به سند معتبر از موسى بن جعفر عليهماالسلام منقول است كه فرمود: از تربت من چيزى بر مداريد كه تبرك به آن كنيد، كه تربت ما حرام است مگر تربت جدم حسين كه آن را خدا شفا گردانيده است براى شيعيان و دوستان ما.
و به سند معتبر از حضرت امام رضا منقول است كه هر گلى حرام است مانند ميته و خون و جانورى كه به نام غير خدا كشته باشند مگر طينت قبر حسين عليه السلام كه از شفاى هر درد است.
و در حديث معتبر از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه اگر بيمارى از مومنان كه حق و حرمت و ولايت و امامت حضرت امام حسين عليه السلام را داند بگيرد از طين قبر آن حضرت به قدر سر انگشت هر آينه دواى او خواهد بود.
و به سند موثق از ابن ابى يعفور است كه به خدمت حضرت صادق عليه السلام عرض كرد كه شخصى از خاك قبر امام حسين عليه السلام بر مى دارد و نتفع مى شود و ديگرى بر مى دارد و منتفع نمى شود، و فرمود: نه والله هر كه برآرد و اعتقاد داشته باشد كه به او نمى بخشد البته منتفع مى شود.
و به سند معتبر منقول است كه يكى از اصحاب حضرت امام محمد باقر عليه السلام گفت: زنى قدرى ريسمان به من داد كه در مكه بدهم كه جامه كعبه را به آن بدوزد و من نخواستم كه به حاجيان و خدمه خانه كعبه بدهم زيرا ايشان را مى شناختم و مى دانستم كه خود متصرف مى شوند چون به مدينه آمدم، خدمت امام محمد باقر عليه السلام عرض كردم، فرمود كه آن را بده و عسل و زعفران بخر و قدرى از تربت امام حسين را بگير و با آب باران مخلوط كن و عسل و زعفران را در آن بريز و به شيعيان بده كه بيماران خود را با آن مداوا كنند.
و به سند معتبر از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه خاك قبر امام حسين شفاى هر درد است، و آن است دواى بزرگ.
و در حديث ديگر فرمود كه هر كه را علتى برسد و مداوا كند به خاك قبر امام حسين عليه السلام حق تعالى او را شفا مى بخشد، از مرض مگر آن كه علت مرگ باشد.
و به سند معتبر از شخصى كه گفت: حضرت اما رضاعليه السلام براى من از خراسان بسته متاعى فرستاد چون گشودم در ميان از خاكى بود از آن مرد كه آورده بود پرسيد اين خاك چيست؟ گفت: اين خاك قبر امام حسين است، هرگز آن حضرت از جامه و غير جامه چيزى به جايى نمى فرستد مگر اين خاك را در ميانش مى گذارد و مى گويد: اين درمان است از بلاها به اذن و مشيت خدا.
و به سند معتبر از حضرت صادق عليه السلام مروى است كه برداريد كام فرزندان خود را با تربت حسين عليه السلام كه امان مى بخشد از بلاها.
و سند صحيح منقول است كه شخص به آن حضرت عرض كرد كه مى گيرم از خا قبر امام حسين عليه السلام و نزد من مى باشد براى بركت آن فرمود: خوب است.
و در حديث ديگر فرمود: در خاك حايرى كه حسين در آن مدفون است شفاى هر درد و ايمنى از هر درد و بيم و خوف است.
و به روايت معتبر ديگر از آن حضرت منقول است كه نزد امام حسين عليه السلام خاك سرخى هست كه شفا مى بخشد از هر درد و مرض مگر مرگ.
راوى گفت: من رفتم و از بالاى سر آن حضرت به قدر يك ذراع گندم از بالاى سر آن حضرت سرخى ريخت به قدر درهمى، پس آن را به كوفه آوردم، و با دواها ممزوج كردم و به بيماران مى دادم و شفا مى يافتند.
در حديث ديگر فرمود: هر گلى حرام است مانند گوشت خوك و هر كه بخورد و بميرد من نماز بر او نمى كنم مگر گل قبر امام حسين عليه السلام كه در آن شفاى هر درد است و اگر كسى از روى لذت و خواهش بخورد، از براى او شفا نيست.
در حديث ديگر فرمود كه اندكى از آن حلال است مثل نخودى در روايت معتبر ديگر فرمود كه خاك قبر حسين عليه السلام را از نزد قبر تا هفتاد ذرع مى توان برداشت در روايت معتبر ديگر هفتاد باع است فرمود: باع آن مقدار است كه هر دو دست را بگشايند و تقريبا به قدر چهار ذراع مى شود.
و به سند معتبر از امام محمد باقر عليه السلام منقول است كه گل قبر امام حسين عليه السلام شفاى هر درد و ايمنى از هر خوف است و از براى هر مطلب كه بردارند آن مطلب حاصل مى شود.
در حديث ديگر منقول است كه از حضرت صادق عليه السلام پرسيدند از گل ارمنى كه بر مى دارند براى كسى كه عضوى از او شكسته باشد، آيا حلال است برداشتن آن؟فرمود: از خاك قبرذوالقرنين است و خاك قبر امام حسين عليه السلام از آن بهتر است و در حديث معتبر ديگر منقول است از ابو حمزه ثمالى كه گفت:
عرض كردم به حضرت صادق عليه السلام كه مى بينم اصحاب را كه مى گيرند خاك قبر امام حسين عليه السلام را و طلب شفا از آن مى كنند، آيا در آن شفا هست؟فرمود: طلب شفا مى توان كرد از خاكى كه بردارند از ميان قبر تا چهار ميل و هم چنين از خاك قبر جدم رسول خدا صلى الله عليه و آله و قبر اميرالمومنين و امام حسين عليه السلام پس بگير از آن خاك كه آن شفاى هر درد است و سپرى است براى دفع هر چه از آن ترسى و هيچ چيز با آن برابرى نمى كنند از چيزهايى كه از شفا طلب مى كنند و به غير از دعا و چيزى كه آن را فاسد مى كند آن است كه در ظرف ها و جاهاى ديگر مى گذارند و آنها كه معالجه به آن مى كنند كم است يقين ايشان هر كه يقين داشته باشد كه براى او شفاست، هر گاه معالجه به آن بكند او را كافى خواهد بود و محتاج به دواى ديگر نخواهد شد و فاسد مى گردانند از تربت را شياطين و جنيان و كافران كه آن را بر خود مى مالند و به هر چيزى كه مى گذرد از تربت آن را بو مى كنند و اما شياطين و كافران جن، پس حسد مى برند فرزندان آدم را و خود را بر آن مى مالند كه اكثر نيكى و بوى خوشش برطرف مى شود و هيچ تربتى از حاير بيرون نمى آيد مگر مهيا مى شوند از شياطين و كافران جن از براى آن تربت آن قدر كه عدد ايشان را به غير از خدا شماره نمى تواند كرد و آن تربت در دست صاحبش است و ايشان خود بر آن مى مالند و ملائكه نمى گذارند ايشان را كه داخل حاير شوند، واگر تربت سالم از اينها بماند هر بيمارى را كه به آن معالجه نمايند البته در آن ساعت شفا مى يابد پس چون تربت را بردارى، پنهان كن و نام خدا بر آن بسيار بخوان.
شنيده ام كه بعضى از آنها كه تربت را بر مى دارند آن را سبك مى شمارند، حتى بعضى آن را در تو بره چهارپايان مى اندازند يا در ظرف طعام و چيزهايى كه دست بر آن بسيار ماليده شود از خرجين ها و جوال ها، پس چگونه شفا يابد از آن كسى كه اين گونه آن را حرمت دارد و ليكن دلى كه در آن يقين نيست و سبك مى شمارد چيزى را كه صلاحش در آن است عمل خود را فاسد مى كند. (1)
رواياتى درباره تربت امام حسين عليه السلام
1- در امالى شيخ طوسى از محمد بن مسلم روايت شده كه گفت: از امام محمد باقر و امام جعفر صادق عليه السلام شنيدم كه فرمود: خدا در عوض شهادت امام حسين عليه السلام قرار داد امامت را در ذريه او و شفا را در تربت او و اجابت دعا را نزد قبر او. (2)
2- در كامل الزياره از ابى هاشم جعفرى روايت كرده كه گفت: امام هادى عليه السلام در حالى كه تب داشت و مريض بود، فرمود: يا ابا هاشم، يكى از دوستان ما را براى شفاى من به كربلا بفرست.
3- حور العين از فرشتگان درخواست مى كنند كه از كربلا تربتى هديه و ارمغان به آسمان برند.(3)
4- متسحب است كه تربت حسين عليه السلام را مخلوط به حنوط ميت كنند تا به بركت آن از عذاب ايمن شود.(4)
5- زمين كربلا باغى از بهشت است از امام صادق عليه السلام روايت شده كه فرمود: قبر سيدالشهداء بيست ذراع در بيست ذراع باغى است از بهترين باغ هاى بهشت و نيست ملكى مقرب و پيغمبرى مرسل مگر آن كه از خدا خواسته تا اين زمين را زيارت كند و هميشه فوجى بالا مى روند و فوجى نزول مى كنند.
ولى بيشتر فقها حائر را تمامى محوطه اى كه حضرت خريده اند مى دانند.(5)
6- به سند صحيح نقل شده است كه حميرى به خدمت حضرت صاحب الامر عليه السلام عريضه اى نوشت و سوال كرد كه خاك قبر امام حسين عليه السلام را با ميت در قبر مى توان گذاشت؟در جواب نوشتند كه با ميت در قبر بايد گذاشت و با حنوطش مخلوط كرد.
و نيز در نامه اى پرسيد كه كفن را با آن مى توان نوشت؟حضرت در جواب نوشتند كه خوب و جايز است.(6)
7- از حضرت امام جعفر صادق عليه السلام مروى است كه كام فرزندان خود را با تريت امام حسين عليه السلام برداريد كه امان مى بخشد از بلاها.(7)
از جمله فوائد تربت آن حضرت عليه السلام مستحب است با ميت در قبر گذاشتن و كفن را با آن نوشتن.(8)
8- از امام جعفر صادق عليه السلام مروى است كه هر كه بگرداند تسبيحى را كه از تربت امام حسين عليه السلام باشد و يا هر دانه بگويد: سبحان الله و الحمدالله و لا الا الله و الله اكبر، شش هزار حسنه براى او نوشته مى شود و محو مى شود از او شش هزار گناه و خدا بالا مى برد براى او شش هزار(9) درجه.
9- از جمله خواص تربت آن حضرت آن است كه چون از آن تسبيح بسازند، به هر دانه اى كه شخص مى گرداند، چهل حسنه برايش نوشته مى شود و اگر كسى آن را درست در دست داشته باشد و ذكر كردن را فراموش كند به هر دانه كه بگرداند بيست حسنه براى او مى نويسند و در حديث است شخصى كه در آن خاك مدفون شود از حساب روز قيامت فارغ است و بى حساب او را به بهشت مى برند و در حديث ديگر است كه آن زمين را با هر كه در آن باشد روز قيامت برداشته به بهشت مى برند. (10)
10- به سند معتبر منقول است از شخصى كه گفت: حضرت امام رضا عليه السلام براى من بسته متاعى از خراسان فرستاد، چون بسته را باز كردم در ميان آن خاكى بود پرسيدم: اين خاك چيست؟گفت: خاك قبر امام حسين عليه السلام است، هرگز آن حضرت چيزى را به جايى نمى فرستد مگر آن كه اين خاك را در ميانش مى گذارد و مى فرمايد: اين از بلاها امان است به اذن و مشيت خدا.(11)
كرامت تربت امام حسين عليه السلام
در زمان يكى از سلاطين، سفيرى از طرف پادشاه فرنگ به پايتخت ايران آمده و از سلطان درخواست كرد كه از علماى اسلام دليلى بر نبوت پيامبر آخر الزمان خواهانم كه خصم را ملزم نمايد، و قطع كند عذر او را و زايل نمايد شبهه او را.
پس اگر عاجز شدند از اقامه چنين دليلى و دليلشان منحصر به تواتر شد، پس بدانيد كه شما بر حق نيستيد اين سفير از جمله دانشمندان برجسته بوده و از علوم غريبه مثل نجوم و هيئت و حساب و غيره بهره وافى داشته بلكه خود را در اين علوم يگانه مى دانست و از احوال حاضران در مجلس كارهايى را كه در منزلشان مى كردند و حوادثى كه بر آنها وارد شده خبر مى داد سلطان روزى دستور داد كه علما حاضر شدند يكى از آنها كه گويا عارف ربانى ملا محسن فيض كاشانى صاحب كتاب وافى و صافى باشد، رو به سفير كرده فرمود: چقدر سلطان شما بى عقل است كه چون تو جاهلى را براى اين كار فرستاده سفير در غضب شد و گفت: شما چگونه امتحان نكرده چنين مى گوييد:
پس آن عالم دست در جيبش نمود و مهر نمازش را در دست گرفت و فرمود: در دست من چيست؟سفير فكر زيادى كرد،رنگش زرد شد نو به خود پيچيد آن عالم فرمود: گفتم جاهلى! سفير نصرانى گفت: به حق مسيح و مادرش كه مى دانم چه در دست دارى؟ ولى فكرم در اين است كه به چه وسيله به دست شما رسيده؟آن عالم فرمود: شايد اشتباه در حساب كرده باشى،درست حساب كن سفير گفت: حساب من درست است و اشتباهى ندارم و آنچه گفتم صحيح است ولى در فكرم كه چگونه به دست شما رسيده است آن عالم دستش را باز كرد و فرمود: اين تربت كربلاست و پيامبر ما خبر داده كه كربلا قطعه اى از بهشت است پس آن عالم فرمود: آيا شكى براى ايمان آوردن به پيامبر ما باقى است بااين كه يقين دارى كه حسابت صحيح است؟ سفير گفت: راست مى گويى پس شهادتين را گفت و مسلمان شد.(12)
ام سلمه و تربت امام حسين عليه السلام
زمانى كه امام حسين عليه السلام خواست از مدينه حركت كند ام سلمه به خدمت امام حسين عليه السلام مشرف شد و عرض كرد: اى نور ديده من اى فرزند گرامى، مرا اندوهناك مكن در بيرون رفتن از مدينه به سوى عراق چون من از جدت رسول اكرم صلى الله عليه وآله شنيدم كه مى فرمود: فرزند دلبند من حسين در عراق در زمينى كه آن را كربلا مى گويند به تيغ ظلم و جفا كشته مى شود.(13) حضرت فرمود: ايمادر، من نيز مى دانم كه شهيد خواهم شد و چاره اى جز رفتن ندارم و به فرموده خدا عمل مى كنم به خدا سوگند مى دانم در چه روز كشته خواهم شد و چه كسى مرا خواهد كشت و در كدام بقعه مدفون خواهم شد و مى دانم كه كسى با من از اهل بيت من و خويشان من با من كشته خواهم شد و مى دانم كه كسى با من از اهل بيت من و خويشان من با من كشته خواهد شد و اگر خواهى اى مادر نشان بدهم جاى خود را كه در آن كشته و مدفون خواهم شد پس آن حضرت با دست مبارك خود به سوى كربلا اشاره كرد و به اعجاز آن حضرت زمين ها پست و زمين كربلا بلند شد تا آن كه حضرت لشكرگاه خود و محل شهادت و جاى دفن خود و هر يك از اصحاب خود را به ام سلمه نمود.(14)
پس ناله و فغان ام سلمه برخاست به حدى كه در و ديوار با او هم ناله شدند.
حضرت فرمود: اى مادر گرامى، چنين مقدر شده كه من به ظلم و ستم شهيد شوم و فرزندان و خويشانم با من شهيد مى شوند و اهل بيت و زنان و اطفال مرا اسير و دستگير كنند و شهر به شهر و ديار به ديار بگردانند و هر چند استغاثه كنند ياورى نيابند ام سلمه گفت: اى فرزند دلبندم، جد بزرگوار تو اين مصيبت عظما را براى من شرح داده و تربت مدفن تو را به من عطا كرده است و من آن را در شيشه اى گذاشته ام.(15)
پس امام حسين عليه السلام دست دراز كرد و كفى از خاك كربلا را برداشت و به ام سلمه داد و فرمود: اى مادر مومنان، اين خاك را نيز در شيشه بگذار و در نزد آن شيشه كه جدم آن را به تو سپرده نگهدار، هر گاه ديدى هر دو خون شدند بدان كه من در آن صحراى شهيد مى شود.(16)
ام سلمه پس از رفتن سيدالشهداء به طرف كربلا همى مواظبت آن دو شيشه مى نمود تا روز عاشورا به جهت خواب قليوله خوابيده بود، به ناگاه ترسان و لزران از خواب بيدار شد و بر سر شيشه ها رفت، ديد خون از آنها مى جوشد خون را به صورت ماليد و ناله كرد و فرمود: از روزى كه رسول خدا صلى الله عليه وآله از دنيا رفته او را در خواب نديده بودم امروز براى خواب قيلوله اندكى سر به بالين نهادم به ناگاه رسول خدا صلى الله عليه وآله را گرد آلوده و ژوليده مو بديدم، عرض كردم: يا رسول الله اين چه حالتى است كه در شما مى نگرم؟ فرمود: اى ام سلمه، حسين مرا كشتند.(17)
از حضرت امام جعفر صادق عليه السلام روايت شده است كه: بر داريد كلام فرزندان خود را با تربت امام حسين عليه السلام كه امان مى بخشد از بلاها. (18)
آن را كه به كربلا گذار است
با آتش دوزخش چه كار است
گويند همين كه جبرئيل تربت را براى رسول خدا صلى الله عليه وآله از موضع و مكانى كه خون يكى از دو فرزندش در آن ريخته مى شود و به نام او تصريح نكرده بود كه كدام يكى اند، او را بو كرد و گفت: اين بوى حسين عليه السلام فرزند من است و گريست.جبرئيل گفت: راست گفتى.(19)
شنيد ستم كه مجنون دل افكار
چو شد از مردن ليلى خبردار
گريبان چاك زد با آه و افغان
به سوى تربت ليلى شتابان
در آنجا كودكى ديد ايستاده
به سر عمامه مشكين نهاده
سراغ تربت ليلى از او جست
پس آن كودك بر آشفت و بدو گفت
كه اى مجنون تو را گر عشق بودى
ز من كى اين تمنا مى نمودى
برو در اين بيابان جستجو كن
ز هر خاكى كفى بردار و بو كن
ز هر خاكى كه بوى عشق برخاست
يقين دان تربت ليلى در آنجاست.(20)
نگاهى ديگر
حافظ جمال الدين زرندى در كتاب نظم الدر (ص 215)حديثى مرسل هلال بن خباب آورده است كه بى شباهت به اين صورت ماتم نيست، هلال بن خباب گويد: جبرئيل نزد پيغمبر صلى الله عليه و آله بود پس امام حسن و امام حسين عليهماالسلام آمدند و به دوش پيغمبر صلى الله عليه و آله پريدند، پيغمبر صلى الله عليه و آله به مادر آنان فرمود:(شايد مراد از ام سلمه رضى الله عنها باشد به قرينه آن كه هلال از حسن بن محمد حنيفه روايت مى كند و او از پدرش محمد بن حنيفه و وى از ام سلمه روايت مى كند) به هر حال خواه اين مادر باشد و خواه مادر اصلى، پيغمبر صلى الله عليه و آله به مادرشان فرمود: آيا اينان را مشغول و سرگرم نمى كنى، پس مادر آنها را برگرفت ولى آنها خود را از دست ما در در بردند و آمدند و بر پشت پيغمبر صلى الله عليه و آله برجستند پس پيغمبر صلى الله عليه و آله خود آنها را برگرفت و در كنار خود نهاد.
جبرئيل گفت: چگونه دوست ندارم در حالى كه آن دو ريحانه من در دنيا هستند پس جبرئيل گفت: آگاه باش كه امت تو اين پسرت را مى كشند (يعنى امام حسين عليه السلام را).
پس جبرئيل بال هاى خود را به هم زد تا لرزه آنها را فرا گرفت و تربتى را آورد و گفت: آگاه باش كه او بر روى اين تربت كشته مى شود پيغمبر گفت: اسم اين تربت چيست؟گفت: كربلا.
هلال بن خباب گويد: همين كه حسين عليه السلام در سال 61 هجرى در سرزمين مصيب وارد شد و شب را در همان مكان كه او را محاصره كردند به صبح رسانيد يك نفر از بوميان محل را كه از نژاد نبظى بود نزد امام عليه السلام آوردند حسين به او گفت: اسم اين سرزمين چيست؟او گفت: كربلا.(21)
امام حسين عليه السلام گفت: رسول الله صلى الله عليه و آله راست گفت: سرزمين كرب و اندوه و بلاست، به اصحاب خود فرمود: بارها را به زمين نهيد، خيمه ها را فرود آريد الا اى خيمگى فروهل، اين جا مناخ قوم است سواران شترها را مى خوابانند، محل ريختن خون آنان است. (22)
فصل چهارم: فضائل تربت امام حسين عليه السلام
- بازدید: 5341