اكابر علماى خودتان مانند، جلال الدين سيوطى در درالمنثور (1) و ابن كثير در تفسير (2) و جاراللّه زمخشرى در تفسير كشاف (3) و فاضل نيشابورى در تفسير غرائب القرآن (4) ضمن سوره (نساء) و قرطبى در تفسير (5) و ابن ماجه قزوينى در جلد اول سنن (6) و سندى در حاشيه سنن (7) و بيهقى در سنن (8) و قسطلانى در ارشادالسارى شرح صحيح بخارى (9) و متقى هندى در كنز العمال (10) و حاكم نيشابورى در مستدرك (11) و ابوبكر باقلانى در تمهيد (12) و عجلونى در كشف الخفاء (13) و قاضى شوكانى در فتح القدير (14) و ذهبى در تلخيص مستدرك و ابن ابى الحديد در شرح نهج (15) و حميدى در جمع بين الصحيحين (16) و فقيه واسطى ابن مغازلى شافعى در مناقب (17) و ابن اثير در نهايه (18) بالاخره جمع كثيرى از افاضل خودتان به طرق مختلفه و الفاظ و عبارات متفاوته با تصديق به صحت نقل نموده اند كه روزى خليفه عمر در مقابل اصحاب خطبه اى خواند و اخطار نمود كه هركس زنى بگيرد و مهر زنش را از چهار صد درهم زيادتر نمايد، او را حد مى زنم و آن زيادتى مهر را از او مى گيرم و داخل در بيت المال مسلمين مى نمايم!!
زنى از ميان جمعيت صدا زد: «عمر كلام تو اولا به قبول است يا كلام اللّه تعالى؟» عمر گفت: «البته كلام اللّه تعالى.» زن گفت: «مگر نه آن است كه خداوند در آيه 20 سوره 4 (نساء) مى فرمايد: «وَ إِنْ أَرَدْتُمُ اسْتِبْدالَ زَوْجٍ مَكانَ زَوْجٍ وَ آتَيْتُمْ إِحْداهُنَّ قِنْطارا فَلا تَأْخُذُوا مِنْهُ شَيْئا».(19)
عمر از شنيدن اين آيه و حاضرجوابى آن زن مبهوت شد و گفت: كلكم افقه من عمر حتى المخدرات فى الحجال.(20)
آنگاه برگشت بالاى منبر و گفت:
اگرچه شما را منع كردم از اين كه زياده از چهارصد درهم مهر و صداق براى زن ها قرار ندهيد. اينك به شما اجازه مى دهم كه اگر خواستيد از مال خود زيادتى از مقدار معين به آنها اعطا نماييد، مانعى ندارد.
از اين خبر استفاده مى شود كه خليفه عمر، احاطه اى بر قرآن و احكام فقهيه نداشته والا چنين بيانى نمى نمود كه در مقابل يك زن عالمه مجاب شود و بگويد: امرأة اصابت و رجل اخطاء؟! [زنى صحيح گفت و مردى اشتباه كرد!]
شيخ : خير اين طور نيست؛ مقصود خليفه آن بود كه مردم را به پيروى سنت، وادار كند در كمى مهر، اگر چه به حسب شرع جايز است مهر بسيار قرار دادن اما تركش اولاست جهت رعايت حال مردمان فقير بيچاره؛ فلذا گفت: «بيش از مهر زنان پيغمبر نبايد مهر براى زنان خود معين نمايید.»
داعى : اين عذرى است غير قابل قبول كه خود خليفه هم چنين چيزى را در نظر نداشته والا اظهار عجز و اقرار به خطاء نمى نمود كه بگويد تمام شما از عمر فقيه تر هستيد، حتى زنان در حجله ها، بلكه در جواب آن زن همين بيان شما را مى نمود. [به] علاوه، هر عاقلى مى داند براى امر سنت، مرتكب فعل حرام نبايد شد؛ زيرا گرفتن مال اختصاصى زنى را كه به حكم قرآن به عنوان مهر مالك شده و داخل در بيت المال نمودن، ابدا مشروع نمى باشد.
از همه اينها گذشته، اجراى حد براى چنين عملى كه گناهى نكرده و مرتكب جرمى نشده، عمل بى جايى است در فقه اسلامى، همچو محلى در باب حدود سراغ نداريم؛ اگر شما سراغ داريد بيان نماييد و اگر در باب حدود همچو حدى وجود ندارد، تصديق فرماييد ادعاى معلم بى جا بوده.
*************************
1-درالمنثور، ج 2، ص 237.
2-تفسير ابن كثير، ج 1، ص 456.
3-تفسير كشاف، ج 1، ص 258.
4-غرائب القرآن، ج 1، ص 110.
5-تفسير قرطبى، ج 1، ص 287.
6-سنن ابن ماجه، ج 1، ص 583.
7-حاشيه سنن ابن ماجه سندى، ج 1، ص 584.
8-سنن كبرى بيهقى، ج 7، ص 233.
9-ارشاد السارى، ج 8، ص 57.
10-كنز العمال، ج 16، ص 537.
11-مستدرك، ج 2، ص 177.
12-تمهيد، ص 199.
13-كشف الخفاء، ج 1، ص 269؛ ج 2، ص 118.
14-فتح القدير، ج 1، ص 443.
15-شرح نهج البلاغة، ج 1، ص 182.
16-جمع بين الصحيحين، ص 348.
17-مناقب ابن مغازلى، ص 235.
18-نهاية، ج 4، ص 113.
19-اگر خواستيد زنى را رها كرده و زنى ديگر به جاى او اختيار كنيد و مال بسيارى بر او مهر كرده ايد، البته نبايد چيزى از مهر او باز گيريد.
20-تمام شما فقيه تر و داناتريد از عمر حتى زنان مخدره در حجله ها.
مجاب نمودن زنى عمر را در يك مسأله شرعى
- بازدید: 5546