اعترافات عمر درباره امير مؤمنان على(عليه السلام)
خطاب عمر به على با جمله: «بأبى أنتم و اُمّى...»
زمخشرى و ديگران با ذكر سند نقل كرده اند: مردى از على به نزد عمر دادخواهى نمود و چون حضرتش حاضر در مجلس بود عمر گفت: اى ابوالحسن برخيز و در پهلوى خصمت بنشين.
على برخاست پهلوى آن مرد نشست و پس از گفتگو و پايان يافتن قضيه و رفتن آن شخص به جاى خود برگشت، اما عمر متوجه شد چهره آن جناب متغير و دگرگون است.
پس گفت: اى ابوالحسن از چه رو چهره ات را متغير مى بينم، مگر از آنچه گذشت ناخشنودى؟
امير مؤمنان فرمود: آرى. عمر گفت: چرا؟
على فرمود: بخاطر آنكه مرا در برابر مدّعى به كُنيه (كه احترام آميزتر از صدا زدن به اسم و مايه تبعيض بين طرفين دعوى در مجلس داورى است) صدا زدى، و چرا نگفتى: يا على برخيز پهلوى خصمت بنشين؟!
عمر كه از خُرده گيرى على به شگفت آمده بود سر آن حضرت را گرفت و چشمانش را بوسيد و گفت: «بأبى أنتم ـ و اُمّى ـ بكم هدانا الله و بكم اخرجنا من الظلمات إلى النور»(138)
پدرم ـ و مادرم ـ به فداى شما باد، بوسيله شما خداوند ما را هدايت فرمود و بوسيله شما ما را از تاريكى به نور مشرف ساخت.
_________________________________________________
(138) ربيع الأبرار، 3/595 . مناقب خوارزمى اواخر فصل هفتم، ص52 ـ 51 . و به نقل از زمخشرى، ص54 . شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، 4/133، چ4 جلدى. فرائد السمطين حموينى، 1/349 حديث شماره 273. المستطرف ابشيهى، 1/91. نزهة المجالس صفورى، 2/211 ـ به نقل از زمخشرى ـ .