از منظر قرآن بين زن و مرد تفاوتي در ارزشها نميباشد. دليل اينمدعا را استاد جوادي آملي سه چيز ميدانند كه خلاصة آن بشرح زير است:
1ـ با توجه به اينكه ارزش هر انساني به روح اوست، مرد و زنبودن نسبت به جسم معتبر است ولي روح مذكر و مؤنث ندارد، پسحقيقت انسان نه مذكر است و نه مؤنث.
2ـ مرد و زن بودن در ارزشها و ارزشمندها اثري ندارد. مثلاً آياتيكه علم را ارزش ميداند و جهل را ضد ارزش، ايمان را ارزش ميداندو كفر را ضد ارزش، عزّت و ذلّت، سعادت و شقاوت، فضيلت ورذيلت، حق و باطل، صدق و كذب، تقوي و فجور، اطاعت وعصيان، انقياد و تمرد، غيبت و عدم غيبت، امانت و خيانت را بعنوانمسائل ارزشي و ضدارزشي ميداند، هيچكدام از اين اوصاف نهمذكرند و نه مؤنث، زيرا موصوف اين اوصاف، هرگز بدن نيست.
3ـ در خطابات الهي هم، ذكورت و انوثت اثري ندارد. مانند: «كُلُّامْرِءٍ بِم'ا كَسَبَ رَهين» «هرشخصي درگرو آن چيزي است كه كسبكند» «لَيْسَ لِلاِنْس'انِ اِلاّ' م'ا سَعي'» «براي انسان آنچيزي است كهبرايش زحمت بكشد» «اءنّي لا' اُضيعُ عَمَلَ ع'امِلٍ مِنْكُم مِنْ ذَكَرٍ اَوْاُنْثي'»، «بدرستي كه من عمل و كار هيچ زن و مردي را ضايعنميكنم».
و در مواردي كه قرآن كريم با صراحت نام زن و مرد را ميبرد،علتش آنست كه ميخواهد افكار جاهلي قبل از اسلام را تخطئه كند.زيرا آنها عقيده داشتند كه عبادت و فضائل مال مردهاست و بين زن ومرد فرق است.».
با تفحص در قرآن در مييابيم كه در عبادت و عمل صالح وپاداشها فرقي بين زن و مرد نيست، از جمله:
«همانا مردان مسلمان و زنان مسلمان، مردان عابد و زنان عابده،مردان راستگو و زنان راستگو، مردان صبور و زنان صبور، مردانخاشع و زنان خاشعه، مردان صدقه دهنده و زنان صدقه دهنده،مردان روزهدار و زنان روزهدار، مردان حفظكنندة اندامهاي خود ازحرام و زنان حفظكننده، مردان بسيار ذكر گوينده و زنان ذكرگوينده، خداوند براي آنان آمرزش و پاداش عظيمي آماده نموده است.»
و يا در آية :
«نصيب مردان و زنان آن چيزي است كه آن را كسب ميكنند».
و يا در آية :
«هر مرد و زن مؤمني كه عمل صالح انجام دهد، ما به او زندگيپاكي داده و بهترين پاداش را به اعمال آنها ميدهيم».
ويا در آية: »
«در آن روز (قيامت) ميبيني نور مردان و زنان مؤمن، در پيشرو و سمت راستشان روشن ميباشد. امروز بشارت باد بر شما بهبهشتهائي كه نهرها از زير آنها جاري است و هميشه در بهشتند واين همان رستگاري عظيم است.»
دو زن نمونه
خداوند در قرآن از دو خانم بعنوان دو زن نمونه در ايمان نام ميبرد:
«خداوند براي آنهائي كه ايمان آوردهاند، زن فرعون را مثالميزند كه گفت: بار خدايا برايم در بهشتت در جوار خويش خانهايبنا كن و مرا از فرعون و اعمالش نجات بده! و مرا از دستستمكاران راحت كن! * و حضرت مريم دختر عمران كه خود را ازحرام حفظ نمود و ما از روحمان در او دميديم و او سخنان وكتابهاي الهي را تصديق نموده و از عبادت كنندگان بود».
توضيح:
آسيه زن فرعون به خداي يكتا ايمان آورد و از ثروت و رفاه وپادشاهي شوهرش دست كشيد. بدستور فرعون او را شكنجه كردند.از جمله او را به چهارميخ بستند و در آفتاب انداختند و سنگي برسينه او قرار دادند. در اين موقع، آسيه از خدا نجات خود را تقاضانمود و خداوند هم قبل از اينكه سنگ او را اذيت نمايد، او را قبضروح كرد. او از جمله چهار زن برگزيده زنان جهان است. در آية فوقخداوند او را نمونه ايمان ميداند.
زن دومي كه خدا او را نمونه ايمان ميداند، حضرت مريم (س) است.
او كه مادر حضرت عيسي (ع) است در اين آيه با چند عبارتمدح شده است.
1ـ او زني بوده كه خود را با وجود زيبائي و مجرد بودن و امكانگناه، از حرام حفظ كرد.
2ـ خداوند با اعجازش او را بدون اينكه با مردي تماس داشتهباشد، به حضرت عيسي (ع) باردار نمود.
3ـ او كلمات خداوند و كتابهاي آسماني او را تأييد كرده و به آنايمان داشت.
4ـ او جزء عبادت كنندگان بوده است.
دو زن خيانتكار!
در قرآن از دو نفر زن به عنوان نمونة كافران و خيانتكاران نام بردهشده است، توجه كنيد:
«خداوند براي آنانكه كافر شدند، زن نوح و زن لوط را مثالميزند كه اين دونفر همسر دوتا بندة صالح ما بودند امّا بهشوهرانشان خيانت كردند و همسريشان با پيامبران، هيچ سوديبرايشان نداشت و از عذاب خدا نسبت به آنها جلوگيري نكرد و بهآنها دستور داده شد كه با جهنميان (قوم لوط و قوم نوح) به آتشداخل شويد».
توضيح:
«در روايت آمده است كه زن نوح بنام «واغله»، كافر بود و به مردمميگفت: نوح ديوانه است. و اگر كسي به نوح ايمان ميآورد، فورا بهسران مشركين خبر ميداد».
زن لوط بنام «واهله»، مردم را از مهمانهاي لوط با خبر ميكرد تامردم آنها را اذيت نمايند! و هر كه به لوط ايمان ميآورد، به مردم خبرميداد و آنها هم آن شخص مؤمن را ميكشتند.
بخاطر اين خيانتشان، بر سر زن لوط سنگ باريد و زن نوح همغرق شد.»
----------------------
محمد تقي صرفي
خانواده
زن در قرآن
- بازدید: 3418