قرآن مايه انس و اُلفت

(زمان خواندن: 4 - 7 دقیقه)

ابوالحسن مُقرى مى گويد: ((دوستى داشتم بنام ابواحمد، كه در علوم قرآن و قراءئت ، مهارت كامل داشت و همچنين در دعانويسى و نوشتن تعويذ اُنس و اُلفَت ، مورد اطمينان اهل محل بود. ابواحمد روزى براى من از خاطرات گذشته خود، تعريف مى كرد كه از جمله آنها اين داستان بود:


((روزى از روزها، من در حجره خود نشسته و منتظر مشترى بودم كه كسى رجوع كند، امّا تا آخر شب كسى نيامد و من آنروز هيچ وجهى براى خرجى نداشتم ؛ در آخرين ساعات با خلوص نيت بخداوند متوجه شده و عرضه داشتم : ((بارالها! درى از درهاى رحمت خويش را به رويم باز كن و مرا از فضل و كرم خويش ،روزى ده .))
الهى ! تو كه حال دل نالان دانى
احوال دل شكسته بالان دانى
گر خوانمت از سينه سوزان شنوى
ور دم نزنم زبان لالان دانى
هنوز دعا را تمام نكرده بودم كه ناگاه ديدم در باز شد و شخصى واردِ حجره گرديد. ديدم جوانى زيبا صورت ، با قامتى آراسته و با كمال ادب ، بر من سلام كرد. گفتم : ((براى چه آمده اى ؟)) گفت : ((من بنده مملوكى هستم ؛ ارباب و اطرافيانم بر من خشم گرفته اند و مرا از پيش خود رانده اند و گفته اند هر كجا مى خواهى برو! و من هم هيچ جا و هيچ كس را به غير ارباب خودم ، نمى شناسم و اصلاً تا بحال چنين روزى را تصور نكرده بودم كه محتاج در ديگر شوم . وقتى حيران و سرگردان شدم ؛ شما را به من نشان دادند؛ از شما تقاضا دارم يك دعاى الفت بنويسى ؛ بلكه آن موجب محبت و انس ارباب به من شود و مرا دوباره قبول كند.))
ابو احمد اضافه مى كند: ((با توكل بر خداوند قلم به دست گرفته و سوره مباركه فاتحه الكتاب و معوّذتين و آية الكرسى را بر روى كاغذى نوشتم و بر آن نوشته اين آيات را هم اضافه كردم :
(لَوْ اَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ عَلى جَبَلٍ لَرَاءَيْتَهُ خاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْيَةِاللّهِ)(1):(اگر اين قرآن را بر كوهى نازل مى كرديم مى ديدى كه در برابر آن خاشع مى شود و از خوف خدا شكافته مى شود.
(لَوْ اَنْفَقْتَ ما فِى الاَْرْضِ جَميعاً ما اَلَّفْتَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ وَ لكِنَّ اللّهَ اَلَّفَ بَيْنَهُمْ اِنَّهُ عَزيزٌ حَكيم )(2):اگر تمام آنچه را كه روى زمين است صرف مى كردى كه ميان دلهاى آنها الفت دهى ، نمى توانستى ؛ ولى خداوند در ميان آنها الفت ايجاد كرد. او توانا و حكيم است .
(وَ مِنْ آياتِهِ اَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ اَنْفُسِكُمْ اَزْواجاً لِتَسْكُنُوا اِلَيْها وَ جَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً اِنَّ فى ذلِكَ لاَِياتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ)(3): و از نشانه هاى او اينكه همسرانى از جنس خودتان براى شما آفريد تا در كنار آنان آرامش يابيد، و در ميانتان مودّت و رحمت قرار داد؛ در اين نشانه هائى است براى گروهى كه تفكر مى كنند.
(وَاذْكُرُوا نِعْمَةَ اللّهِ عَلَيْكُمْ اِذْ كُنْتُمْ اَعْداًء فَاَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَاَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ اِخْواناً وَ كُنْتُمْ عَلى شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النّارِ فَاَنْقَذَكُمْ مِنْها)(4): نعمت بزرگ خدا را بياد آريد كه چگونه دشمن يكديگر بوديد و او ميان دلهاى شما، الفت ايجاد كرد، و به بركت نعمت او، برادر شديد. و شما بر لب حفره اى از آتش بوديد خدا شما را از آن نجات داد.
گفتم : ((اين تعويذ را بر بازوى خود ببند و دل بر رحمت و لطف خدا بسپار؛ اميدوارم درِ رحمت و فرج ، بر روى تو گشاده گردد.)) وى تعويذ را از من گرفته و يك دينار زر، در پيش من گذاشته و با عذرخواهى بيرون رفت . بعد از رفتن او، دلم بحالش سوخت و بلند شده ، دو ركعت نماز خوانده و با تضرّع و خلوص باطن ، از خداوند درخواست كردم كه او را حاجت روا گرداند و كارش را بسازد.
بعد از اتمام نماز، دو ساعت نگذشته بود كه غلامِ سپهسالار سرهنگانِ شهر، آمده و گفت : ((امير ترا مى طلبد!)) من بسيار ترسيدم . گفت : ((نترس كه براى تو خير است ))؛ سپس مرا بر استرى سوار كرده و به قصر سپهسالار برد. وقتى داخل شدم ديدم امير در روى تختى بزرگ نشسته و نزديك سيصد غلام ، بر پاى ايستاده ؛ من از هيبت و شكوه آن مجلس خواستم ، زمين را ببوسم ، گفت : ((اى مرد! اين كار را نكن ؛ خدا ترا رحمت كند، ما اين كارها را دوست نداريم و آن روش ستمگران است و سجده جز در برابر خداوند متعال بر اَحَدى جايز نيست . بنشين و هيچ نگران نباش !)) من نشستم . وقتى آرامش خود را باز يافتم ؛ پرسيد: ((آيا امروز غلامِ نوجوانى با اين نشان ، نزد تو آمده است و تو براى او دعا نوشته اى ؟)) گفتم : آرى . گفت : ((حالا حرف بحرف ، آنچه بين شما واقع شده براى من بيان كن !))
و من آنچه را بين من و غلام واقع شده بود، شرح دادم ، و آياتى كه بر تعويذ نوشته بودم قرائت كردم . وقتى احوالات غلام را بيان كردم ، مخصوصاً، آن سخنش را كه مى گفت : ((من كسى را نمى شناسم و هيچ پناهگاهى ندارم .))
قطرات اشك در چشمانِ سپهسالار، حلقه زد و به من گفت : ((بارك اللّ ه اى شيخ ! بعد از اين هر نياز داشتى و يا هر حادثه براى تو اتفاق افتاد، به ما عرضه بدار و هر موقع خواستى در قصر ما بيائى ، براى تو مانعى نخواهد بود.)) من دعا كردم و بيرون آمدم و در پشت سر من ، غلامى بيرون آمده و مبلغ پانصد دينار به من داد.
موقع خروج از آن قصر، غلام مرا به حجره خود برد و بعد از اكرام فراوان ، داستانش را چنين بازگو كرد: ((هنگامى كه از نزد تو بيرون آمدم ، متوجه شدم كه در كوچه ماءمورينِ امير بدنبال من هستند؛ و در طلب من بهر سوى مى دويدند؛ چون مرا بنزد امير بردند، پرسيد: ((كجا بودى ؟)) و من مو بمو آنچه بين من و تو واقع شده بود بيان كردم ، او مرا تصديق نكرد؛ اين بود كه شما را حاضر كرد؛ وقتى واقعيت امر براى او روشن شد، مرا نزديك خود برده و فرزند خطاب كرده و گفت : و خداوند دعاى آن شيخ را در حق تو مستجاب گردانيده و آن آيات الهى اثر خود را گذاشت ؛ تو بعد از اين بزرگترين و گرامى ترين غلامانِ من خواهى بود)).
ابو احمد، بعد از نقل اين خاطره ، افزود: ((او همچنان كه امير وعده كرده بود، يكى از نزديكانِ خاص و گراميترين افراد درگاه شد؛ و خداوند بوسيله اين آيات شريفه ، مشكلات زندگى من و گرفتارى آن جوان را با بهترين وجه حلّ نمود.))(5)
عبدالكريم پاك نيا
-----------------------------
1-حشر / 21.
2-انفال / 63.
3-روم / 21.
4-آل عمران / 103.
5-لطائف الحكايات ، ص 329.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page