فصل فى ذكر شىء من علومه، فمنها: علم الفقه الذى هو مرجع الأنام ومنبع الحلال والحرام. فقد كان على مطلعا على غوامض احكامه منقا دا له جامحا بزمامه مشهودا له فيه بعلوّ محلّه ومقامه، ولهذا خصه رسول اللّه صلى الله عليه و آله بعلم القضاء كما نقله الامام ابومحمد الحسين بن مسعود البغوى ـ رحمه اللّه عليه ـ فى كتابه المصابيح (1) مرويا عن أنس بن مالك أن رسول اللّه لما خصص جماعة من الصحابه كل واحد بفضيلة خصص عليا بعلم القضاء فقال صلى الله عليه و آله: واقضاكم علىّ عليه السلام.(2)
و نيز همين حديث علىّ اقضاكم را محمد بن طلحه شافعى در مطالب السؤول فى مناقب آل الرسول (3) از قاضى بغوى نقل نموده. آنگاه گويد: وقد صدع الحديث بمنطوقة وصرح بمفهومه ان انواع العلم واقسامه قد جمعها رسول اللّه لعلى دون غيره؛ يعنى منطوق و مفهوم اين حديث صراحت دارد بر اين كه رسول اكرم صلى الله عليه و آله انواع و اقسام علم را جمع نموده اختصاصا براى على عليه السلام، جهت آن كه حق قضاوت براى كسى است كه احاطه بر جميع علوم داشته باشد. به علاوه، كمال عقل و زيادتى تميز و فطانت [درك بالا] و زكاوت و دوربودن از سهو و غفلت و صيغه افعل التفضيل (در حديث)، به تمام معنا اثبات اين مرام مى نمايد. و بعد از آن با دلايل بسيارى مشروحا بيان نموده كه على عليه السلام اعلم و افضل از جميع امت بوده است ـ انتهى.
پس آقايان محترم، بعد از دقت در احاديث وارده و مطابقه نمودن با بيانات محققين از اكابر علماى خودتان و گفتار غلط اين معلم بى علم، تصديق خواهيد نمود كه او ادعاى بى جايى نموده؛ زيرا مقام مقدس على عليه السلام بالاتر از آن است كه محل قياس با احدى از صحابه قرار گيرد. اين آقاى معلم كاسه از آش گرم تر است؛ زيرا خود خليفه عمر كه در مقابل على عليه السلام اظهار عجز نموده و در دوره خلافتش هفتاد مرتبه (چنانچه اكابر علماى خودتان با ذكر مواضع و وقايع نقل نموده اند) گفته است: لولا على لهلك عمر، هرگز راضى نبوده و نيست كه چنين نسبتى را به او بدهند. واقعاً اين نوع از تمجيدها تعريف بما لايرضى صاحبه مى باشد. (مراجعه شود در (جلسه دهم) همين كتاب).
برخلاف گفته اين معلم بى علم متعصب افراطى، امام احمد بن حنبل (امام الحنابله) در مسند (4) و امام الحرم مكى شافعى در ذخائر العقبى (5) بنابر آن چه شيخ سليمان بلخى در باب 56 ينابيع المودة (6) و محب الدين طبرى در رياض النضرة (7) از قول معاويه نقل نموده اند كه مى گفت: ان عمر بن الخطاب اذا اشكل عليه شىء اخذ من علىّ عليه السلام.(8) حتى ابوالحجاج بلوى در كتاب خود (الف باء) نقل مى نمايد كه وقتى خبر شهادت على عليه السلام به معاويه رسيد گفت: لقد ذهب الفقه والعلم بموت ابن ابى طالب؛(9) يعنى فقه و علم به مردن على عليه السلام از ميان رفت.
و نيز از سعيد بن مسيب نقل مى نمايد كه مى گفت: كان عمر ـ رضى اللّه عنه ـ يتعوذ من معضلة ليس لها ابوالحسن.(10)
و ابوعبداللّه محمد بن على الحكيم الترمذى در شرح رساله (فتح المبين) گويد: كانت الصحابه ـ رضى اللّه عنهم ـ يرجعون اليه فى احكام الكتاب وياخذون عنه الفتاوى كما قال عمر بن الخطاب ـ رضى اللّه عنه ـ فى عدة مواطن لولا علىّ لهلك عمر وقال صلى اللّه عليه وسلم اعلم امتى على بن ابى طالب.(11)
آنچه از سير در كتب اخبار و تواريخ به دست مى آيد، معلوم مى گردد كه خليفه عمر به قدرى در مراتب علمى و مسائل فقهى ساده بود كه غالبا در احكام و مسائل ما به الاحتياج (12) عمومى چنان اشتباه واضحى مى كرده كه هريك از صحابه حاضر بودند او را متنبه و متوجه به اشتباه مى ساختند.
شيخ : خيلى بى لطفى مى فرماييد كه چنين نسبتى به خليفه مى دهيد! آيا ممكن است كه خليفه ـ رضى اللّه عنه ـ در احكام و مسائل دين اشتباه نموده باشد؟
داعى : اين بى لطفى را داعى ننمودم بلكه اكابر علماى خودتان كشف حقيقت نموده و در كتب معتبره خود ثبت و منتشر ساختند.
شيخ : ممكن است از آن اشتباهات با ذكر اسناد بيان فرماييد تا صدق و كذب معلوم و مفترى رسوا گردد؟
داعى : اشتباهات ايشان بسيار و قريب صد اشتباه ثبت نموده اند، ولى از آنچه الحال در نظر دارم، به اقتضاى وقت مجلس به يكى از آنها اشاره مى نمايم.
*************************
1-المصابيح، ج 2، ص 277.
2-ماحصل كلام اين عالم منصف آن است كه در اين فصل اشاره به علوم على عليه السلام نموده و مى گويد: «از جمله علومى كه اختصاص به على عليه السلام داشته، علم فقه بوده كه محل رجوع بشر و سرچشمه حلال و حرام است.» پس به تحقيق على عليه السلام مطلع بر غوامض احكام و آگاه بر حقايق اشيا بوده و هر حكمى را در محل و مقام خود مشهودا مى دانست. به همين جهت رسول اكرم صلى الله عليه و آله در ميان همه امت اختصاص داد على عليه السلام را به علم قضاوت؛ همچنان كه روايت نموده امام ابومحمد حسين بن مسعود بغوى در كتاب مصابيح از انس كه رسول اكرم صلى الله عليه و آله در موقعى كه هر يك از اصحاب را مخصوص به كارى كه شايسته او بود تعيين مى نمود، على عليه السلام را اختصاص داد به قضاوت و فرمود: «على عليه السلام از همه شما صحابه و امت به قضاوت اولا مى باشد.»
يعنى افقه از همه و احاطه او از همه بيشتر است چون در قضاوت احاطه بر تمام مسائل فقهيه لازم است. به علاوه شرايط ديگر كه فقها در كتاب قضا نوشته اند و تمامى آنها به اتفاق موافق و مخالف در على عليه السلام موجود بوده، لذا پيغمبر فرمود: «اقضاكم على عليه السلام.»
3-مطالب السؤول، ص 130.
4-مسند احمد، ج 2، ص 675.
5-ذخائر العقبى، ص 79.
6-ينابيع المودة، ج 2، ص 172.
7-رياض النضرة، ج 2، ص 206.
8-هر زمانى كه امرى بر عمر بن الخطاب مشكل مى شد، مراجعه مى نمود به على عليه السلام و از او اخذ [تكليف] مى كرد و حل مشكل مى نمود.
9-[هر آينه كه فقه و علم و دانش به واسطه درگذشت على بن ابى طالب عليه السلام از بين رفت].
10-پيوسته عمر پناه مى برد به خدا از امر پيچيده اى كه على عليه السلام در او نباشد. الف باء، ج 1، ص 222.
11-صحابه پيغمبر در احكام قرآن مراجعه به على عليه السلام مى نمودند و فتاوا را از او مى گرفتند؛ كما آن كه عمر در مواطن متعدده گفت: «اگر على نبود عمر هلاك شده بود» و رسول اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: «داناترين امت من على بن ابى طالب عليه السلام مى باشد.» شرح رسالة (فتح المبين،).
12-[احكام عمومى مثل روزه، نماز، تيمم و غيره... .]
بيان ابن صباغ مالكى در فضايل و علوم على عليه السلام و نصب نمودن پيغمبر صلى الله عليه و آله آن حضرت را به مقام قضاوت
- بازدید: 5352