بسم اللّه الرحمن الرحيم
الحمدللّه الواحد الاحد الفرد الصّمد الّذي لم يلد ولم يولد ولم يكن له كفواً أحد والصلاة والسلام على رسوله سيّد الاوّلين والاخرين خاتمالانبياء والمرسلين الطّهر الطّاهر والعلم الزّاهر أبي القاسم محمد بن عبداللّه وعلى أهل بيته الطيّبين الطّاهرين سيّما ابن عمّه و وصيّه و وارث علمه وامينه على شرعه وخليفته المنصوص في امّته اميرالمؤمنين عليّ بن ابيطالب الفارق بين الحق والباطل ولعنة اللّه على اعدائهم والمتنكّبين عن طريقتهم من الخوارج و النّواصب.
به فضل و لطف پروردگار متعال، از همان ايامى كه وارد اجتماع شدم، پيوسته پيرو سادگى بوده و از حيث گفتار و كردار خودنمايى نداشتم و از عجب و خودخواهى بر كنار بودم. با آن كه نشو و نمايم در خانه اى بود كه همه نوع وسايل تعين و اسباب تنعّم در آن فراهم بود، ولى به حكم طبع و فطرت ساده خود از تعين روى گردان و از تجمل گريزان و از طلب شهرت و خودآرايى كه به آفات آن كاملاً واقف بودم نَفور و مُعرض.
در اين موقع نيز كه به امر و اصرار جمعى از مراجع و اكابر علماى اعلام و فقهاى فخام و فضلاى و دانشمندان كرام و علاقه مندان به ديانت و اقتضاى وقت، چاپ اين كتاب مطمح نظر قرار گرفت، به مقتضاى همان اصل طبيعى و سادگى فطرى مى خواستم كتاب حاضر را با بساطت و بدون ديباچه و مقدمه خالى از هر پيرايه به چاپ رسانم. لكن به صلاحديد و اصرار بعضى از دوستان، خاصه دانشمند عزيز آقاى دكتر عبدالحميد گلشن ابراهيمى كه از مفاخر اساتيد فرهنگ مى باشند، مصمم شدم مختصر مقدمه اى بر اين كتاب بنويسم كه در اين مقدمه كشف حقايق نموده و توضيح كاملى در بعضى از موضوعات كتاب داده و علت چاپ آن را ذكر نموده و به بعض از ايرادات و شبهات مخالفين مختصراً اشاره شود.
و چون ممكن است با چاپ اين كتاب، از هر طرف مورد حملات و آماج تيرهاى ملامت قرار گيرم ـ هم چنان كه پيشينيان ما گرفتار اين نوع حملات گرديده اند ـ لكن چه باك كه به خوبى بر قول اديب دانشمند معروف عتّابى شامى (1) واقفم كه به حقيقت درست گفته:
من قرض شعرا أو وضع كتاباً فقد إستهدف للخصوم واستشرف للالسن الاّ عند من نظر فيه بعين العدل وحكم بغير الهوى، وقليل ماهم.(2)
بديهى است همان قسمى كه اهل نطق و بيان مورد حملات قرار مى گيرند، ارباب قلم و نويسندگانى هم كه پرده جهل تعصب را دريده و حقايق را آشكار مى نمايند، از حمله مردمان ناراضى؛ يعنى كسانى كه خلاف اغراض و اهواى آنها قلمفرسايى شده است در امان نخواهند بود، ولى به مقتضاى گفته شيخ اجل شيراز:
سعدى افتاده ايست آزاده
ما را با مردمان پرخاشجو وستيزه گر سر جنگ و مناقشه نيست. ليكن اگر حمله اى توام با علم و عقل و منطق و نزاكت باشد، با طيب خاطر و به جان و دل مى پذيريم؛ هرچند كه عالم منصف در مباحثات و مقابله با حقايق منطقى، انصافا حمله نمى كند.
واگر پاى فحش و ناسزا و تهمت و افترا و اعتراضات بى جا در ميان و با هو و جنجال مقابله نمايند، داعى از مجادله بركنار و به حكم آيه كريمه: «وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنا وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاما» (3) رفتار مى نمايم چه خوش سُرآيد اديب پارسى:
حاشا كه جواب تلخ هر كس گويم
اين نيست بد من كه بدم گويد كس
آنچه اكنون مى توانم پيش بينى كنم، گذشته از عيب جويى هاى مردمان حسود و عنود، از سه جهت ممكن است مورد اعتراض و ايراد و آماج تيرهاى ملامت قرار گيرم.
*************************
1- ابوعمر و كلثوم بن عمرو بن ايوب شامى، كاتب، شاعر بليغ معروف و از شعراى دولت عباسى و معاصر خليفه مأمون الرشيد عباسى بود.
2- هر كس شعرى بگويد يا كتابى بنويسد، هدف تيرهاى زننده دشمنان و زبان هاى تند آنها قرار گيرد؛ مگر كسانى كه به ديده عدل و انصاف بنگرند و بدون هوا و هوس حكم بنمايند و اين قبيل اشخاص بسيار كمند.
3- بندگان خاص خداى رحمان كسانى هستند كه در روى زمين ره به تواضع و فروتنى روند و هرگاه مردم جاهل با آنها خطاب و عتابى كنند، با سلامت نفس وشيرين زبانى پاسخ گويند. سوره فرقان، آيه 63.