125 - محبوب ترين محبوبان و دشمن ترين دشمنان 173) مناقب، ج4، ص51؛ احتجاج، ص153.
علامه سروى و طبرسى آوردهاند كه روزى مروان بن حكم كه ازسرسخت ترين دشمنان اهل بيت بود، به حسين بن علي عليه السلام گفت: اگرنهاين بود كه شما به فاطمه افتخار مىكرديد، ديگر به چه چيز بر ما فخر مىنموديد و با اين تعبير قصدش تجليل از فاطمه عليه السلام نبود، بلكه هدفش كوبيدنِ مقام ولايتِ على و تحقير آن حضرت بود.
پس امام حسين عليه السلام از جا جستن كرد و چنان گلوى او را با دستِ خود فشرد و عمامهاش را به گردنش پيچيد كه مروان به حال غشوه وبيهوشى درآمد و آنگاه وى را رها كرد و به جماعتى از قريش كه ناظرماجرا بودند رو نمود و گفت: شما را به خدا قسم مىدهم كه اگر من راستمىگويم مرا تصديق كنيد.
آيا در روى زمين غير از من و برادرم دو حبيب سراغ داريد كه نزد رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم از ما محبوبتر باشند؟
يا غير از من و برادرم در روى زمين كسى را به عنوان پسرِ دخترِ پيامبر مىشناسيد؟
گفتند: نه به خدا قسم!
حسين بن على فرمود: من هم در روى زمين ملعون بن ملعونى جز مروان كه پدرش رانده شده رسول اللَّه صلي الله عليه وآله وسلم بود كسى را نمىشناسم.
آنگاه رو به مروان نمود و فرمود: واللَّه بين جابلسا و جابلقا ( در دوطرف مشرق و مغرب ) دو نفر را سراغ ندارم كه در عينِ حالِ تظاهر بهاسلام، دشمنترين دشمنانِ خدا و رسولش و اهلبيت رسولش باشند، جزتو و پدرت به هنگام حيات، و نشانه صدق گفتارم درباره تو آن باشد كههرگاه به خشم آئى عبا از دوشَت بيفتد.
راوى گويد: واللَّه مروان از جاىِ خود برنخواست، مگر آن كه بهخشم آمد و عبايش از دوشش افتاد .(173)
---------------------------------
125 - محبوب ترين محبوبان و دشمن ترين دشمنان
- بازدید: 4848