« بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ »
1 « أَتى أَمْرُ اللّهِ فَلا تَسْتَعْجِلُوهُ سُبْحانَهُ وَ تَعالى عَمّا يُشْرِكُونَ »
ترجمه :
1. آمد امر الهى پس طلب تعجيل او را نكنيد. خداوند منزّه و مبرّاست از هر عيب و نقصى و بالاتر است از آنچه براى او شريك قرار مىدهند.
تفسير :
[ در معناى «امر الهى» ]
«أَتى أَمْرُ اللّهِ» مستقبل محقق الوقوع حكم ماضى دارد، چنانچه على اكبر عليهالسلام خدمت پدر بزرگوارش عرض كرد: «العطش قتلني» و مفسرين در معناى امر الهى اختلاف كردند: عذاب الهى، قيامت، احكام دين، نزول بلا، و در اخبار به ظهور حضرت بقية اللّه تفسير فرمودهاند[1].
تحقيق كلام آنكه، خداوند در ازلْ تقدير امور الى الابد فرموده و علمش به تمام آنها تعلّق گرفته و ذات مقدسش منسلخ از زمان و زمانيات است، تماماً نزد او موجود است، چنانچه حكما گفتند دهر محيط بر زمان است و سرمد محيط بر دهر است و معناى سرمد آنكه ازلى و ابدى است لذا مىفرمايد: «أَتى أَمْرُ اللّهِ» و امر الهى همان ايجاد اوست و احتياج به كلمه كن هم ندارد و تعبير به اين كلمه از ضيق عبارت است، زيرا افعال الهى دو مقدمه بيش ندارد: علم به صلاح و ايجاد كه موجود مىشود، و بين حكما و متكلمين اختلاف است كه آيا اراده همان علم به صلاح است، چنانچه حكمت علم به مصالح است و از صفات ذات است و برگشت به علم است كه حكما گفتند، يا ايجاد است و از صفات فعل است، و حق قول حكماست كه متكلمين گفتند. و ايجاد به معنى مصدرى تعبير به مشيت مىشود، چنانچه در خبر است فرمود: «خلقت الأشياء بالمشيئة و خلقت المشيئة بنفسها»[2]، چنانچه مىگوييم: تمام موجودات امكانى به ايجاد حق موجود مىشوند و ايجاد بنفسه موجود مىشود ايجاد ديگرى نمىخواهد و إلاّ تسلسل لازم مىآيد.
«فَلا تَسْتَعْجِلُوهُ»هر فعلى به موقع خود تحقق پيدا مىكند و اين تفسير كه براى امر كردند بيان مصداق است و منافى با اطلاق ندارد ظهور حضرت بقية اللّه، رجعت ائمه اطهار، قيام قيامت، مثوبات و عقوبات، نعم و بليّات كلاً واقع شدنى است.
[ در بيان ترتيب در تسبيحات اربعه ]
«سُبْحانَهُ وَ تَعالى عَمّا يُشْرِكُونَ» در تسبيحات اربعه ترتيب مقرر شده: تسبيح، تحميد، تهليل، تكبير:
1. تسبيح ذات مقدسش منزّه و مبرّا از هر عيب و نقص و احتياج است، زيرا محدوديت لازم مىآيد و ذات مقدسش غير محدود است ذاتاً و صفتاً و فعلاً.
2. تحميد كه مستجمع جميع كمالات است، زيرا لازمه تسبيح است كه اگر فاقد يك كمالى باشد نقص و عيب لازم مىآيد.
3. تهليل است و تهليل از لوازم تسبيح و تحميد است زيرا دوئيت مستلزم تركيب است ما به الاشتراك و ما به الامتياز لازم مىآيد و تركيب مستلزم احتياج است هر جزئى احتياج به جزء ديگر دارد و مركب احتياج به هر دو جزء دارد و احتياج به مركب بالكسر دارد.
4. تكبير است نه به معنى آنچه مفسرين گفتند كه «اللّه أكبر من كل شيء»، زيرا كبريايى او ذاتى است موقعى كه شىء در عالم نبود كبريا بود، بلكه به معنى آنچه معصوم عليهالسلام فرموده:
«اللّه أكبر من أن يوصف»[3]. زيرا محدود ممكن نيست پى به غير محدود برد. قاآنى به حكما خطاب مىكند:
حكيم نازى به عقل تا كى
به فكرت اين ره نمىشود طى
به كنه ذاتش خرد برد پى
اگر رسد خس به قعر دريا
و من مىگويم كه «ولو رسد خس به قعر دريا»، مع ذلك محال است پى بردن به كنه ذات، زيرا قعر دريا هم محدود است و محدود نسبت به غير محدود، طرف نسبت نيست.
-----------------------------------------------------
[1] . تفسير التبيان: ج6، ص358 و مجمع البيان: ج6، ص536 ـ 537.
[2] . تمام موجودات با اراده آفريده شدهاند و اراده به خودىِ خود موجود شده است. كافى: ج1، ص110، ح4؛ التوحيد: ص142، ح19 و بحار الأنوار: ج4، ص145، ح20. در اين منابع اين گونه روايت شده: «خلق اللّه المشيئة بنفسها ثم خلق الأشياء بالمشيئة».
[3] . خداوند بزرگتر از آن است كه وصف شود. كافى: ج1، ص117، ح8 و التوحيد: ص306.
آیه ١ « أَتى أَمْرُ اللّهِ فَلا تَسْتَعْجِلُوهُ سُبْحانَهُ ... »
- بازدید: 1864