كاروان اسيران شام را ترك مى گويد

(زمان خواندن: 5 - 9 دقیقه)

خاندان پيغمبر عليه السلام پس از آنكه سه روز مجلس سوگوارى خود را در خانه ى يزيد به پايان رساندند فرزند معاويه آن را نزد خود خواست و به امام سجاد زين العابدين عليه السلام گفت :
ان شئت اقمت عندنا فبرر ناك و ان شئت رددناك الى المدينة فقال لااريد الاالمدينة (1)
يعنى اگر مايليد در شام نزد ما بمانيد و اگر نمى خواهيد به سوى مدينه باز گيريد؟ حضرت فرمود مى خواهيم به مدينه بر گرديم.
نويسنده معتقد است كه يزيد بن معاويه هر چند در اينجا حضرت سجاد عليه السلام را بين اقامت در شام و يا رفتن به مدينه مخير، مى سازد، اما در باطن هيچگونه علاقه اى به ماندن اهلبيت در شام نداشت ، او مى خواست هر چه زودتر آنها شام را ترك گويند زيرا اقامت آنان در شام موجب مى شد كه مردم حادثه ى كربلا و جنايتهاى او را از يد نبرند و آن را فراموش ننمايد و هر چه اقامت آن زنان و كودكان در شام بيشتر به طول مى انجاميد به آتش ‍ خشم و نفرت عمومى عليه حكومت آل ابى سفيان بيشتر دامن زده مى شد، شور و هيجانى كه با خطابه هاى آتشين و جانسوز خاندان پيغمبر صلى الله عليه و آله در مردم به وجود آمده بود آن قدر ريشه دار و عميق بود كه فرزند معاويه براى تسكين آنها و تبرئه خود مجبور شد سران سپاه كوفه را بخواهد و در برابر شاميان و آنان گناه كشتن حسين عليه السلام را بر عهده ى ديگرى قرار دهد (هر چند خوشبختانه اين مجلس به زيان يزيد پايان يافت و قيس بن ربيع سريحا به او گفت كه كشنده ى حسين جز تو نيست) در چنين آشفته و آماده ى انفجار آيا قابل قبول است كه يزيد به اقامت اهلبيت در شام راضى باشد و راستى آنها را بين اقامت در شام يا رفتن به مدينه مخير سازد؟ قطعا اين چنين نيست ، حكومت دمشق مايل بود كه هر چه زودتر آنها شام را ترك گويند تا او بتواند اين آتشهاى زير خاكستر را در غيبت آن زنان و كودكان خاموش گرداند.
فرزند معاويه از يك سو به زين العابدين عليه السلام مى گويد: اگر مايليد در شام به بمانيد و ما به شما نيكى مى كنيم . و از سوى ديگر هنگامى كه خاندان وحى گفتند ما به مدينه بر مى گرديم نمك بر جراحت هاى قلب آنان مى پاشد و با كمال بى شرمى اموالى را حاضر مى سازد و به آنها مى گويد: خذاو هذالمال عوض ما اصابكم .
يعنى اين مال را بگيريد در سراب آن مصيبت هائى كه به شما رسيده ام كلثوم در پاسخ فرمود:
ما اقل حيائك و اصلب و جهك ! تقتل اخى و اهل بيتى و تعطينى عوضهم .!؟ (2)
يعنى اى يزيد! چقدر حياى تو كم است و بى شرمى ! برادر من و اهلبيت مرا مى كشى و در عوض به ما مال مى دهى ؟
آرى اين شجره خبيثه و اين خاندان منفور، كينه موروثى نسبت به دودمان پيغمبر دارند و زهر آن كينه ى شيطانى را آن ناپاك اكنون اينگونه بر قلب فرزندان داغ ديده ى پيغمبر فرو مى ريزد!!
يزيد حق دارد الاآن در سوز و التهاب به سر ببرد و در خود نسبت به همين زنان و كودكان اسير بدترين دشمنيها را احساس كند، زيرا همين با بازوهاى به ريسمان بسته و با اندامهاى لاغر و ضعيفى كه فشار سنگين غل جامعه سخت آنها را رنج مى داد و - مهمتر از آنها با منطق رسا و خطابه هاى كوبنده و صريح خود - بزودى توانستند پايتخت كشور او را دچار هيجان و اضطراب سازند و همه چيز را يكباره به نفع خود عوض نمايند.
آرى همين زنان و كودكان اسير در مدتى كوتاه توانستند آن چنان افكار و احساسات مردم را به سوى خود متوجه سازند كه فرزند معاويه مجبور شود هنگام خارج شدن آنان از شام با آنها نوعى رفتار كند كه درست طرف مخالف آن رفتارى است كه زمان ورود آنها به شام انجام داد، در آن روزى كه اين كاروان را به پايتخت كشور وارد كرده بودند شهر زينت كرده بود و مردم لباس نو بر تن داشتند و شام يكباره در شادى و سرور غرق بود، آن روز موقعيت يزيد بسيار ثابت و نفوذ و اعتبار او در بين اجتماع فراوان بود، ولى دودمان پيغمبر خاندان خارجى معرفى شده بودند و مردم از شكست !!! و اسارت آنها مسرور و شادان بودند، اما امروز كه همان اسيران بال و پر شكسته مى خواهند دمشق را ترك گويند آن چنان اوضاع و شرائط را به نفع خود دگرگون كرده اند كه يزيد هم مجبور است از آنان استمالت كند، امروز (بر عكس آن روز) دلهاى مردم از عشق و علاقه ى به آنها سرشار و لب ريز است ، ولى يزيد نفوذ و اعتبار معنوى خود را از دست داده و مورد تنفر و انزجار اجتماع قرار گرفته است ، مردم او را لعن مى كنند و آشكار از وى بيزارى مى جويند.
آن روز اسرارء در محاصره شديد نظاميان و ماءمورين خشن و سنگدل يزيد وارد شام شده بودند و هيچگونه مورد رحم و شفقت نبودند، اما امروز فرزند معاويه نعمان بن بشير را كه در شمار اصحاب رسول خداى بود خواست و به او گفت تمام وسائل سفر را آماده گردان و از نظر خوراكى و آزوغه و آشاميدنى آنچه سزاوار است با خود بردار و از مردم شام مردى امين و پارسا با جماعتى از لشكر به ملازمت خدمت ايشان بر گمار، آنگاه يزيد به كسانى كه براى ملازمت ركاب كاروان آماده حركت بودند دستور داد كه همه جا در جلو قافله باشند و اگر در بين راه يكى از آنان براى حاجتى پياده شود همگان توقف كنند تا حاجت خود را بپردازد و در هر منزلى كه كاروان فرود آمدند نگهبانان از نزديك آنها دورتر فرود آيند و چنان كنند كه خدمتكاران و محافظين انجام مى دهند تا هنگامى كه وارد مدينه گردند. (3)
و ما قبلت منه عطائه الا لاتقوى به ...و قال منذرين زبير بعد ماقدم المدينة انه قد اءجازنى بماءة الف و لايمنعنى ماصنع بى اءن اخبر كم خبره و الله انه ليشرب الخمر و الله ليسكر حتر يدع الصوة ..(4)
يعنى هنگامى كه كاروان مدينه بر يزيد وارد شد يزيد آنها را اكرام نمود و به آن احساس كرد و جوائز بزرگى داد؛ به عبدالله بن حنظله كه مردى عابد و دانشمند و بزرگوار و شريف بود صد هزار درهم جايزه داد و با عبدالله هشتاد نفر از فرزندان او بودند به هر يك از آنان ده هزار درهم داد اينان هنگامى كه به مدينه برگشتند معايب و مفاسد يزيد را آشكار ساختند و در برابر مردم مدينه ايستاده و گفتند ما از نزد كسى مى آئيم كه دين ندارد و شراب مى نوشد، آلات غنا و موسيقى مى نوازد و زنان خواننده نزد او مى خوانند كسى كه سگ بازى مى كند و شب را با ربايندگان اموال مردم به صبح مى آورد و آنها دزدانى بيش نيستند...عبدالله بن حنظله گفت : من از نزد كسى آمدم كه اگر نيابم فردى را مگر همين فرزندانم هر آينه با او جنگ خواهم كرد، او به من جايزه داد و احترام گذارد اما من جوائز او را نپذيرفتم مگر براى آنكه از نظر مالى نيرومند گردم و از آن نيرو عليه او استفاده كنم .
منذرين زبير كه از يزيد صد هزار درهم جايزه گرفته و هنگام مراجعت از شام به سوى كوفه نزد پسر زياد رفته بود پس از چندى به مدينه برگشت و در برابر مردم ايستاد و گفت كه يزيد به من صد هزار درهم جايزه داد اما اين جايزه مرا از گزارش وضع او به شما ( و آنچه كه من از وى ديدم ) باز نمى دارد، مردم مدينه ! به خدا قسم يزيد خمر مى نوشد به خدا قسم او آن قدر در حال مستى به سر مى برد كه نماز خود را ترك مى گويد....
آرى آلودگى و فسق و فجور يزيد تا آنجا علنى و ظاهر بود كه كاروان مدينه نتوانست آنها را ناديده بگيرد و به اطلاع مردم نرساند، آنها با آنكه مرد لطف يزيد قرار گرفته بودند و جوائز فراوانى به آنان داده بود با اين حال حقايق تلخ و دردناكى كه از نزديك ديده بودند براى مردم مدينه باز گو كردند.
يزيد عقائد خود را آشكار مى سازد.
يكى از موارد صريح و روشنى كه يزيد اصولى ترين معتقدات اسلامى را يكباره انكار مى كند و بغض و عناد خود را نسبت به پيامبر عالى قدر اسلام صلى الله عليه و آله علنى مى سازد اشعارى است كه وى پس از شهادت حضرت حسين بن على عليهماالسلام ، هنگام ورود اسراء به شام در مجتمع عمومى سروده است در آن روز كه فرزند معاويه در فكر كوتاه و ضعيفش ‍ خود را از هر نظر فاتح و پيروز مى ديد و تنها رقيب سرسخت و تسليم نا شدنى خود را كشته و خاندان مقدس آن حضرت را در برابر خود اسير مشاهده نمود و آن چنان غرور و نخوت بر مغز پليدش غلبه كرد و قدرت كاذب او وى را سرمست ساخت كه به غلط تصور كرد كارها به پايان رسيده و تمام هدفهاى شيطانى و اصلى او و پدرش انجام گرديده و ديگر از اسلام و خاندان پيغمبر اسمى باقى نخواهد ماند جوانان و ياران آزاده ى وى در كربلا انجام گرديد استفاده كنند و خشم و نفرت عمومى را عليه فرزند معاويه تحريك نمايند.
اين زنان و كودكان اسير كه اكنون با پيروزى معنوى و افتخار به شهر خود باز مى گردند مى توانند از موقعيت اختصاصى مدينه در راه رسيدن به هدفهاى عالى و انسانى نهضت حسين عليه السلام به خوبى بهره بردارند و با زبان آن مردمى كه پس از برگزارى مراسم حج به زيارت قبر پيامبر عاليقدر خود مى آيد حقايق تلخ و دردناك فاجعه طف را بگوش همه مسلمين در سراسر كشور برسانند آرى چنين فرصت بزرگوار مناسبى در مدينه هست و بخواست خداوند بزودى خواهيم ديد كه چگونه بازماندگان حسين عليه السلام از اين فرصت حداكثر بهره را برداشتند و توانستند محيط مدينه و در نتيجه محيط كشور را دچار انقلاب و هيجانى شديد سازند و موقعيت خاندان رسوا را كه با نيرنگهاى معاويه و حكومتهاى قبلى در شرف اضمحلال بود به خوبى تحكيم بخشند و آن را تثبيت نمايند!
------------------------------------------------
1-تذكره ى ابن جوزى صفحه ى 150
2-ناسخ التواريخ حالات سيد الشهداء ج 3 صفحه ى 173 چاپ جديد
3-ناسخ التواريخ حالات سيد الشهداء ج 3 صفحه ى 173 چاپ جديد
4-كامل ابن اثير ج 4 صفحه ى 41و42 چاپ مصر سال 1301 تاريخ طبرى ج 4 صفحه ى 368 چاپ مصر سال 1358 هجرى - با قدرى تفاوت
-----------------------------------------
شهيد سيد عبد الكريم هاشمى نژاد

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page