اعتراض محافظه‏ كاران و جواب آنها

(زمان خواندن: 8 - 16 دقیقه)

3. اعتراضى است كه ممكن است افراد ساده محافظه‏ كار ظاهربين طالب اتحاد اسلامى بنمايند كه سزاوار نيست به وسيله نطق و قلم، تحريك احساسات شود و اين قبيل كُتب ممكن است تحريك احساسات نمايد و بالاخره موجب تفريق كلمه و دودستگى گردد.
بديهى است آيين تقوا ما نيز دانيم. اگر ابتدا قلم به دست گرفته و خارج از علم و منطق و ادب، جملاتى نوشته و حملاتى نموده و تهمت‏ هايى بزنيم، قطعا سزاوار نيست.
ولى شخصا با نظر محافظه ‏كاران ظاهربين، يعنى آن اشخاصى كه معتقدند كه با ذكر حقايق نبايد موجب ازدياد رنجش اهل ‏تسنن گرديد، تا جايى كه هيچ نوع مباحثات علمى و منطقى نشود و در مقابل تهمت‏ ها و اهانت‏ ها هم هيچ جواب داده نشود، موافق نيستم واين روش را كاملاً به زيان عالم تشيع مى ‏دانم؛ زيرا به شهادت تاريخ ديده شده هر قدر از طرف ما سكوت و پرده‏ پوشى و محافظه‏ كارى گرديده، از طرف بعضى از آنها بدون رعايت هيچ اصلى از اصول علم و دانش و ادب و تمدن و تدين، پيوسته حملات شديدى توام با تهمت و اهانت قلماً و لساناً و عملاً به ما شده و جامعه شيعه پيروان اهل‏ بيت طهارت [عليهم ‏السلام] را مورد تاخت و تاز خود قرار داده‏ اند.
از راه تجربه ثابت و محقق آمده كه هرچند از در محبت و دوستى وارد شده ‏ايم و به تمام اعمال خلاف عقل و شرع آنها با ديده اغماض نگريسته‏ ايم و تمام فحش ‏ها و تكفرى‏ ها و تهمت‏ هايى را كه بعض نويسندگان آنها به مقدسات ما داده ‏اند، صرف‏نظر كرده ‏ايم، در روش و رفتار آنها ذره ‏اى تغيير پيدا نشده، بلكه جرى‏ تر شده‏ اند و هر موقع كه وقتى به دست آوردند، نيش‏ هاى خود را زده و ما را مورد حملات شديد قرار داده و به طبقه عوام، مشرك و كافر معرفى نموده‏ اند.
بديهى است با تمام اين مقدمات، چنان‏چه اشخاصى رعايت نزاكت و جانب دوستى را بنمايند و حاضر به دادن جواب نشوند، قطعا در حدود وظيفه ‏دارى قصور نموده ‏اند. نه اين است كه تصور رود داعى، مخالف اتحاد فى‏ ما بين مسلمين باشم، بلكه طبق آيات قرآنيه و دساتير عاليه رسول اكرم صلى ‏الله‏ عليه ‏ و‏ آله و ائمه معصومين از عترت طاهره عليهم ‏السلام جداً طرف‏دار اين معنى هستم؛ چون سعادت و سيادت و قوميت و مليت اسلاميان در اتحاد عموم طبقات مسلمين است، ولى رعايت اين معنى و حفظ نزاكت و ملاحظه دوستى و اتحاد، وقتى مستحسن و مثمر ثمر است كه از هر دو طرف رعايت شود. نه آن كه ما به عنوان رعايت اتحاد و دورى از نفاق غمض ‏عين نموده، سكوت اختيار نماييم، برعكس پيوسته از ميان آنها افرادى برخاسته و برخلاف ما قلم‏فرسايى نمايند. چنين سكوت و غمض ‏عين‏ ها قطعا به ضرر ما تمام مى ‏شود.
به طور قطع داعى، طالب حفظ دوستى و صميميت با برادران اهل ‏تسنن و خواهان تحكيم روابط بين فرق اسلام و آرزومند حسن‏ تفاهم كامل با آنان هستم و صلاح اسلام و اسلاميان را حصول اين وضعيت مى ‏دانم؛ ولى به شرط آن كه برادران اهل ‏تسنن و علما و زعما و قائدين و زمام‏داران آنها هم خود را پاى‏بند به اين اصول و طالب اين دوستى و يگانگى و اتحاد بدانند؛ والاّ دوستى يك‏ طرف و رعايت يك‏ طرفى و گذشت [و] غمض‏ عين يك‏ طرفى قابل دوام نيست.
چه خوش بى مهربانى از دو سر بى

كه يك سر مهربانى دردسر بى

اين ترتيب و روش يك ‏طرفه و رعايت آن از جانب ما بوده است كه در هر دوره ‏اى از ادوار مخصوصا در اين ادوار اخيره، بعض از نويسندگان وقيح و بى‏ همه‏ چيزى كه خود را به نام سنى معرفى نموده ‏اند، وادار نموده به نوشتن كتاب‏ ها و مقالات [تا] جسارت‏ ها به مقدسات مذهبى ما بنمايند و امر را به عوام بى ‏خبر كاملاً برعكس نشان دهند.
و عجب آن كه با اين همه تخطى و فحاشى و اهانت‏ ها و تهمت ‏ها، باز خود را ذى‏ حق بدانند و اگر فردى يا افرادى از جامعه شيعه در مقام جواب و دفاع از حقوق حقه خود برآيد، او را مورد حملات قرار داده و هزاران كلمات زشت و تهمت‏ ها كه عادات ديرينه آنها است به آنان بزنند؛ چون حربه عاجز، فحش و تهمت و اهانت است (اول العى الاختلاط).
واعجب از آن كه علماى بزرگ آنها هم جلوگيرى از آن قلم‏ ها ننموده و آنها را منع از حملات و اهانت‏ ها و فحش ‏ها و تهمت‏ ها نمى ‏نمايند؛ برعكس گله از ما مى‏ نمايند كه چرا جواب آنها را مى ‏دهيد و سكوت اختيار نمى‏ كنيد!! مادامى ما سكوت و غمض ‏عين مى ‏نماييم كه آنها هم رعايت اين معنى را بنمايند.
وقتى ما ديديم امثال احمد امين ‏ها، قصيمى ‏ها، محمد ثابت‏ ها، كرد على ‏ها، موسى جاراللّه‏ ها و غيرهم را كه در مقام جسارت به مقدسات مذهبى شيعه برآمدند، [و] علماى بزرگ اهل ‏تسنن از جامع ‏الازهر مصر و ساير مراكز علمى دمشق و بغداد و غيره رسما آنها را طرد و از نشر كتب و مقالات آنها ـ كه حكم مواد محترقه را دارد ـ جلوگيرى نمودند، ما هم با كمال صميميت دست اتحاد به سوى آنها كشيده و دستشان را صميمانه فشار داده، با اظهار علاقه، تشكيل اتحاديه بزرگى خواهيم داد تا سيادت و سعادت از دست رفته را به ‏دست آوريم.
ولى قطعا ايادى مرموز و نويسندگان بى ‏باكى در بينند كه خود را سنى مى‏ خوانند و نمى ‏گذارند چنين اتحاد و صميميتى تشكيل شود و پيوسته با نيش قلم‏ هاى شكسته خود، تخم نفاق و دوييت را در قلوب مسلمين مى‏ كارند.
آيا عقول عُقلا زير اين بار مى‏ رود و محافظه‏ كارها قبول مى‏ كنند كه پيوسته ما فحش ‏ها و تكفيرها را بشنويم و تهمت‏ ها را بپذيريم و در مقام جواب برنياييم.
آقايان محترمى كه مى ‏گويند تحريك احساسات نبايد نمود، آيا نظرى به كتاب‏ ها و مقالات و حملات بعض از نويسندگان سنى‏ نما نمى‏ نمايند تا ببينند آن قلم ‏هاى شكسته است كه تحريك احساسات مى ‏نمايد، نه دفاع‏ هايى كه علما و دانش‏مندان شيعه مى‏ نمايند.
اگر در ادوار اخيره، كتب و مقالاتى از علما شيعه ديده شود، تمام در مقام جواب و دفاع از حقوق حقه، ناچار از بيانات و جملات تندى بوده‏ اند. جواب قلم‏ هاى تندنويس را بايد به تندنويسى داد. قطعاً عقل هيچ ذى‏ عقلى قبول نمى‏ نمايد تا آن اندازه سكوت و غمض‏عين به ‏كار رود كه زير بار فحش‏ ها و تهمت‏ ها بروند.
چنان‏چه داعى از روزى كه مسندنشين تبليغات گرديدم و وظيفه بزرگ وعظ و خطابه و دفاع از حريم مقدس اسلام را بر عهده گرفتم، خود را آماده هر نوع حمله ‏اى از اعادى نمودم، چون كه به يقين مى‏ دانستم، جنگ با عادات خرافى و اميال شهوانى بشر بسيار مشكل است؛ قطعا جنگ با عادات ايجاد دشمنى مى‏ نمايد. چنان‏چه هاديان بزرگ و راه‏نمايان عظيم‏ الشأن آدميت كه خواستند اُمم كج و معوج را به راه راست بخوانند و از افراط و تفريط ‏هاى حيوانى باز دارند، پيوسته مورد حملات سخت جاهلانه قرار گرفتند و از هيچ نوع مخالفتى نسبت به آنها مضايقه ننمودند.
تاريخ حيات و زندگانى انبيا و اوصياى كرام، روى همين اصل، پر است از حملات عجيبى كه عقول عقلا را محو و حيران مى ‏نمايد كه مخالفين سرسخت آنها از هيچ نوع عمل زشت و قبيح و تهمت ‏هاى ناروا خوددارى ننمودند.
ما هم كه خوشه‏ چين خرمن انبيا و پيرو طريقه آنها هستيم، قطعا بايستى انتظار حملات شديد و نسبت‏ هاى ناروا را داشته و در مقابل شدايد و تهمت‏ ها صابر باشيم، تا با موالى خود محشور [شويم] و اجر و مزد كامل نصيب ما گردد.
بحمداللّه‏ تعالى تاكنون هم امتحان خود را داده كه هر اندازه اعادى داخلى و خارجى داعى را هدف تهمت‏ ها ونسبت‏ هاى بى‏ جا قرار دادند (و شايد كمتر كسى مانند داعى مورد حملات و تهمت‏ هاى ناروا قرار گرفته باشد) و به وسايل مختلفه تهديدم نمودند، نه‏ تنها در مقابل حملات گوناگون در مقام دفاع از خود بر نيامدم، بلكه ثابت قدم‏ تر [گشتم] و استقامت بر عقيده‏ ام بيشتر شد و پيوسته رويه و رفتار و تاريخ حالات موالى و بزرگان دين، نصب ‏العين داعى [گشت] و مى‏ گفتم: الحكم للّه‏.
من از حكم و فرمان حق نگذرم

اگر بگذرد تيغ خصم از سرم

شكر مى‏ نمايم خداى متعال را كه تا به حال با اين همه تهمت‏ هاى ناروا و نسبت‏ هاى بى‏ جا، حفظم نموده و بر احترام و محبوبيتم افزوده تا به مردم بى ‏دين ثابت كند كه «من كان للّه‏ كان اللّه‏ له»، هيچ ‏گاه بشرى قادر به محو حق و حقيقت نخواهد بود.
گفتند آن يهودان چندان دروغ و بهتان

برعيسى بن مريم، بر مريم و حوارى

من كيستم كه بر من نتوان دروغ گفتن

نه قرص آفتابم نه ماه ده چهارى

آن همه تهمت‏ هاى بى‏ جا ونسبت‏ هاى ناروا كه به انبياى عظام و اوصياى كرام زدند از قبيل نسبت زنا به موسى كليم اللّه‏ و مريم بنت عمران والده ماجده معصومه عيسى عليهماالسلام و ساحر و جادوگر و كذاب و دروغ‏گو خواندن همه آنها، گذشته از آن كه در ثبات قدم و استقامتشان تزلزلى راه پيدا ننمود، درس عبرتى براى ما پيروان آنها گرديد كه از ميدان فحش و تهمت و تكفير فرار ننموده، بلكه بر عقيده خود ثابت و در ميدان مبارزه قوى‏ تر باشيم؛ چه آن كه ديديم اعادى دين نتوانستند به انواع تهمت ‏ها نام نيك آنها را از ميان ببرند و آنها را منفور جامعه نمايند.
مانند معاويه عليه ‏الهاويه كه براى محو نمودن نام مبارك على عليه ‏السلام چه جديت‏ ها كرد، به هر عمل زشتى تشبث نمود، با تهمت‏ هاى ناروا از قبيل نسبت تارك ‏الصلاة و جاه‏ طلبى و ايجاد فتنه در مدينه و دخالت در قتل عثمان و غيره به آن حضرت دادن، عامه مردم را به لعن سب بر آن بزرگ‏وار وادار نمود كه مدت هشتاد سال در منبر و محراب علنى و بر ملا و الى ‏الحال در خفا، مورد عمل اتباع خوارج و نواصب است!
آن‏چه اموى ‏ها سعى و كوشش براى محو نام مبارك آن حضرت نمودند، نتيجه بر عكس داد [و] خودشان از ميان رفتند و نام ننگشان در تاريخ جهان ماند. نشانى حق و باطل همين است «و للباطل جولان وللحق دولة» (1)؛ حتى از قبور آنها هم در عالم اثرى نيست. كسانى كه دمشق و شام را ديده ‏اند، متحير مى‏ شوند با كثرت علاقه ‏اى كه الحال هم اهالى شام به معاويه دارند، مع‏ذلك از قبور بنى ‏اميه عموما و معاويه و يزيد خصوصا اثرى نمى‏ باشد، ولى قبور عاليه على و اولاد امجاد آن بزرگ‏وار عليهم ‏السلام در هر گوشه و كنار بلاد كالشمس فى رابعة النهار، ظاهر و هويدا و مزار عارف و عامى و شاه و رعيت مى‏ باشد؛ حتى در خود شام كه معاويه آن خلافت بااقتدار را چند روزى به ‏كار برد، از قبرش اثرى نيست ولى قبرستان بنى ‏هاشم به انوار مقدسه حضرت هاشم و سكينه و فاطمه و عبداللّه‏ جعفر طيار و غير هم حتى بلال موذن آن خانواده روشن و درخشنده مى‏ باشد. علاوه بر قبر با عظمت و قبه و بارگاهى به نام عقيله بنى‏ هاشم صديقه صغرا زينب كبرى عليهاالسلام در يك فرسخى شام كه مزار عموم است، جنب مسجد اموى قبر كوچك ظريفى است به نام ستى رقيه فرزند دل‏بند حضرت اباعبداللّه‏ عليه ‏السلام كه گويند، موقع اسيرى در خرابه شام از دنيا رفته و در همان مكان دفن گرديده [است]. هر سنى و شيعه كه از آن‏ جا مى‏ گذرد، اظهار ارادتى به صاحب قبر نموده و از روح پرفتوح آن پاره تن رسول ‏اللّه‏ صلى‏ الله ‏عليه‏ و‏ آله استمداد نموده، عبور مى‏ نمايند.
امروز هم اتباع همان اقوام، عوض آن كه از خواندن تاريخ متنبه گردند و از ديدن قبور و نام نيك و بد آنها پند گرفته، هوشيار گردند و از اعمال زشت خود دست بردارند، پيوسته باب تهمت را به روى فرد و افراد باز مى‏ كنند [و] مانند بقاياى خوارج و نواصب آن ايادى مرموز بيگانه‏ پرست، پيوسته مشغول عملند.
گاهى حمله به على اميرالمؤمنين عليه‏ السلام و اهل‏ بيت از عترت طاهره عليهم ‏السلام مى ‏نمايند، مانند مردوخ (مردود) و امثال او از مصرى‏ ها و دمشقى ‏ها و غيره؛ گاهى حمله به علما و مبلغين شيعه نموده كه چرا تبعاً لرسول اللّه‏ صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏ آله مروّج طريقه عترت و اهل‏ بيت رسالت مى ‏باشند [و] آنها را به انواع تهمت‏ هاى گوناگون به هر كس هر چه بتوانند نسبت بدهند. به مقتضاى حال او از قبيل جمع مال و بى ‏امانتى در حقوق مسلمين وگاهى بى‏ قيدى در دين و بى‏ عفتى در اخلاق، موهون و متهم مى‏ نمايند تا عقيده و اعتماد جامعه را سست و به آنها بدبين نمايند تا اثر از كلامشان رفته و محبتشان از دل‏ ها خارج گردد. آن‏گاه به نتيجه خود كه حيران و سرگردان نمودن عوام است، موفق گردند [تا] زمينه را براى غلبه بيگانگان آماده نمايند. غافل از آن كه همان‏طورى كه تهمت‏ هاى به انبيا و اوصيا بلااثر ماند و محبوبيت آنها روز به روز در جامعه زيادتر شد، امروز هم تهمت ‏هاى به علما و وعاظ و مبلغين كه خوشه ‏چين خرمن آن ذوات مقدسه هستند، بلااثر روز به روز در دل ‏هاى مردم بيشتر جا دارند تا دشمنان بفهمند: «من كان للّه‏ كان اللّه‏ له».(2) خداى متعال در آيه 32 سوره 9 (توبه) فرمايد: «يُرِيدُونَ أَنْ يُطْفِؤُا نُورَ اللّه‏ِ بِأَفْواهِهِمْ وَ يَأْبَى اللّه‏ُ إِلاّ أَنْ يُتِمَّ نُورَهُ وَ لَوْ كَرِهَ الْكافِرُونَ».(3)
چراغى را كه ايزد برفروزد

گر ابله پف كند ريشش (بلكه ريشه‏ اش) بسوزد

خلاصه كلام، فحش و تهمت كه عادت ديرينه مردمان بى‏ مايه و عنود است، اگر شخصى باشد، قابل تحمل و گذشت و عفو و اغماض است، ولى اگر تهمت‏ ها نوعى باشد قابل تحمل و گذشت نيست. سكوت در اين جا بى‏ معنى و جز عجز دليلى ندارد. عيناً مثل آن مى‏ ماند كه دو نفر هم‏ نبرد در مقابل هم قرار گيرند، دست يكى را ببندند و بگويند: صلاح نيست جنگ كنى؛ صبر و تحمل و سكوت بنما تا ايجاد نفاق و دوئيت نگردد، ولى دست طرف مقابل را باز بگذارند كه هر چه مى‏ خواهد بكند.
قطعا در مقابل اين قبيل اشخاص اگر سكوت شود، علاوه بر ثبوت عجز، باعث گم‏راهى بى‏ خبران گردد و البته چنين سكوتى جرم بزرگ است؛ براى آن كه در حديث است كه رسول‏اكرم  صلى ‏الله‏ عليه ‏و ‏آله فرمود: «إذا ظهرت البدع فللعالم ان يظهر علمه وإذا كتم فعليه لعنة اللّه‏».(4) البته در امور شخصى، انسان بايد با تحمل و با گذشت باشد، ولى در امور عمومى برخلاف، بايد خيلى صريح ‏اللهجه و سخت و سمج باشد.
اين درس عمل را از اجداد خود دارم كه زير بار امثال معاويه ويزيد نرفتند [و] قيام و مقاومت در مقابل ظلم و بى‏ قانونى نمودند و فرمودند: «الموت خير من ركوب العار».(5) بديهى است هر مظلومى كه قادر از دفاع باشد و دفاع از حق خود ننمايد، خصوصا وقتى كه مانعى در بين نباشد، قطعا به سكوت خود، كمك ‏يار ظالم خواهد بود.
در اين جا ممكن است مورد سؤال بعضى قرار گيرم كه چه واداشت مطالبى كه بين شما و برادران اهل ‏تسنن در سى سال قبل مورد بحث قرار گرفته، الحال به نشر آن اقدام نموده ‏ايد؛ البته ايرادى است به‏ جا. نظر به آن‏چه قبلاً عرض كردم كه داعى طالب شهرت و خودنمايى نبوده و به آفات شهرت و خودنمايى كاملاً واقفم (چنان‏چه عملاً هم همه ديده ‏اند)، تاكنون زياده از سى جلد كتاب در فنون مختلفه نوشته ‏ام و ابدا به فكر تظاهر نبوده ‏ام، ولى اخيرا جهاتى محرك داعى در طبع و چاپ اين كتاب گرديده.
از اطراف قلم‏ هاى خيانت‏كار مفسدان و لسان بازی‏گران، بناى جولان را گذاردند [و] چون ميدان را خالى ديدند، هر چه خواستند گفتند و هر چه توانستند نوشتند. آرى!
مهر درخشنده چه پنهان شود

شب‏پره بازیگر ميدان شود

مخصوصا در مصر (كه يكى از مراكز علمى و شهرهاى دانش اسلامى امروز به حساب آمده) متأسفانه ايادى مرموزى جدا به ‏كار پرداختند [و] نفيا و اثباتا خودنمايى ‏ها نمودند و به ‏وسيله نشر كتب و مقالات، امر را بر عوام و بى‏ خبران مشتبه نموده و برادران موحد جعفرى را در نظر برادران حنفى و مالكى و شافعى و حنبلى، مشرك و كافر و غالى معرفى نمودند. ولى بعضى از آنها كه نمى ‏توانم خود را راضى نمايم و آنها را جز ايادى مرموز به حساب آورم، چون اهل علم و قلم مى ‏باشند (و داعى به تفاسير و كتب و مجلات علمى آنها علاقه‏ مند و مأنوس مى ‏باشم) روى عادت خلفا عن سلف بسيار مؤدب و در لفافه و گاهى از ادب خارج، علنى و برملاء كتاب‏ هايى مشتمل بر تهمت‏ هاى ناروا و دروغ‏ هاى شاخ‏دار مانند السنّة و الشيعة نشر داده و نيش‏ هايى به عالم تشيع زده و مى ‏زنند.
ولى بر عكس بعض از آنها چنان لكه‏ هاى تاريخى براى خود در تأليفات گذارند كه هرگز پاك نگردد و بعد از گذشت سال‏ ها و قرن ‏ها، دانش‏مندان بى‏ طرف آنها را مردمان مُغرض يا بى اطلاع از وقايع تاريخى بشناسند.
*************************
1- براى باطل جولانى است و براى حق دولت ثابت و برقرار.
2- كسى كه با خدا باشد، خدا با اوست.
3- دشمنان دين مى‏ خواهند كه فرونشانند نور خداى را كه آن چراغ درخشنده علم و دين و حجت داله بر وحدانيت او به نفس تيره و گفتار جاهلانه و با دهن ‏هاى خود (به تهمت‏ ها و تكذيب‏ ها كه بر زبان‏ ها جارى نمايند) خاموش كنند و نمى‏ خواهد خداى متعال مگر آن كه تمام گرداند دين روشن خود را گر چه مكروه طبع كافران و دشمنان دين مبين اسلام باشد.
4- زمان ظهور بدعت‏ ها بر عالم است كه علم خود را در دفع بدعت‏ ها ظاهر كند و اگر كتمان و خوددارى نمايد، پس لعنت خدا بر او باد! علل ‏الشرايع، ج 1، ص 236 ـ الغيبة، ص 64. اختلاف در الفاظ.
5- كشف‏ الغمه، ج 2، ص 242، معارج ‏الوصول، ص 96.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page