به اتفاق شيعه((بسم الله الرحمن الرحيم))يك آيه مستقل است و جزء سوره حمد و سوره هاى ديگر به استثناى سوره توبه مى باشد. و در سوره نمل در راءس نامه حضرت سليمان - عليه السلام - آمده است كه به ملكه((سبا))نوشت و در هر سوره به طور مستقل نازل شده و ترك آن در نماز جايز نمى باشد. خواه نماز واجب باشد ياى مستحب .
مرحوم طبرسى در مجمع البيان فرموده است :((اتففق اصحابنا اءنها((بسم الله ...))آية من سورة وان من تركها فى الصلواة بطلت صلوته سواء كانت الصلاة فرضا او نفلا))
روايات اهل بيت - عليه السلام - در اين زمينه صريح و روشن هستند. و سبب اتفاق شيعه نيز همانها مى باشند. براى نمونه به بعضى از آنها اشاره مى كنيم .
1 -((قال : قل لاميرالمؤ منين عليه السلام : اخبرنا عن بسم الله الرحن الرحيم اءهى من الفاتحة الكتاب ؟ فقال : بعم فان رسول الله صلى الله عليه و آله و كان يقرئها و يعدها آية منها و يقول : فاتحة الكتاب هى السبع المثانى)) (1)
يعنى :((به اميرالمؤ منين - عليه السلام - گفته شد: ما را از((بسم الله الرحمن الرحيم))خبر بده كه آيا آن از فاتحة الكتاب است ؟ حضرت در پاسخ فرمود: آرى ، رسول خدا - صلى الله عليه و آله - آن را مى خواند و يك آيه از فاتحة الكتاب مى شمرد و مى فرمود: فاتحة الكتاب همان سبع مثانى است)).
2 -((عن معاوية بن عمار قال : قلت لابى عبدالله عليه السلام اذا قمت للصلوة اقرء بسم الله الرحمن الرحيم فى فاتحة القرآن ؟ قال : نعم قلت : فاذا قراءت فاتحة القرآن ، اقرء بسم الله الرحمن الرحيم مع السورة ؟ قال : نعم)) (2)
يعنى :((معاويه بن عمار مى گويد: به امام صادق - عليه السلام - گفتم : هنگام خواندن نماز((بسم الله الرحمن الرحيم))را در فاتحة القرآن بخوانم ؟ فرمود: آرى . گفتم : پس از خواندن فاتحة القرآن((بسم الله الرحمن الرحيم))را با سوره بخوانم ؟ فرمود: آرى))
3 -((عن خالد بن مختار قال : سمعت جعفربن محمد عليه السلام يقول : ما لهم قاتلهم الله عمدوا الى اعظم آية فى كتاب الله فزعموا انها بدعة اذا اظهروها و هى بسم الله الرحمن الرحيم)) (3)
يعنى :((امام صادق - عليه السلام - درباره آنهايى كه((بسم الله الرحمن الرحيم))را آيه مستقل ندانسته اند، فرمود: چرا چنان كردند، خدا مرگشان دهد گمان كرده اند كه اظهار بزرگترين آيه كتاب خدا بدعت است)).
4 -((قال كتبت الى ابى جعفر عليه السلام : جعلت فداك ! ما تقول فى رجل ابتداء ببسم الله الرحمن الرحيم فى صلاتة وحده فى ام الكتاب فلما صار الى غير ام الكتاب من السورة ، تركها؟ فقال العباسى ليس بذالك باءس ؟ فكتب بخطه يعيدها مرتين على رغم يعنى العباسى)) (4)
يعنى :((يحيى بن ابى عمران همدانى گويد: به امام جواد - عليه السلام - نوشتم : فدايت شوم ! چه فرمايى درباره مردى كه((بسم الله الرحمن الرحيم))را در نمازش فقط در حمد مى خواند و در سوره ديگر آن را ترك مى كند؟ عباسى (هشام بن ابراهيم عباسى كه با امام رضا و امام جواد - عليهما السلام - مخالفت مى كرد) مى گويدن مانعى ندارد! امام - عليه السلام -با خط خودش نوشت : به رغم انف عباسى ، بايد اعاده كند، بايد اعاده كند)).
اما اهل سنت كه ثقل اصغر و اهل بيت - عليهم السلام - را كنار گذاشته اند درباره((بسمله))به سه گروه تقسيم شده اند:
الف - گروهى مانند شيعه ، معتقد شده اند كه((بسم الله الرحمن الرحيم))جزء سوره حمد و جزء هر سوره از سوره هاى قرآن كريم است بجز سوره توبه . ابن كثير در تفسير خود (5) ، اين قول را از ابن عباس ، ابن عمر، ابن زبير، ابوهريره و على - عليه السلام - و از تابعين ، ازعطا، طاووس ، سعيد بن جبير، شافعى و احمد بن حنبل در روايتى و از ديگران نقل كرده است .
علامه آيت الله خوئى در البيان ، صفحه 467، از اتقان سيوطى نقل كرده كه او اين قول را پذيرفته و مى گويد: احاديث در اين رابطه تواتر معنوى دارند.
ب - گروه دوم نظر داده اند كه((بسم الله الرحمن الرحيم))فقط در سوره حمد، آيه مستقلى است نه در سوره هاى ديگر. اين قول بعض شافعيه و حمزه است و به احمد بن حنبل نيز مانند قول اول نسبت داده شده است (6) ابن كثير مى گويد: آن قول شافعى است در بعض طرق مذهبش .
ج - گروه سوم از جمله : مالك ، ابوعمر و يعقوب گفته اند كه : آن آيه مخصوص است و جزء هيچ يك از سوره ها نمى باشد و فقط براى بيان اول سوره ها و فاصله شدن ميان دو سوره ، تبركا نازل شده است (7)
ابن كثير در تفسير خود (8) آن را از مالك ، ابوحنيفه و اتباعشان ، نقل كرده است .
اكثر حنيفيه گفته اند: خواندن آن در نماز در فاتحة الكتاب ، واجب است مالك نظر داده است كه خواندن آن در نماز - فى نفسه - كراهت دارد ولى به علت خروج از خلاف ، مستحب است (9) در البيان هشت روايت از روايات اهل سنت را نقل كرده كه دلالت بر جزئيت دارند.
ناگفته نماند كه : الحمدالله شيعه به بركت پيروى از اهل بيت - عليهم السلام - كه عديل قرآن مجيد هستندت از اين تشتت آراء و قياس و استحسان ، راحت مى باشد.
-----------------------------------------
1- وسائل الشيعه ، ج 4، ص 747 (حديث 10)
2- فروع كافى ، ج 3، ص 312.
3- تفسير عياشى (سوره حمد) طبرسى نيز آن را در مجمع ، ج 1، ص 19 نقل كرده است .
4- كافى ، ج 3، ص 313.
5- تفسير ابن كثير، ج 1، ص 16.
6- البيان ، ص 467.
7- همان مدرك ، ص 468.
8- تفسير ابن كثير، ج 1، ص 16.
9- البيان ، ص 468.
---------------------------------------
حجت الاسلام و المسلمين حاج سيد على اكبر قرشى