فضائل امير مؤمنان على(عليه السلام) از زبان ديگر خلفا
حديث سدّ ابواب توسط پنج نفر از خلفا نقل شده
حافظ ابو زكريا ابن منده اصفهانى در مناقب عبّاس آورده است:
مأمون از (پدرش) رشيد نقل نموده و او از مهدى عباسى و او از منصور و او از پدرش سفّاح و او از عبدالله بن عبّاس ـ محدّث بزرگ مورد قبول اهل تسنن ـ كه گفت:
«قال رسول الله(صلى الله عليه وآله) لعلىّ: أنت وارثى.
وقال: إنّ موسى سأل الله تعالى أن يطهّر له مسجداً لا يسكنه إلاّ موسى و هارون و ابنا هارون، و إنّى سألت الله تعالى أن يطهّر مسجداً لك و لذريّتك من بعدك».
پيامبر فرمود: اى على تو وارث من هستى.
و فرمود: موسى از خداى تعالى درخواست كرد مسجدى را براى او آماده و پاك فرمايد كه جز موسى و هارون و دو پسرش، كسى در آن سكونت نكند، و من از خداى تعالى مسئلت نمودم مسجد (مدينه) را براى تو و ذريّه ات بعد از تو پاك و منزّه قرار دهد.
آنگاه به دنبال ابوبكر فرستاد و دستور داد در خانه ات را به مسجد مسدود كن. ابوبكر با اِسترجاع(232) پرسيد: درباره غير من هم اينكار انجام شده؟ گفته شد نه، پس ابوبكر گفت: سمعاً و طاعةً و در خانه اش را به مسجد مسدود كرد.
سپس به دنبال عمر فرستاد و همان دستور را صادر فرمود، و عمر هم پرسيد آيا در حق كسى غير از من اين دستور صادر شده؟ گفته شد: آرى درباره ابوبكر نيز، پس عمر گفت: همانا ابوبكر اسوه حسنه من باشد، و در خانه اش را به مسجد بست.
بعد مرد ديگرى را ذكر كرد كه حضرتش در خانه او را به مسجد مسدود كرد و چون در بين مردم سر و صدا بلند شد ـ كه على از بستن در معاف گرديد ـ بر فراز منبر رفت و فرمود:
«ما أنا سددت أبوابكم و لا أنا فتحت باب علىّ(عليه السلام) ولكنّ الله سدَّ أبوابكم و فتح باب على».(233)
من درب هاى خانه هاى شما را به مسجد نبستم و من درب خانه على را باز نگذاشتم ولكن خداوند درب هاى شما را مسدود كرد ودرب خانه على را باز گذارد.
توضيح: حديث «سد ابواب» را علاّمه امينى بواسطه سى و هشت مصدر حديثى و غير حديثى اهل تسنن از چهارده نفر از صحابه ضمن بيست و سه متن روائى نقل كرده(234) و با مراجعه به مصادر اضافى در ملحقات احقاق الحق(235) معلوم مى شود بين شصت تا هفتاد مصدر اختصاصى اهل تسنن آنرا روايت نموده و به شرحى كه در متون مربوطه مى خوانيد اين حديث به تنهائى بيانگر عالى ترين فضيلت و حقّ تقدم امير مؤمنان(عليه السلام) است در خلافت بعد از پيامبر(صلى الله عليه وآله)، چنان كه حضرتش در شوراى خلافت بعد از عمر به آن احتجاج فرمود، بدون آنكه كسى انرا تخطئه كند يا درباره آن تشكيك نمايد.
علاّمه مجلسى نيز چهارده متن مختلف با اسناد متعدد و مدارك شيعه و سنّى آنرا نقل فرموده، مراجعه شود.(236)
________________________________________________
(232) گفتن «إنّا للهِ و إنّا إليه راجعون» را استرجاع گويند .
(233) طرائف سيّد ابن طاوس، ص60 . عمده ابن بطريق، ص176 . غاية المرام بحرانى، ص640 و هر سه از مناقب عبّاس ابن منده . الغدير، 3/305 به نقل از سيوطى و او از نسائى .
(234) الغدير، 3/202 ـ 209 .
(235) فهرست ملحقات، ص227، سطر 7ـ12 .
(236) بحار الأنوار، ج39/19 ـ 35 .