارده در مورد همين آيه و بعض آيات ديگر .
[اخبار درآمدن شدن شيطان به صورت انسان در چهار مورد]
اول، در برهان از امالى مسنداً از جابر بن عبداللّه انصارى روايت كرده كه گفت: شيطان در چهار مورد متمثل شده: يكى، در بدر كبرى به صورت سراقة بن مالك[3] و به اين آيه تمسك نموده كه شرحش بيايد.
دوم، در يوم العقبه به صورت منبة ابن حجاج[4] پس ندا در داد كه محمد و بچهها در عقبه هستند آنها را بگيريد.
سوم، در دار الندوة به صورت شيخ نجدى در مشاورت در امر پيغمبر صلىاللهعليهوآله و تمسك كرده به آيه «وَإِذْ يَمْكُرُ بِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِيُثْبِتُوكَ أَوْ يَقْتُلُوكَ أَوْ يُخْرِجُوكَ»[5] الآية.
چهارم، بعد از رحلت پيغمبر صلىاللهعليهوآله به صورت مغيرة بن شعبه[6] و ندا در داد كه « أيها الناس، لا تجعلوها كسروانية و لا قيصرانية، وَسِّعوُا تَتَّسِع ، فلا تردّوها في بني هاشم فتنتظر بها الحبالى[7]؛ يعنى نگذاريد بنى هاشم سلطنت پيدا كنند مثل كسرى و قيصر » .
و در مجمع از حضرت باقر و حضرت صادق عليهماالسلام روايت كرده در مورد همين آيه كه به صورت سراقة بن مالك متصور شد[8].
و از ابن شهرآشوب از اين دو امام همين را در برهان نقل كرده به اندك اختلافى[9].
و از عياشى از حضرت سجّاد عليهالسلامروايت كرده در موضوع نزول سه هزار ملك و سلام به امير المؤنين عليهالسلام در ليلة بدر و شيطان فرار كرد و گفت: «إِنّى أرى ما لا تَرَوْنَ»[10].
تفسير :
[متمثل شدن شيطان به صورت «سراقة بن مالك»]
بارى در مقام تفسير برآييم و شرح اين موضوع اين است كه قريش با قبيله بنى كنانه در محاربه بودند و طايفه بنى كنانه[11] جمعيت زيادى بودند، موقعى كه قريش براى بدر و محاربه با مسلمين آمدند خائف بودند كه بنى كنانه موقع را غنيمت شمارند و به مدد مسلمين بيايند و قريش ديگر نتوانند بر مسلمين ظفر پيدا كنند، شيطان به صورت سراقة بن مالك درآمد با جمع زيادى از شياطين و آمد نزد قريش و گفت: ما اختلاف داخلى خود را كنار
گذارديم و با شما در اين مقصد موافقيم و شما كار بسيار خوبى كرديد، كه مفاد «إِذْ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطانُ أَعْمالَهُمْ»است.
«وَقالَ لا غالِبَ لَكُمُ الْيَوْمَ مِنَ النّاسِ» كه مراد از ناس مسلمين است؛ يعنى آنها بر شما غلبه نخواهند كرد عده آنها قليل و عده شما كثير است.
«وَإِنِّى جارٌ لَكُمْ»؛ و محققاً من هم با قبيله خود به شما كمك مىدهيم و يارى مىكنم شما را.
«فَلَمّا تَراءَتِ الْفِئَتانِ»؛ موقعى كه فئه [ = جمعيت] قريش با مسلمين مقابل شدند شيطان ديد سه هزار ملك در تحت رياست سه ملك مقرب جبرئيل و ميكائيل و اسرافيل به مدد مسلمين آمدهاند كه شرح آن را ما در ذيل آيه «إِذْ تَقُولُ لِلْمُؤمِنِينَ أَ لَنْ يَكْفِيَكُمْ أَنْ يُمِدَّكُمْ رَبُّكُمْ بِثَلاثَةِ آلافٍ مِنَ الْمَلائِكَةِ مُنْزَلِينَ»[12] بيان كرديم[13].
«نَكَصَ عَلى عَقِبَيْهِ»؛ عقب عقب برگشت روى او به طرف ملائكه بود كه به او حمله نكنند و فرار مىكرد، قريش به او گفتند: چرا ما را تنها گذاشتى و در اين موقع حساس فرار كردى؟
«وَقالَ إِنِّى بَرِىءٌ مِنْكُمْ»؛ [و گفت:] من از شما بيزار شدم زيرا «إِنِّى أَرى ما لا تَرَوْنَ»؛ من گروه ملائكه را مشاهده مىكنم كه اگر تمام اهل عالم با شما هم دست شوند شكست با شماست.
«إِنِّى أَخافُ اللّهَ» [ ؛ من مىترسم از خدا]، اين خوف نه خوف ممدوح است كه مؤن بايد خوف از خدا داشته باشند، بلكه خوف از قتل است كه به دست ملائكه كشته شود چنانچه قبلاً تذكر داديم كه جبرئيل با شمشير حمله به او كرد فرياد كرد: «إني مؤّل؛ خدا به من مهلت داده»[14].
«وَاللّهُ شَدِيدُ الْعِقابِ»؛ كسى در مقابل قشون الهى عرض اندام نمىتواند كند.
دارد بعد از هزيمت قريش و ورود به مكه رفتند نزد سراقه بن مالك كه اين چه عملى بود با ما كردى و ما را به قتل و اسيرى و هزيمت دادى؟ قسمهاى محكم ياد كرد كه من اصلاً خبر از خروج شما نداشتم، تاكنون كه هزيمت
نمودهايد.
----------------------------------------------------------
[1] . ر.ك: همين تفسير: ج1، ص177 ـ 180 .
[2] . جن يك موجود آتشين است كه به شكلهاى گوناگون، حتى به شكل سگ و خوك ظاهر مىشود، به جز شكل پيامبران و اولياء. بحار الأنوار: ج60، ص283 و تفسير الميزان: ج8، ص62 با اندكى تفاوت .
[3] . أبوسفيان سراقه بن مالك بن جعشم مدلجى كنانى وفات 24ه از اصحاب پيامبر . او اشعارى دارد . در قُدَيْد ( مكانى بين مكه و مدينه ) ساكن و در جاهليت قيافهشناس بود . علم قيافه ، پىجويى از پاى شخص و درستى فراست و به زيركى از ظاهر به باطن شخص پى بردن است . مشركان او را آوردند تا رد پاى رسول خدا را به هنگامى كه از مكه به سوى غار ثور رفت ، جستجو و پيدا كند . بعد از غزوه طائف به سال 8 هجرى اسلام آورد . الأعلام ، زركلى : ج3 ، ص80 .
[4] . منبه بن حجاج سهمى از بزرگان و زنديقان قريش در عصر جاهليت بود . زندقه را از مسيحيان حيره آموخت و او رفيقِ پياله و شرابِ طعيمة بن عدى بود و با او در جنگ بدر حاضر شد . منبه ده شتر كشت . ابوقيس انصارى او را در بدر به قتل رساند . الأعلام ، زركلى : ج7 ، ص290 .
[5] . و [ ياد كن ] هنگامى را كه كافران درباره تو نيرنگ مىكردند تا تو را به بند كشند يا بكُشند يا [ از مكه ] اخراج كنند . سوره انفال : آيه 30 .
[6] . مختصرى از زندگى نامه وى در همين تفسير ، ج2 ، ص167 گذشت .
[7] . امالى طوسى: ص176، ح298 و تفسير البرهان: ج3، ص336، ح1.
[8] . مجمع البيان: ج4، ص844 و تفسير البرهان: ج3، ص337، ح2.
[9] . مناقب آل أبى طالب: ج1، ص238.
[10] . تفسير عياشى: ج2، ص69، ح70 و تفسير البرهان: ج3، ص337، ح3.
[11] . كنانه : قبيلهاى از مُضر ، جدّ آنان كنانة بن خزيمة بن مُدركة بن الياس بن مُضَر و بنو كنانة نيز از تَغلب بن وائل مىباشند و به آنان بنو عِكَبٍّ گفته مىشود كه به قريش تغلِبْ مشهورند . لسان العرب : ج12 ، ص173 مادّه كنن .
[12] . زمانى كه گفتى به مؤمنين آيا هرگز كفايت نمىكند شما را اينكه خداوند مدد فرمود شما را به سه هزار ملائكه كه آنها را براى نصرت شما نازل فرمود. سوره آل عمران: آيه 124 .
[13] . ر.ك: همين تفسير: ج5، ص80 .
[14] . كافى: ج8، ص277، ح419 و بحار الأنوار: ج19، ص305، ح46.
آیه ٤٨ « وَإِذْ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطانُ أَعْمالَهُمْ وَقالَ لا غالِبَ ... »
- بازدید: 2357