نوزاد مقدس

(زمان خواندن: 5 - 10 دقیقه)

سربازان، هجوم آوردند و خانه حضرت عسكرى را احاطه كردند و سپس چند ماءمور زن و قابله به درون خانه شدند و بانوان و كنيزكان خانه را يكايك با دقت زير نظر آوردند تا اگر بانوى باردارى پيدا شود، به دست دژخيمان خليفه بسپارندش تا شكمش بدرند و جنين را بيرون آورند و پاره پاره كنند و نگذارند حيات پيدا كند. ولى هر چه بيشتر جستند، كمتر يافتند و بانوى باردارى نيافتند.


اين كار به امر خليفه بود و هر چند يكبار تكرار مى شد؛ چون شنيده بود كه زمان مولودى كه جهان را پر از عدل و داد كند، فرا رسيده و او فرزند حضرت عسكرى است.
نادان، گمان مى كرد، مى تواند جلوى اراده الهى را بگيرد و قضاى الهى را سد كند. چنانچه فرعون مصر نيز چنين گمان مى كرد؛ زنان باردار بنى اسرائيل را شكم مى دريد تا از پيدايش موسى جلوگير شود، ولى نتوانست. آنچه خدا خواهد همان شود، هر چند فرعون و فرعونيان، آن را نخواهند.
فرعون آن زمان نيز، گمان مى كرد مى تواند از زادن حضرت مهدى عليه السّلام جلوگيرى كند و حضرتش را در حالت جنينى به قتل برساند، ولى اين آرزو را به گور برد.
وجود مبارك مهدى مشتمل بر چندين اعجاز است؛ از آن جمله كه حمل حضرتش و باردار شدن مادرش را كسى ندانست و همگان از آن بى خبر بودند، تا روزى كه قدم بدين جهان گذارد، اثرى از باردارى در مهد عليا آشكار نبود. كنيزكان ديگرى نيز در آن خانه بودند و موجب اشتباه بودند تا كسى نداند مهد مقدس كدام يك هستند.
بانوى بانوان بنى هاشم ((حكيمه )) دخت حضرت جواد عليه السّلام و خواهر حضرت هادى عليه السّلام و عمه حضرت عسكرى كه در زمره بزرگسالان به شمار رفت و سيده عصر بود، در خانه اش قرار داشت كه پيام برادرزاده به وى رسيد:
((عمه امشب كه شب نيمه شعبان است، نزد ما افطار كن كه خداى تبارك و تعالى حجتى را آشكار خواهد ساخت كه حجت بر خلق و روى زمين باشد)).
بانوى معظم، خانه خويش را ترك گفت و به خانه برادرزاده اش حضرت عسكرى عليه السّلام رهسپار گرديد و پرسيد: مادر اين حجت خدا كيست؟
حضرت فرمود: ((نرگس )).
حكيمه عرض كرد: خدا مرا فداى تو كند. من نشانى از باردارى در نرگس نمى بينم.
حضرت فرمود: ((همين است كه گفتم )).
چون بانو نرگس هنگام ورود، از حكيمه استقبال كرده بود و كفش از پايش در آورده و روز به خير گفته بود و حكيمه از او تشكر كرده و سپس شرفياب حضور برادرزاده معظم گرديده بود.
بانوى بانوان بنى هاشم حكيمه، نرگس را مخاطب قرار داده گفت :
امشب تو پسرى خواهى آورد كه سرور دو جهان دنيا و آخرت خواهد بود.
نرگس شرم كرد و از خجالت سر به زير انداخت و سخنى نگفت.
حكيمه، نماز شام را خواند، پس به خواندن نماز خفتن پرداخت. آن گاه افطار كرد و سپس در غرفه نرگس به بستر شد و خوابيد.
نيمه هاى شب از خواب بر خاست و نماز شب را بخواند. پس از فراغت، نظرى به نرگس انداخت كه هنوز در خواب بود و تازه اى در وى نيافت. و به خواندن اذكار و دعاهاى شب پرداخت.
نرگس از خواب بيدار شد و نماز شب را بخواند و دگر باره به خواب رفت. ساعتى نگذشت كه حكيمه بر خاست و از غرفه بيرون شد تا بداند سپيده زده و وقت نماز صبح داخل شده است.
سپيده اى نمودار بود ولى هنوز وقت نماز صبح نرسيده بود. شب از نيمه گذاشته بود و به پايان مى رسيد و نرگس همچنان در خواب به سر مى برد. در اين وقت، شكى در باردارى نرگس در دل براى حكيمه رخ مى دهد كه ناگاه بانگ برادرزاده را مى شنود:
((عمه شتاب مكن آنچه گفتم نزديك است و قطعى )).
بانو حكيمه مى نشيند و به خواندن سوره سجده و سوره ياسين مى پردازد. در اين حال، مى بيند كه بانو نرگس پريشان حال از خواب پريد. حكيمه به سوى او مى دود و مى گويد: نام خدا شامل حالت باشد. سپس مى پرسد: چيزى در خود احساس مى كنى؟ نرگس ‍ مى گويد: آرى. حكيمه مى گويد: ناراحت مباش، سخن همان است كه گفتم.
آرى در سپيده دم، صبح سعادت مى دمد و نوزاد مقدس قدم در اين جهان مى گذارد و سپس سر به سجده مى نهد.
حكيمه، نوزاد مبارك را در بغل مى گيرد و مى بيند پاك و پاكيزه است.
چون مهد عليا از خون نفاس پاكيزه بوده است.
عمه ! فرزندم را بياور، حكيمه، اطاعت مى كند و نوزاد مقدس را نزد پدرش مى برد. حضرت عسكرى نور ديده را بر روى دو دست مى خواباند؛ به طورى كه چهره پسر در برابر چهره پدر قرار مى گيرد و پاهاى فرزند، سينه پدر را نوازش مى دهد. پدر، زبان خود در دهان پسر مى نهد تا نخستين غذاى او، غذاى امامت باشد. پس از آن، دست مبارك را بر ديدگان نوزاد و گوشها و مفاصلش مى كشد. آن گاه مى فرمايد:
((پسرم سخن بگو)) نوزاد مقدس زبان مى گشايد و چنين مى گويد:
((اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمدا رسول الله )).
سپس بر اميرالمؤ منين و يكايك امامان، به نام، درود مى فرستد. نام پدر را كه بر زبان مى آورد، خاموش مى شود.
سپس حضرت مى فرمايد: ((عمه ! پسرم را ببر و به مادرش بسپار تا ديدگانش روشن گردد)). عمه اطاعت مى كند.
حضرت عسكرى عليه السّلام در سومين روز ولادت، مولود مقدس را به خواص اصحاب نشان مى دهد و مى فرمايد:
((اين است امام بعد از من و خليفه بر شما و اوست قائمى كه گردنها در انتظارش دراز مى شود و كشيده مى گردد و زمين را از عدل و داد پر خواهد ساخت؛ وقتى كه از ظلم و جور پر شده باشد)).
هفتمين روز زايش نوزاد، عمه بزرگوار، مولود مقدس را به نزد پدر مى برد. بار دگر پدر به پسر مى فرمايد: پسرم سخن بگو: نوزاد شهادتين را تكرار مى كند. سپس اين آيه را تلاوت مى كند:
(و نريد اءن نمن على الذين استضعفوا فى الارض و نجعلهم اءئمة و نجعلهم الوارثين ).
حضرت عسكرى عليه السّلام عثمان بن سعيد را احضار مى كند و مى فرمايد:
((ده هزار رطل نان و ده هزار رطل گوشت، ميان بنى هاشم پخش كن و گوسفندى را نيز عقيقه كن )).
عثمان بن سعيد، اطاعت كرد. و از بزرگان علماست و شخصيتى منحصر به فرد بوده و سعادت شرفيابى حضور سه تن از امامان را داشته و نخستين نايب حضرت ولى عصر (روحى فداه ) در زمان غيبت صغرى بوده است. پس از مرگ او، سه تن ديگر به اين منصب مقدس و اين مقام عالى رسيدند كه دومين، پسر عثمان، محمد است كه در صفحات بعدى از ايشان سخن مى رود.
غلام حضرت هادى چنين مى گويد:
هنگامى كه مهدى ولادت يافت، اهل خانه به يكديگر بشارت دادند و هنگامى كه به راه افتاد، به من از سوى حضرت عسكرى امر شد كه براى مولاى كوچكم در هر روز همراه گوشت، استخوان قلمى كه مغز دارد بخرم.
اخبار غيب و معجزاتى چند در ولادت اين نوزاد عظيم الشاءن از پسر و پدر ديده شده كه به پاره اى ازآنها اشاره مى شود:
آثار باردارى تا لحظات زاييدن در مهد عليا ديده نشد و قابله هاى جاسوس خليفه پى نبردند كسى از بانوان حرم مقدس داراى اين شرف است.
خود بانو نرگس نيز، اثرى از حمل، احساس نكرده بود.
اخبار به حكيمه كه به يقين در امشب (نيمه شعبان ) صبح سعادت مى دمد، اخبار غيب بود.
اطلاع حضرت عسكرى عليه السّلام از شكى كه در دل عمه در نيمه شب راه يافت، خبر غيبى بود.
مهد عليا از خون نفاس پاك و پاكيزه بود.
امر پدر به سخن گويى نوزاد و اصغاى نوزاد و جارى كردن شهادتين بر زبان و فرستادن درود بر پدران بزرگوارش و شناخت آنها را يكان يكان و خاموش شدن، هنگامى كه به خودش نوبت رسيد، چندين معجزه از پدر و پسر بود.
در روز هفتم اين معجزه تكرار شد، به اضافه تلاوت آيه اى از قرآن كه با وجود مقدسش ربط داشت. حفظ قرآن و انتخاب آيه مناسب، معجزه اى بزرگ از نوزاد بود.
اخبار حضرت عسكرى، در روز سوم ولادت به خواص اصحاب كه اوست امام قائم، معجزه بود؛ چونهيچكس از زنده ماندن نوزاد در آينده خبر ندارد.
بانوى بانوان، جناب حكيمه چنين حكايت مى كند:
هنگامى كه مهدى ولادت يافت، پدر بدو فرمود: ((فرزندم ! به قدرت خدا سخن بگو)) نوزاد آغاز سخن كرده و گفت :
((اءعوذ بالله من الشيطان الرجيم. بسم الله الرحمن الرحيم )). سپس اين آيه را تا پايان تلاوت فرمود: ((و نريد اءن نمن على الذين استصعفوا فى الارض و نجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثين )).))
سپس بر رسول خدا صلى الله عليه و آله درود فرستاد و بر اميرالمؤ منين و بر امامان صلى الله عليه و آله - يكايك را نام برد - تا به نام پدرش پايان داد.
سخن گفتن اولياى خدا، هنگام نوزادى، از زمان حضرت مسيح شروع شد.
قرآن چنين مى گويد: ((مسيح، هنگامى كه از مادر زاده شد و در گهواره نهاده شد، گفت : من بنده خدا هستم و خدا به من كتاب داده و مرا پيغمبر قرار داده...)).
اين نماينده قدرت نامتناهى حضرت حق است كه نوزادى را گويا سازد. پدر بزرگوارش اين را مى دانست. لذا گفت : به قدرت خدا سخن بگو و او گفت. قرآن مى گويد: ما مسيح را مؤ يد به روح القدس ساختيم. آن وقت در گهواره به سخن آمد. خود را معرفى كرد و منصب مقدس را كه به وى ارزانى شده بود، اعلام داشت.
قرآن درباره يحياى پيغمبر نيز چنين مى گويد: ((و آتيناه الحكم صبيا)).))
آن كه قدرت بر خلق مسيح و يحيى و مهدى عليه السّلام دارد، قدرت آن را دارد كه آنها را در كودكى و نوزادى سنخگو و عارف و عالم و دانشور قرار دهد، و شايستگى آن را به آنها بدهد.
در داستان مذكور چندين معجزه موجود است:
1. دانش پدر كه نوزادش مى تواند سخن بگويد و از او مى خواهد كه سخن بگويد؛
2. سخن گفتن نوزاد؛
3. سخنش طلب شير نبود، بيان بزرگترين حقيقت بود؛
4. آغاز سخنش به نام خدا بود؛ نشان دهنده خداشناسى و معرفت كامل نوزاد؛
5. تلاوت آيه قرآن نشان دهنده حفظ قرآن هنگام ولادت؛
6. انتخاب آيه اى كه با منصب مقدسش مناسب است؛
7. معرفت به رسول خدا صلى الله عليه و آله و يكايك امامان، نشانه علم نامتناهى خدادادى است؛
8. مژده بر اقامه حكومت عدل جهانى؛
9. از خود نام نبردن در ضمن نامهاى امامان. ولى آيه اى كه تلاوت كرد، بدان وسيله خود را معرفى كرد.
وقتى نصر خادم به گهواره نوزاد مقدس مى نگرد، نوزاد بدو مى گويد: ((مرا مى شناسى؟)).
نصر مى گويد، آرى. تو مولاى من و پسر مولاى من هستى.
نوزاد مى گويد: ((منظور من اين نبود)).
نصر مى گويد: خودت بگو، منظورت چه بوده؟
نوزاد مى گويد: ((من خاتم اوصيا هستم به وسيله من خدا بلاها را از اهل من و شيعيان من دفع مى كند)).))
((ابوجعفر رزخى )) مى گويد: در شهر سامرا به جوانى در مسجد زبيد برخورد كردم كه مى گفت : من هاشمى هستم، و سپس مرا به ميهمانى به خانه اش برد.
در آن جا كنيزكى را آواز داد و گفت : داستان ميل سرمه دان را بر گو.
كنيزك چنين گفت :
نوزادى در خانه ما قدم گذارد كه دردمند و بيمار زاييده شده بود. بانويم به من گفت : برو به خانه حضرت عسكرى و به بانوى بانوان حكيمه بگو:
چيزى به ما بده كه از آن براى نوزادمان شفا گيريم.
من اطاعت كردم و پيام بانو را خدمت جناب حكيمه عرضه داشتم.
بانوى بانوان، ميل سرمه دانى را كه با آن در چشم نوزادى كه ديروز براى حضرت عسكرى آمده بود سرمه كشيده بودند، به من داد
من آن را گرفتم و به بانويم دادم. بانو با آن ميل در چشم نوزاد بيمار سرمه كشيد و نوزاد شفا يافت.
آن ميل نزد ما باقى ماند و از آن براى بيماران شفا مى گرفتيم، تا گم شد.
----------------------------------------------
نويسنده : آية الله سيد رضا صدر
باهتمام : سيد باقر خسرو شاهى
منبع : www.m-mahdi.com

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page