از طرف پيغمبر اسلام چهار زن به عنوان زنان برتر و سَرْوَرِزنان عالم معرفي شدهاند.
آنان:
1ـ حضرت آسيه، زن فرعون
2ـ حضرت مريم، مادرعيسي
3ـ حضرت خديجه، همسر پيغمبر اسلام
4ـ حضرت فاطمه مادر ائمة معصومين ميباشند.
پيامبر اكرم فرمود:
«خداي تعالي مريم دختر عمران و همسر فرعون (آسيه) وخواهر موسي (كلثوم) را در بهشت به ازدواج من در ميآورد.»
در بارة آسيه و مريم8 توضيح اجمالي داده شد.
امّا دربارة حضرت خديجه (س) و حضرت فاطمه (س) مطالبيتقديم ميشود.
حضرت خديجه كبري
«خديجه دختر مردي بنام خويلد و زني بنام فاطمه بود. او 55 سالقبل از بعثت، در مكه متولد شد. كنيهاش، امّهند و شمائل و چهرهاش:قامتي بلند، چهارشانه، زيبا و شكوهمند بوده است. امام مجتبي (ع)فرمود: من شبيهترين مردم به خديجه كبري (س) هستم.
او از جانب پدر در جدّ چهارم به پيامبر اكرم (ص) متصل بوده واز جانب مادر در جدّ هشتم به پيامبر وصل بوده و هر دو در جدّ 28 ازفرزندان حضرت اسماعيل (ع) ميباشند.
او داراي هوش و عقل و تدبير بوده و در ادبيات هم دستي داشته واشعاري ميگفته است. از جمله اين ابيات است كه 25 سال قبل ازبعثت، دربارة شخصيت پيغمبر اسلام (ص) گفته است:
فَلَو اَنَّني اَمْسَيْت في كُلّ نِعْمَةٍوَ د'امَتْ لِيَ الدُّنْي'ا وَ مُلك الاَك'اسِرَة
يعني: اگر من هميشه در رفاه باشم و دنيا بكامم باشد و پادشاهيپادشاهان ايران را هم داشته باشم، در نزدم باندازه بال مگسي ارزشندارد، اگر چشمم به چشم تو نگاه نكند!
دني 'فرفي' من قوس حاجبه سهماًفصادفني حتي قتلتُ به ظلما
واسفر عن وجه واسبل شعرهفبات يباهي البدر في ليلة ظلما
نزديك شد وابرويش آنچنان زيبا بود كه از آن تيري به من رسيدومن كشتة او شدم! و نور از صورتش ميتابيد و موهايش باز شده بودو شب شد در حالي كه ماه در شب ظلماني به آن نور صورت مباهاتمينمود.
حضرت خديجه (س) با ارثي كه از دو شوهرش برجاي ماند و باتدبيرات اقتصادي و مالي، ثروت هنگفتي را فراهم كرده بود. بطوريكه دهها هزار شتر، كالاها و مال التجارة او را به بازارهاي مراكزاقتصادي جهان حمل و نقل ميكردند. او چهارصد غلام و كنيز داشتو ثروت ثروتمندان، در مقابل دارائي او ناچيز بود. شخصيتهاي آنزمان مانند ابوجهل و ابوسفيان و عقبة بن ابي محيط و صلت بن ابييهاب از او خواستگاري نمودند ولي او با صراحت دست رد بر سينهآنان زد.
او از اين ثروت براي مستمندان و نيازمندان استفاده مينمود لذا ازكنيه هاي او «ام الصعاليك» مادر بينوايان و «امّ اليتامي'» مادر يتيمانبوده است.
با ازدواج پيغمبر (ص) با او، خديجه به عمويش ورقة بن نوفلاموال و پولهاي كلاني داد و گفت: اينها را به حضور محمّد (ص) ببرو به او بگو همة اينها هديهاي به پيشگاه شماست. و هرگونه كهميخواهي در آن تصرف كن. و هرچه را كه از غلامان و كنيزان و املاكو ثروت دارم، همه را به احترام و تجليل از محمّد (ص) به او بخشيدم.
ورقة بن نوفل كنار كعبه آمد و بين زمزم و صفا و مقام ابراهيم (ع) ايستاد و با صداي بلند گفت: اي عرب! بدانيد كه خديجه شما راشاهد ميگيرد كه خود و همة ثروتش را از غلامان و كنيزان و املاك ومهريه و هدايا را همگي به محمّد (ص) بخشيد. و همة آنها هديهاياست كه محمّد (ص) آنرا پذيرفت.
زنان مكّه بخاطر اين كارِ خديجه (س)، او را سرزنش مينمودند كهچرا با آن همه شوكت و حشمت و ثروت با يتيم ابوطالب! ازدواجكرده است؟ كمكم رفت و آمد با او را ممنوع كردند و به او سلامنمينمودند تا آنجا كه بعد از بيست سال از ازدواج خديجه (س) درهنگام تولد فاطمة زهراء (س) حاضر به كمك و همراهي او نشدند! وهنگامي كه خديجه (س) در هنگام وضع حمل، براي زنان قريش وبنيهاشم پيام فرستاد و آنها را به كمك طلبيد، آنان با كمال گستاخيگفتند: تو با ما مخالفت نمودي و به سخن ما اعتنا ننمودي و با يتيمابوطالب كه شخصي فقير بود ازدواج نمودي و ما هرگز نزد تونميآئيم و تو را در هيچ كاري ياري نمي كنيم!
خديجه (س) از اين برخورد آنان دلگير شد امّا در هنگام وضعحمل، معجزهاي رخ داد و ناگاه چهار بانوي بلند بالا به اطاق او واردشدند. وقتي خديجه چشمش به آنان افتاد، يكّه خورد، آنان گفتند:نترس و نگران مباش! ما خواهران تو بوده كه از طرف خدا آمدهايم.يكي از آنان گفت: من ساره هستم. واين آسيه (س) همدم تو دربهشت است. و اين يكي مريم (س) است و اين ديگري كلثوم خواهرموسي (ع) ميباشد. خداوند ما را براي پرستاري از تو فرستاده است.
و اين چنين بود كه با كمك آنان حضرت فاطمه (س) متولد شد.
* * *
حضرت خديجه (س) نخستين زني بود كه اسلام آورد. چنانچهامام حسين (ع) در روز عاشورا در خطبهاي كه خود را به دشمنمعرفي كرد، فرمود:من شما را قسم ميدهم! آيا شما خبرداريد كه جدة من خديجهبنت خويلد اولين زن اين امت بود كه مسلمان شذ؟ گفتند: آري!
همچنين زيد بن حارثه كه غلام خديجه بود و آنرا به پيغمبر (ص)بخشيده بود، سومين نفري بود كه اسلام آورد.
در سه سال اول بعثت: فقط سه نفر نماز ميخواندند: رسولخدا (ص)، علي (ع) و خديجه (س).
خديجه ياور پيغمبر
حضرت خديجه با زبان و دست و مال و همة وجودش از اسلام ورسول خدا (ص) حمايت ميكرد. به چند نمونه از ايثارگري او توجه كنيد:
آيه نازل شد كه: «فَاصْدَعْ بِم'اتُؤْمَر وَاَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكين».آنچه را كه مأمور شدي آشكار نما و از مشركين دوري كن.
رسول خدا (ص) در موسم حج بربالاي كوه صفا آمد و با ندايبلند، سه بار فرمود:«ي'ا اَيُّهَا النّ'اسُ اءنّي رَسُولُ رَبِّ الْع'الَمين». اي مردم!من فرستادة پرودگار جهانيان هستم. در اين موقع مردم متوجهحضرت شدند. سپس حضرت بربالاي كوه مروه آمد و دستش رابرگوش نهاد و سه بار با صداي بلند فرمود:«ي'ا اَيُّهَا النّ'اسُ! اءنّي رَسُولُاللّ'ه».اي مردم! من رسول خدا هستم.
بتپرستان از اين حركت خشمگين شدند و با سنگ به حضرتحمله نمودند. ابوجهل سنگي بر پيشاني حضرت زد! حضرت برايدر امان ماندن از سنگها بر بالاي كوه رفت و در آنجا به سنگي تكيه كردو در آنجا ماند.
شب شد و علي (ع) و خديجه (س) از اين حادثه با خبر شدند وآب و غذايي تهيه نموده و به جستجوي پيغمبر (ص) رفتند.
خديجه خيلي نگران بود و با آهي جانكاه ميگفت: چه كسي ازمصطفي' برايم خبري ميآورد؟ چه كسي از بهار دل من به من خبرميدهد؟ چه كسي از رانده شدة در راه خدا مرا آگاه ميكند؟ چه كسياز ابوالقاسم برايم خبري ميآورد؟
در اين حال جبرئيل بر پيغمبر (ص) نازل شد. حضرت درحاليكه اشك از چشمانش سرازير بود فرمود: ميبيني قوم من با منچه كردند؟ مرا تكذيب نمودند! از شهر بيرون راندند! و به من حمله نمودند!
جبرئيل و گروهي از فرشتگان براي هلاكت بتپرستان اعلامآمادگي نمودند. امّا حضرت قبول نكرد و فرمود: من براي اهل عالمرحمت هستم. قوم مرا بخودم واگذاريد. آنها نميدانند.
در اين موقع جبرئيل، خديجه را ديد كه گريان بدنبال رسولخدا (ص) ميگردد. جبرئيل به حضرت فرمود: آيا به خديجهنمينگري كه از گرية او، فرشتگان آسمان به گريه افتادند؟ او را بخواهو سلام مرا به او برسان و به او بگو: خداوند بتو سلام رسانده و مژدهداده كه در بهشت قصري از طلا مال خديجه است كه در آن هيچسختي و مشقتي نخواهد ديد.
خديجه، رسول خدا را ديد وبا هم در تاريكي شب به منزلمراجعت كردند. همان شب، مشركين با اطلاع از حضور رسولخدا (ص) در خانه، منزل را محاصره كرده و منزل را سنگباراننمودند.
خديجه با ديدن اين منظره صدا زد: اي گروه قريش! آيا زن آزاد رادر خانة خودش سنگباران ميكنيد؟
مشركين با اين سخن شرمنده شده و برگشتند.
«وقتي حليمه، مادر رضاعي رسول خدا (ص) نزد حضرت آمد واز خشكسالي در محلشان شكوه كرد، خديجه (س) چهل گوسفند وشتر به او بخشيد».
«در محاصره شِعب ابوطالب، همة ثروت خديجه (س) صرفمسلمين شد بطوري كه پس از رفع محاصره، خديجه (س) گفت: ازاموال چيزي جز دو پوستين كه يكي را زير انداز و ديگري را رواندازقرار دهم، نمانده است.
او بخاطر سختيهاي اين دوران، دو ماه بعد از خروج از شعبابوطالب، رحلت نمود.»
مقام خديجه
1ـ روزي عايشه نسبت به خديجه (س) اظهار برتري نمود!حضرت فرمود:
«اَوَ م'ا عَلِمْتِ اَنَّ اللّ'هَ اصْطَفي' آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ اِبْر'اهيمَ وَ آلَ عِمْر'انَوَ عَلِيّاً وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ وَ حَمْزَةَ وَ جَعْفَراً وَ فاطِمَةَ وَ خَديجَةَ عَلَيالْعالَمين؟»
«آيا نمي داني كه خدا، آدم و نوح و آل ابراهيم و آل عمران و عليّو حسن و حسين و حمزة و جعفر و فاطمه و خديجه: را از ميانانسانها برگزيد؟»
2ـ امام سجاد (ع) بر منبر شام فرياد زد:
«اَنَا بْنُ خَديجَةَ الْكُبْري'»
«من پسر خديجة كبري' هستم.»
3ـ در دعاي ندبه، خطاب به امام عصر (عج) ميخوانيم:
«اَيْنَ ابْنُ النَّبِيُّ الْمُصْطَفي' وَ ابْنُ عَلِيٍّ الْمُرْتَضي' وَ ابْنُ خَدِيجَةَالْغَرّ'اء!؟»
«كجايي اي پسر رسول مصطفي' و پسر عليّ مرتضي' و پسرخديجة ارجمند والامقام!؟»
4ـ وقتي پيغمبر (ص) از معراج برگشت، جبرئيل فرمود: سلامخدا و سلام مرا به خديجه برسان!
پيغمبر (ص) هم اين كار را كرد. خديجه در جواب گفت:
جَبْرَئيلَ السَّلا'م.»
5 ـ در هنگام خواستگاري علي (ع) از فاطمه (س)، امّ ايمن باتعدادي از زنان خدمت رسول خدا (ص) مشرف شدند تااين مطلبرا با حضرت در ميان بگذارند. وقتي همه نشستند، امّ ايمن گفت:پدران و مادران ما فداي تو باد اي رسولخدا!ما براي امري اينجا جمعشدهايم كه اگر خديجه زنده بود، روشني چشم او ميشد.
ناگاه اشك از چشمان حضرت سرازير شد و فرمود:
«خديجة! چه كسي مثل و مانند خديجة است؟ او زماني كه مردممرا تكذيب نمودند، مرا تصديق نمود و مرا بر دين خدا ياري كرد وبا مالش مرا كمك و ياري نمود.»
6ـ در يكي از روزها پيغمبر (ص) به خديجه (س) فرمود:
«آيا ميداني كه خداوند تو را در بهشت، همسر من قرار
داده است؟»
7ـ وقتي در هنگام رحلت خديجه (س) پيغمبر (ص) بر بالين اوآمد، به خديجه فرمود:
«اي خديجه از اينكه رحلت مينمائي ناراحتم ولي چه بسا دراين خير كثير باشد. پس اگر همدمهاي خود را در بهشت ديدي، سلام مرا به آنها برسان!
خديجه پرسيد: آنان كيانند؟ فرمود: مريم، آسيه و كلثوم.»
8ـ در روايت است كه خديجه (س) در ايام رجعت زنده شده و بهدنيا برميگردد.
9ـ در روز قيامت منادي ندا ميكند: كجاست فاطمة دخترمحمّد؟! كجاست خديجه دختر خويلد! كجاست مريم دختر عمران! كجاستآسيه دختر مزاحم! كجاست امّ كلثوم مادر يحيي ...!
سپس حضرت خديجه و حوا و آسيه با گروهي از فرشتگان، فاطمة زهراء (س) را همراهي ميكنند تا در عرصة محشر بايستد.
10ـ حضرت خديجه (س) قبل از رحلتش، چون خود خجالتميكشيد، به فاطمه (س) فرمود: نزد پدرت برو و از او بخواه كه بدنم رابا يكي از لباسهاي خود كفن كند».
خانواده
زنان برگزيده
- بازدید: 5067