اعترافات عمر درباره امير مؤمنان على(عليه السلام)
چشم على(عليه السلام) چشم خداست
محبّ الدين طبرى روايتى نقل نموده كه: عمر در حال طواف بود و على هم در جلوى او مشغول طواف بود كه مردى به عمر گفت: اى اميرالمؤمنين حقّ مرا از على بن ابى طالب بگير.
عمر گفت: حق تو از چه قرار است؟
آن مرد گفت: بر چشم من سيلى زد.
پس عمر قدرى توقف نمود تا على به وى ملحق شد و به او گفت: اى ابوالحسن! آيا تو به چشم اين مرد سيلى زده اى؟
على فرمود: آرى.
عمر گفت: به چه علّت؟
على فرمود: رأيته يتأمّل حُرُمَ المؤمنين في الطّواف.
ديدم او در حال طواف به ناموس مؤمنين چشم چرانى مى كند.
عمر گفت: «أحسنت يا ابا الحسن» كار خوبى كردى اى ابوالحسن، آنگاه رو به آن مرد كرد و گفت: «وقعت عليك عين من عيون الله».
چشمى از چشمان الهى تو را ديد ـ و بر تو سيلى زد ـ پس حقّى بگردن على ـ ندارى كه من از او مطالبه كنم.(162)
_____________________________________________________
(162) رياض النضره محبّ طبرى، 2/145 .