سلام اى اولين ذبيح الهى
سلام اى عصمت لا يوصف حق
تو زلفت باد را ديوانه كرده
تو سبحان الذى اسرى ضميرى
نمىدانم كنون اى بى همانند
دهان تو دهان جبرئيل است
تو پيغمبرترين حيدر مزاجى
لب لعلت به گوش حق تعالاست
وضويم دائم از پيراهن تست
به محشر شادم از اين نيك بختى
تو اسماعيل ابراهيم عشقى
اولسنا على الحق را تو گفتى
امامت دُرّ زيبنده به فرقت
تو باب رحمةٌ للعالمينى
تو بايد جاى پيغمبر بميرى
تو بايد رشته تسبيح باشى
تو يحياى تمام كائناتى
كنون كه پاى تو اندر ركاب است
تو تصوير وداع كودكانى
تو گه شير يسار و گه يمينى
ظهور ماه من چون آفتاب است
تو آن آويخته تيغ جدايى
تسلّاى سكينه ديدن تست
ز پيش ديدهها اى تو مه نو
ترحم كن كمى وقت وداعت
تو احساس غريبى در خيامى
مباد اى روح اين تن بر نگردى
در آنها كه تو را تا خيمه بردند
دل سقّا هم از داغت كباب است
---------------------
شعری از عزيزى