هجرت خاندان اشعري به قم

(زمان خواندن: 3 - 5 دقیقه)

قم از بناهاي اسلامي است كه با ورود اعراب اشعري(1) به اين سرزمين و سكونت درآن و ساختن خانه ها و پيوستن حصارهاي موجود بهم ، درسال 83هـ .ق (2) موجوديّت يافت ونام قم بر آن نهاده شد. دراين جا لازم است درخصوص مهاجرت اعراب اشعري به اين سرزمين توضيح بيشتري داده شود: "خاندان اشعري" به خاطر نا سازگاري با "حجّاج" حاكم كوفه و كشته شدن يكي از افراد برجستهآن خانواده و احساس نا امني ، جلاء وطن نمودند و به سوي ايران حركت كردند ؛ درمسير حركت خود به نهاوند رسيدند و عدّه اي از آنها دراثر ابتلاي به وبا از دنيا رفتند ، به همين جهت از آنجا حركت كردند و به تدريج راهپيمايي نموده تا به سرزمين قم رسيدند. اين كه علّت آمدن آنها به قم چه بود مطلبي است كه بايد آن را در فتوحات جدّ ايشان" مالك" درنبرد قادسيه جستجو كرد : مالك بعد از فتح فراهان و تفر ش و آشتيان و ساوه،با قوم ديلم كه دست به چپاول اموال و تجاوز به نواميس ساكنين آن نواحي گشوده بودند وارد نبرد شد و آنها را ريشه كن و نابود كرده و نواميس به اسارت برده شده را آزاد كرد. مردم آن سامان كه خود را آزاد شده مالك مي دانستند از اين حادثه هميشه خاطره شيريني داشتند. قبيله اشعري هم كه با نام اين ديار آشنا بودند، براي پيدا كردن مرتع و چراگاه احشام راهي اين سرزمين شدند وقتي كه به تقرود از نواحي ساوه رسيدند احوص آنجا را سرزميني سرسبز و مناسب براي احشام خود يافت و در فكرتوطّن درآنجا برآمد.
منزلگاه اعراب در دامنه كوه يزدان (ميانه تقرود و قم) بود. به همين جهت به تدريج خبر ورود خاندان اشعري به يزدان پايدار (يزدانفاذار) رئيس زردتشيان رسيد. او از ورود آنان بسيار خرسند شد و تصميم گرفت براي حفظ و حمايت سرزمين خويش از حمله ديلمان آنها را در سرزمين قم منزل و مأوي دهد،كه سركوبي قوم چپاولگر ديلم" درحمله مجدّد آنان به آن مناطق"، به دست احوص و همراهانش او را براين امر مصّم تر نمود وبا شنيدن خبر پيروزي شخصاً به استقبال احوص شتا فت و به عنوان تقدير و تشويق بر سر او درهم و زعفران ريخت و قوم او را در ميان چند حصار معروف آن زمان جاي داد و آنها چادرهاي خويش را در فواصل حصارها برپا كرده و براي عبدالله (برادراحوص) مسجدي جهت اقامه نماز و بيان مقرّرات نوراني اسلام بنا كردند و آنچنان زردتشتيان با مسلمانان صميميّت و محبّت يافتند كه با هم عهدنامه برادري و مواسات و پيمان دفاعي امضاء نمودند.
بدينسان اعراب مسلمان، روز به روز محلّ سكونت خود را وسعت داده و خانه ها و مزارع بسياري را خريداري كردند و حصارهاي جداي از هم به واسطه ساخته شده خانه هاي نو بنياد، به هم متّصل شدند و شهري يكپارچه بوجود آمد و اوّلين مسجد درآن شهر بنا نهاده شد. پيمان ياد شده تا آخر عمر يزدانفاذار بخوبي اجرا مي شد و دو قوم زردتشت و مسلمان با هم زندگي مسالمت آميزي داشتند ؛ ولي پس از او فرزندانش با ديدن حشمت و ثروت روز افزون مسلمانان و خانه هاي وسيع و مجلّل آنان، خود را در برابر آنها ذليل و خوار ديده و در انديشه نا سازگاري برآمدند و بنا را بر پيمان شكني گذاشتند و از عبدالله و احوص ، " بزرگان خاندان اشعري" مصرّانه خواستند كه با قوم خود ازآن سرزمين بيرون روند. عبدالله و احوص آنها را پند و اندرز فراوان داده و آنها را دعوت به پايبندي به عهد و پيمان برادري نمودند و از عواقب سوء عهد شكني بر حذر داشتند، ولي قوم زردتشت همچنان برخواستهخود پافشاري مي كردند و تا چهاردهم سال نو به خاندان اشعري مهلت دادند تا هر چه دارند بفروشند و از آن ديار بروند.
دراين فاصله زماني احوص بعد از مشورت با بزرگانه قبيله،تصميم گرفت شب چهارشنبهآخر سال ،آن ديار را از شرّ سران زردتشت و بزرگان حصارهاي چهلگانه ، پاك نمايد و راه را براي گرويدن مردم پاك سرشت آن سامان به اسلام بگشايد. لذا چهل نفر را مأمور ساخت كه درچنين شبي درهنگامه جشن و شادماني و ميگساري زردتشتيان ، خود را به حصارها رسانده وخدايان حصارها را نابود نمايند. اين نقشه به خوبي اجرا شد و سران فتنه انگيز زردتشتيان آن شهر از ميان برداشته شدند و دژهاي كفر و لجاجت فرو ريخت و مردم آن منطقه با احساس آزادي ، گروه گروه به اسلام گرويدند و آتشكده ها يكي پس از ديگري خاموش و به مساجد تبديل شدند و بدينسان مردم مسلمان به رهبري احوص و عبدالله اشعري براين منطقه سروري يافتند(3) ، و شهر قم به عنوان شهري امامي مذهب بوجود آمد و مكتب فقه شيعه امامي به دست "عبدالله بن سعد" و پسران او در اين شهر بنا نهاده شد و به مرور زمان قم به عنوان شهري " پيرو فقه اهل بيت (ع) ، "همچون ستاره اي درخشان بر آسمان عالم اسلام درخشيدن گرفت و به تدريج اين شهر مأوي و مأمن پيروان امامت و ولايت شد كه تعداد شيعيان مهاجرآن به 6000 نفر مي رسيد. (4)
------------------------------------------------
(1) اين قبيله درآغاز بعثت رسولخدا(ص)از يمن به مد ينه هجرت كردند و به آن حضرت ايمان آوردند وبزرگ آنها "ما لك بن عامر بن هاني" است كه درجنگ قادسيه از خود رشادتها نشان داد وايشان جدّ عبدالله و احوص مي باشد كه آن دو از بنيا نگذاران شهرقم به عنوان پايگاه شيعه بود ند. "گنجينه آثار قم,ج1, ص137)
(2) معجم ا لبلدان, ج 4, ص 397 .
(3) تاريخ قديم قم,حسن بن محمد بن حسن قمي, ص 245- 257 با تصرف.
(4) گنجينه آثارقم, عباس فيض,ج1, ص 154.
-----------------------------
الياس محمد بيگي

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page