زنان‌ در فرهنگ‌ غرب‌

(زمان خواندن: 8 - 16 دقیقه)

در زمان‌ حاضر وقتي‌ به‌ جوامع‌ غربي‌ نگاه‌ مي‌كنيم‌، متوجه‌مي‌شويم‌ كه‌ چقدر فرق‌ و اختلاف‌ بين‌ فرهنگ‌ اسلام‌ و فرهنگ‌ غرب‌وجود دارد.
درغرب‌ در اكثر مواردتنها ارزش‌ يك‌ زن‌به‌ اين‌ است‌ كه‌ وسيلة‌شهوت‌ راني‌ مردان‌ باشد.اگر زن‌زيبا باشد ودر كوچه‌ وخيابان‌وهرمكان‌ وجايي‌ باعث‌ لذت‌ گردد، ارزشمند است‌ وبهاي‌ مادي‌زيادي‌ دارد.او مي‌تواند خودرا يك‌ شخصيت‌ باارزش‌ بداند وببيند كه‌چگونه‌ نگاهها وچشمها بسوي‌ او جلب‌ شده‌ وهمه‌ براي‌ بدست‌آوردن‌ او سرو دست‌ مي‌شكنند. امّا با درك‌ عميق‌، اين‌ زن‌ متوجه‌مي‌شود كه‌ مردم‌ هيچگاه‌ اورا بخاطر انسان‌ بودن‌ ويا داشتن‌ فضائل‌اخلاقي‌ ويا علم‌ ودانش‌، ارزشمند نمي‌ دانند.بلكه‌ تازمانيكه‌ باعث‌لذت‌ ديگران‌ است‌، ارزشمند مي‌باشد.
«نظرات‌ اساسي‌ واصولي‌ كه‌ بنيان‌ اجتماعي‌ تمدن‌ جديد اروپائي‌را تشكيل‌ مي‌دهند، تحت‌ سه‌ عنوان‌ مطالعه‌ مي‌كنيم‌:
1ـ مساوات‌ بين‌ زن‌ ومرد
2ـ آزادي‌ زنان‌ در امور زندگي‌
3ـ اختلاط‌ وآميزش‌ مطلق‌ بين‌ زن‌ ومرد
نتيجه‌ پايه‌ گذاري‌ اجتماع‌ غرب‌ برطبق‌ اين‌ نظريات‌ سه‌ گانه‌ اين‌شد كه‌:
1ـ آنان‌ از معني‌ مساوات‌ چنين‌ فهميدند كه‌ بايد زن‌ ومرد درحقوق‌ بشري‌ و ارزش‌ اخلاقي‌، مساوي‌ باشند و زن‌ در زندگي‌اجتماعي‌ همان‌ اعمالي‌ را انجام‌ دهد كه‌ مرد انجام‌ مي‌دهد و همانطوركه‌ در سابق‌، مردان‌ از قيود اخلاقي‌، آزاد بودند، زنان‌ نيز از همان‌بي‌بند و باري‌ برخوردار باشند!
اين‌ برداشت‌ غلط‌ از مساوات‌ بود كه‌ زن‌ را از اداي‌ وظيفه‌ فطري‌ وطبيعيش‌ كه‌ بقا و ادامه‌ نسل‌ بشر است‌ نه‌ تنها غافل‌ بلكه‌ منحرف‌ساخت‌ و تمام‌ ابعاد وجودي‌ او را، اعمال‌ سياسي‌، اقتصادي‌ واجتماعي‌ بخود مشغول‌ ساخت‌ و شخصيت‌ فطري‌ او را از بين‌ برد.موضوع‌ انتخابات‌، وظايف‌ رسمي‌، رقابت‌ با مردان‌ در امور تجارت‌ وصنايع‌ آزاد، شركت‌ در مسابقات‌ ورزشي‌، تئاتر، مجالس‌ رقص‌ و لهو ولعب‌ و ديگر اسباب‌ تفريح‌ كه‌ دستاوردهاي‌ اين‌ تمدن‌ ظاهر فريب‌مي‌باشند و حيا مانع‌ ذكر آنان‌ مي‌گردد، بر احساسات‌، عواطف‌ وادراكات‌ او غلبه‌ كرد و او را از وظيفه‌ اصلي‌ و طبيعيش‌ بازداشت‌ و اورا از انجام‌ برنامه‌ زندگيش‌ كه‌ قبول‌ تكاليف‌ زندگي‌ زناشوئي‌ و تربيت‌اطفال‌، سر و سامان‌ دادن‌ و خدمت‌ به‌ خانواده‌ بود، بطور كلي‌ بازداشت‌ و حتي‌ فراتر از آن‌، اين‌ وظايف‌ را كه‌ وظايف‌ اصلي‌ و فطريش‌بودند در نظرش‌ بد و دگرگون‌ جلوه‌ داد. نتيجه‌ اين‌ وضع‌ چنين‌ شد كه‌نظام‌ خانواده‌ كه‌ اساس‌ و پايه‌ تمدن‌ شمرده‌ مي‌شد، در تمدن‌ غرب‌ ازبين‌ رفت‌ و آن‌ نظام‌ كه‌ مايه‌ قدرت‌ علمي‌، نشاط‌ و آرامش‌ روحي‌انسان‌ بود، چنان‌ از بين‌ رفت‌ كه‌ نام‌ و اثري‌ از آن‌ باقي‌ نماند.
ازدواج‌ كه‌ يگانه‌ راه‌ صحيح‌ و سالم‌ تعاون‌ و همكاري‌ زن‌ و مرد درخدمت‌ به‌ اجتماع‌ و تمدن‌ محسوب‌ مي‌شد، از تار عنكبوت‌ هم‌سست‌تر و ضعيف‌تر گرديد و از طرف‌ ديگر مسألة‌ تنظيم‌ خانواده‌ وجلوگيري‌ از بارداري‌ هم‌ با كشتن‌ فرزندان‌ و سقط‌ جنين‌ شروع‌ شد.تفكر غلط‌ مساوات‌ بين‌ زن‌ و مرد، مساوات‌ اخلاق‌ فاسد و انحرافي‌ رانيز بين‌ آنان‌ ايجاد كرد و زنان‌ به‌ چنان‌ اعمال‌ فاسد و پليدي‌ دست‌زدند كه‌ مردان‌ قبلاً از ارتكاب‌ آنها خودداري‌ مي‌نمودند، ولي‌ زنان‌ودختران‌ِ تمدن‌ جديد غرب‌ از انجام‌ آن‌ حيا و شرم‌ نداشتند.
2ـ آزادي‌ و استقلال‌ زنان‌ در امور زندگي‌ و مسائل‌ اقتصادي‌، باعث‌بي‌ نيازي‌ آنان‌ از مردان‌ گرديد. قاعده‌ و رسم‌ قديم‌ اين‌ طور بود كه‌ مرددر بيرون‌ خانه‌ كار مي‌كرد و زن‌ مشغول‌ تدبير امور منزل‌ مي‌گرديد، ولي‌ اين‌ نظريه‌ در عصر جديد تغيير كرد و زن‌ و مرد هر دو بكارپرداختند و هتلها و شركتها، جاي‌ خانه‌ را گرفتند! بنابر اين‌ ديگر رابطه‌و نيازي‌ بجز ارضاي‌ غريزه‌ حيواني‌ شهوت‌ بين‌ زن‌ و شوهر باقي‌نمانده‌ بود تا باعث‌ شود آنان‌ زندگي‌ خانوادگي‌ و زناشوئي‌ داشته‌باشند و كاملاً ظاهر و آشكار است‌ كه‌ فقط‌ ارضاي‌ شهوات‌ حيواني‌، زن‌ ومرد را مجبور نمي‌سازد كه‌ در يك‌ خانه‌ زندگي‌ نمايند و زندگي‌زناشوئي‌ مستمر و هميشگي‌ دارا باشند، زيرا زني‌ كه‌ خودش‌ كارمي‌كند و همه‌ كارهاي‌ خودش‌ را انجام‌ مي‌دهد، در زندگي‌ روزمره‌اش‌به‌ سرپرست‌ و قيم‌ نياز ندارد و هيچ‌ وقت‌ حاضر نمي‌شود كه‌ فقط‌بخاطر ارضاء شهوت‌ از مردي‌ فرمان‌ ببرد و با او در زندگي‌ همراه‌باشد. او بخود مي‌گويد براي‌ چه‌ با چنين‌ مردي‌ زندگي‌ كند؟ و چراخود را بي‌خود و بي‌ فايده‌ به‌ تحمّل‌ قيدهاي‌ اخلاقي‌ و بار سنگين‌قانون‌ مجبور سازد؟ و چرا مسئوليت‌ خانواده‌ و منزل‌ بدوش‌ او باشد؟
وقتي‌ مساوات‌ اخلاقي‌، تمام‌ مشكلات‌ و موانع‌ را برداشته‌ است‌ وراه‌ فسق‌ و فجور را هموار ساخته‌ است‌، چرا راه‌ كوتاه‌ لذت‌ و سرور وآزادي‌ را رها كند و راه‌ كهنه‌ و قديمي‌ را كه‌ مملوّ از مسئوليتها، مشقات‌و قرباني‌هاست‌ بپيمايد؟ در ضمن‌، تفكر معصيت‌ و گناه‌ نيز با از بين‌رفتن‌ دين‌، در اذهان‌ رنگ‌ باخته‌ است‌ و از طرف‌ اجتماع‌ هيچ‌ خطري‌احساس‌ نمي‌شود زيرا بجاي‌ اينكه‌ اجتماع‌، فاجر و فاسق‌ را توبيخ‌ كنداز او بخاطر اين‌ كارش‌ با آغوش‌ باز استقبال‌ مي‌كند!!
آخرين‌ چيزي‌ كه‌ اين‌ نوع‌ زنان‌ از آن‌ در هراسند، فرزندي‌ است‌ كه‌ ازاين‌ طريق‌ بوجود مي‌آيد. ولي‌ وسايل‌ و ابزاري‌ كه‌ ابداع‌ شده‌ است‌، اين‌ هراس‌ را از بين‌ برده‌ است‌. ابتداء از وسائل‌ ضدّ بارداري‌ استفاده‌مي‌شود و اگر مؤثر واقع‌ نشد، سقط‌ جنين‌ انجام‌ مي‌گردد و اگر اين‌ هم‌ممكن‌ نشد در نهايت‌، كشتن‌ آن‌ نوزاد در تاريكي‌ شب‌ و يا انداختن‌ اوبه‌ آن‌ طرف‌ ديوار! آخرين‌ راه‌ خواهد بود و اگر عاطفه‌ مادري‌ ـ چه‌عاطفه‌ زشت‌ وپليدي‌ ـ او را از اين‌ كار باز داشت‌، براي‌ آن‌ زن‌ هيچ‌اشكالي‌ ندارد كه‌ مادر يك‌ فرزند غير قانوني‌ باشد. زيرا جامعه‌ به‌ علت‌ارضاي‌ شهواني‌ خود، اين‌ احترام‌ را براي‌ آن‌ مادر باكره‌ و فرزند غيرقانونيش‌ قائل‌ هستند و محيط‌ هم‌ چنان‌ در دلها اثر كرده‌ كه‌ اگر كسي‌اين‌ خانم‌ را سرزنش‌ نمود، او را عقب‌ مانده‌ و اُمّل‌ و ضدّ تمدن‌مي‌دانند.
اين‌ وضع‌ باعث‌ شد كه‌ بنيان‌ اجتماعي‌ غرب‌ از اساس‌ متزلزل‌ شودو در هر مملكت‌ غربي‌، صدها هزار زن‌ و دختر بي‌ شوهر، بدون‌ حيا وشرم‌ به‌ فحشاء دست‌ بزنند. در اين‌ كشورها مفاسدي‌ چون‌ سقط‌جنين‌، كشتن‌ فرزندان‌، كثرت‌ فرزندان‌ نامشروع‌، گسترش‌ فحشاء، برهنگي‌ و شيوع‌ امراض‌ خطرناك‌ و انواع‌ و اقسام‌ مشكلات‌ اجتماعي‌بروز نموده‌ است‌.
3ـ فراواني‌ اختلاط‌ و آميزش‌ بدون‌ قيد و شرط‌ بين‌ زن‌ و مرد، سبب‌شد تا آرايش‌، نمايش‌ زينتها و بي‌بند و باري‌ در زنان‌ زياد شود. زيراجاذبة‌ جنسي‌ بين‌ زن‌ و مرد داراي‌ قدرت‌ و كشش‌ غير قابل‌ انكاري‌است‌. و اختلاط‌ بين‌ اين‌ دو و دستيابي‌ آسان‌ به‌ جنس‌ مخالف‌ بدون‌پذيرش‌ مسئوليتها و مشكلات‌، اين‌ قدرت‌ را شدت‌ بخشيده‌ است‌.
طبق‌ تفكر اخلاقي‌ حاكم‌ بر اجتماع‌ غرب‌، تجمل‌ و آرايش‌ زن‌ نه‌تنها عيب‌ و گناه‌ نيست‌ بلكه‌ خوب‌ و پسنديده‌ بشمار مي‌آيد! لذاآرايش‌ در اين‌ كشورها در حدّ معيني‌ نماند و تمام‌ حدود و مرزها را زيرپا گذاشت‌ و به‌ آخرين‌ حدّ لجام‌ گسيختگي‌ و بي‌بند و باري‌ رسيد، تااينكه‌ حالت‌ و وضع‌ موجودِ تمدن‌ غرب‌ بوجود آمد! هم‌ اكنون‌ درغريزه‌ تجمل‌ و آرايش‌ آنچنان‌ افراط‌ شده‌ است‌ كه‌ ديگر زنان‌ به‌لباسهاي‌ چسبان‌ و جذاب‌ و وسايل‌ زينت‌ و آرايش‌، زيور آلات‌، عطرو پودر و استعمال‌ رنگهاي‌ مختلف‌ قناعت‌ نكرده‌ و پا را فراتر از آن‌گذاشته‌ و مي‌خواهند كه‌ جسمشان‌ را كاملاً برهنه‌ و بدون‌ هيچ‌ پوشش‌و لباس‌ به‌ ديگران‌ نشان‌ دهند و اين‌ وضع‌ زنان‌ در غرب‌ است‌.
مردان‌ در مقابل‌ اين‌ برهنگي‌ و آرايش‌ و تجمل‌ زنان‌، شوق‌ و علاقة‌تازه‌اي‌ در خود احساس‌ مي‌كنند و شهوت‌ و غريزه‌ حيواني‌ آنان‌ باديدن‌ اين‌ مناظر تحريك‌ آميز، جديدتر و قوي‌تر مي‌باشند. آنان‌ مانندشخص‌ مسمومي‌ مي‌باشند كه‌ هر لحظه‌ عطش‌ و تشنگي‌شان‌ رو به‌افزايش‌ است‌ و هر اندازه‌ آب‌ مي‌خورند بيشتر تشنه‌ مي‌شوند! بنابراين‌ آنان‌ هميشه‌ در فكر اسباب‌ و لوازم‌ جديدي‌ هستند كه‌ آتش‌شهوت‌ و تمايلات‌ حيواني‌ را خاموش‌ سازند ولي‌ هيچوقت‌ به‌ آرامش‌و آسودگي‌ دست‌ نمي‌ يابند.
اين‌ همه‌ عكسها و فيلمهاي‌ لخت‌ و برهنه‌، ادبيات‌ بي‌ عفت‌، داستانهاي‌ فتنه‌ انگيز عشقي‌، رقاص‌ خانه‌ها، نمايش‌هاي‌ سرشار ازاحساسات‌ و فيلمهاي‌ بي‌بند و بار، نمونه‌اي‌ بارز از سعي‌ و كوشش‌آنها براي‌ خاموش‌ ساختن‌ آتش‌ شهوت‌ است‌ ولي‌ در حقيقت‌ اين‌ ابزارو محيط‌ و زندگي‌ اجتماعي‌، آتش‌ اين‌ غريزه‌ را شعله‌ورتر و تيزترمي‌كند. اين‌ مرض‌ كشنده‌ (غلبه‌ شهوات‌) در بنيان‌ اجتماع‌ غرب‌ رخنه‌كرده‌ است‌ و با سرعت‌ هر چه‌ بيشتر، حيات‌ و زندگي‌ اجتماعي‌ آنها رابه‌ هلاكت‌ و نابودي‌ تهديد مي‌كند.
تاريخ‌ گواهي‌ مي‌دهد كه‌ اين‌ مرض‌ در هر جامعه‌اي‌ كه‌ سرايت‌كرده‌ و در بينشان‌ انتشار يافته‌، آن‌ جامعه‌ به‌ هلاكت‌ رسيده‌ است‌، زيرااين‌ مرض‌ تمام‌ قواي‌ عقلي‌ و جسمي‌ را از بين‌ برده‌ و مانع‌ پيشرفت‌ وترقي‌ انسان‌ مي‌گردد. او به‌ آرامش‌ روحي‌ و فكري‌ كه‌ تنها راه‌ دستيابي‌به‌ اعمال‌ نيك‌ است‌، دست‌ نمي‌يابد و تا وقتي‌ كه‌ محيط‌ را شهوت‌ وغرايز حيواني‌ احاطه‌ كرده‌ باشد و در هر طرف‌ وسائل‌ تحريك‌ وفريفتگي‌ باشد و در اثر عكسهاي‌ برهنه‌، موسيقي‌هاي‌ مهيج‌، فيلمهاي‌فاسد، رقصهاي‌ فريبنده‌، مناظر جذاب‌ و آرايشهاي‌ دلفريب‌، اختلاط‌و آميزش‌ بدون‌ قيد و شرط‌ بين‌ دو جنس‌ مخالف‌ موجود باشد، خودآنان‌ و نسلهاي‌ آينده‌ نمي‌توانند به‌ فضايي‌ آرام‌، متعادل‌ و سالم‌ كه‌براي‌ تربيت‌ قواي‌ عقلي‌ و فكري‌ ضروريست‌، دست‌ يابند. آن‌نوجوانان‌ هنوز به‌ كمال‌ بلوغ‌ نرسيده‌اند كه‌ غول‌ شهوت‌ و ديو سياه‌غريزه‌ جنسي‌ بر آنها غلبه‌ كرده‌ و آنان‌ را مانند برده‌ و غلام‌، تحت‌ تأثيرخود قرار مي‌دهد و آنان‌ ناخودآگاه‌ به‌ پاي‌ غول‌ مي‌افتند و هرگز قدرت‌رهايي‌ از چنگال‌ او را نمي‌يابند.»
«در امريكا، كودكان‌ زودتر از معمول‌، بالغ‌ مي‌شوند و از سنين‌خردسالي‌، احساس‌ و هيجان‌ جنسي‌ در ايشان‌ زنده‌ مي‌شود.
هيچ‌ جاي‌ تعجب‌ نيست‌ كه‌ در بين‌ طبقات‌ مختلف‌ حتي‌ طبقات‌پولدار و باسواد، دختراني‌ پيدا مي‌شوند كه‌ درسالهاي‌ هفت‌ و هشت‌سالگي‌ با كودكان‌ هم‌ سن‌ و سال‌ خود رابطة‌ جنسي‌ برقرار كرده‌ واحتمالاً به‌ فحشاء مبتلا مي‌گردند.
به‌ عنوان‌ مثال‌ دختر هفت‌ ساله‌اي‌ از يك‌ خانواده‌ آبرومند! با برادرو گروهي‌ از دوستان‌ برادرش‌، مرتكب‌ فحشاء شده‌ بودند. پنج‌ نفرديگر شامل‌ دو دختر و سه‌ پسر، گروه‌ فحشاء را تشكيل‌ داده‌ و كودكان‌ديگر را به‌ اين‌ كار وادار مي‌كردند در حالي‌ كه‌ بزرگترين‌ آنها ده‌ ساله‌بود. دختر ديگري‌ كه‌ نُه‌ سال‌ داشت‌، خود را بسيار خوشبخت‌مي‌دانست‌ زيرا در اين‌ سن‌ و سال‌، معشوقة‌ چندين‌ نفر شده‌ بود!
يكي‌ از مجلات‌ آمريكائي‌ نوشته‌ است‌:
سه‌ عامل‌ شيطاني‌ وجود دارد كه‌ دنياي‌ امروز ما را فرا گرفته‌ و درافروختن‌ آتش‌ براي‌ ساكنين‌ زمين‌ مؤثرند.
عامل‌ اول‌ ادبيات‌ بي‌ آبرو و دور از عفت‌ است‌ كه‌ بعد از جنگ‌جهاني‌ با تمام‌ وقاحت‌ و بي‌عفتي‌ و بي‌آبرويي‌ بشكل‌ عجيب‌ و غريبي‌ترويج‌ شد و دنيارا فرا گرفت‌!
عامل‌ دوم‌ فيلمهاي‌ سينمائي‌ است‌ كه‌ نه‌ تنها غريزة‌ شهواني‌حيواني‌ را تحريك‌ مي‌كند بلكه‌ در اين‌ خصوص‌، دروس‌ علمي‌ وعملي‌ را برايشان‌ تلقين‌ مي‌نمايد.
عامل‌ سوم‌ پايين‌ آمدن‌ سطح‌ اخلاق‌ زنان‌ است‌ كه‌ در لباس‌، برهنگي‌، اعتياد و اختلاط‌ بدون‌ قيد و شرطشان‌ با مردان‌ بصورت‌آشكاري‌ بچشم‌ مي‌خورد. اين‌ مفاسد سه‌ گانه‌ بمرور زمان‌ رو به‌ ازدياداست‌ و آخرين‌ نتيجة‌ آن‌ زوال‌ تمدن‌ و از بين‌ رفتن‌ مسيحيت‌ است‌ كه‌اگر ما امروز از طغيان‌ آنها جلوگيري‌ نكنيم‌، بطور حتم‌ تاريخ‌ روميها وكساني‌ كه‌ به‌ پيروي‌ از شهوت‌ و غريزه‌ جنسي‌ رهسپار عدم‌ گرديدندبراي‌ ما هم‌ تكرار مي‌شود زيرا آنها هم‌ مانند ما در شراب‌، زن‌، رقص‌ وموسيقي‌ و لهو و لعب‌ غرق‌ شده‌ بودند.
در اين‌ جامعه‌ ديگر زن‌ِ با عفت‌ داراي‌ احترام‌ نيست‌! اصلاً عفت‌ وتهذيب‌ و حجاب‌ و از روابط‌ نامشروع‌ دوري‌ نمودن‌ و قانع‌ بودن‌ به‌همسر خود، نشانة‌ بي‌ تمدني‌!وبي‌ فرهنگي‌ وعدم‌ پيشرفت‌ به‌ حساب‌ مي‌آيد!
در غرب‌، ادبياتي‌ داراي‌ مرتبه‌ و منزلت‌ است‌ كه‌ بتواند با جاذبه‌هاي‌ جنسي‌ بكارگرفته‌ شده‌ در فيلمهاي‌ سينمائي‌، تئاترها وموسيقي‌ها و داستانهاي‌ فاسد، زن‌ را عريان‌تر و برهنه‌تر معرفي‌ بكند وبدين‌ وسيله‌ مشتريهاي‌ بيشتري‌ جذب‌ كرده‌ و مثلاً نوشته‌ شود كه‌ فلان‌فيلم‌ اينقدر فروش‌ داشت‌ و يا فلان‌ كتاب‌ با اين‌ تيراژ فروش‌ رفت‌.
نتيجة‌ تسلط‌ شهوات‌ بر همة‌ امور ملتهاي‌ غربي‌ و حضور بي‌ قيد وشرط‌ زن‌ برهنه‌ و عريان‌ در همه‌ جا، پيدا شدن‌ آثار مخربي‌ است‌ كه‌نصيب‌ اين‌ ملتها شده‌ است‌.
فساد نظام‌ خانوادگي‌، افزايش‌ آمار طلاق‌ (يكي‌ از دانشمندان‌فرانسه‌ كه‌ چندبار هم‌ به‌ وزارت‌ رسيده‌ بود، زنش‌ را پنج‌ ساعت‌ بعد ازازدواج‌، طلاق‌ داد!)، تعداد كم‌ ازدواج‌ (در فرانسه‌ از هر هزار نفر، هفت‌ يا هشت‌ نفر ازدواج‌ مي‌كنند) كثرت‌ فرزندان‌ نامشروع‌ (درانگلستان‌ از هر سه‌ كودك‌ يكنفر نامشروع‌ است‌)، كشتن‌ فرزندان‌نامشروع‌ با فراغت‌ بال‌ (در فرانسه‌، دادگاه‌ زني‌ را كه‌ طفلش‌ را خفه‌كرده‌ بود و چون‌ طفل‌ هنوز نفس‌ مي‌كشيد سر او را بديوار كوبيده‌ بودو كشته‌ بود، مجرم‌ ندانست‌! همچنين‌ رقاصه‌اي‌ كه‌ مي‌خواست‌ زبان‌كودكش‌ را از حلقش‌ درآورد! لذا سر طفلش‌ را زخمي‌ كرده‌ و شاهرگش‌را قطع‌ نموده‌ و او را كشته‌ بود، مجرم‌ شناخته‌ نشد!).
افزايش‌ بيماران‌ رواني‌ (در امريكا از هر سه‌ نفر يك‌ نفر مشكل‌رواني‌ دارد)، كثرت‌ تجاوزات‌ و جنايات‌ و از بين‌ رفتن‌ اخلاق‌ سالم‌ درجامعه‌ و بي‌اعتمادي‌ به‌ هم‌ و مردن‌ فضيلتهاي‌ اخلاقي‌ در بين‌ اقشارمختلف‌ مردم‌، از بين‌ رفتن‌ عاطفه‌ و محبت‌، شورش‌ و طغيان‌ مردم‌، احساس‌ پوچي‌ دربين‌ اكثر جوانان‌ و...همه‌ از معضلات‌ جوامع‌ غربي‌مي‌باشند.»
مؤلف‌ كتب‌ تاريخ‌ فحشاء، آقاي‌ «جورج‌ رائيلي‌ اسكات‌» انگليسي‌مي‌نويسد:
مرتكب‌ شدن‌ به‌ فسق‌ و فجور و ولگردي‌ در خيابانها و عدم‌ عفت‌براي‌ دوشيزة‌ امروزي‌ از جمله‌ وسايل‌ زندگي‌ تجملي‌ بشمار مي‌رود.استعمال‌ مواد مخدر، و شرابهاي‌ ترش‌ مزه‌، رنگ‌ كردن‌ ناخن‌ و لبها به‌رنگ‌ سرخ‌، مهارت‌ داشتن‌ در مورد مسائل‌ جنسي‌ و تدابير ضدّبارداري‌ و سخن‌ از فحشاء نيز از جمله‌ ضروريات‌ امروزي‌ شدن‌ وپيشرفت‌ زندگي‌ تجملي‌ محسوب‌ مي‌شود. تا الان‌ هم‌ تعداد زناني‌ كه‌پيش‌ از ازدواج‌، روابط‌ جنسي‌ دارند رو به‌ ازدياد و افزايش‌ است‌ و آن‌را هيچ‌ عيب‌ و گناهي‌ نمي‌دانند و وجود دختران‌ باكره‌ در هنگام‌ عقدازدواج‌ در كليسا بسيار نادر و كمياب‌ است‌.
بزرگترين‌ عامل‌ اين‌ بي‌ بند وباري‌ در مسائل‌ جنسي‌، اشتغال‌ زنان‌به‌ كارهاي‌ تجاري‌ و اداري‌ و كارهاي‌ مختلف‌ ديگر است‌ كه‌ بهترين‌وسيله‌ و فرصت‌ براي‌ اختلاط‌ مردان‌ و زنان‌ است‌. وباعث‌ شده‌ كه‌ قوة‌دفاعي‌ زن‌ در مقابل‌ تجاوز مرد، كم‌ و نابود شده‌ و روابط‌ شهواني‌ بين‌زن‌ و مرد از هر قيد اخلاقي‌ آزاد گردد. در اين‌ حال‌ لذت‌ زندگي‌ در نزددوشيزگان‌ اين‌ است‌ كه‌ مرد جام‌ لذت‌ و تمتع‌ را به‌ وي‌ تقديم‌ كند و لذابدنبال‌ اين‌ لذتها به‌ رقاص‌ خانه‌ها، كلوپهاي‌ شبانه‌، هتلها وقهوه‌خانه‌ها سر مي‌زند تا بتواند مرد بيگانه‌اي‌ را كه‌ صاحب‌ ماشين‌ وثروت‌ است‌، شكار كند! به‌ اين‌ ترتيب‌ او خود را با رضا و رغبت‌فراوان‌ در محيط‌ و اوضاعي‌ مي‌اندازد كه‌ تمايلات‌ جنسي‌ را مشتعل‌ترمي‌كند و نه‌ تنها از عواقب‌ آن‌ ترسي‌ ندارد بلكه‌ آن‌ را با شادي‌ و آغوش‌باز استقبال‌ مي‌كند».
اين‌ است‌ وضع‌ زنان‌ در غرب‌ كه‌ ديگر آثاري‌ از فضيلتهاي‌ اخلاقي‌و عفت‌ و حيا و شرم‌ و حجاب‌ در زنان‌ (مگر در افراد كمي‌) ديده‌نمي‌شود و همه‌ در اين‌ مسابقة‌ خطرناك‌ برهنگي‌ و بي‌حيائي‌ شركت‌كرده‌اند و عاقبت‌ به‌ عواقب‌ خطرناك‌ و نابود كنندة‌ آن‌ دچار مي‌شوند.
استاد آية‌ اللّه‌ جوادي‌ آملي‌ در بارة‌ اين‌ انحطاط‌ فرهنگي‌ در غرب‌مي‌فرمايند:
«سرّ اينكه‌ جهان‌ غرب‌ در خصوص‌ زن‌، فرهنگ‌ منحط‌ و غلطي‌دارد ـ و متأسفانه‌ برخي‌ افراد كه‌ از فرهنگ‌ غني‌ و قوي‌ اسلام‌بي‌اطلاعند، گوش‌ به‌ تبليغات‌ سوء آنان‌ مي‌دهند ـ اين‌ است‌ كه‌ انسان‌شناسي‌ آنها همانند جهان‌ بيني‌ آنهاست‌. و به‌ عبارت‌ ديگر انسان‌شناسي‌ آنها فرع‌ بر جهان‌ بيني‌ آنهاست‌. جهان‌ بيني‌ آنها درحدّ اين‌ آيه‌است‌ كه‌ مي‌فرمايد:
كافران‌ گويند: «حياتي‌ جز زندگي‌ دنيوي‌ ما در كار نيست‌، كه‌ درآن‌ زنده‌ مي‌شويم‌ و بعد مي‌ميريم‌ و اين‌ روزگار است‌ كه‌ ما رامي‌ميراند و بعد از مردن‌ حقيقت‌ ديگري‌ نيست‌».
و چون‌ جهان‌ را در نشئه‌ طبيعت‌ خلاصه‌ مي‌كنند واز ماوراءطبيعت‌، سهمي‌ ندارند، انسان‌ را نيز در قلمرو طبيعت‌ خلاصه‌مي‌كنند و صرفاً تن‌ شناسند نه‌ انسان‌ شناس‌!
ديدگاه‌ آنان‌ در انسان‌ شناسي‌ اين‌ است‌ كه‌ تمام‌ حقيقت‌ انسان‌ رابدن‌ و تن‌ آدمي‌ تشكيل‌ مي‌دهد و چون‌ مي‌بينند بدن‌ آدمي‌ به‌ دوشكل‌ است‌، يا بصورت‌ زن‌ است‌ يا بصورت‌ مرد، لذا گمان‌ مي‌كنند كه‌زن‌ و مرد باهم‌ تفاوت‌ دارند، همانطور كه‌ بدنهايشان‌ متفاوت‌ است‌.
كسي‌ كه‌ انسان‌ شناسيش‌ برابر جهان‌ شناسي‌ مادي‌ اوست‌، اوهرگز درجهان‌ سير عمودي‌ ندارد و نمي‌داند مبدأ و منتهاي‌ سيرزندگي‌ انسان‌ چيست‌؟ بلكه‌ همواره‌ سير افقي‌ دارد. او براي‌ انسان‌مقامي‌برتر از آنچه‌ در نشئه‌ طبيعت‌ است‌، قائل‌ نيست‌. و مسائلي‌ ازقبيل‌ فرشته‌، مَلِك‌ و وحي‌ برايش‌ مفهومي‌ ندارد. او نمي‌فهمد كه‌ مثلاًزن‌ مي‌تواند با ملائكه‌ سخن‌ بگويد و سخن‌ بشنود و بشارت‌ دريافت‌كند و يا اينكه‌ در خطاب‌ به‌ آنها بگويد: من‌ از رحمت‌ خدا نااميدنيستم‌ و آفرينش‌ خدا را بعيد نمي‌دانم‌. بلكه‌ ازآن‌ در شگفتم‌. و نيزدرك‌ نمي‌كند كه‌ فرشتگان‌ با يك‌ زن‌ از آن‌ جهت‌ كه‌ عضو خانوادة‌مكرّمي‌ است‌، تكلّم‌ نمي‌كنند بلكه‌ به‌ او مي‌گويند: تو منشأ كرامت‌هستي‌ و ما بشما كرامت‌ مي‌رسانيم‌.
بنابر اين‌ روشن‌ مي‌شود كه‌ ديد ماديون‌ دربارة‌ انسان‌ همان‌ نظر وبينشي‌ است‌ كه‌ در ارتباط‌ با مثلاً گياه‌ شناسي‌ دارند. لذا نتيجه‌ و بازده‌علومشان‌ عبارت‌ خواهد بود از يك‌ سلسله‌ شبهاتي‌ كه‌ مطرح‌مي‌كنند. از قبيل‌ اينكه‌ مثلاً چرا در اسلام‌ ديه‌ زن‌ و مرد فرق‌ مي‌كند؟ ويا چرا در بعضي‌ موارد، ارث‌ زن‌ كمتر از ارث‌ مرد تعيين‌ شده‌ است‌ ومانند آن‌.»
دختران‌ غربي‌!
در فرانسه‌، چهار دختر از خانواده‌هاي‌ مرفّه‌ و پولدار تصميم‌ به‌قرعه‌كشي‌ دربارة‌ سرنوشت‌ خود مي‌گيرند! روي‌ هر قرعه‌ يكي‌ از اين‌جملات‌ نوشته‌ شده‌ بود: «خودكشي‌ خواهم‌ كرد!» «دختر خوبي‌خواهم‌ شد!» «خودفروشي‌ خواهم‌ نمود!» «دزدي‌ خواهم‌ كرد!»قرعه‌كشي‌ انجام‌ شد. به‌ هريك‌ يكي‌ از اين‌ جملات‌ سرنوشت‌ سازرسيد. روز يكشنبه‌ «ايزابلا» رگ‌ خود را بريد! «ماري‌» يك‌ پالتو دزديد! «آني‌» اخلاقش‌ بهتر شد! و «جيني‌» شروع‌ به‌ فحشاء نمود!»
----------------------
محمد تقي صرفي

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مولودی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 ذی قعده

١ـ ولادت با سعادت حضرت فاطمه معصومه(سلام الله علیها)٢ـ مرگ اشعث بن قیس٣ـ وقوع جنگ بدر صغری ١ـ...


ادامه ...

11 ذی قعده

میلاد با سعادت حضرت ثامن الحجج، امام علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) روز یازدهم ذیقعده سال ١٤٨...


ادامه ...

15 ذی قعده

كشتار وسیع بازماندگان بنی امیه توسط بنی عباس در پانزدهم ذیقعده سال ١٣٢ هـ.ق ، بعد از قیام...


ادامه ...

17 ذی قعده

تبعید حضرت موسی بن جعفر (علیهما السلام) از مدینه به عراق در هفدهم ذیقعده سال ١٧٩ هـ .ق....


ادامه ...

23 ذی قعده

وقوع غزوه بنی قریظه در بیست و سوم ذیقعده سال پنجم هـ .ق. غزوه بنی قریظه به فرماندهی...


ادامه ...

25 ذی قعده

١ـ روز دَحوالارض٢ـ حركت رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) از مدینه به قصد حجه...


ادامه ...

30 ذی قعده

شهادت امام جواد (علیه السلام) در روز سی ام ذی‌قعده سال ٢٢٠ هـ .ق. شهادت نهمین پیشوای شیعیان...


ادامه ...
0123456

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page