چه بسيار دختران و پسراني كه در آرزوهاي خود، رفتن به يكي ازكشورهاي غربي را ميبينند و ديدار از آن سرزمينها را در رؤياهايخود مشاهده مينمايند. آمريكا! اروپا! غرب! مظهر آزادي! و لذّاتنامشروع در خيال و ذهن عدهاي از جوانان بوده و چهرهاي زيبا از اينسرزمينها را در تصورات خود به تصوير ميكشند.
امّا آيا واقعاً غرب همان گونه است كه اين جوانان خيال ميكنند؟
غربي كه دانشمندان آن، سقوط دير يا زود آن را، پيشبيني كردهاند!سرزمينهايي كه از مظاهر خوبيها و زيبائيهاي حقيقي در آن اثرينيست و بجاي آن، شخصيت زنان و مردان در خدمت سرمايهداري وتمدن دروغين بكار گرفته شده است! آمريكايي كه رئيس جمهور آندر تلويزيون ظاهر شده و كلكسيون قاشق و چنگالهايي را نشانميدهد و ميگويد: اين قاشق و چنگالها مربوط به زماني است كهكودك بودم و هنگامي كه به مهماني ميرفتيم، آنرا از خانة ميزبان ميدزديدم!
جوان ايراني كه ميخواهد سعادتمند باشد، اگر درست در بارة وضعغرب تحقيق كند، هيچگاه غرب را به عنوان آرزو و هدف خود قرارنميدهد! غرب پاسخگوي همة نيازهاي يك جوان نميتواند باشد!در غرب تنها ميتوان فحشاء ارزان و لذّات نامشروع را پيدا نمود. امّاسعادت و هدايت و كمال و رستگاري در آنجا پيدا نميشود. آيا تابحال شده است كه يك جوان، باسفر به غرب، به انسانيت دست پيداكند؟ آيا تا بحال شده است كه با يك برنامة تلويزيوني غرب، انساني باخدا و معنويت آشنا شود؟ امّا بسيار ديده شده كه با يك فيلم غربي، يا بايك مسافرت به غرب، انساني، فساد اخلاق پيدا نموده و بدبختشده است. تهاجم فرهنگي غرب، بسياري از جوانان دنيا و عدهاي ازجوانان كشور ما را به پوچي و انحراف و دشمني با دين و خدا كشانده است.
قهرمانان دروغين!
دنياي غرب بخصوص آمريكا چون فاقد قهرمانان واقعي در تاريخخود هستند، به بركت حقّههاي سينمائي و دنياي شگفتآور هنرهفتم، قهرماناني دروغين كه فقط در لحظة نمايش فيلم واقعي بنظرميرسند ولي وجود خارجي ندارند را خلق كرده است.
تارزان! راكي، رامبو! بروسلي و دهها چهرة محبوب نوجوانان وجوانان پا به عرصة سينماها و ويدئوها و رايانهها گذاشته و عاشقانزياد براي خود پيدا كردهاند. امّا وقتي به سراغ چهرة واقعي اين مردانافسانهاي ميرويم، متوجه ميشويم كه اثري از قدرت و شجاعت ودليرمردي كه در فيلمها از آنان ديده ميشود، نيست و اينان مردانيعادي هستند كه از طريق قدرت جادويي فيلم، چهرة زيبا و محبوبپيدا كردهاند. لذا تاكنون فردي پيدا نشده است كه از طريق اين چهرههابه انساني پاك و آزاده و غيرتمند و شجاع تبديل شود. بلكه بر عكسانسانهاي زيادي يافت ميشوند كه با علاقة به اين چهرهها روزها وشبهاي زيادي را بپايان بردند ولي عاقبت خوبي پيدا نكردند.
قهرمانان واقعي!
امّا وقتي به فرهنگ خودمان مراجعه ميكنيم، مشاهده مينمائيم كههم درتاريخ كشورمان ايران و هم درتاريخ اسلام عزيز، شخصيتهائيپيدا ميشوند كه از نظر قدرت بدني، مهارت در فنون جنگي وفضائل اخلاقي كم نظير بودهاند.
علي (ع)، جعفر طيّار، حضرت حمزه، امام حسين (ع)، عليّ اكبر وحضرت عبّاس علاوه بر دارا بودن فضائل بيشمار اخلاقي و انساني، هر كدام در قدرت جنگي حريف صدها نفر بودهاند. عبّاس علمداروقتي مأموريت پيدا كرد تا براي خيمهگاه آب بياورد، به طرف نهرفرات حركت كرد. چهارهزار نفراز لشگر دشمن، محافظ نهر فراتبودند تا از ياران امام حسين (ع) كسي دسترسي به آب پيدا نكند. امّابا يورش عبّاس قهرمان، همة آنها عقب نشستند و كنار رفتند تا قمربنيهاشم وارد نهر شد و مشكش را پرنمود. دشمن كه ديد نميتواند باعباس مقابله كند، بطور ناجوانمردانه و از طريق كمين، دستهاي عباسرا قطع نمودند. با اين حال عباس سرفراز با صداي بلند فرياد زد:
اگر دست راستم را قطع نموديد، امّا بدانيد كه من دست از حمايتدينم برنميدارم. آنگاه بر يك انسان بي دست حمله كردند و او رابشهادت رساندند. آيا حماسه و قهرماني از اين بالاتر سراغ داريد؟ همچنين خود امام حسين (ع) چنان دمار از دشمن بالاي ده هزار نفردرآورد كه به نيرنگ متوسل شدند و به دروغ گفتند كه دشمن بهخيمهگاه حمله نموده و از طريق سنگباران و پرتاپ نيزه شكسته وشمشير شكسته، امام را از پا درآوردند. و الاّ احدي را سراغ نداشتندكه بتواند حريف امام (ع) باشد!
آيا اين قهرمان واقعي است و ميتواند محبوب دلها باشد يا انسانهائيكه از طريق حقّههاي سينمائي، دلاور و قهرمان بحساب ميآيند وليدر واقع از داشتن فضائل اخلاقي محرومند! و اگر دو نفر در خيابان بهآنان حمله كنند نميتوانند از خود دفاع نمايند!!
در تاريخ كشور پهلوانان و قهرمانان زيادي وجود داشتهاند كه خيلي ازآنها گمنام زندگي ميكردهاند. پورياي ولي، پهلوان تختي و...همچنينانسانهاي والا مقامي چون نواب صفوي، مدرّس، كاشاني، اسدآبادي، ميرزا رضاي كرماني، اندزگو، سعيدي، غفاري و... ميزيستهاند كه هركدام در بيداري و مقابله با زورگوئي ستمكاران نقش مهمي ايفانمودند. درايّام دفاع مقدس كه كشورِ تازه انقلاب كردة ايران با جنگيبزرگ روبرو شد، قهرماناني پا به عرصة رزم نهادند كه تعداي از آنهاشناخته شده و اكثراً گمنام شهيد شدند و يا در سنگر سازندگيمشغول فعاليت هستند. حاج همّت، باكري، زين الدّين، فهميده، خرّازي، كلهر، كريمي، كشوري، بابائي، بروجردي، علم الهدي، چمران، صياد شيرازي و صدها قهرمان جنگ با حماسههاي خوددشمن را به زانو درآوردند و فرهنگ بسيجي را در مقابل فرهنگمنحط غرب، خلق نمودند.
جوان ايراني اگر بخواهد قهرمان واقعي باشد و قهرمانان واقعي رابشناسد، بايد با فرهنگ بسيجي كه در رأس آن امام خميني (ره) و درحال حاضر آية اللّه خامنهاي (دام عزّه) قرار دارند، زندگي كند، كاركند، اُنس بگيرد و خود يك بسيجي دلاور باشد.
همانطور كه در صحنههاي مختلف علمي و صنعتي و هنر و ورزش، جوانان ايراني برتر هستند، در الگو بودن و داشتن فضائل اخلاقي نيزميتوانند الگو باشند بشرط داشتن فرهنگ بسيجي يعني فرهنگاسلام ناب محمدي (ص).
برتري جوانان مسلمان بر ديگران!
بعد از بعثت پيامبر اسلام، آن حضرت و جانشينانش اعلام كردند كهدر نزد خدا، شيعيان برتر از غير خود ميباشند. روزي امام پنجم (ع) عدهاي از شيعيان را در مسجد پيامبر مشاهده كرد. حضرت به آنانفرمود: من بو و روح شما را دوست دارم. شما هم مرا با رعايت تقواياري كنيد. اي شيعيان! شما انصار خدا هستيد! خدا و رسول، بهشت را براي شما ضمانت كردهاند.
اميرمؤمنان (ع) فرمود: وقتي پيامبر از دنيا رفت از همة امّتشناراحت بود بغير از شما شيعيان! آگاه باشيد كه براي هر چيزيشرافتي است و شرافت دين به شيعيان است. بدانيد براي هر چيزيدستگيرهاي است و دستگيرة دين شيعه است. بدانيد براي هر چيزيامامي است و امام زمين، آن زميني است كه شيعه در آن ساكن است.بدانيد كه براي هر چيزي آقائي است و آقاي مجالس، مجالس شيعهاست... روز قيامت بعد از ما نزديكترين افراد به عرش الهيشيعيانند. آنها در حالي از قبرها بيرون ميآيند كه صورتشان روشنو خوشحال ميباشند. آنها خوشحالند ولي بقية مردم ناراحتند. بقيهدر هراسند ولي شيعيان در امان هستند...
امام پنجم (ع) فرمود: دل شيعيان بوسيلة نور امامان روشن است وليدلهاي غير شيعيان تاريك ميباشد.
امام ششم (ع) فرمود: دلهاي شيعيان ما از دل هزار عابد برتر است.
جوانان ما بايد متوجه باشند كه فرهنگ غرب يعني برتري ظالم برمظلوم، برتري سرمايهداران بر فقراء و طبقات پائين، برتري علممادّي بر ايمان، برتري ظاهر بر باطن، برتري دنيا بر آخرت، برتريفساد و ناپاكي بر اصلاح و پاكي! برتري پوچي بر واقعيت و حقيقت، برتري خشونت بر صلح و صفا، برتري جسم بر روح، برتري مادّه برعالم غيب، برتري نقد بر نسيه، برتري نژادپرستي بر برابريانسانها، برتري كشورهاي صنعتي بر جهان سوم! برتري منافعگروهي بر منافع جامعه و...
----------------------
محمد تقي صرفي
خانواده
جوانان و فرهنگهاي بيگانه
- بازدید: 2134