فصل چهارم: در بيان بعضى از فضائل و احوال آسيه زوجه فرعون و ...

(زمان خواندن: 7 - 13 دقیقه)

فصل چهارم: در بيان بعضى از فضائل و احوال آسيه زوجه فرعون و مؤمن آل فرعون، رضى الله عنهما است
حق تعالى در سوره مؤمن فرموده است: بتحقيق كه فرستاديم موسى را با معجزات خود و حجتى ظاهر بسوى فرعون و هامان و قارون، پس گفتند: ساحرى است كذاب؛ پس چون بسوى ايشان آمد با حق از جانب ما، گفتند: بكشيد پسران آنها را كه ايمان آوردند به او و زنده بگذاريد زنانشان را، و نيست كيد كافران مگر در گمراهى. و گفت فرعون: بگذاريد مرا تا بكشم موسى را و او بخواند خداى خود را، بدرستى كه من مى ترسم كه او دين شما را بدل كند يا در زمين فساد را ظاهر نمايد. و گفت مرد مؤ منى از آل فرعون كه ايمان خود را پنهان مى داشت: آيا مى كشيد مردى را به سبب آنكه مى گويد: پروردگار من خداوند عالميان است و حال آنكه آمده است بسوى شما با معجزات ظاهره از جانب پروردگار شما؟! اگر دروغ بگويد ضرر دروغ به او عايد مى شود، و اگر راست گويد به شما خواهد رسيد اقلا بعضى از آن نيكيها كه شما را وعده مى دهد، بدرستى كه خدا هدايت نمى كند كسى را كه اسراف كننده در گناه و بسيار دروغگو باشد.اى قوم من! امروز ملك و پادشاهى از شما است و غالب گرديده ايد در زمين مصر، پس كى يارى مى كند ما را از عذاب خدا اگر بيايد بسوى ما؟!
فرعون گفت: نمى نمايم به شما مگر آنچه را كه خود مى بينم، و هدايت نمى كنم شما را مگر به راه رشد و صلاح! او گفت آن كسى كه ايمان آورده بود: اى قوم من! بدرستى كه من مى ترسم بر شما مثل روز آن جماعتى كه در پيش تكذيب پيغمبران كردند و عذاب بر ايشان نازل شد مثل عذاب قوم نوح و عاد و ثمود و جمعى كه بعد از ايشان بودند، خدا نمى خواهد ظلمى براى بندگان خود.اى قوم! من مى ترسم بر شما از روز قيامت، روزى كه پشت كنيد از آن بسوى جهنم و نباشد شما را كسى كه از عذاب خدا نگاهدارد، و كسى را كه خدا واگذاشت او را هدايت كننده نيست. بتحقيق كه آمد يوسف عليه السلام پيشتر بسوى شما با معجزات و حجتهاى واضح، و پيوسته شك مى كرديد در آنچه او آورده بود از براى شما، تا چون از دنيا رفت گفتيد كه خدا بعد از او هرگز پيغمبرى نخواهد فرستاد، چنين خدا گمراه مى كند كسى را كه بسيار گمراه كننده و شك آورنده است.(1)
و گفت آن كه ايمان آورده بود.: اى قوم من! مرا متابعت كنيد تا هدايت كنم شما را به راه خير و صلاح؛اى قوم من! نيست اين زندگانى دنيا مگر تمتعى اندك، بدرستى كه آخرت، خانه قرار و دوام است؛اى قوم من! چرا من شما را مى خوانم به راه نجات و شما مرا مى خوانيد بسوى جهنم! و مرا مى خوانيد كه كافر شوم به خدا و شريك گردانم به او چيزى را كه علمى به او ندارم، و من مى خوانم شما را بسوى خداوند عزيز آمرزنده، و آنچه شما مرا بسوى آنها مى خوانيد ايشان را دعوت حقى نيست، بدرستى كه بازگشت ما همه بسوى خداست، بدرستى كه بسيار نافرمانى كنندگان اصحاب آتش جهنمند، و بزودى ياد خواهيد كرد آنچه من به شما مى گويم و تفويض مى كنم و مى گذارم كار خود را به خدا، بدرستى كه خدا بينا و دانا است به احوال بندگان خود، پس خدا نگاهداشت او را از مكرهاى بدى كه براى او كردند و نازل شد به آل فرعون بدترين عذابها.(2)
و در سوره تحريم فرموده است: خدا مثل زده است براى آنها كه ايمان آورده اند زن فرعون را در وقتى كه گفت: پروردگارا! بنا كن براى من نزد خود خانه اى در بهشت و نجات ده مرا از فرعون و عمل او، و نجات بخش مرا از گروه ستمكاران.(3)
به سندهاى بسيار از طريق خاصه و عامه از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم منقول است كه: سه كسند كه يك چشم بهم زدن به وحى خدا كافر نشدند: مؤ من آل يس، و على بن ابى طالب عليه السلام، و آسيه زن فرعون.(4)
به سندهاى بسيار از ابن عباس و غير او منقول است كه حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: بهترين زنان بهشت چهار كسند: خديجه دختر خويلد، فاطمه زهراء عليهاالسلام، مريم دختر عمران، و آسيه دختر مزاحم زن فرعون.(5)
و در تفسير امام حسن عسكرى عليه السلام مذكور است كه: خربيل مؤ من آل فرعون مى خواند قوم خود را بسوى يگانه پرستى خدا، و پيغمبرى موسى عليه السلام، و تفضيل محمد صلى الله عليه و آله و سلم بر جميغ پيغمبران خدا و بر همه مخلوقات، و تفضيل على بن ابى طالب و ائمه طاهرين عليهم السلام بر ساير اوصياى پيغمبران، و بسوى بيزارى از خدائى فرعون. پس بدگويان به نزد فرعون رفته و گفتند: خربيل مردم را بسوى مخالفت تو مى خواند و دشمنانت را بر دشمنى تو يارى مى كند.
فرعون گفت: او پسر عم و خليفه من است بر مملكت من و وليعهد من است، اگر كرده باشد آنچه شما مى گوئيد متسحق عذاب من گرديده است به سبب آنكه كفران نعمت من كرده است، و اگر دروغ گفته ايد شما مستحق بدترين عذابها شده ايد كه افترا بر او بسته ايد. پس فرعون خربيل را با ايشان حاضر كردند و ايشان بر روى او گفتند كه: تو انكار پروردگارى فرعون مى كنى و كفران نعمتهاى او مى نمائى؟
گفت: اى پادشاه! هرگز از من دروغى شنيده اى؟
گفت: نه.
گفت: از ايشان بپرس كه پروردگار ايشان كيست؟
گفتند: فرعون پروردگار ماست.
گفت: از ايشان بپرس كه كى آنها را آفريده است؟
گفتند: فرعون.
گفت: از ايشان بپرس كى روزى دهنده ايشان و متكفل معيشتشان است، و دفع مى كند بديها را از ايشان؟
گفتند: فرعون.
پس خربيل گفت: اى پادشاه! گواه مى گيرم تو را و هر كه حاضر است نزد تو كه پروردگار ايشان پروردگار من است و خالق ايشان خالق من است و رازق ايشان رازق من است و اصلاح كننده معيشت ايشان اصلاح كننده معيشت من است، و مرا پروردگارى و آفريننده اى و روزى دهنده اى غير از پروردگار و آفريننده و روزى دهنده ايشان نيست، و گواه مى گيرم تو را و حاضران در مجلس تو را كه هر پروردگار و خالق و رازقى كه بغير از پروردگار و خالق و رازق ايشان است من بيزارم از او و از پروردگارى او، و كافرم به خدائى او غرض خربيل پروردگار و خالق و رازق واقعى ايشان بود كه پروردگار عالميان است و لهذا نگفت: پروردگارى كه ايشان مى گويند بلكه گفت: پروردگار ايشان، و اين معنى بر فرعون و حاضران آن مجلس مخفى ماند و گمان كردند كه او مى گويد: فرعون پروردگار و خالق و رازق من است.
پس فرعون رو كرد به آن جماعت و گفت: اى مردان بدكردار! واى طلب كنندگان فساد در ملك من! و اراده كنندگان فتنه ميان من و ميان پسر عم و ياور من! شمائيد مستحق عذاب من، كه خواستيد كه امر مرا فاسد كنيد و پسر عم مرا هلاك كنيد و در پادشاهى من رخنه بيندازيد.
پس امر كرد ميخها آوردند و آنها را خوابانيدند، بر ساقها و سينه هاى آنها ميخها زدند و فرمود: بطلبيد آنها را كه شانه هاى آهنين دارند، و امر كرد به شانه آهن گوشت بدنشان را از استخوانها جدا كردند! پس اين است كه حق تعالى مى فرمايد: خدا او را نگاهداشت از مكرهاى بد ايشان كه بد او را به فرعون گفتند كه او را هلاك كنند و وارد شد بر آل فرعون بدترين عذابها (6) يعنى به آن جمعى كه بد او را به فرعون گفتند كه ايشان را به ميخها بر زمين دوختند و گوشتهاى ايشان را به شانه آهن ريزه ريزه كردند.(7)
على بن ابراهيم روايت كرده است كه: مؤ من آل فرعون ششصد سال ايمان خود را پنهان داشت و مبتلا بود، و انگشتان او از خوره افتاده بود، و به همان دستها بسوى ايشان اشاره مى كرد و مى گفت: اى قوم! متابعت من كنيد تا هدايت كنم شما را به راه حق. پس خدا او را حفظ كرد از مكر ايشان.(8)
به سند صحيح از امام جعفر صادق عليه السلام منقول است كه: بر او غالب شدند و او را پاره پاره كردند و ليكن خدا حفظ نمود او را از آنكه او را از دين حق برگردانند.(9)
و قطب راوندى روايت كرده است كه: فرعون دو نفر را به طلب خربيل (10) فرستاد كه او را حاضر كنند، او را در ميان كوهها يافتند كه مشغول نماز بود، و وحشيان صحرا در عقب او جمع شده بودند؛ چون اراده كردند او را در اثناى نماز بگيرند، حق تعالى امر فرمود يكى از آن وحشيان را كه در بزرگى مانند شترى بود تا حائل شد ميان آنها و خربيل، و دفع كرد آنها را از او تا از نماز فارغ شد. پس خربيل نظرش بر آنها افتاد ترسيد و عرض كرد: پروردگارا! مرا امان ده از شر فرعون، بدرستى كه تو خداوند منى و بر تو توكل نمودم و به تو ايمان آوردم و بسوى تو بازگشت كردم، سؤ ال مى كنم از تو اى خداوند من كه اگر اين دو مرد به من اراده بدى بكنند پس مسلط كن بر ايشان فرعون را بزودى، و اگر اراده خير داشته باشند نسبت به من، ايشان را هدايت كن.
پس ايشان برگشتند خبر او را به فرعون بگويند، در اثناى راه يكى از ايشان گفت: من قصه او را از فرعون مخفى مى دارم و چه نفع مى رسد به ما كه او كشته شود؟
ديگرى گفت: بعزت فرعون سوگند مى خورم كه من مى گويم، و آمد در مجلس ‍ فرعون در حضور مردم و آنچه ديده بود نقل كرد و ديگرى مخفى نمود.
چون خربيل به نزد فرعون آمد، فرعون از آن دو كس پرسيد: پروردگار شما كيست؟ گفتند: توئى.
از خربيل پرسيد: پروردگار تو كيست؟
گفت: پروردگار من پروردگار ايشان است.
فرعون گمان كرد او را مى گويد شاد شد و آن شخص اول را كشت، و خربيل با آن كه كتمان كرد خبر او را، نجات يافت و آن شخص نيز به موسى ايمان آورد تا آنكه با ساحران كشته شد.(11)
مؤ لف گويد: احاديث در باب كشته شدن و نجات يافتن مؤ من آل فرعون مختلف است، و ممكن است در اول از كشتن نجات يافته باشد و آخر به درجه شهادت فايز شده باشد، و محتمل است كه احاديث نجات يافتن بر وجه تقيه وارد شده باشد.
و احاديث بسيار از طريق خاصه و عامه وارد شده است كه: صديقان و بسيار تصديق كنندگان پيغمبران سه كسند: مؤ من آل فرعون، مؤ من آل ياسين و بهترين ايشان على بن ابى طالب است.(12)
ثعلبى نقل كرده است كه: خربيل (13) از اصحاب فرعون، نجار بود و همان بود كه تابوت را از براى مادر موسى عليه السلام تراشيد، و بعضى گفته اند خزينه دار فرعون بود صد سال و ايمان خود را كتمان مى كرد تا روزى كه موسى عليه السلام بر ساحران غالب شد، در آن روز ايمان خود را ظاهر و با ساحران شهيد شد.
زن خربيل مشاطه دختران فرعون بود و مؤ منه بود، روزى شانه از دستش افتاد گفت: بسم الله.
دختر فرعون گفت: پدرم را مى گوئى؟
گفت: نه، بلكه كسى را مى گويم كه پروردگار من و پروردگار تو و پروردگار پدر توست!
گفت: بگويم اين را به پدرم؟
گفت: بگو.
چون دختر اين قصه را به فرعون نقل كرد، آن زن را با فرزندانش طلبيد و گفت: پروردگار تو كيست؟
فرمود: پروردگار من و پروردگار تو خداوند عالميان است.
پس امر كرد كه تنورى از مس آوردند و آتش در آن تنور افروختند و او و فرزندانش ‍ را طلبيد، آن زن گفت: التماس دارم كه استخوانهاى من و فرزندانم را بفرماى جمع كنند و در زمين دفن كنند.
گفت: چون تو بر ما حق دارى چنين خواهم كرد! پس امر كرد يك يك از فرزندان او را به آتش انداختند، چون فرزند آخر كه شيرخواره بود انداختند به امر خدا به سخن آمد و گفت: صبر كن اى مادر كه تو بر حقى، پس آن زن را هم به تنور انداختند.
اما آسيه: او از بنى اسرائيل و مؤ منه مخلصه بود، و پنهان عبادت خدا مى كرد در خانه فرعون، و بر اين حال بود تا آنكه زن خربيل را كشتند، در آن وقت ديد ملائكه روح او را بالا مى بردند، يقين او زياده شد، در اين حال فرعون به نزد او آمد و قصه آن زن را براى آسيه نقل كرد، آسيه گفت: واى بر تو اى فرعون! اين چه جراءت است كه بر خدا دارى؟
فرعون گفت: بلكه تو هم مثل آن زن ديوانه شده اى؟
گفت: ديوانه نيستم و ليكن ايمان آوردم به خداوندى كه پروردگار من و تو و جميع عالم است.
پس فرعون مادر آسيه را طلبيد و گفت: دختر تو ديوانه شده است، بگو كافر شود به خداى موسى، اگر نه مرگ را به او مى چشانم!
هر چند مادر به او سخن گفت فايده نكرد، پس فرعون فرمود او را به چهار ميخ كشيدند و عذاب كردند تا شهيد شد.
از ابن عباس منقول است كه: در هنگامى كه او را عذاب مى كردند حضرت موسى بر او گذشت و دعا كرد، خدا الم عذاب را از او برداشت كه از تعذيب فرعون المى به او نمى رسيد! در آن حال گفت: پروردگارا! بنا كن براى من خانه اى در بهشت. پس ‍ خطاب الهى به او رسيد: به جانب بالا نظر كن، چون نظر نمود، جاى خود را در بهشت ديد و خنديد! فرعون گفت: ببينيد جنون او را كه من او را عذاب مى كنم او مى خندد. پس به رحمت الهى واصل شد.(14)
از سلمان روايت كرده اند كه: او را به آفتاب عذاب مى كردند، حق تعالى ملائكه را مى فرستاد كه او را سايه مى كردند.(15)
-----------------------------------------------
1-سوره غافر: 23 34.
2-سوره غافر: 38 45.
3-سوره تحريم: 11.
4-خصال 174؛ ترجمه الامام على عليه السلام من تاريخ دمشق 2 / 282؛ تاريخ بغداد 14 / 155.
5-خصال 205؛ مجمع البيان 1 / 435؛ مسند احمد بن حنبل 4 / 409؛ و البداية و النهاية 2 / 55؛ المعجم الكبير للطبرانى 22 / 407.
6-سوره غافر: 45.
7-تفسير امام حسن عسكرى عليه السلام 356.
8-تفسير قمى 2 / 257.
9-تفسير قمى 2 / 258؛ محاسن 1 / 345.
10-در مصدر: حزبيل است.
11-قصص الانبياء راوندى 166.
12-كشف الغمه 1 / 88؛ بشارة المصطفى 208؛ شواهد التنزيل حسكانى 2 / 304؛ مناقب ابن المغازلى 221.
13-در مصدر: حزقيل است.
14-عرائس المجالس 187.
15-مجمع البيان 5 / 319.
----------------------------------------
علامه مجلسى رحمة الله عليه

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page