پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم و حضرت مهدى عليه السلام
رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم درباره حضرت ولىعصر عليه السلام مىفرمايند:
مهدى از فرزندان من است؛ اسم او اسم من و كنيه او كنيه من است. او شبيهترين فرد به من از حيث خلقت (صورت و شمايل) و اخلاق و رفتار است.(1)
در جاى ديگر مىفرمايند:
مهدى امت من شبيهترين فرد به من در شمايل، سخن و حركات است.(2)
امام باقر عليه السلام در جريان شب معراج رسولاللّه بعد از بيان ذكر ائمه و ديدن انوار ايشان توسط وجود نورانى پيامبر، از قول ايشان مىفرمايند:
ديدم على عليه السلام را تا [وصى يازدهم] حسنبن علىبن محمد عليه السلام.
و بعد فرمودند:
ديدم حجت قائم را كه گويا ستارهاى درخشان بود در ميان ايشان.
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم عرض كرد:
پروردگارا! اينان كيستند؟
ربالعالمين مىفرمايند:
اينها [امامان بعد از تو هستند] و اين [اشاره به ستاره درخشان] قائم است. حلال مىكند حلال مرا و حرام مىكند حرام مرا و انتقام مىكشد از دشمنان من. اى محمد! او را دوست بدار، پس به درستى كه من او را دوست دارم و دوست دارم هركس كه او را دوست داشته باشد.(3)
روزى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم در جمع اصحاب، دو بار فرمودند:
خداوندا! برادران مرا به من نشان بده.
اصحاب عرض كردند: «يا رسولاللّه! مگر ما برادران شما نيستيم؟» ايشان فرمودند:
نه، شما اصحاب من هستيد. برادران من مردمى در آخرالزمان هستند كه به من ايمان مىآورند با اين كه مرا نديدهاند. خداوند آنان را با نام و نام پدرانشان پيش از آن كه متولد شوند، به من نشان داد. ثابتماندن يكى از آنان بر دينشان، از صاف كردن درخت خاردار با دست، در شب ظلمانى دشوارتر است و يا مانند كسى كه پارهاى از آتش چوب درخت غضا (4) را در دست نگه دارد. آنان چراغهاى شب تار هستند. خداوند آنها را از هر فتنهاى نجات مىدهد.(5)
در جاى ديگرى ايشان فرمودند:
خوشا به حال كسى كه قائم اهلبيت مرا درك كند درحالى كه قبل از قيامش به او اقتدا كرده باشد، با دوستان او دوستى كرده و با دشمنان او، عداوت و دشمنى ورزيده، و معصومان قبل از او را دوست داشته باشد! آنها، دوستان من و مورد علاقه و محبت من و گرامىترين امت در نزد من هستند.(6)
اميرالمؤمنين عليه السلام و حضرت مهدى عليه السلام
اصبغبن نباته مىگويد:
روزى خدمت اميرالمؤمنين عليه السلام بودم، ديدم در انديشه فرو رفته و با انگشت بر زمين خط مىكشد. عرض كردم: يا اميرالمؤمنين! چه شده كه اين چنين در فكر فرو رفتهايد و بر زمين خط مىكشيد؟ آيا ميل و رغبتى بر زمين و خلافت در آن داريد؟ حضرت فرمودند: «به خدا قسم، هيچگاه بر اين زمين و نه بر تمام دنيا، مايل و راغب نبودهام، ولى درباره مولودى فكر مىكنم كه يازدهمين فرزند از نسل من است. او مهدى است كه زمين را پر از عدل و داد مىكند زمانى كه پر از ظلم و جور شده باشد. او را غيبت و حيرتى است كه اقوامى در آن گمراه شوند و اقوامى در آن هدايت يابند.(7)
آن حضرت مىفرمايد:
صاحب اين امر، آواره و رانده و تك و تنهاست.(8)
در جايى ديگر فرمودند:
قائم ما غيبتى دارد كه مدتش طولانى است. گويا شيعه را در دوران غيبت او مىبينم كه جولان مىدهد مانند جولان چهارپايان. به دنبال چراگاه مىگردند اما آن را نمىيابند. بدانيد هركه در آن دوران در دينش استوار باشد و قلبش به واسطه طول غيبت امامش، سخت نشود او در روز قيامت همدرجه من است! هنگامى كه قائم ما قيام كند، بيعت هيچكس بر گردن او نيست و به سبب اين، ولادت او پنهان است و شخص او غايب مىشود.(9)
اميرالمؤمنين على عليه السلام در حديثى ديگر فرمودند:
پروردگارا! خروج او را باعث خلاصى از هم و غم كن و با او متفرقات امت را جمع نما. پس اگر ملاقات او نصيب شما شد [خطاب به اصحاب]، به سمت وى عزم نماييد و اگر به سمت او راه يافتيد، از او دور نشويد.
سپس آن حضرت به سينه خود اشاره كرد و فرمود:
شوقا (10) إلى رؤيته.(11)
امام حسن عليه السلام و حضرت مهدى عليهماالسلام
وقتى امام حسن عليه السلام با معاويه صلح كرد، مردم نزد او آمدند و بعضى از آنها امام را به واسطه صلحش، سرزنش كردند. حضرت فرمودند:
واى بر شما! چه مىدانيد كه چه كردم؟ به خدا سوگند اين عمل براى شيعيانم از آنچه آفتاب بر آن طلوع و غروب كند بهتر است. آيا نمىدانيد كه من امام واجبالاطاعه بر شما هستم و به نص رسول خدا، يكى از دو سيد جوانان اهل بهشتم؟
گفتند: «بلى مىدانيم.»
فرمودند:
آيا نمىدانيد كه خضر عليه السلام كشتى را [سوراخ كرد و] شكست و غلام را كشت و ديوار را برپا ساخت؛ موسىبن عمران از كرده او در غضب شد؛ زيرا وجه حكمت و مصلحت بر او مخفى بود و حال آن كه در نزد خدا حكمت و صواب بود؟ آيا نمىدانيد كه از ما اهلبيت كسى نيست كه بيعت سلطان طاغى زمانش در گردن وى نباشد مگر قائم كه روحاللّه در پشت سرش نماز مىخواند و خداى تعالى ولادت او را مخفى و شخصش را غايب گرداند تا اين كه هيچ بيعتى بر گردن او نباشد.(12)
امام حسين عليه السلام و حضرت مهدى عليه السلام
امام حسين عليه السلام فرمودند:
در نهمين فرزند من سنتى از يوسف و سنتى از موسىبن عمران است. او قائم ما اهلبيت است و خداى تعالى امر او را در يك شب اصلاح فرمايد.(13)
حضرت اباعبداللّه الحسين عليه السلام در روايتى ديگر مىفرمايند:
او را غيبتى است كه اقوامى در آن مرتد مىشوند و ديگرانى كه در آن [اعتقاد به مهدى و غيبت طولانى او] پابرجا باشند، اذيت شوند و به آنها بگويند: اگر راست مىگوييد اين وعده [ظهور] چه وقت عملى مىشود؟
بدانيد كسى كه در دوران غيبت او بر آزار و تكذيب صابر باشد، مانند مجاهدى است كه با شمشير رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم مبارزه كرده است.(14)
آن حضرت همچنين مىفرمايند:
اگر از عمر دنيا جز يك روز باقى نمانده باشد، خداوند آن روز را به قدرى طولانى فرمايد تا آن كه مردى از فرزندان من خروج نمايد و زمين را از عدل و داد پر كند همچنان كه پر از ظلم و جور شده باشد. از رسول خدا شنيدم كه اينچنين مىگويد.(15)
عيسى خشاب مىگويد:
به امام حسين عليه السلام گفتم: آيا شما صاحبالامر هستيد؟ فرمود: «خير، ولى صاحبالامر آواره و رانده شده و خونخواه پدرش و مخفى و مستتر از عمويش (16) است. او شمشيرش را هشتماه روى دوش خود مىنهد.(17)
شايد كنايه از اين باشد كه در زمين هشتماه جنگ مىكند تا عدل و داد را مستقر گرداند.
امام سجاد عليه السلام و حضرت مهدى عليه السلام
امام سجاد عليه السلام مىفرمايند:
در قائم ما سنتهايى از انبيا وجود دارد: سنتى از پدرمان آدم و سنتى از نوح و سنتى از ابراهيم و سنتى از موسى و سنتى از عيسى و سنتى از ايوب و سنتى از محمد صلى الله عليه و آله و سلم. اما از آدم و نوح طول عمر، و از ابراهيم، ولادت پنهانى و كنارهگيرى از مردم، و از موسى خوف و غيبت، و از عيسى اختلاف مردم درباره او، و از ايوب فرج پس از گرفتارى، و از محمد خروج با شمشير است.(18)
امام زينالعابدين عليه السلام مىفرمايند:
مدت غيبت ثانى [غيبت كبرا] به حدى طول مىكشد كه اكثر مردم از اعتقادى كه به آن حضرت دارند، برمىگردند و در اين اعتقاد ثابت نمىشود مگر كسى كه يقينش قوت داشته باشد و معرفتش صحيح شود و در نفس خود از چيزهايى كه ما حكم مىكنيم، تنگى نيابد (19) و به ما اهلبيت تسليم گردد.(20)
در حرز امام زينالعابدين اينگونه آمده كه حضرت فرمودند:
[خدايا] فرج آلمحمد عليهم السلام را نزديك گردان و شيعيان آلمحمد عليهم السلام را يارى فرما و چشمم را به جمال قائم آلمحمد عليهم السلام روشن گردان و مرا از شيعيان و خشنودان به فعل آنان قرار بده؛ به حق رحمتت اى مهربانترين مهربانان! (21)
امام زينالعابدين عليه السلام مىفرمايند:
هرآينه فتنههايى كه مانند شب ظلمانى هستند مىرسند. از آنها نجات نمىيابد، مگر كسى كه خداى تعالى از او عهد و ميثاق گرفته باشد. آنان چراغهاى هدايتند و چشمههاى علم خدا. [معصومان عليهم السلام] آنان را از همه فتنههاى ظلمانى نجات مىدهند. گويا صاحب شما را مىبينم در بالاى نجفاشرف در پشت كوفه بلند شده و با او 313 نفر هستند؛ جبرئيل در سمت راست، ميكائيل در سمت چپ، اسرافيل در پيش روى او و با اوست پرچم رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم كه او را نشر كرده.(22)
امام سجاد عليه السلام بعد از شكايت از كمبود ياران و كثرت و زيادى دشمنان و وقوع فتنههاى شديد به خداوند رحمان، عرض مىكند:
پروردگارا! قائم آلمحمد عليهم السلام را براى كمك به دينت و آشكارنمودن حجتت و اجراكردن اوامر و پاكنمودن زمين از ناپاكىهايش مبعوث فرما؛ به حق رحمتت اى مهربانترين مهربانان! (23)
حضرت سجاد عليه السلام در جايى ديگر، بعد از درود و سلام بر پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم و امامان معصوم و دعا براى امامان، عرض مىكند:
پروردگارا! بهوسيله او زمين را پر از عدل و داد فرما، بعد از آن كه پر از ظلم و جور شده باشد و بهوسيله او بر فقيران و مسكينان و مستمندان اهل اسلام منت گذار و مرا از بهترين مواليان و عاشقترين شيعيان در دولتش قرار ده و مطيعترين شخص از روى ميل و رغبتم براى او، و در وجودم اوامرش را از نافذترين دستورها قرار ده و كوشاترين شخص براى كسب رضايت حضرتش...، و شهادت در ركاب حضرتش را روزيم فرما تا تو را ملاقات نمايم درحالى كه تو از من راضى هستى.(24)
امام باقر عليه السلام و حضرت مهدى عليه السلام
امام باقر عليه السلام خطاب به ابوحمزه ثمالى فرمودند:
اى ابوحمزه، قيام قائم ما از حتميات تغييرناپذير نزد خداست. پس كسى كه شك كند در آنچه گفتم خداوند را در روز قيامت ملاقات مىكند درحالى كه كافر است و حق خداوند را منكر شده است. پدر و مادرم فداى كسى كه نامش نام من است...! پدرم فداى كسى كه زمين را پر از عدل و داد مىكند پس از آن كه پر از ظلم و جور شده باشد.(25)
ايشان در جايى ديگر فرمودند:
گويا مىبينم گروهى از مشرقزمين خروج مىكنند و طالب حق هستند، اما آنها را اجابت نمىكنند؛ دوباره بر خواستههايشان تأكيد مىورزند، اما مخالفان نمىپذيرند. وقتى چنين وضعيتى را ديدند، شمشيرها را به دوش كشيده، در مقابل دشمن مىايستند؛ اينجاست كه پاسخ مثبت مىگيرند (مخالفان سر تسليم فرو مىآورند)، اما اين بار خودشان نمىپذيرند تا اين كه همگى قيام مىكنند و درفش هدايت را جز به دست تواناى صاحب شما به كس ديگرى نمىدهند. كشتههاى آنان شهيدند. اگر من آن زمان را درك مىكردم، جان خويشتن را براى صاحب اين امر نگه مىداشتم.(26)
حضرت مهدى عليه السلام در سخنان معصومان عليهم السلام
- بازدید: 4446