فصل اول: در بيان نسب و فضايل و بعضى از احوال ايشان است

(زمان خواندن: 5 - 9 دقیقه)

جمعى از مفسران و مورخان ذكر كرده اند كه: حضرت موسى پسر عمران پسر يصهر پسر قاهث پسر لاوى پسر يعقوب عليه السلام است، و هارون برادر او بود از مادر و پدر، (1) و در اسم مادر ايشان خلاف كرده اند: بعضى گفته اند نحيب بود، و بعضى گفته اند افاحيه بود، و بعضى بوخاييد گفته اند، (2) و مشهور قول اخير است.
و در باب اول گذشت كه نقش نگين انگشتر موسى عليه السلام دو كلمه بود كه از تورات اشتقاق كرده بودند: اصبر توجر، اصدق تنج يعنى: صبر كن تا اجر بيابى و راست بگو تا نجات بيابى.(3)
و به سند معتبر از حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم منقول است كه حق تعالى از پيغمبران چهار پيغمبر را از براى شمشير و جهاد اختيار كرد: ابراهيم و داود و موسى و محمد صلى الله عليه و آله و سلم، و از خانه آباده ها چهار خانه آباده را اختيار كرد، زيرا كه در قرآن فرموده است: بدرستى كه خدا برگزيد آدم و نوح و آل ابراهيم و آل عمران را بر عالميان.(4)(5)
و به سند حسن از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه حضرت رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود كه: چون در شب معراج مرا به آسمان پنجم بردند مردى ديدم در سن كهولت، نه جوان و نه بسيار پير، در نهايت عظمت بود، و چشمهاى بزرگ داشت، و در دور او گروه بسيارى از امت او بودند، پس از جبرئيل عليه السلام پرسيدم كه: اين كيست؟
گفت: آن است كه در ميان قوم خود محبوب بود، هارون پسر عمران.
پس من بر او سلام كردم و او بر من سلام كرد، و من از براى او استغفار كردم و او از براى من استغفار كرد، پس بالا رفتيم به آسمان ششم، در آنجا مرد گندمگون بلند قامتى ديدم كه اگر دو پيراهن مى پوشيد موهاى بدنش از هر دو بيرون مى آمد، و شنيدم كه مى گفت: بنى اسرائيل گمان مى كنند كه من گرامى ترين فرزندان آدمم نزد خدا، و اين مردى است نزد خدا گرامى تر از من.
پرسيدم از جبرئيل كه: اين كيست؟
گفت: برادرت موسى بن عمران.
پس من بر او سلام كردم و او بر من سلام كرد، من براى او استغفار كردم و او براى من استغفار كرد.(6)
در روايتى از حضرت امام حسن عليه السلام منقول است كه: عمر موسى عليه السلام دويست و چهل سال بود، ميان او و ابراهيم عليه السلام پانصد سال بود.(7)
و در حديث معتبر از حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام منقول است كه در تفسير قول حق تعالى: روزى كه بگريزد مرد از برادرش و مادرش و پدرش و زنش و فرزندانش، (8) فرمود: آن كه از مادرش مى گريزد، موسى عليه السلام است.(9) ابن بابويه گفته است كه: يعنى از مادرش مى گريزد از ترس آنكه مبادا تقصير در حق او كرده باشد، (10) و ممكن است كه مادر مجازى مراد باشد، يعنى بعضى از زنانى كه در خانه فرعون او را تربيت كرده بودند.
ابن بابويه از مقاتل روايت كرده است كه حق تعالى بركت فرستاد در شكم مادر موسى سيصد و شصت بركت، و فرعون صندوقى را كه موسى عليه السلام در آن بود در ميان آب و درخت يافت، پس به اين سبب او را موسى نام كردند، زيرا كه به لغت قبطيان آب را مو مى گفتند و شجر را سى.(11)
به سندهاى معتبر منقول است از حضرت صادق عليه السلام كه: حق تعالى وحى نمود بسوى موسى بن عمران عليه السلام كه: آيا مى دانى اى موسى چرا تو را اختيار كردم از خلق خود، و برگزيدم براى كلام خود؟
گفت: نه اى پروردگار من.
پس خدا وحى كرد بسوى او كه: من مطلع گرديدم بر اهل زمين و ظاهر و باطن ايشان را دانستم، در ميان ايشان نيافتم كسى را كه نفسش از براى من ذليلتر و تواضعش نزد من بيشتر باشد از تو، اى موسى! هرگاه نماز مى كنى دو طرف روى خود را بر خاك مى گذارى نزد من.(12)
و در روايت ديگر آن است كه: چون آن وحى به حضرت موسى عليه السلام رسيد، به سجده افتاد و پهلوهاى روى خود را بر خاك گذاشت از روى تذلل براى پروردگار خود، پس حق تعالى وحى فرمود بسوى او كه: بردار سر خود را اى موسى، و بمال دست خود را بر موضع سجود خود و بر روى خود بمال و به هر جا كه مى رسد دست تو از بدن تو، كه امان مى دهد تو را از هر بيمارى و دردى و آفتى و عاهتى.(13)
و در حديث معتبر ديگر فرمود كه: از موسى حبس شد وحى الهى چهل صباح يا سى صباح، پس بالا رفت بر كوهى در شام كه او را اريحا مى گويند و گفت: پروردگارا! اگر حبس كرده اى از من وحى خود را و سخن خود را براى گناهان بنى اسرائيل، پس از تو مى طلبم آمرزش قديم تو را.
پس حق تعالى به او وحى فرمود كه: اى موسى! براى اين تو را مخصوص به وحى و كلام خود گردانيدم كه در ميان خلق خود نيافتم كسى را كه تواضعش از براى من از تو بيشتر باشد.
پس فرمود كه: موسى عليه السلام چون از نماز فارغ مى شد بر نمى خاست تا هر دو طرف روى خود را بر زمين مى چسبانيد.(14)
و به سند موثق از حضرت امام محمد باقر عليه السلام منقول است كه: موسى به عمران عليه السلام با هفتاد پيغمبر گذشتند بر درهاى روحا كه همه عباهاى قطوانى يعنى كوفى پوشيده بودند و مى گفتند: لبيك عبدك و ابن عبدك لبيك.(15)
به سند صحيح از حضرت امام جعفر صادق عليه السلام منقول است كه: موسى عليه السلام بر سنگستان روحا گذشت و بر شتر سرخى سوار بود كه مهار آن ليف خرما بود، و دو عباى قطوانى پوشيده بود و مى گفت: لبيك يا كريم لبيك.(16)
در حديث معتبر از امام محمد باقر عليه السلام منقول است كه: احرام بست موسى عليه السلام از رمله مصر و بر سنگستان روحا گذشت با احرام، و ناقه اش را مى كشيد با مهارى كه از ليف خرما بود و تلبيه مى گفت و كوهها جواب او را مى گفتند.(17)
به سند معتبر از حضرت امام رضا عليه السلام منقول است كه رسول خدا فرمود كه: موسى دست به درگاه حق تعالى برداشت و گفت: خداوندا! هر جا مى روم از مردم آزار مى كشم.
حق تعالى وحى نمود كه: اى موسى! در لشكر تو غمازى هست.
گفت: پروردگارا! مرا دلالت كن بر او.
خدا وحى نمود كه: من غماز را دشمن مى دارم، چگونه خود غمازى كنم؟!(18)
در روايت ديگر منقول است كه موسى عليه السلام مناجات كرد كه: پروردگارا! چنان كن كه مردم به من بد نگويند.
حق تعالى به او وحى نمود كه: اى موسى! من اين را از براى خود نكردم، چون از براى تو بكنم؟!
و در حديث معتبر منقول است كه از حضرت صادق عليه السلام پرسيدند كه: هارون پيشتر از دنيا رفت يا موسى؟
فرمود: هارون پيشتر فوت شد. و فرمود: اسم پسرهاى هارون شبر و شبير بود كه تفسير آنها در عربى حسن و حسين بود.(19)
و در حديث معتبر ديگر فرمود كه: در حجر اسماعيل زير ناودان به قدر دو ذراع تا خانه كعبه محل نماز شبر و شبير پسران هارون بود.(20)
و به سند حسن از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه بنى اسرائيل گفتند كه: موسى آلت مردى ندارد، و موسى عليه السلام هرگاه كه مى خواست غسل كند مى رفت به موضعى كه هيچكس او را نبيند، روزى در كنار نهرى غسل مى كرد و جامه هايش را بر روى سنگى گذاشته بود، پس حق تعالى امر فرمود سنگ را كه دور شد از موسى عليه السلام، و موسى عليه السلام از پى او رفت تا آنكه بنى اسرائيل نظرشان بر بدن آن حضرت افتاد و دانستند كه چنان نبود كه گمان مى كردند، و اين است معنى اين آيه كه حق تعالى در قرآن فرموده است يا ايها الذين آمنوا لا تكونوا كالذين آدوا موسى فبراءه الله مما قالوا و كان عند الله وجيها (21) يعنى: اى گروه مؤ منان! مباشيد مثل آنان كه ايذا كردند موسى را، پس ‍ برى گردانيد خدا او را از آنچه گفته اند، و بود نزد خدا روشناس و مقرب.(22)
مؤ لف گويد: در تفسير اين آيه وجوه بسيار گفته اند كه در بحارالانوار (23) ذكر كرده ايم، و سيد مرتضى رحمة الله را بعد از آنكه اين وجه را كه در حديث گذشت ذكر كرده است، رد كرده است و گفته است كه: جايز نيست به حسب عقل كه خدا هتك عورت پيغمبرش را بكند از براى اينكه او را منزه گرداند نزد مردم از عاهتى و بلائى، و خدا قادر بود كه اظهار بيزارى آن حضرت از آن علت به وجه ديگر بكند كه در ضمن آن فضيحتى نباشد و آنچه در اين باب صحيح است.
و روايت شده است كه: چون هارون فوت شد بنى اسرائيل متهم ساختند موسى عليه السلام را كه او هارون را كشته است، زيرا كه ميل ايشان بسوى هارون بيشتر بود، پس خدا اظهار برائت آن حضرت نمود به آنكه امر كرد ملائكه را كه هارون را مرده آوردند و بر مجالس بنى اسرائيل گردانيدند و گفتند كه خود مرده است و موسى برى است از كشتن او، (24) و اين وجه از حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام منقول است.
و روايت ديگر آن است كه: موسى عليه السلام بر سر قبر هارون آمد و او را ندا كرد، هارون به امر خدا از قبر بيرون آمد و گفت كه: موسى مرا نكشته است. و باز به قبر برگشت.(25)
-----------------------------------------------
1-عرائس المجالس 166؛ كامل ابن اثير 1 / 169.
2-بحارالانوار 13 / 5، و در آن نخيب به جاى نحيب است.
3-امالى شيخ صدوق 370؛ عيون اخبار الرضا 2 / 55؛ مكارم الاخلاق 90.
4-سوره آل عمران: 33.
5-خصال 225.
6-تفسير قمى 2 /8.
7-تفسير قمى 2 / 270.
8-سوره عبس: 34 36.
9-علل الشرايع 596؛ عيون اخبار الرضا 1 / 245.
10-خصال 318.
11-علل الشرايع 56.
12-علل الشرايع 56؛ قصص الانبياء راوندى 161.
13-امالى شيخ طوسى 165.
14-علل الشرايع 56.
15-علل الشرايع 419؛ كافى 4 / 213.
16-علل الشرايع 419؛ كافى 4 / 213.
17-علل الشرايع 418؛ كافى 4 / 213.
18-صحيفة الامام الرضا عليه السلام 113.
19-قصص الانبياء راوندى 153.
20-كافى 4 / 214.
21-سوره احزاب: 69.
22-تفسير قمى 2 / 197.
23-بحارالانوار 13 / 9.
24-مجمع البيان 4 / 372؛ تفسير طبرى 10 / 338؛ تفسير روح المعانى 11 / 269.
25-تاريخ طبرى 1 / 256.
----------------------------------------
علامه مجلسى رحمة الله عليه

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page