مجلس چهل و سوم : و اسئل الله بحقكم و بالشاءن الذى ...

(زمان خواندن: 9 - 17 دقیقه)

و اسئل الله بحقكم و بالشاءن الذى لكم عنده ان يعطينى بمصابى بكم افضل ما يعطيى مصابا بمصيبة مصيبة ما اعظمها و اعظم رزيتها فى الاسلام و فى جميع السموات و الاءرض
و از خدا بحق شما و بشاءن و مقام قرب شما نزد خدا درخواست ميكنم كه ثواب غم و حزن و اندوه مرا بواسطه مصيبت بزرگ شما بهترين ثوابى قرار دهد كه بهر مصيبت زده اى عطا ميفرمايد و مصيبت شما آل محمد در عالم اسلام بلكه در تمام عالم سماوات و ارض چقدر بزرگ بود و بر عزادارانش تا چه حد سخت ناگوار گذشت .
دايره ولايت و سلطنت ائمه عليهم السلام
و اسئل الله بحقكم بالشاءن الذى لكم عنده سؤ ال ميكنم از خدا بحق شاءن و قربى كه شما نزد حقتعالى داريد و اين مقام بزرگيست كه خدا به آنها داده يعنى سلطنتى با شاءن داده كه در جميع عوالم هستى يعنى عالم جماد و نبات و حيوان و انسان و جن و ملك و كليه كرات سلطنت ميكنند و ولايت آنان بر عالم انسانيت شامل انبياء و رسل و اولياء خدا هم ميباشد و خلاصه ازلا و ابدا صاحب مقام مزبور ميباشد گذشته و آينده و حال حاضر در كيفيت تصرفات آنان تغييرى نميدهد و چنانكه امر اين نشئه بدست آنهاست امر نشئه آخرت هم در اختيار آنان ميباشد.
پس در اين مبحث سخن ما بدو قسمت خلاصه ميشود قسمت اول اثبات سلطنت چهارده معصوم بالخصوص سيدالشهداء عليهم السلام در آسمانها و زمين و استيلا حكومت آنان بر فرشتگان و ساكنين جميع عوالم وجود و انواع مختلف آفرينش از جماد و نبات و حيوان و انسانست قسمت دوم اثبات فرماندهى و حكومتشان بر تمامت فرستادگان و انبياء گذشته از اولى العزم و غير اولوالعزم ميباشد.
ائمه عليهم السلام حجت بر جميع عوالم امكان ميباشند
اما بيان مطلب بطور خلاصه آنكه ولايت چهارده معصوم ولايت مطلقه است يعنى ولايت تام و عام و كلى ميباشند در برابر ولايت مقيده كه ولايت جزيى و خصوصى نسبت بيك يا چند مورد بر حسب تناسب وقت صلاحيت مكان بوده و براى ساير اولياست معناى ولايت مطلقه آنستكه ما سوى الله بطور مطلق تحت نظر و مراقبت آنهاست و نقطه اى از آن استثناء نخورده دليل ما بر اين مدعا فراوانست .
در مدينة المعاجر از اختصاص مفيد نقل ميكند كه ابن مسعود گفت نزد فاطمه زهرا رفتم و گفتم على (ع ) كجاست فرمود جبرئيل او را بآسمان برد پرسيدم براى چه فرمود جمعى از فرشتگان در مسئله اى اختلاف كردند و حكمى از جنس بشر خواستند خدا به آنان وحى كرد كسى را انتخاب كنيد آنان على عليه السلام را برگزيدند.
در جلد هفتم بحارالانوار باب نهم الحجة على جميع العوام از ابى صالح نقل ميكند كه گفت از امام صادق عليه السلام پرسيدم آيا اين زمين قبه آدمست فرمود آرى و خدا را قبه هاى زيادى است بدان كه پشت اين مغرب سى و نه مغرب ديگر قرار دارد و همه زمينهاى سفيد مملو از مخلوقاتى است كه از نور ما استفاده و استمداد ميكنند البته منظور استمداد از نور آنان براى هر گونه رحمتى از جسمانى و روحانى است .
و در همان كتاب از امام باقر عليه السلام نقل ميكند كه در پشت اين خورشيد شما چهل چشمه خورشيد وجود دارد كه ميان هر كدام چهل سال مسافت است و در آنها مخلوقات زيادى زندگى ميكنند كه از خلقت آدم ندارند و از پشت اين ماه شما چهل چشمه ماه است كه ما بين هر ماه تا ماه ديگر روز مسافت است و در آنها مخلوق بسيارى وجود دارد نميدانند خدا آدمى را خلق كرده يا نكرده است ((الخبر))
و از امام صادق عليه السلام روايت شده كه فرمود خدا را دوازده هزار عالم است كه هر عالمى بزرگتر از هفت آسمان و هفت زمين ميباشد و اهل هيچيك از آن عوالم گمان ندارند كه عالمى غير از جهان خودشان باشد و من بر تمام آنها حجت هستم در جلد چهارده بحار كمپانى از بصائرالدرجات نقل ميكند كه مردى بر حضرت سجاد (ع ) وارد شد امام باو فرمود تو كيستى گفت من مردى منجم هستم حضرت باقر فرمود تو اعراف ميباشى يعنى بامور آسمانها شناسايى دارى آيا كسى را بتو معرفى كنم كه از وقتى كه نزد من آمده اى تا كنون به چهارده عالم سركشى كرده كه هر يك سه برابر دنيا است و از جاى خود هم حركت ننموده است منجم گفت او كيست امام منم اگر خواسته باشى علم مرا بيازمايى بتو از آنچه خورده اى و آنچه در خانه ات ذخيره كرده اى خبر ميدهم .
و در پانزدهم بحار كمپانى باب هشتم همين خبر را از امام چهارم نقل نموده و در آنجا عوض چهارده عالم هزار عالم ذكر كرده و بطور مسلم سركشى امام بمنظور سياحت نيست بلكه بخاطر اجزاء و امور ولايتى و سرپرستى موجوداتست .
در سرائر ابن ادريس از جامع بزنطى از سليمان بن خالد نقل ميكند كه گفت از حضرت صادق عليه السلام شنيدم كه فرمود: هيچ پيغمبرى و انسان و جنى نيست و هيچ فرشته اى در آسمانها وجود ندارد مگر آنكه ما حجتهاى خدا بر آنها هستيم و خدا هيچ موجودى را نيافريده مگر آنكه ولايت ما را بر او عرضه نموده و حجت را بوسيله ما بر او عرضه فرموده است پس جمعى بما ايمان آوردند و گروهى كافر شدند و ولايت ما را انكار كردند حتى آسمانها و زمينها و كوهها. اينحديث شريف بر ولايت امام عليهم السلام بر جمادات نيز دلالت دارد.
ثواب غم و اندوه بجهت مصيبت حضرت سيدالشهداء
ان يعطينى بمصابى بكم افضل ما يعطى مصابا بمصيبة ما اعظمها .
بهترين ثوابى كه بهر مصيبت زده اى عطا ميفرمايد بواسطه غم و اندوهى كه براى مصيبت بزرگ شما كشيدم بمن عطا فرمايد.
بدانكه خداوند متعال از لطف و كرم خود در دو مقام نفس كشيدن انسانرا كه اضطرارى است ثواب تسبيح قرار داده يكى در مضيف خانه خود كه ماه رمضانست كه رسول اكرم صلى الله عليه و آله درباره آن فرمود شهرالله الاعظم تا آنجا كه فرمود و انفاسكم فيه تسبيح و ديگر در مصيبت اهل عصمت بالخصوص مصيبت حضرت سيدالشهدا عليه السلام كه فرمودند هر نفس كشيدن مهموم و مغمومى براى مصيبت و مظلوميت ايشان ثواب تسبيحى دارد پس همچنانكه در ماه رمضان در شب و روز آن و در خواب و بيدارى چندين هزار تسبيح بشخص صائم ميدهند كه هر يك آن بهتر از ملك سليمان ميباشد هم چنين از براى كسيكه در عزاء حضرت سيدالشهداء محزون و مغموم شود اگر چه گريه هم ننمايد ثواب چندين هزار تسبيح مقرر خواهد داشت .
مرحوم شيخ ابوعلى حسن بن محمد طوسى رضوان اله در امالى از حضرت صادق عليه السلام روايت كرده كه فرمود نفس ‍ المهموم لظلمنا تسبيح و همه لنا عبادة و كتمان سرنا جهاد فى سبيل الله ثم قال ابو عبدالله عليه السلام يجب ان يكتب هذا الحديث بالذهب يعنى نفس كشيدن شخص مهموم از براى ظلمى كه بر ما وارد شده تسبيح است هم او از براى ما عبادت است و مخفى نمودن اسرار ما جهاد در راه خدا است بعد حضرت فرمود واجب است كه اين حديث بطلا نوشته شود.
در فضيلت گريه بر مصيبت حضرت سيدالشهداء
چون فضيلت هم و غم درباره مصيبت و مظلوميت امام حسين عليه السلام را دانستى بدانكه فضيلت گريه كردن بر مصائب ايشان بدرجات بيشتر و مورد رحمت الهى واقع ميشود در روايتى از پيغمبر صلى الله عليه و آله وارد شده كه الا و صلى الله على الباكين على الحسين رحمة و شفقة و اللاعين لاعدائهم حق تعالى صلوات ميفرستد بر گريه كنندگان حسين (ع ) از روى رحمت و شفقت و بر لعنت كنندگان بر دشمنان ايشان در كامل الزيارة از مسمع بن عبدالملك بن بصرى روايت كرده كه حضرت صادق عليه السلام بمن فرمود اى مستمع تو از اهل عراق هستى آيا بزيارت قبر حسين عليه السلام ميروى عرض كردم نه من در بصره معروف و سرشناسم و نزد جماعتى هستند كه متابعت از خلفا را ميكنند و دشمنان زياد در قبائل داريم كه ناصبى هستند و از آنها ايمن نيستم كه بروند و حال ما را نزد اولاد سليمان بگويند و از ايشان ضررهايى بر من وارد شود.
فرمود آيا بخاطر ميآورى مصيبتهاى او را گفتم بلى فرمود جزع هم ميكنى گفتم آرى بخدا سوگند جزع ميكنم و ميگريم تا بقدرى كه اهل بيت من اثر غم و اندوه مرا ميبابند و از خوردن امتناع ميكنم تا آثار حزن در من ظاهر شود.
بعد حضرت فرمود خدا رحمت كند اشك چشم ترا آگاه باش تو از اشخاصى شمرده ميشوى كه درباره ما جزع ميكنند و تو از جمله اشخاصى خواهى بود كه در شادى ما شاد ميشوند و در اندوه ما خائف ميشوند و اندوهناك ميگردند براى خوف ما و خائف ميشوند و در ايمنى ما ايمن ميشوند و تو در وقت مرگ مى بينى كه پدران من در نزد تو حاضر ميشوند و سفارش ترا به ملك الموت ميكنند و بتو بشارت خواهند داد و بدانكه ملائكه ملك الموت از مادر نسبت به فرزندانش بتو مهربانتر ميشود پس حضرت گريست منهم گريستم تا آخر خبر كه زياد است .
و اعظم رزيتها فى الاسلام و فى جميع السموات و الارض يعنى مصيبت شما آل محمد بالخصوص مصيبت حضرت سيدالشهداء عليه السلام در عالم اسلام بلكه در تمام آسمانها و زمين چقدر بزرگ بود.
اخبار زيادى دلالت دارد بر اينكه كليه موجودات عالم در مصيبت جان گداز حضرت سيدالشهداء عليه السلام متاءلم و متاءثر شدند و هر يك بر وضع حال خود گريه كردند و ما موضوع گريه موجودات عالم را در آيه ان من شى الا يسبح بحمده و لكن لايفقهون مفصلا شرح داديم منابرى از سوره هل اتى و مرسلات بانجا رجوع شود.
شيخ صدوق در كتاب امالى خود سند حديث را بحضرت سيدالساجدين عليه السلام ميرساند كه روزى امام حسين عليه السلام بر حضرت امام حسن عليه السلام داخل شد چون به آنجناب نظر كرد گريان شد فرمود گريه تو چه سبب دارد گفت ميگريم بسبب آن مصيبتهايى كه بر تو وارد ميشود آنگاه امام حسن عليه السلام كلماتى چند فرمودند كه متضمن واقعه كربلاست كه در كتاب امالى مذكور است و در ذيل خبر است كه در آنهنگام يعنى بعد از شهادت تو لعنت خدا بر بنى اميه نازل ميشود.
بعضى از اخبار در گريستن تمامى موجودات در مصيبت حسين عليه السلام
در امالى صدوق از جبله روايت كرده كه ميثم تمار بمن خبر داد كه بخدا قسم اين امت پسر پيغمبر خويش را روز دهم محرم بكشند و مولايم اميرالمؤ منين عليه السلام مرا خبر داد كه در كشتن بر مصيبت او تمام وحوش صحرا و ماهيان دريا و مرغان هوا و آفتاب و ماه و ستارگان و زمين و آسمان و مؤ منهاى جن و انس و جميع ملائكه آسمانها و رضوان و مالك و جمله عرش گريان ميشوند و از آسمان قطرات خون ميبارد و تا آنجا كه حضرت فرمود اى جبله هر گاه آفتاب را سرخ رنگ به بينى كه گويى خون تازه است بدانكه امام شهادت يافته جبله ميگويد روزى بيرون آمدم نور آفتاب را كه بر ديوارها ديدم چنان سرخ شده بود كه گويى چادر قرمزى بر ديوارها گسترده اند آنگاه فرياد برداشتم و بگريستم و گفتم قد قتل و الله سيدنا الحسين بن على عليهماالسلام قسم بخدا كه حسين بن على (ع ) را شهيد كردند و در كتاب امالى شيخ طوسى از حسين بن ابى فاخته روايت ميكند كه گفت من و ابوسلمه سراج و يونس ‍ بن يعقوب و فضيل بن يسار خدمت امام صادق عليه السلام رسيديم عرض كرديم جان ما فداى شما گاهى در مجالس اهل سنت حاضر ميشويم و شما را ياد مى كنيم چه بگوئيم فرمود اى حسين در مجالس ايشان بگو اللهم ارنا الرخاء و السرور فانك تاءتى على ما تريد پروردگارا بنما ما را راحت و شادمانى چه تو قادرى و چه آنچه بخواهى مينمايى عرض كردم چون حسين بن على را ياد كنم بگويم سه مرتبه بگوى صلى الله عليك يا ابا عبدالله آنگاه حضرت صادق روى بما كرد فرمود ان ابا عبدالله الحسين (ع ) لما قتل بكت عليه السموات السبع و الارضون السبع و ما فيهن و ما بينهن و من ينقلب فى الجنة و النار و ما يرى و ما لا يرى الا ثلثة اشياء فانها لم تبك عليه گاهى كه حسين بن على عليه السلام كشته شد هفت آسمان و هفت زمين و آنچه در ميان آنها است و آنكه در بهشت و دوزخ ميباشد و آنچه ديده ميشود و يا ديده نمى شود بر حسين عليه السلام گريستند مگر سه چيز كه بر آنحضرت گريه نكرد حسين بن فاخته عرض كرد فداى تو گردم آن سه چيز كدام بود فرمود بصره و دمشق و اولاد حكم بن ابى عاص .
عزادارى حيوانات در شب عاشوراى حسينى
مرحوم حاج ميرزا حسين نورى در كتاب دارالسلام خود از مرحوم آقا آخوند حاج ملا زين العابدين سلماسى نقل ميكند كه در سفر مكه از عتبات به ايران ميآمدم در كوه الوند كه نزديك شهر همدان است با عابدى كه در آن كوه بود ملاقاتى نمودم و از آنشخص كه معروف بزهد و تقوى بود سؤ ال كردم كه در اين مدتى كه شما در اين كوه هستيد از عجائب و غرايب روزگار چه ديده ايد.
عابد گفت اول وقتى كه من در اين كوه آمدم و عزلت و كناره گيرى از خلق را اختيار نمودم اول ماه رجب بود ولى بواسطه ترك معاشرت با مردم حساب ماه و روز و هفته از خاطرم رفت اتفاقا شبى از شبها در وقت مغرب ناگاه ولوله عظيم و صداهاى عجيب شنيدم مرا خوف عجيبى گرفت و نماز را مخففا بجا آوردم چون نظر بصحرا نمودم آن را پر از حيوانات ديدم كه همه بجانب من متوجه بودند اضطراب و ترس من زياد شد و از اجتماع آن حيوانات تعجب نمودم چون بدقت ملاحظه نمودم ديدم در ميان آنها حيوانات متضاد مثل آهو و شير و خرس و گرگ و حيوانات ديگر همه با يك ديگر مؤ الف و مختلطاند بصورتهاى عجيب صداهاى خود را بلند نموده اند پس در جلوى من آمدند و سرهاى خود را بجانب من بلند نمودند و صيحه بروى من ميزدند پس من با خود انديشه نمودم كه بسيار بعيد است كه اجتماع اين حيوانات متضاد از وحوش و سباع به جهت پاره كردن و خوردن من باشد و حال آنكه هيچيك بديگرى ضرر نميرساند پس اجتماع اينها نيست مگر براى امر مهمى پس من متفكر شدم كه اجتماع حيوانات در اين شب براى چيست ناگاه بيادم كه امشب شب عاشورا است و اين اجتماع و غوغا و نوحه اينها از براى مصائب حضرت سيدالشهداء عليه السلام است پس چون خاطر جمع شدم كه سبب اجتماع اين امر مهم است دست برده عمامه خود را از سر برداشته بر سر خود زدم و خودم را در ميان آنها انداخته فرياد زدم حسين ، حسين شهيد، حسين مظلوم ، حسين عطشان ، حسين پس آنها كوچه دادند و حلقه وار اطرافم را گرفتند پس بعضى سرهاى خود را بزمين ميزدند بعضى در ميان خاك مى غلطيدند و تا طلوع فجر به همين حال بودند چون فجر طالع شد آنها از آه و فغان ساكت شدند و هر كدام بطرفى رفتند.
در كتاب اسرارالشهاده دربندى نقل ميكند كه جمعى از ثقاب براى من نقل كردند كه آقا سيدجعفر روضه خوان براى ما نقل كرد كه من هر هفته شبى در خانه مرد صالحى از اهل كربلا روضه ميخواندم تا شبى بمنزل او رفتم كه روضه بخوانم كسى به خانه او نيامد من شروع به روضه خواندن كردم در اواسط روضه من در منزل را زدند صاحب خانه رفت در را باز كند در آنحال ديدم يك گربه اى بخانه آمد و پاى منبر من نشست او بروضه من گوش ميداد و مثل زن بچه مرده گريه ميكرد وقتى كه من از روضه خواندن فارغ شدم گربه از نظر من غايب شد.
آمدن خون از سنگى در شب عاشورا
در جلد دوم كتاب رياض القدس نقل ميكند از والد ماجدش در رياض الاحزان كه يكى از دوستان ما كه كتاب مقتلى نوشته است نقل ميكند در سفر مكه عبورم بشهر حماة افتاد كه در ميان باغات اين شهر مسجد بنا نموده بودند كه بنام مسجدالحسين بود من وارد آن مسجد شدم در گوشه اى از آن مسجد پرده اى كشيده بودند چون پرده را عقب زدم ديدم كه سنگى به ديوار نصب است و اثر گلوى بريده اى و شريان آن بر آن سنگ نقش شده است از خادم مسجد سؤ ال كردم كه اين سنگ چيست و اين خونهاى خشكيده از كه ميباشد گفت اين سنگى است كه چون لشكر ابن زياد از كوفه بدمشق ميرفتند و سرهاى شهيدان و اسيران را ميبردند باين شهر وارد شدند و سر مطهر حضرت حسين بن على عليه السلام را روى اين سنگ گذاشتند رگهاى بريده آنحضرت بر روى اين سنگ نقش ‍ بست كه مى بينى و گفت من سالهاست كه خادم اين مسجد ميباشم و هميشه از ميان ساختمان اين مسجد صداى قرآن ميآيد ولى من كسى را نمى بينم و در هر سال شب عاشوراى حسينى كه ميشود شب كه از نصف ميگذرد نورى از اين سنگ ظاهر ميشود كه بدون چراغ مردم در مسجد جمع ميگردند و در اطراف اين سنگ گريه و عزادارى ميكنند و در آخرهاى شب عاشورا از آنموقع خون ترشح ميكند تا آن منجمد ميشود و خشك ميگردد كه حال تو مى بينى و احدى جرات و جسارت نميكند كه آن خون را پاك كند پس ‍ آن خادم گفت آن خادمى كه قبل از من در اينجا بود و خدمت ميكرد او هم سالهاى سال اين سنگ را بهمين حالت ديده بود و ميگفت خدا قبل هم براى من اين كيفيت را نقل كرده اند و پس از آنكه من از مسجد بيرون آمدم و از اهالى آن شهر كيفيت مسجد و سنگ را سؤ ال كردم همه اين موضوع را تصديق نمودند و در رياض القدس است كه در يكى از شهرهاى روم در كوهى شيرى از سنگ تراشيده شده و هر سال روز عاشورا از چشم آن شير دو چشمه آب روان ميشود و تا شب آب از چشمان آن شير جاريست و مردم آن حوالى گرد او جمع ميشوند و از آن آب مينوشند و ياد از لب تشنه عزيز زهرا ميكنند و لعنت بر قاتلان آنحضرت مينمايند.
و در كتاب رياض القدس است كه در زرآباد قزوين درختى است كهن سال كه همه ساله ظهر عاشورا ناله از آندرخت بلند ميشود و از شاخه هاى آن خون ميچكد و مردم از اطراف و نواحى در آن مكان بعزادارى و گريه و زارى مشغول ميشوند.
مرحوم حاج شيخ على اكبر نهاوندى در كتاب راحة الروح ميگويد من اينداستان را از آقا محمود فرزند وحيد بهبهانى شفاها شنيدم كه خود ايشان ديده و با والد مرحومش از طهران بزيارت آندرخت رفته و آنرا ديده بودند مرحوم آقا سيدكاظم يزدى در عروة الوثقى در نجاست خون اين مسئله را عنوان ميكند كه خونى در روز عاشورا از زير سنگها و خاك بيرون ميايد پاك است . از ابن سيرين نقل شده كه چون حسين عليه السلام شهيد شد دنيا سه روز تاريك و آنگاه اين حمرت نمودار شد و در سند ديگر از هلال بن ذكوان نقل ميكند كه حسين عليه السلام كشته شد و دو تا سه ماه ديوارها چنان بود كه گفتى از هنگام طلوع فجر تا غروب آفتاب ملطخ بخون بودند و به سفرى رفتم بارانى آمد كه اثرش در جامه هاى ما مانند خون باقى ماند و از محمد بن سعد روايت كرده كه سنگى در دنيا برداشته نشد مگر اينكه خون تازه زير آن ديده شد و از آسمان بارانى آمد كه اثر آن تا مدتى در جامه ها ميماند و نيز از ابن سيرين نقل شده كه سنگى يافتند كه پانصد سال قبل از بعثت نبوى كه به سريانى بر آن نوشته بودند و بعربى ترجمه كردند كه چنين بود.

اترجوا امة قتلت حسينا
شفاعة جده يوم الحساب
---------------------------
حضرت آيت الله حاج سيداحمد ميرخانى (ره )

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page