از آنچه تا كنون گفته شد به اين نتيجه مىرسيم كه پيغمبر اسلام يك فرد به تمام معنا خودساخته بود. او زندگى را از صفر شروع كرد. پيش از ولادت پدر جوانش وفات يافت. نجساله بود مادرش را نيز از دست داد. درنه سالگى سرپرست و غمخوار خود عبدالمطلب جد بزرگوارش بدرود زندگانى گفت، و او به خانه عموى بزرگوارش ابوطالب آمد. در سن دوازده سالگى همراه عمويش ابوطالب به سفر تجارى شام رفت. در همان سن و سال چنان ممحبوبيتيافت كه مردم مكه به وى لقب «امين» دادند.
محمد امين هرگز با مردم مكه و بزمهاى شبانه و عبش و نوشهاى آنها ميانهاى نداشت. از آنها كناره مىگرفت و روى به خارج شهر مىنهاد و در افكار عميقى فرو مىرفت. به پاس زحماتى كه عمويش ابوطالب براى او متحمل شده بود، گوسفندان او را به چرا مىبرد، و در اطراف مكه چوپانى مىنمود.
هميشه مشغول به خود بود، و از وضع موجود رنج مىبرد. رنج مىبرد كه چرا مردان و زنان مكه آلودهاند، و اوقات گرانبهاى خود را به ميگسارى و بىبند و بارى مىگذرانند؟ رنج مىبرد كه تا كى اكثريت مردم مفلوك عرب بايد در منجلاب زندگى مرگآور غوطهور باشند، و تا كى بايد در اين خواب طولانى به سر برند؟ هرچند او فردى از قريش بود، ولى از راه و رسم بتپرستى و ماديگرى آنها سخت در عذاب بود. عذابى كه پيوسته او را مىآزرد.
به طور خلاصه آداب و رسوم خرافى كه ميان اعراب جاهلى و به خصوص مردم مكه و قريش معمول بود، چنان او را رنج مىداد كه سالى چند بار پناه به دامنه كوه حرا مىبرد، و در آنجا قله كوه به تنهائى مىگذرانيد، و به عبادت خداوند اشتغال داشت.
------------------------------
على دوانى
وضع عمومى پيغمبر قبل از بعثت
- بازدید: 2386