نواب : امروز صبح جمعى در منزل بنده بودند. تمام مجلس ذكر خير جناب عالى بود. در اطراف مذاكرات شب ها گفت وگو مى شد؛ روزنامه ها و مجلات خوانده مى شد و در اطراف بيانات طرفين بحث مى نموديم، يكى از بنده زاده ها (عبدالعزيز) كه در كالج و اسكول (1) اسلامى تحصيل مى نمايند، به من گفت كه چند روز قبل در كلاس درس، استاد معظم ما ضمن گفتار خود به مناسبتى گفتند:
يكى از فقهاى بزرگ صدر اسلام در مدينه منوره، خليفه ثانى عمر بن الخطاب ـ رضى اللّه عنه ـ بوده كه احاطه كاملى بر قرآن و آيات شريفه و معانى و مسائل علمى و فقهى اسلام داشته و ميان چند نفر از فقها مانند على بن ابى طالب ـ كرم اللّه وجهه ـ و عبداللّه بن مسعود و عبداللّه بن عباس و عكرمه و زيد بن ثابت و غيرهم ـ رضى اللّه عنهم ـ خليفه عمر ـ رضى اللّه عنه ـ برجسته تر و افقه از همه بوده حتى على بن ابى طالب ـ كرم اللّه وجهه ـ كه از همه صحابه در مسائل علمى و مباحث فقهى مقدم بوده، [كه] گاهى در مشكلات فقهيه و حقوق مسلمين معطل مى ماند، به خليفه ثانى عمر ـ رضى اللّه عنه ـ مراجعه مى كرد و استمداد از فطانت و علم و دانش او مى نمود. خليفه هم حل مشكلات علميه و مسائل فقهيه على را مى نمود!!!
اهل مجلس همه تصديق نمودند كه حقا همين قسم بوده زيرا علماى ما بيان نموده اند كه خليفه عمر نادره زمان در مراتب علم و عمل بوده.
بنده چون در امر دين و تاريخ اطلاعات كامل نداشتم، سكوت اختيار نمودم. بالاخره به آقايان دوستان مخصوصا به بنده زاده وعده دادم كه امشب قبل از شروع به صحبت، اين موضوع را مطرح مى كنم؛ چون علماى فريقين حاضرند، لابد حل اين مطلب بزرگ مى شود تا مقامات علمى صحابه در نزد ما معلوم شود. لذا جسارت ورزيده، متمنى است صحت و سقم مطلب را مورد بحث قرار دهيد تا مورد استفاده عموم قرار گيرد و پى به ارزش علمى هر يك از صحابه ببريم و بدانيم كدام يك از صحابه تقدم علمى داشته اند. بنده زاده و دوستان هم براى اخذ نتيجه شرفيابند. اميد است ما را مستفيض فرماييد كه مخصوصا بنده زاده اگر متزلزل است ثابت گردد.
داعى: (رو به جناب يوسف على شاه كه از محترمين فضلاى شيعه و در همان اسكول معلم تاريخ و جغرافيا و زبان انگليسى بودند نموده، سؤال نمودم : آيا چنين است؟ ايشان فرمودند : نمى دانم كدام معلم بوده و چگونه مذاكره نموده است).
داعى : خيلى محل تعجب است از گوينده اين حرف هر كه بوده كه از كجا اين حرف ها را آورده، در كلمات و گفتار عوام افراط و تفريط ها بسيار است، ولى معلم بايستى گفتارش منطبق با علم و منطق باشد، ولى اين معلم بى علم افراطى هر كه بوده، ادعايى نموده كه احدى از علماى خودتان هم چنين ادعايى ننموده اند و اگر نفرات متعصبى مانند ابن حزم ظاهرى و امثال آن چنين نظرى به كار برده، مورد تخطئه اكابر علماى خودتان قرار گرفته و [به] علاوه اين تعريف بما لايرضى صاحبه (2) مى باشد كه قطعا خود خليفه عمر هم چنين ادعايى را ننموده و در هيچ كتابى از علماى شما ابراز چنين عقيده اى نشده. هر محدث و مورخى كه در اطراف ترجمه حالات خليفه ثانى عمر بن الخطاب نگارشاتى نموده، موضوع فطانت و هوش و شدت عمل و سياست مدارى خليفه را مورد بحث قرار داده و از موضوع علمى خليفه در كتب خودتان ابدا بحث و بيانى نشده. على القاعده ابوابى كه در ترجمه حالات خليفه آورده اند، بايستى بابى در علم ايشان ذكر نموده باشند و حال آن كه خلاف اين قول در كتب فريقين صراحت كامل دارد كه خليفه عمر از احاطه بر مسائل علميه و مدارج فقهيه عارى [بوده] و در مواقع احتياج و پيش آمدها، دست به دامان على عليه السلام و عبداللّه بن مسعود و ديگران از فقهاى مدينه مى شده است. مخصوصا ابن ابى الحديد آورده كه عبداللّه بن مسعود از فقهاى مدينه بود و خليفه عمر اصرارى داشت كه عبداللّه هميشه با او باشد تا در مواقع لزوم و پيش آمدها و سؤال هاى فقهى كه از او مى نمايند، عبداللّه جواب بدهد.
شيخ (با رنگ پريده و عصبانى) : در كجا و كدام كتاب نوشته شده كه خليفه ثانى عمر ـ رضى اللّه عنه ـ از علم فقه و مسائل شرعيه كه اساس دين است بى بهره بوده؟
داعى : اولاً تمنا مى نمايم ملايم باشيد. عصبانى و تند نشويد! ده شب هر نوع سخنى گفتيد، صراحتاً و كنايتاً اهانت ها نموديد؛ مشرك و كافر و اهل بدعت به ما گفتيد. ابدا از جا در نرفتم [و] عصبانى و تند نشدم [و] با دليل و برهان، اهانت هاى شما را برگرداندم و جامعه شيعيان را تبرئه نمودم. شما هم اگر جواب منطقى داريد بدهيد و داعى را ساكت نماييد. هر انسان عالم عاقل منصف در مقابل دليل و برهان بايد لجاجت نكند، بلكه تسليم شود، نه آن كه عصبانى و تند شود؛ چه آن كه عصبانيت موجب خنده و مضحكه بيگانگان مى گردد.
ثانياً مغلطه فرموديد. داعى نگفتم خليفه بى بهره بود، بلكه عرض كرم احاطه بر مسائل فقهيه علميه نداشته؛ اين هم فقط ادعا نيست، بلكه مى گويم و مى آيمش از عهده برون.
شيخ : دليل شما بر اين معنا چيست كه خليفه عمر ـ رضى اللّه عنه ـ در مسائل فقهيه و احكام دين كند بوده؟
داعى : دليل ما اخبار بسيارى است كه در كتب معتبره ما و شما نقل شده و مورخين بزرگ خودتان ثبت نموده اند؛ به علاوه، اقرارهاى مكررى كه خود خليفه در اين موضوعات نموده است.
شيخ : اگر از آن اخبار در نظر داريد، براى روشن شدن مطلب بيان فرماييد؟
داعى : چند خبرى كه الحال در نظر دارم، به عرضتان مى رسانم. قضاوت منصافه را به فكر صائب خود آقايان محترم مى گذارم.
*************************
1-كالج و اسكول اسلامى مؤسسه جديدالبناى فرهنگى است در خارج شهر پيشاور كه در سال 1330 قمرى ساخته شده و تأسيس آن به همت والاى نواب صاحب زاده عبدالقيوم خان كه از محترمين رجال اهل تسنن بوده، ساخته شده است و تقريبا ده لك روپيه كه هر لك صد هزار روپيه باشد خرج آن بناى عالى شده است و فقط اختصاص به دانش آموزان شب خواب دارد. متجاوز از پانصد دانش آموز از كلاس هاى ابتدايى تا كلاس هاى عالى در آن كالج و اسكول مشغول تحصيلند، مخصوصا علوم عاليه دكترى و فلسفه در آنجا تدريس مى شود و مسجد بزرگى در وسط آن كالج بنا شده كه عموم محصلين اسلامى بايستى پنج وقت نمازهاى يوميه را در آن مسجد به جماعت ادا نمايند و در قسمت شمالى آن بنا، سالن بسيار بزرگى براى سخنرانى هاى علمى و دينى آماده است و هفته يك روز جزء برنامه تدريسى حتما در آن سالن سخنرانى مى شود و جميع اساتيد و دانش آموزان از كلاس شش به بالا، داراى هر دين و مذهبى هستند، بايستى در آن سالن حاضر شوند و مستمع سخنرانى گردند. چنانچه از داعى هم تقاضا نمودند روزى كه براى بازديد آن كالج و اسكول اسلامى رفته بوديم، قريب يك ساعت در حضور قريب چهار صد محصل و اساتيد و معلمين دانشمند و كاركنان آن دستگاه باعظمت، در اطراف ملازمت علم و دين به بيانات مؤثر نموده و در دفتر يادداشتى كه در كتابخانه بزرگ كالج بود، شرحى نوشته و از خود به يادگار گذارديم.
2-تعريفى كه صاحبش از آن راضى نيست.
سؤال از مقام علمى عمر و جواب آن
- بازدید: 5562