زنان‌ پاكدامن‌ و باتقوا در تاريخ‌

(زمان خواندن: 7 - 14 دقیقه)

زنان‌ قهرمان‌، پاكدامن‌ و بزرگي‌ در تاريخ‌ بشريت‌، وجودداشته‌اند كه‌ نشان‌ دادند مي‌توانند با اطاعت‌ الهي‌ و دوري‌ از پليديهاو اطاعت‌ الهي‌ به‌ درجات‌ والاي‌ انسانيت‌ برسند.
چند تن‌ از بانوان‌ بزرگ‌ و نمونه‌ جهان‌ عبارتند از:
«آرايشگر دختر فرعون‌، صفيه‌ دختر عبدالمطلب‌، سميّه‌ مادرعمار، نُسيبه‌، فضّه‌، زينب‌ كبري‌ (س)، سيّدة‌ نفيسه‌، فاطمة‌معصومه‌ (س)، شطيطة‌ نيشابوري‌ و ...كه‌ خلاصة‌ً به‌ شرح‌ حال‌ آنهامي‌پردازيم‌:
آرايشگرِ دختر فرعون
پيغمبر اكرم‌ (ص) در سفر معراج‌، وقتي‌ به‌ آسمانها عروج‌مي‌فرمود، بوي‌ خوش‌ و معطّري‌ را بمشام‌ خود احساس‌ نمود. درمورد آن‌ از جبرئيل‌ پرسيد، گفت‌: اين‌ بوي‌ آرايشگر دختر فرعون‌است‌! رسولخدا (ص) داستان‌ او را پرسيد. جبرئيل‌ عرض‌ كرد: او درپنهاني‌ به‌ خداي‌ واحد ايمان‌ آورده‌ بود ولي‌ ايمان‌ خود را مخفي‌مي‌داشت‌، روزي‌ در حين‌ آرايش‌ دخترِ فرعون‌، وسيله‌ آرايش‌ ازدستش‌ افتاد و ناخودآگاه‌ بر زبانش‌ آمد كه‌: اي‌ خدا! دختر فرعون‌گفت‌: پدر مرا صدازدي‌؟ گفت‌: نه‌! گفت‌: پس‌ كه‌ را صدا زدي‌؟
گفت‌ خدايي‌ را كه‌ خالق‌ من‌ و تو و پدر تو است‌!
دختر فرعون‌ گزارش‌ اين‌ حادثه‌ را به‌ پدرش‌ داد. فرعون‌ دستور دادتا او و كودكانش‌ را حاضركردند و گفت‌ كه‌ اگر دست‌ از اين‌ عقيده‌ برنداري‌، تو و كودكانت‌ را در آتش‌ مي‌سوزانم‌!
اين‌ زن‌ شجاع‌ حاضر به‌ دست‌ برداشتن‌ از عقيدة‌ خود نشد.
فرعون‌ دستور داد تا تنوري‌ را برافروختند و ابتدا كودكان‌ او را درآتش‌ سوزاندند، سپس‌ خود اين‌ زن‌ را شهيد نمودند. اين‌ بوي‌ خوش‌از آن‌ زن‌ شهيده‌ است‌.
صفيّه‌
صفيه‌، عمه‌ و دختر خالة‌ پيامبر، دختر عبدالمطلب‌، برادر حمزه‌ ومادر زبير از زنان‌ بسيار پر صلابت‌ و شجاع‌ بوده‌ كه‌ در مكه‌ مسلمان‌شد و در راه‌ اسلام‌ استوار ماند.او تقريباً همسن‌ پيامبر بود .
«او در جنگ‌ اُحد نيزه‌اي‌ بدست‌ داشت‌ ومانع‌ فرار مسلمانان‌مي‌شد وآنها را برتنها گذاشتن‌ پيامبر سرزنش‌ مي‌نمود.، در اين‌ جنگ‌دشمن‌، حمزه‌ را شهيد وبدنش‌ را مُثله‌ نمود. پيامبر (ص) كنار بدن‌حمزه‌ نشسته‌ بود كه‌ ديد صفيّه‌ به‌ آن‌ طرف‌ مي‌آيد. به‌ زبير فرمود: بروو جلو مادرت‌ را بگير كه‌ اين‌ صحنه‌ را نبيند!
زبير نزد صفيه‌ رفت‌ و خواست‌ او را برگرداند. ولي‌ صفيه‌ گفت‌:چرا مرا از ديدن‌ برادرم‌ حمزه‌ مانع‌ مي‌شويد؟ درست‌ است‌ كه‌اعضاي‌ بدن‌ او را قطع‌ كرده‌اند ولي‌ اين‌ حادثه‌ در راه‌ خدا، كوچك‌است‌ و ما به‌ آنچه‌ رخ‌ داده‌ خوشنوديم‌ و آن‌ رابه‌ حساب‌ خدامي‌گذاريم‌ و صبر مي‌كنيم‌. حضرت‌ فرمود: پس‌ بگذاريد تا بيايد».
«در جنگ‌ خندق‌، او با جمعي‌ از زنان‌ در قلعة‌ قارع‌ حضور داشت‌ناگاه‌ متوجه‌ شدند كه‌ يك‌ نفر از يهوديان‌ مشغول‌ جاسوسي‌ مي‌باشد.صفيه‌ چادرش‌ را به‌ كمر بست‌ و چوبي‌ بدست‌ گرفت‌ و به‌ آن‌ شخص‌حمله‌ كرد و او را به‌ هلاكت‌ رساند».
عاقبت‌، اين‌ زن‌ شجاع‌ در سن‌ 73 سالگي‌ در سال‌ 20 هجري‌ ازدنيا رفت‌.
سميّه‌ مادر عمّار
او دختر خباط‌ و ابتدا كنيز ابو حذيفه‌ بن‌ مغيره‌ بود. وقتي‌ با ياسرعبسي‌ كه‌ هم‌ پيمان‌ ابو حذيفه‌ بود، ازدواج‌ كرد و عمار بدنيا آمد، او ازبردگي‌ آزاد شد.
موقعي‌ كه‌ نداي‌ اسلام‌ از مكه‌ بلند شد، اين‌ دو در سنين‌ كهولت‌بودند. با شنيدن‌ نداي‌ توحيد، سميّه‌ و ياسر و پسرشان‌، عمار
مسلمان‌ شدند.
طولي‌ نكشيد كه‌ آزار و اذيت‌ و شكنجة‌ مسلمين‌ توسط‌ كفار شروع‌شد. خاندان‌ مغيره‌ بسراغ‌ اين‌ خانواده‌ سه‌ نفره‌ آمدند و مي‌خواستند بافشار و تهديد و شكنجه‌ آنان‌ را به‌ كفر برگردانند. امّا آنان‌ مقاومت‌كردند. روزي‌ پيامبر آنان‌ را در حال‌ شكنجه‌ ديد و فرمود:
«اي‌ آل‌ ياسر! صبر پيشه‌ كنيد كه‌ خداوند در عوض‌: بهشت‌ رابشما مي‌دهد.»
عاقبت‌ سميّه‌ توسط‌ ابوجهل‌ شهيد شد و ياسر توسط‌ شخص‌ديگري‌ بشهادت‌ رسيد و عمّار بعد از تحمل‌ شكنجه‌هاي‌ فراوان‌نجات‌ پيدا كرد. اين‌ چنين‌ شد كه‌ سميّه‌ اولين‌ شهيد راه‌ اسلام‌ گرديد.
در جنگ‌ بدر وقتي‌ ابوجهل‌ به‌ هلاكت‌ رسيد، پيغمبر (ص) به‌عمار فرمود: ديدي‌ كه‌ چگونه‌ قاتل‌ مادرت‌ گرفتار انتقام‌ الهي‌ شد؟
نُسَيبه‌
او از زناني‌ بود كه‌ در هنگام‌ بيعت‌ عقبه‌ با پيامبر بيعت‌ كرد. او درجنگ‌ اُحد در دفاع‌ از حضرت‌، 13 زخم‌ برداشت‌. پسرش‌ در جنگ‌اُحد و پسر ديگرش‌ در جنگ‌ با مسيلمة‌ كذّاب‌ بشهادت‌ رسيد. دست‌نسيبه‌ در جنگ‌ يمامه‌ قطع‌ گرديد. او از زناني‌ است‌ كه‌ در هنگام‌ ظهورامام‌ عصر(عج‌)، بدنيا برمي‌گردد.
ام‌ّ ايمن‌
ام‌ ّ ايمن‌ كه‌ نام‌ او بركت‌ بود و كنيه‌ او ام‌ ايمن‌ يكي‌ از زنان‌ برجسته‌اسلام‌ است‌ كه‌ پيامبراكرم‌ (ص) در بارة‌ او فرمود: ام‌ّايمن‌ زني‌ از اهل‌بهشت‌ است‌. او از همسران‌ پيامبر و خدمتگذار صديقي‌ براي‌ مكتب‌گرانسنگ‌ اسلام‌ بود.
زينب‌ كبري‌
اين‌ بانوي‌ قهرمان‌ درسال‌ 5 هجري‌ در مدينه‌ از مادري‌ چون‌زهراء (س) و پدري‌ چون‌ علي‌ (ع) متولد شد. پيغمبراكرم‌ (ص) نام‌او را از طرف‌ خداوند، زينب‌ نهاد. بعد فرمود:
«حاضرين‌ به‌ غائبين‌ برسانند كه‌ حرمت‌ اين‌ دختر را نگه‌ دارند.زيرا او همانند خديجه‌ كبري‌ است‌.»
هنگامي‌ كه‌ سلمان‌ براي‌ تبريك‌ ولادت‌ زينب‌ به‌ خانة‌ علي‌ (ع) رفت‌، ديد كه‌ علي‌ (ع) ساكت‌ و ناراحت‌ است‌. وقتي‌ علت‌ را پرسيد.علي‌ (ع) داستان‌ كربلا را براي‌ او تعريف‌ نمود.
آمده‌ است‌ كه‌ در هنگام‌ گرية‌ زينب‌ در طفوليت‌، فقط‌ در آغوش‌حسين‌ (ع) آرام‌ مي‌گرفت‌. زهراء (س) اين‌ قضيه‌ را براي‌ رسول‌خدا (ص) تعريف‌ كرد. حضرت‌ آهي‌ كشيد و به‌ گريه‌ افتاد و ماجراي‌كربلا را براي‌ فاطمه‌ (س) بيان‌ نمود.
در سنين‌ ازدواج‌ با عبداللّه‌ بن‌ جعفر ازدواج‌ نمود و شرط‌ كرد كه‌هرگاه‌ حسين‌ (ع) به‌ سفر برود، او حق‌ داشته‌ باشد كه‌ همسفر
برادرش‌ باشد.
او حضور هفت‌ معصوم‌ (ع) را درك‌ كرد و خود «مادر شهيد و عمة‌شهيد و خواهر شهيد و فرزند شهيد» بود.
عبادت‌:
او آنچنان‌ اهل‌ عبادت‌ بود «كه‌ حسين‌ (ع) به‌ او فرمود: مرا در نمازشبت‌ فراموش‌ نكن‌» و «امام‌ سجاد (ع)فرمود: در اسارت‌، عمه‌ام‌نمازهاي‌ واجب‌ و مستحب‌ را ترك‌ نكرد و گاهي‌ از گرسنگي‌ نماز رانشسته‌ مي‌خواند.»
صبر:
او زني‌ بسيار صبور بود «وقتي‌ در گودال‌ قتلگاه‌ گمشدة‌ خود رامي‌بيند، مي‌گويد: » بار الها اين‌ قرباني‌ را ازما قبول‌ بفرما.
تسليم‌ و رضا نگر كه‌ آن‌ دخت‌ بتول‌در مقتل‌ كشتگان‌ چو فرمود نزول‌
شكرانه‌ سرود كاي‌ خداوند جليل‌قرباني‌ ما به‌ پيشگاه‌ تو قبول‌
«در مقابل‌ ابن‌ زياد كه‌ به‌ زينب‌ گفت‌: ديدي‌ خدا با برادرت‌ چه‌كرد؟ فرمود: مارأيت‌ُ الاّ جميلاً من‌ فقط‌ زيبائي‌ و لطف‌ خدا را ديدم‌».
اي‌ به‌ يكروز مادر دو شهيدوي‌ فداي‌ دو نازنين‌ پسرت‌
اي‌ كه‌ در طول‌ كمتر از يك‌ روزماند هفتاد داغ‌ بر جگرت‌
آبروي‌ حسين‌ بودي‌ توبخدا شد حسين‌ مفتخرت‌
«سهميه‌ آب‌ خود را در كربلا به‌ كودكان‌ مي‌داد. و در طول‌ راه‌ كوفه‌و شام‌، سهميه‌ غذاي‌ خود را به‌ ديگران‌ مي‌داد.»
حجاب‌ و عفت‌:
زني‌ بسيار عفيفه‌ و با حجاب‌ بود. «در مجلس‌ ابن‌ زياد با دست‌صورت‌ خود را پوشاند، زيرا مقنعه‌ بر سر و صورت‌ نداشت‌» «زينب‌در مجلس‌ يزيد خطاب‌ به‌ او گفت‌: اي‌ فرزند آزاد شده‌! آيا از عدالت‌است‌ كه‌ زنان‌ و كنيزان‌ تو با حجاب‌ باشند، ولي‌ دختران‌ رسولخداحجاب‌ نداشته‌ باشند.»
علم‌ و دانش‌:
زينب‌ كه‌ در دامان‌ علم‌ ناب‌ و خالص‌ الهي‌ تربيت‌ شده‌ بود، عالمه‌و فهيمه‌ و كنيه‌اش‌ «عقيله‌ بني‌ هاشم‌» و «صاحب‌ الشوري‌» بود. وقتي‌در دروازه‌ كوفه‌ سخنراني‌ مي‌كرد، راوي‌ مي‌گويد گويا علي‌ (ع) بود كه‌خطابه‌ مي‌خواند. در اين‌ هنگام‌ امام‌ سجاد (ع) به‌ او فرمود: عمه‌ آرام‌بگير! تو عالمه‌ هستي‌ بدون‌ اينكه‌ درس‌ خوانده‌ باشي‌ و فهميده‌هستي‌ بدون‌ اينكه‌ از كسي‌ ياد گرفته‌ باشي‌. وقتي‌ نيزه‌دار درحالي‌ كه‌سرمقدس‌ امام‌ را بر نيزه‌ زده‌ بود، رجز مي‌خواند كه‌:منم‌ صاحب‌ قاتل‌كسيكه‌ نيزه‌ دراز داشت‌!منم‌ قاتل‌ كسيكه‌ ....زينب‌ بر او فرياد زدوفرمود:اينهارا نگو!بلكه‌ بگو:منم‌ كشندة‌ كسيكه‌ در گهواره‌ جبرئيل‌رشد كرد!منم‌ قاتل‌ كسيكه‌ ميكائيل‌ واسرافيل‌، خادم‌ او بودند!منم‌قاتل‌ كسيكه‌ از شهادتش‌، عرش‌ رحمن‌ به‌ لرزه‌ درآمد!...»
«ابن‌ عباس‌ از زينب‌ حديث‌ نقل‌ مي‌كرد ومي‌گفت‌:حَدَّثَني‌ عَقيلَن'ازَيْنَب‌ بِنْت‌ِ عَلِي‌ّ.»
رحلت‌:
بعد از حادثة‌ كربلا، او در مجالس‌ و محافل‌، سخنراني‌ مي‌كرد وعليه‌ حكومت‌ وقت‌ افشاگري‌ مي‌نمود. خبر به‌ يزيد رسيد و او دستورتبعيد زينب‌ (س) را به‌ شام‌ (و طبق‌ روايتي‌ به‌ مصر) صادر كرد. زينب‌بعد از يكسال‌ از حادثة‌ كربلا، در سن‌ 56 سالگي‌ درگذشت‌.
سيّده‌ نفيسه‌
در سال‌ 145 هجري‌ در مكه‌ متولد شد. وي‌ در 15 سالگي‌ باجناب‌ اسحاق‌ پسر امام‌ جعفر صادق‌ (ع) ازدواج‌ كرد در سال‌ 193 باشويش‌ وارد مصر شد. زني‌ بسيار عابده‌، عالمه‌ و پرهيزكار كه‌ 190 بارقرآن‌ را در قبري‌ كه‌ در خانه‌اش‌ حفر نموده‌ بود، ختم‌ نمود و در هنگام‌تلاوت‌، گريه‌ مي‌كرد. اكثر روزها روزه‌ بود. همة‌ شبها را به‌ عبادت‌مي‌گذران‌ و در شب‌ و روز بيش‌ از يكبار غذا نمي‌خورد. علما براي‌شنيدن‌ حديث‌ به‌ خانة‌ او مي‌رفتند. از جمله‌ احمد بن‌ حنبل‌، ذوالنون‌مصري‌ و شافعي‌ خدمت‌ اين‌ بانو مشرف‌ مي‌شدند.
شافعي‌ در هنگام‌ رحلت‌ وصيت‌ نمود كه‌ جسدش‌ را بر دور خانه‌سيده‌ نفيسه‌ طواف‌ دهند و اين‌ بانو بر او نماز گذارد!
اين‌ بانوي‌ بزرگوار، سي‌ بار به‌ حج‌ مشرف‌ شد. و در هنگام‌ رحلت‌روزه‌دار بود. بعد از رحلتش‌، چون‌ شوهرش‌ خواست‌ كه‌ بدنش‌ را به‌مدينه‌ منتقل‌ كند، مردم‌ آن‌ ديار خواهش‌ كردند كه‌ او را در مصر دفن‌نمايد تا باعث‌ بركت‌ اهل‌ منطقه‌ گردد. رسولخدا (ص) در خواب‌ به‌او فرمود كه‌ خواسته‌ مردم‌ را اجابت‌ كند كه‌ خداوند قبر او را باعث‌بركت‌ براي‌ مردم‌ قرار مي‌دهد. اسحاق‌ هم‌ بدن‌ اين‌ زن‌ صاحب‌فضيلت‌ را در مصر دفن‌ نمود. اكنون‌ هم‌ آرامگاه‌ او زيارتگاه‌حاجتمندان‌ مي‌باشد.
فاطمة‌ معصومه‌
تولد اين‌ بانوي‌ بزرگوار براي‌ اهلبيت‌ (س) چنان‌ اهميت‌ داشت‌ كه‌قبل‌ از بدنيا آمدنش‌ خبر آن‌ را براي‌ مردم‌ منتشر مي‌كردند.
پنجاه‌ سال‌ قبل‌ از تولد حضرت‌ فاطمة‌ معصومه‌ (س) روزي‌ 1ـگروهي‌ از شيعيان‌ ري‌ نزد امام‌ صادق‌ (ع) شتافتند. امام‌ به‌ آنها فرمود:مرحبا بر برادران‌ ما از اهل‌ قم‌! گفتند: آقا! ما اهل‌ ري‌ هستيم‌. امام‌ باز به‌اهل‌ قم‌ آفرين‌ گفته‌ و فرمودند: آگاه‌ باشيد كه‌ براي‌ خدا حرمي‌ است‌ وآن‌ مكه‌ است‌ و براي‌ رسولخدا (ص) حرمي‌ است‌ و آن‌ مدينه‌ وبراي‌ امير مؤمنان‌ (ع) حرمي‌ است‌ و آن‌ كوفه‌ (نجف‌) است‌. آگاه‌باشيد كه‌ حرم‌ من‌ و اولاد بعد از من‌ «قم‌» است‌. آگاه‌ باشيد كه‌ قم‌، كوفه‌ (نجف‌) كوچك‌ ما است‌. بدانيد كه‌ بهشت‌ هشت‌ در دارد كه‌ سه‌تاي‌ آن‌ به‌ قم‌ است‌. در اين‌ شهر دخترِ پسرِ من‌ بنام‌ فاطمه‌ دخترموسي‌ (ع) از دنيا خواهد رفت‌. به‌ شفاعت‌ او همة‌ شيعيان‌ به‌ بهشت‌مي‌روند.
او در سال‌ 173، بيست‌ و پنج‌ سال‌ پس‌ از ولادت‌ امام‌ هشتم‌ (ع) در مدينه‌ متولد شد. مادرش‌ نجمه‌ و پدرش‌ موسي‌ بن‌ جعفر (ع) است‌.
2ـ «شخصي‌ خدمت‌ امام‌ صادق‌ (ع) رفت‌ و ديد كه‌ امام‌ با كودكي‌در گهواره‌ مشغول‌ صحبت‌ است‌! پرسيد: مگر اين‌ كودك‌ سخن‌مي‌گويد؟ امام‌ به‌ او فرمود كه‌ جلوتر برود. وقتي‌ نزديكتر شد، كودك‌لب‌ به‌ سخن‌ گشوده‌ و فرمود: اي‌ مرد! نامي‌ را كه‌ برفرزندت‌گذاشته‌اي‌، مبغوض‌ خداوند است‌. نامش‌ را عوض‌ كن‌! آنگاه‌ امام‌ به‌اين‌ شخص‌ فرمود: اين‌ كودك‌، فرزندم‌ موسي‌ (ع) است‌. خداوند از اودختري‌ بمن‌ عنايت‌ مي‌كند كه‌ نامش‌ فاطمه‌ بوده‌ و او را در سرزمين‌قم‌ به‌ خاك‌ مي‌سپارند. هركس‌ او را در قم‌ زيارت‌ كند، بهشت‌ بر اوواجب‌ مي‌شود.
3ـ روزي‌ گروهي‌ از شيعيان‌ وارد مدينه‌ شدند تا پرسشهاي‌ خود رااز امام‌ كاظم‌ (ع) بپرسند. به‌ خانة‌ امام‌ آمدند ولي‌ فهميدند كه‌ امام‌ درمسافرت‌ است‌. اندوهگين‌ شده‌ و آماده‌ بازگشت‌ شدند. در اين‌ لحظه‌دختري‌ خردسال‌، سكوت‌ اين‌ گروه‌ را شكست‌ و پرسشهاي‌ آنان‌ راگرفت‌ و پاسخ‌ همه‌ را با دقت‌ نوشت‌ و به‌ آنان‌ باز گرداند. آنان‌ شگفت‌زده‌ به‌ پاسخها نگريستند و با خاطري‌ آسوده‌ راه‌ ديار خود را در پيش‌گرفتند. در راه‌ با امام‌ ملاقات‌ نمودند و سلام‌ كرده‌ و قصة‌ دخترك‌ راگفتند و خط‌ او را نشان‌ دادند. امام‌ لبخند زده‌ و سه‌ بار فرمود: فداهاابوها! پدرش‌ به‌ فدايش‌!
4 - اي‌ بانويي‌ كه‌ برهمة‌ بانوان‌ سري‌در عصر خويش‌ از همه‌ نسوان‌ تو برتري‌
پاك‌ و منزهّي‌ و مبرّا ز هر بدي‌گنجينة‌ معارف‌ و درياي‌ گوهري‌
از دودمان‌ هاشم‌ و از آل‌ احمدي‌از خاندان‌ عصمت‌ و از نسل‌ حيدري‌
از گلشن‌ خديجة‌ كبري‌ شكفته‌اي‌وز بوستان‌ حضرت‌ زهراي‌ اطهري‌
هم‌ دختر امامي‌ و هم‌ خواهر امامي‌هم‌ عمة‌ امامي‌ و دخت‌ پيامبري‌
5ـ پدر آية‌ اللّه‌ نجفي‌ مرعشي‌، ختمي‌ را براي‌ پيداكردن‌ قبر فاطمة‌زهراء (س) گرفته‌ بود. امام‌ باقر (ع) را در رؤيا ديد، امام‌ به‌ ايشان‌فرمود: عَلَيْك‌ِ بِكَريمَة‌ِ اَهْل‌ البَيْت‌! وي‌ تصور كرد كه‌ مراد امام‌، حضرت‌فاطمة‌ زهراء (س) است‌. گفت‌: من‌ هم‌ بدنبال‌ آرامگاه‌ شريفش‌ هستم‌.امام‌ فرمود: مرادم‌ مرقد شريف‌ حضرت‌ معصومه‌ (س) در قم‌ است‌.خداوند اراده‌ كرده‌ بنا به‌ مصالحي‌ قبر شريف‌ زهراء (س) پنهان‌ باشدولي‌ مرقد حضرت‌ معصومه‌ (س) را تجلّيگاه‌ آرامگاه‌ شريف‌ حضرت‌زهراء (س) قرار داده‌ است‌.
اين‌ بانو در سال‌ 201 جهت‌ ملاقات‌ بابرادرش‌ ثامن‌ الحجج‌ علي‌ّبن‌ موسي‌ الرّضا (ع) از مدينه‌ بطرف‌ خراسان‌ حركت‌ كرد ولي‌ در قم‌بيمار شده‌ و در آنجا رحلت‌ فرمود.
حضرت‌ امام‌ رضا (ع) زيارتنامه‌اي‌ براي‌ زيارت‌ اين‌ بانو تجويزفرمودند كه‌ از جملة‌ عباراتش‌ اين‌ است‌:
«ي'ا ف'اطِمَة‌ اشْفَعي‌ لي‌ فِي‌ الْجَنَّة‌ِ فَاِن‌َّ لَك‌ِ عِنْدَ اللّ'ه‌ِ شَأناً مِن‌َ الشَأن‌».يعني‌ اي‌ فاطمه‌! برايم‌ در ايصال‌ به‌ بهشت‌ شفاعت‌ فرما كه‌ تو نزدخدا گرانمايه‌ و صاحب‌ مقامي‌ .
شطيطة‌ نيشابوري‌
او زني‌ باتقوا و از شيعيان‌ مخلص‌ اهلبيت‌ (ع) بوده‌ است‌. درزماني‌ كه‌ دهها فرقة‌ انحرافي‌ مثل‌ سه‌ امامي‌ها، چهار امامي‌ها، پنج‌امامي‌ها، شش‌ امامي‌ها و...بوجود آمده‌ و خيلي‌ها را به‌ دام‌ خودانداخته‌ و از اهلبيت‌ (ع) دور كرده‌ بودند، اين‌ زن‌ ثابت‌ قدم‌ ماند و درراه‌ صحيح‌ ادامه‌ طريق‌ كرد.
آمده‌ است‌ كه‌ شيعيان‌ نيشابور، شخصي‌ بنام‌ محمد بن‌ علي‌نيشابوري‌ را به‌ عنوان‌ نمايندة‌ خود تعيين‌ و تصميم‌ گرفتند كه‌ او را بامبالغي‌ خمس‌ و زكات‌ و حقوق‌ شرعي‌ خدمت‌ امام‌ هفتم‌ بفرستند.دهها جزوه‌ حاوي‌ سؤالات‌ شرعي‌، سي‌هزار دينار و پنجاه‌ هزار درهم‌و دوهزار پارچه‌ جمع‌ شد. شطيطه‌ نيز يك‌ درهم‌ و يك‌ لباس‌ به‌ قيمت‌يك‌ درهم‌ آورد و به‌ اين‌ شخص‌ داد تا به‌ امام‌ هفتم‌ (ع) بپردازد.محمد بن‌ علي‌ گفت‌: اين‌ امانت‌ تو ناچيز است‌! شطيطه‌ گفت‌: خدا ازحق‌ حيا نمي‌كند اگر چه‌ كم‌ باشد!
در هر حال‌ محمد بن‌ علي‌ عازم‌ مدينه‌ شد. ابتدا نزد عبداللّه‌ برادرامام‌ كاظم‌ (ع) كه‌ ادعاي‌ امامت‌ داشت‌ رسيد و متوجه‌ شد كه‌ او امام‌واقعي‌ نيست‌. با معجزه‌اي‌ موفق‌ به‌ زيارت‌ امام‌ كاظم‌ (ع) شد وحضرت‌ به‌ او فرمود كه‌ جواب‌ تمامي‌ سؤالات‌ بدون‌ اينكه‌ مُهر و موم‌جزوات‌ باز شده‌ باشد، داده‌ شده‌ است‌. براي‌ محمد بن‌ علي‌ ثابت‌شد كه‌ موسي‌ بن‌ جعفر (ع) امام‌ برحق‌ بعد از امام‌ صادق‌ (ع) مي‌باشد. اموال‌ را خدمت‌ امام‌ برد. امّا امام‌ آنها را نپذيرفت‌ و فرمود:مال‌ شطيطه‌ را بياور! و نشاني‌ آن‌ را داد. امانت‌ شطيطه‌ به‌ امام‌ تحويل‌شد. امام‌ فرمود: خدا از حق‌ حيا نمي‌كند اگر چه‌ كم‌ باشد! سپس‌ كفني‌به‌ محمّد بن‌ علي‌ داد و فرمود: نوزده‌ روز بعد از مراجعت‌ تو به‌نيشابور، شطيطه‌ از دنيا مي‌رود. اين‌ كفن‌ را كه‌ از پنبه‌ زمينهاي‌ خودمان‌ريسيده‌ و بدست‌ خواهرم‌ بافته‌ شده‌ به‌ او بده‌ و همچنين‌ اين‌ چهل‌درهم‌ را به‌ او برسان‌ و بگو كه‌ 16 درهم‌ خرج‌ خودش‌ كند و باقي‌ راخرج‌ صدقات‌ نمايد. و سلام‌ مرا به‌ او برسان‌ و بگو كه‌ من‌ براي‌ نمازبربدن‌ تو حاضر خواهم‌ شد.
وقتي‌ كه‌ محمد بن‌ علي‌ به‌ نيشابور برگشت‌ ديد كه‌ صاحبان‌ آن‌اموال‌ به‌ غير از شطيطه‌ از امامت‌ امام‌ موسي‌ كاظم‌ (ع) دست‌ كشيده‌و پيرو عبداللّه‌ افطح‌ شده‌اند و همان‌ گونه‌ كه‌ امام‌ خبر داد شطيطه‌ بعداز نوزده‌ روز از دنيا رفت‌. محمّد بن‌ علي‌ مي‌گويد: ناگاه‌ امام‌ كاظم‌ (ع) سوار بر شتر بدون‌ اينكه‌ غير از من‌ كسي‌ او را مشاهده‌ كند، ظاهر شد وبعد از تجهيز بدن‌ شطيطه‌، بر بدنش‌ نماز خواند و فرمود:
سلام‌ مرا به‌ يارانم‌ برسان‌ و بگو من‌ و هركه‌ امام‌ است‌، بايد برجنازة‌ شما در هر شهري‌ كه‌ هستيد حاضر شويم‌. پس‌، از خدا دركارهايتان‌ بپرهيزيد و پروا نمائيد!
----------------------
محمد تقي صرفي

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مولودی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 ذی قعده

١ـ ولادت با سعادت حضرت فاطمه معصومه(سلام الله علیها)٢ـ مرگ اشعث بن قیس٣ـ وقوع جنگ بدر صغری ١ـ...


ادامه ...

11 ذی قعده

میلاد با سعادت حضرت ثامن الحجج، امام علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) روز یازدهم ذیقعده سال ١٤٨...


ادامه ...

15 ذی قعده

كشتار وسیع بازماندگان بنی امیه توسط بنی عباس در پانزدهم ذیقعده سال ١٣٢ هـ.ق ، بعد از قیام...


ادامه ...

17 ذی قعده

تبعید حضرت موسی بن جعفر (علیهما السلام) از مدینه به عراق در هفدهم ذیقعده سال ١٧٩ هـ .ق....


ادامه ...

23 ذی قعده

وقوع غزوه بنی قریظه در بیست و سوم ذیقعده سال پنجم هـ .ق. غزوه بنی قریظه به فرماندهی...


ادامه ...

25 ذی قعده

١ـ روز دَحوالارض٢ـ حركت رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) از مدینه به قصد حجه...


ادامه ...

30 ذی قعده

شهادت امام جواد (علیه السلام) در روز سی ام ذی‌قعده سال ٢٢٠ هـ .ق. شهادت نهمین پیشوای شیعیان...


ادامه ...
0123456

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page