پيوند زناشوئي و رابطة قانوني زنان و مردان، از نظر آيات وروايات، داراي ثمرات و فوائد مهمّي است از جمله:
1ـ زناشوئي و توالد:
آميزش زن و مرد، وسيلة طبيعي توليد نسل است، با پيوند ازدواج،فرزندان پاك و قانوني متولد ميشوند و خلائي را كه بر اثر مرگ نسلسابق بوجود ميآيد، پر ميشود.
«وَ اللّ'ه جَعَلَ لَكُم مِنْ اَنْفُسِكُم اَزْو'اجاً وَ جَعَلَ لَكُم مِنْ اَزْو'اجِكُمبَنين وَ حَفَدَةً».
«خداوند براي شما از خودتان، همسراني قرار داد كه از اينهمسران، پسران ونوهها متولد ميشوند.»
2ـ زناشوئي و محبت:
در ازدواج، علاوه بر ارضاء غريزه جنسي، بين زن و مرد محبّتايجاد ميشود.
«وَ مِنْ آي'اتِهِ اَنْ خَلَقَ لَكُم مِنْ اَنْفُسِكُمْ اَزْو'اجاً لِتَسْكُنُوا اِلَيْه'ا وَ جَعَلَبَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً».
«واز جمله آيات الهي اين است كه براي شما از جنس خودتانهمسراني قرار داد تا آرامش بيابيد و بين شما محبت و دوستيايجادنمود.»
3ـ زناشوئي و عفت:
درايام بلوغ جنسي، دختران و پسران در فشار جاذبة نيرومندجنسي قرار ميگيرند. اين غريزه، ارضاء خود را به هر صورتميطلبد و ممكن است جوانان در معرض ناپاكي وبي عفتي قراربگيرند. ازدواج دائم يا موقت، راه طبيعي و شرعي و قانوني است كهميتواند خواهش آنان را برآورد و از تباهي و فساد، مصون نگه دارد.
پيامبر (ص) فرمود:
«اي گروه جوانان! هركه نياز به ازدواج دارد، ازدواج كند كه باعثميشود چشم و عورتش از حرام مصون بماند».
و فرمود:
«اي مردم! جبرئيل از طرف خداوند لطيف و دانا نزدم آمد وگفت: دختران باكره به منزلة ميوههاي درخت هستند كه وقتيرسيدند بايد چيده شوند و الاّ گرما و باد اين ميوههارا از بين ميبرد.دختر هم وقتي بالغ شد بايد ازدواج كند و الاّ از فساد آنان نميتوانايمن بود زيرا دختران هم انسان هستند.»
4ـ زناشوئي و لباس:
قرآن زناشوئي را به لباس تشبيه كرده است. زيرا همانطور كه لباسعيوب بدن را ميپوشاند، ازدواج هم انسان را از بسياري از زشتيهاميپوشاند و دور ميكند.
«هُنَّ لِب'اسٌ لَكُمْ وَ اَنْتُم لِب'اسٌ لَهُنَّ».
«زنان لباس شمايند و شما هم لباس آنها هستيد.»
پيامبر (ص) فرمود:
«هركس ميخواهد كه خدا را با پاكي و پاكيزگي ملاقات كند، بايدبوسيلة همسرش طلب عفت نمايد.»
درصفحات قبل مطالبي پيرامون ازدواج، از كتاب گفتار فلسفيآورده شد. اكنون روايات و سخنان بزرگان دين را در اين مورد مرور ميكنيم.
پيامبرخدا (ص) فرمود:
«در اسلام محبوبترين بناء در نزد خداوند،بناي ازدواج است»
و فرمود:
«ازدواج سنّت من است و هر كه ازدواج نكند از من نيست.»
و فرمود:
هرگاه جواني در ابتداي جوانيش ازدواج كند، شيطان نالهميكند: اي واي! دينش را از من حفظ نمود.»
و فرمود:
«هرگاه انسان ازدواج كند، نصف دينش رابدست آورده و درنصف ديگر بايد تقوا را رعايت كند.»
و فرمود:
«ازدواج كردة در خواب، در نزد خداوند از مجردِ روزهدار ومشغول نماز برتر است».
امّ سلمه از پيامبر دربارة ثواب خدمتِ زن به شوهرش پرسيد.حضرت فرمود:
«وقتي زن درخانه كار ميكند و مثلاً وسيلهاي را از جاييبرميدارد و در جاي ديگر ميگذارد، در اين حال خداوند به او نظرميكند. و هركه خدا به او نظر كند، او را عذاب نميكند.»
و فرمود:
«در نزد خداوند، نشستن زن در كنار شوهرش، از اعتكاف درمسجد من بالاتر است.»
و فرمود:
«هر زني كه درخانة شوهر، طوري شوهرداري كند كه صلاحشوهرِ او باشد، خدا همة گناهان او را محو ميكند و حسناتش رامضاعف مينمايد. و چون از شوهر حامله شود، آنقدر برايش ثواببنويسند، و مانند كسي است در تمام عمر روزهدار و دائم الصلوةبوده باشد. و هر بار كه كودكش را شير ميدهد، مثل اين است كهبندهاي در راه خدا آزاد كرده، و چون كودك را از شير بگيرد، منادياز آسمان ندا كند: اي زن! تمام گناهان گذشتهات آمرزيده شد.»
امام رضا (ع) فرمود: زني به امام باقر (ع)گفت: من متبّتلة هستم!حضرت فرمود: درنزد تو تبتّل به چه معني است؟ گفت: يعني تصميمدارم كه هيچگاه ازدواج نكنم.
امام فرمود: چرا؟ گفت: ميخواهم به اين وسيله داراي فضيلتبشوم. امام فرمود: از اين تصميم برگرد! زيرا اگر در ازدواج نكردنفضيلتي بود، حضرت فاطمه3 هم قبل از تو اين كار را ميكرد! زيراهيچكس نميتواند در فضيلتي از فاطمه3 پيشي بگيرد.
مردي خدمت پيامبر (ص) آمد و گفت: اي رسول خدا! همسريدارم كه چون به خانه ميروم به پيشبازم ميآيد و هنگام خارج شدن،بدرقهام ميكند. اگر مرا ناراحت ببيند ميگويد: ناراحت نباش! كه اگرغم روزي را ميخوري، خدا روزي رسان است. و اگر غم آخرتداري، خدا غمهايت را زياد كند!
پيامبر (ص) فرمود:
«به او بشارت بهشت بده! و به او بگو كه تو يكي از عاملانخدايي كه در هر روز، پاداش هفتاد شهيد براي تو خواهد بود.»
پيامبر (ص) فرمود:
«حيا ده جزء است، كه نُه جزء آن در زنان و يك جزء در مرداناست. وقتي زن حيض شود، يك جزء آن را از دست ميدهد. و چونشوهر كند جزء ديگرش، و چون بكارتش زايل گردد، جزء سومشبرود و چون فرزندي بزايد جزء چهارمش برود و پنج جزء آن بماند.اگر به گناه (زنا) آلوده شود، همة حيائش برود! ولي اگر عفت خود رانگه دارد، پنج جزء حيائش بماند.»
پيامبر (ص) فرمود:
«اگر زن با خود به خانة شوهر، طلا ونقره و جواهر ببرد، وليروزي به شويش بگويد:
تو كيستي؟ همة اين اموال مال من است!
همة اعمالش باطل ميگردد، اگر چه عابدترين افراد باشد. مگراينكه توبه كند و از شويش عذر بخواهد.»
و فرمود:
«هر زني كه براخلاق بد شوهرش صبر كند، خداوند ثوابحضرت آسيه را به او بدهد.»
«امام صادق (ع) فرمود: در عهد رسولخدا (ص) ،مردي از انصارقصد مسافرت داشت، هنگام خارج شدن از خانه به همسرش گفت:تا من برنگشتهام از خانه بيرون نرو، چندي بعد، پدرِ زن بيمار شد. اينزن شخصي را خدمت پيامبر (ص) فرستاد كه شوهرم گفته از خانهخارج نشو ولي اكنون پدرم بيمار شده است. ميتوانم به عيادت اوبروم؟ حضرت جواب فرمود كه در خانه بمان و از شويت اطاعت كن!چند روز بعد خبر رحلت پدرش را به او دادند. باز به پيامبر (ص)پيغام داد كه آيا ميتوانم بر جنازه پدرم حاضر شوم؟ حضرت جوابداد كه در خانه بمان و از شويت اطاعت كن! تا اينكه پدرش را بخاكسپردند. پيامبر (ص) به زن بشارت داد كه در مقابل اطاعت تو ازشوهرت، خداوند تو و پدرت را آمرزيد.»
«حسين بن علاء ميگويد: درخدمت امام صادق (ع) بودم كهمردي آمد و از زنش شكايت كرد. امام فرمود: برو و زنت را بياور! آنمرد رفت و با همسرش برگشت. امام به آن زن فرمود: شوهرت چهميگويد؟ زن گفت: خدا چنين و چنانش بكند! امام فرمود: اگر بر اينحال بماني و اخلاقت را با شويت درست نكني، سه روز بيشتر زندهنماني! زن گفت: ميخواهم هرگز صورتش را نبينم! امام به آن مردفرمود: دست زنت را بگير و برو كه بيشتر از سه روز زنده نميماند!
آن دو رفتند، بعد از سه روز آن زن از دنيا رفت».
«اصمعي وزير خليفه عباسي در بيابان به خيمهاي رسيد. زنيجوان و صاحب جمال درخيمه بود. اصمعي از او آب طلبيد. زنگفت: شوهرم نيست و اجازه ندارم به شما آب بدهم. ولي اجازه شيراين بز بدست خودم است. زن از شير به اصمعي داد. در اين موقعسياهي از دور پيداشد. زن گفت: شوهرم است كه از صحرا برميگردد.وقتي شتر سوار رسيد، زن باستقبال او رفت و بر او سلام كرد، پاهاياو را شست و...ولي هر چه زن محبّت ميكرد، مرد كه قيافه زشتيداشت و يك پايش لنگ بود، با بداخلاقي به او جواب ميداد. تااينكه مرد وارد خيمه شد و نگاه غضبناكي به اصمعي نمود و به آخرخيمه رفت. اصمعي به زن گفت: حيف نيست شما با اين امتيازات، باهمچو مردي زندگي ميكني؟ زن گفت: من از شما كه وزير خليفههستي تعجب ميكنم كه ميخواهي بين من و شوهرم جدائيبيافكني! اگر من با اين مرد زندگي ميكنم براي اين است كه ميخواهمبه روايت پيامبر (ص) عمل كرده باشم كه فرمود:ايمان دو نيمهاست. نيمهاي شُكر و يك نيمهاش صبر است. من خدا را برنعمتهايش شكر گفته و بر سختيهاي زندگي صبر مينمايم. و اميد بهپاداشهاي آخرت دارم.».
----------------------
محمد تقي صرفي
خانواده
زن و ازدواج
- بازدید: 3834