٢٢ - حقّ مادر

(زمان خواندن: 25 - 50 دقیقه)

وَ اَمَّا حقّ الرَّحِمِ فحقّ اءُمِّكَ اءَن تَعلَمَ اءَنَّها حَمَلَتكَ حيثَ لا يَحمِلُ اءَحد اءَحَدا و اءَطعَمَتكَ مِن ثَمَرةِ قَلبِها ما لا يُطعِم اءَحد اءَحَدا و اءَنَّها وَقَتكَ بسمعها و بصَرِها و يَدِها و رِجلِها و شِعرِها و بَشَرِها و جميعِ جوارِحِها مُستَبشِرَة بذلك فَرِحَة مؤَمِّلَة مُحتَمِلَة لمَا فيه مكروهُها و اءَلَمُها و ثِقلُها و غَمُّها حتى دفَعَتهَا عنك يدُ القُدرَة و اءُخرِجَت الى الارضِ فرَضِيَت اءَن تَشبَعَ و تَجوعَ هىَ و تَكسُوكَ و تَعرَى و تُروِيَكَ و تَظمَاءَ و تُظِلُّكَ و تَضحَى و تُنَعِّمَكَ بِبُؤ سِها و تَلَذِّذَكَ بالنَّوم باءَرَقِهَا و كان بَطنُهَا لكَ وِعَاء و حُجرُهَا لكَ حِوَاء و ثَديُها لكَ سِقَاء و نَفسُهَا لكَ وِقاء تُباشِرُ حرَّ الدُّنيَا و بَردِهَا لكَ و دونَكَ فتَشكُرُها على قدرِ ذلك و لا تَقدِرُ عليه الا بِعَونِ اللَّه و تَوفِيقِه .
((حقّ مادرت اين است كه بدانى او تو را در جايى نگه داشته كه كسى نگه نمى دارد و از ميوه دلش به تو داده كه كسى به كسى نمى دهد و از تو با همه وجودش از گوش و چشم و دست و پا و موى و پوست ، با شادمانى و سرور نگهبانى و نگهدارى كرده ، ناملايمات ، غم و اندوه و نگرانى ها را تحمل مى كند و شادان و خرم است كه تو را سير نمايد، و خود گرسنه بماند؛ تو را بپوشاند و خود برهنه باشد؛ تو را سيراب كند و خود تشنه بماند؛ خود در آفتاب باشد و بر تو سايه افكند، با تحمل مشقت ، آرامش و تنعم تو را فراهم آورد و با پذيرش رنج بى خوابى ، تو را از لذت خواب بهره مند سازد. شكمش ظرف وجود تو و دامنش پناهگاه امن تو و سينه اش چشمه جوشانى براى رفع عطش تو و جانش فداى تو شده و سرد و گرم روزگار را به خاطر تو پذيرا گشته است ؛ پس بايد به پاس اين همه محبت و زحمت ، شكرگزار او باشى ، و هرگز نمى توانى ، مگر خدايت يارى كند)).
در عبارت امام عليه السلام ، آن چنان زيبايى و بلاغتى وجود دارد كه همه آلام و مشقت هاى مادر از آغاز حمل و باردارى تا بلوغ و رشد فرزند را در برمى گيرد. هر انسانى وقتى اين سخنان را مى خواند، بار ديگر همه رنج هاى مادر را مقابل چشم خود مى بيند و صبر و بردبارى او، در تحمل محنت و رنج هاى فراوان را تحسين نموده ، در مقابل اين موجود قابل تقديس و تكريم خاضع مى شود و بيشتر احساس وظيفه مى كند. اين تاثير كلام كسى است كه خود با مادر بر سر يك سفره ، هم غذا نمى شود و هنگامى كه علت را سوال مى كنند:
اءَنت اءَبَرُّ النَّاس و لا نَرَاكَ تُؤَاكُلّ اءُمَّكَ قال اءَخافُ اءَن اءَمُدَّ يَدِىَ الى شى ء و قد سَبَقَت عينُهُا عليه فاءَكونَ قد عَقَقتُهَا(293).
((شما با اين كه از نيكوكارترين مردم هستيد، چگونه است كه هرگز نديده ايم با مادرتان بر سر يك سفره بنشينيد؟ فرمودند: مى ترسم بر سر سفره دستم را به چيزى دراز كنم كه قبلا چشم مادرم بر آن افتاد باشد و با اين عمل موجبات نافرمانى او را فراهم كنم )).
اگر در كلام امام عليه السلام دقت شود، رنج ها و آلام مادر تا پايان حيات ترسيم شده است ؛ يعنى گرچه فرزند در بزرگسالى باشد، باز هم عواطف مادرى او را همچنان نسبت به رفاه ، آرامش و آسايش فرزندش حساس نگه مى دارد.
در روايتى نقل شده است كه شخصى خدمت رسول اكرم صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم رسيد و گفت :
انَّ وَالِدَتِى بَلَغَها الكِبَرُ و هى عِندى الانَ اءَحمِلُها على ظَهرى و اءُطعِمُها من كَسبِى و اءُمِيطُ عنهَا الاءَذَى بِيَدى و اءَصرفُ عَنها مع ذلك وَجهِى استِحيَاء منها و اءِعظَاما لَها فهَل كافَاءتُها قال لا لاءَنَّ بَطنَها كان لك وِعاء و ثَديَهَا كان لكَ سِقَاء و قَدَمَهَا لكَ حِذَاء و يَدَهَا لكَ وِقَاء و حِجرَهَا لكَ حِوَاء و كانت تَصنَعُ ذلك لكَ و هىَ تَمَنَّى حَياتَكَ و اءَنتَ تَصنَعُ هذا بها و تُحبُّ مَمَاتَهَا(294).
((مادرم در سالهاى كهولت است و من از او نگهدارى مى كنم و او را به پشت خود حمل مى كنم . از حاصل رنج و كسب خود، نياز او را تاءمين مى كنم و درست مانند يك طفل شيرخوار، كه نياز به مواظبت دارد، از او مراقبت و نگهدارى مى كنم . حتى در انجام بعضى از وظايف به چهره او هم نگاه نمى كنم كه مبادا خجالت بكشد. آيا توانسته ام زحمات و خدمات مادرم را جبران كنم ؟ حضرت فرمودند: نه ، تو همه اين كارها را كرده اى ؛ اما توجه داشته باش كه او علاوه بر اين كه تو را در شكم خود نگهدارى كرده ، از شيره جانش به تو داده و هر گامى كه برمى داشته ، براى حفاظت تو بوده است ؛ هر دستى كه حركت داده ، براى نگهبانى تو بوده و دامنش پناهگاه تو بوده است . با همه اين احوال او اين رنج و مشقت را تحمل مى كرده ، در حالى كه آرزوى زندگى و بزرگ كردن تو را داشته است ، ولى تو ضمن انجام اين خدمات ، در دل ، به انتظار مرگ او هستى ، پس هرگز نخواهى توانست خدمات او را جبران كنى و جزا دهى )).
اهميت اكرام والدين
قرآن نيز در موارد بسيارى احسان و شكرگزارى والدين را بعد از توحيد و نفى شرك از ذات ذوالجلال الهى قرار داده و بدان تصريح كرده است مثلا در سوره مباركه انعام مى فرمايد:
قُل تَعالوا اءُتلُ ما حَرَّمَ ربُّكم عليكم اءَلّا تُشركوا بهِ شيئا و بالوالدين احسانا(295).
((اى پيامبر! بگو بياييد آنچه را پروردگارتان بر شما حرام كرده است برايتان بخوانم ، چيزى را شريك خدا قرار ندهيد؛ و به پدر و مادر نيكى كنيد)).
اين آيات ، سر سلسله دستورات اكيد شرع و به عبارتى منشور عملى مسلمين در آغاز ضهور اسلام است و همين آيات بود كه اسعد بن زراره بعد از استماع آنها ايمان آورد و درحالى كه اسلام آورده بود، از مكه به مدينه بازگشت و مژده نجات انسانها را از جهالت و بت پرستى براى مردم مدينه آورد.
آيات مفصل است و سياق واحدى دارد و شاهد بحث ما در آيه اين است كه اولين سخن ، دعوت پيامبر به توحيد و دومين سخن او احسان به والدين است ؛ يعنى بعد از توصيه به توحيد و نهى از شرك به ذات اقدس الهى بلافاصله احسان و نيكوكارى به والدين توصيه شده است . در سوره مباركه اسراء مى فرمايد:
و قضى ربُّك الا تَعبدوا الا ايَّاه و بالوالدين احسانا(296).
((پروردگارت فرمان داده كه جز او را نپرستيد، و به پدر و مادر نيكى كنيد)).
در اين آيه كريمه بعد از حكم و توصيه به توحيد، احسان به والدين توصيه شده ؛ يا در سوره مباركه لقمان ، قرآن از زبان لقمان نقل مى كند كه :
و اذ قال لقمان لابنِهِ و هُو يَعِظُهُ يا بُنَىَّ لا تُشرِك باللَّه انَّ الشِّرك لظلم عظيم # و وصَّينَا الاِنسان بوالديه (297).
(( (به خاطر بياور) هنگامى را كه لقمان به فرزندش در حالى كه او را موعظه مى كرد گفت : پسرم ! چيزى را همتاى خدا قرار مده كه شرك ظلم بزرگى است . و ما به انسان در مورد پدر و مادرش سفارش كرديم )).
لقمان در مقام موعظه به فرزند مى گويد: مبادا براى خدا شريك قائل شوى كه شرك به خدا ظلم بزرگى است ؛ سپس ‍ مى فرمايد: انسان ها را به رعايت حقّ پدر و مادر توصيه مى كنيم .
علت اين اكرام و بزرگداشت ، علاوه بر قانون عقلى وجوب شكر منعم و احسان به محسن ، اهتمام فوق العاده آيين مقدس اسلام در حفظ بنيان خانواده است ؛ زيرا شرع انور استحكام و قداست و قوت جوامع انسانى را در گرو نزهت و پاكيزگى جوامع كوچكترى مى داند كه تشكيل دهنده آن جامعه بزرگ هستند.
واقعا همچنين است كه هر شهر، محله و كشور و در نهايت همه عالم و جامعه بشرى مجموعه وسيعى است كه از خانواده هاى كوچك و بزرگ تشكيل شده است .
كانون خانواده محيط پرورش فرزندان صالح
در مباحث گذشته ، درباره حقّ چشم و نيز حقّ همسر، به مناسبت اهتمام شرع مقدس به موضوع خانواده ، مطالبى بيان كرديم . در اين جا از يك بعد ديگر به مطلب توجه مى كنيم ؛ يعنى همان گونه كه در مباحث قبل ذكر كرديم وقتى چشم انسان ، هرزه شد و دل را لرزانيد، به طور طبيعى مودت و محبت مورد نياز را در امر ازدواج و خانواده متزلزل مى كند. آيه كريمه اى كه در بحث حقّ همسر نيز ذكر شد مى فرمايد:
خَلَق لكم من اءَنفسِكم اءَزواجا لِتَسكُنوا اليها و جَعَلَ بينَكم مودَّة و رحمة (298).
((همسرانى از جنس خودتان براى شما آفريد تا در كنار آنان ارامش يابيد، و در ميانتان مودت و رحمت قرار داد)).
تداوم سكون و آرامش انسان در كنار همسر، در گرو دوام و بقاى مهربانى و صفاى ميان زن و شوهر است و اگر چشم انسان به هرزگى آلوده شد و رعايت حريم خود را نكرد، به طور طبيعى چشم به هر جا برود دل را نيز به دنبال خود مى برد. دل كه رفت ، محبت و صفاى لازم ميان زن و شوهر از دست مى رود.
نكته قابل توجه اين است كه فرزندانى كه حاصل رابطه غيرمشروع اند، به طور طبيعى جايگاه مطمئنى در خانواده نخواهند داشت ؛ و بالطبع تربيت شايسته چنين فرزندانى نيز دستخوش هوسبازى پدر و مادر خواهد شد؛ چرا كه از صفا، لطف ، ايثار و فداكارى مادر نسبت به چنين فرزندانى خبرى نخواهد بود.
چه بسيار شنيده و ديده ايم فرزندى كه مولود نامشروع و هرزگى و هوسبازى بوده است ، رها مى شود و مادر به خاطر پرهيز از ننگ داشتن فرزند نامشروع از چنين فرزندى گريزان است . گاه پيش مى آيد كه هرگز اين مادر و فرزند يكديگر را نديده اند.
در نتيجه فرزندى كه با سرپرستى پدر و مادر در يك خانواده گرم و باصفا تربيت نشود، به عنصر مفيدى تبديل نخواهد شد؛ و حتى اگر در سايه علم و دانش و تربيت هاى معمول روز هم پيشرفت كند، هميشه يك عقده روحى و احساس ‍ حقارت و خلا درونى نسبت به ديگران در او وجود خواهد داشت . مسلما اين امر در جوامع انسانى و حيات بشرى و دينى تاءثير مستقيم دارد. به اين ترتيب ، در معارف دينى خود مى بينيم كه براى شكل گيرى بنيان استوار خانواده ، به حفظ و قداست آن ، از ناحيه پدر و مادر توصيه شده است تا هيچ عارضه و تندبادى ، آن را متزلزل نكند.
از سوى ديگر، درباره احترام به پدر و مادر و احسان به آنها نيز تاءكيد شده است ؛ چرا كه در واقع تفضل ، ترحم ، بزرگداشت و گرامى داشتن والدين از طرف فرزند؛ به طور عموم ، و نسبت به مادر به طور خاص ، در سلامت و استوارى كانون خانواده اثر مستقيم دارد.
بنابراين ، تاءكيد ات آيات متواتر قرآن و روايات و همين سخن امام سجاد عليه السلام فقط براى زنده نگه داشتن و به تعبير ديگر ماندگارى اصل عاطفه در زندگى بشرى است و اگر عاطفه كه نقش مستقيم در حيات ، نشاط، بالندگى و لذت بردن از زندگى دارد، زنده بماند و در سايه هوس ها و خودبينى ها و غفلت از آينده نابود نشود، آثار بسيار مثبتى به بار مى آورد؛ و اگر به هر دليلى اين اصل ارزشمند دستخوش هجوم هوس ها و خودبينى ها شده و نابود شود، آثار و تبعات فوق العاده منفى به بار مى آورد؛ يعنى اگر بى اعتنايى به فرزند در سايه هوسبازى ، خودبينى و آرامش كاذب يعنى تخيل آرامش ، باعث بى اعتنايى و ضايع كردن حرمت والدين شود، انسجام خانواده از بين مى رود؛ و در نهايت گروههاى بزرگ انسانى مانند جامعه نابود مى شوند. چون آن مجموعه هاى بزرگ نيز از چنين ويژگى هايى برخوردار نخواهند بود؛ بلكه جوامعى خواهند بود به ظاهر در كنار هم ، اما با دل ها و قلب هايى دور از يكديگر و ناماءنوس .
خلاصه در چنين جوامعى ، انسان دچار يك خلاء عظيم عاطفى و نبود مودت ، راءفت و رحمت مى شود كه از تبعات منفى آن ، نابودى بسيارى از اصول و معيارهاى اخلاقى خواهد بود. بنابراين ، صرف نظر از جهات عقلانى و عاطفى كه تعلقى بين مادر و فرزند و پدر و فرزند وجود دارد، نكته مهمى كه از اين آيات فراوان و روايات بى شمار استفاده مى شود، اصرار شارع و معارف دينى براى زنده نگه داشتن بنيان و كانون خانواده است .
مطلوب آيين مقدس اسلام ، وجود يك جامعه زنده و داراى همه ملكات و فضايل انسانى است ، كه در گرو تربيت خانواده است ؛ چرا كه خانواده ، هم اولين مجموعه بشرى است و هم مى تواند گرم ترين ، صميمى ترين ، با صفاترين و موثرتين مجموعه اجتماعى باشد و بسيارى از فضايل و ملكات اخلاقى در همين مجموعه كوچك ، تمرين ، تجربه و القا شود و در نتيجه ، به همه اجتماع تسرى پيدا كند.
بر اين اساس ، حقوق اعضاى خانواده مورد توجه شرع مقدس قرار گرفته است ؛ مثل حقّ همسر، فرزند، پدر، مادر؛ و بيشتر از همه ، حقّ مادر؛ و ما روى اين مساله تاءكيد كرديم كه آيات كريمه قرآن ، بلافاصله بعد از امر توحيد و توصيه به تدبر انسان ها و فهم دقيق يگانگى ذات ذوالجلال الهى ، نسبت به والدين توصيه مى كند و جالب است كه در موارد مختلفى از قرآن به هنگام دستور به وصيت و نيز به هنگام ستودن و وصف انفاق ، به هر مناسبتى سخن از والدين را مطرح مى كند.
اكرام به والدين از ديدگاه قرآن
وصيت ، يكى از ابواب فقهى ما است كه ماخوذ از نص صريح قرآن است ؛ مثلا در سوره مباركه بقره مى فرمايد:
كتَبَ عليكم اذا حَضَرَ اءَحَدُكُم المَوتُ اءن تَرَكَ خَيرا الوصيَّةُ لِلوالدين و الاَقرَبِين بالمعروف حقّا على المتَّقين (299).
((بر شما نوشته شده ، هنگامى كه مرگ يكى از شما فرا رسد، اگر چيز خوبى و مالى از خود به جاى گذارده ، براى پدر و مادر و نزديكان ، به طور شايسته وصيت كند؛ اين حقى است بر پرهيزگاران )).
انسان هاى مؤ من موظف اند كه در طول حيات و قبل از وفاتشان ، هميشه نسبت به آينده توصيه هاى خود را مكتوب كنند؛ چرا كه وصيت كردن مستحب است .
در روايات هم وارد شده است كه وصيت موجب طول عمر انسان است . آيه شريفه مى فرمايد كه اگر نسبت به اموال خود وصيت مى كنى ، مراقب باش پدر و مادر را فراموش نكنى و اين وظيفه انسان هاى با تقوا است . وقتى سخن از انفاق و توصيه انسان هاى مؤ من به بذل و بخشش و انفاق از اموال است ، بلافاصله مى فرمايد:
قل ما اءَنفَقتُم من خير فللوالدين (300).
((اگر از مالتان انفاق مى كنيد اول پدر و مادر را در نظر بگيريد)).
در سوره مباركه اسراء مى فرمايد:
و قضى ربُّكَ الا تعبدوا الا اءِيَّاهُ و بالوالدين اءِحسانا اءِمَّا يَبلُغَنَّ عندك الكِبَرَ اءَحدُهُما اءَو كِلاهُما فلا تقُل لَهُما اءُفّ و لا تَنهَرهُما و قل لهما قولا كريما # واخفَض لهما جَناحَ الذُّلِّ منَ الرَّحمَةِ و قل ربِّ ارحَمهُمَا كما رَبَّيانى صَغيرا(301).
((پروردگارت فرمان داده كه جز او را نپرستيد؛ و به پدر و مادر نيكى كنيد؛ هرگاه يكى از آن دو، يا هر دوى آنها، نزد تو به سن پيرى برسند، كمترين اهانتى به آنها روا مدار؛ و بر آنها فرياد نزن ؛ و با رعايت كامل احترام و اكرام با آنها سخن گوى ؛ و بال هاى تواضع و فروتنى خويش را از روى محبت و فروتنى ، در برابر آنها فرود آور؛ و بگو پروردگارا! همان گونه كه در كوچكى به من لطف و مرحمت كردند، آنها را مورد لطف و مرحمت قرار بده )).
آنچه از ظاهر آيه مى شود استفاده كرد چند نكته است :
نكته اول ؛ نيكى به پدر و مادر.
نكته دوم ؛ تاءكيد به ضرورت اين نيكوكارى به خصوص در دوران كهولت .
روابط صميمانه و عاطفى فرزندان با پدر و مادر در حال عادى و شرايط جسمانى و اقتصادى مساعد امرى طبيعى است ؛ اما مهم وقتى است كه به دوران كهولت پاى مى گذارند و به طور طبيعى سطح توقعشان بالا مى رود؛ به خصوص ‍ از نظر اقتصادى و مالى هم نيازمند باشند و از فرزند خواسته ها و تقاضاهاى خارج از قدرت او و يا خارج از حد معمولى داشته باشند؛ اين امر خود به خود باعث مى شود كه انسان در مقابل اين خواسته ها و خواهش ها موضع گيرى كند. اين جا است كه آيه كريمه توصيه مى كند كه انسان ها توجه داشته باشند؛ وقتى پدر و مادر يا يكى از آنها به دوران پيرى و كهولت پاى گذاشتند، بايد نسبت به آنها بيشتر رسيدگى و پرستارى شود.
نكته سوم ؛ مبادا كوچكترين سخنى كه معنايش انزجار و تاءلّم است و موجب رنجش آنها مى شود، از زبان فرزند خارج شود:
فلا تَقُل لهما اُفّ(302).
((به آنها اف نگو)).
يكى از معانى اف ، اين است كه من خسته شده ام ؛ من از اين مطالبى كه مى شنوم و از اين حركاتى كه مى بينم بيزارم ؛ يعنى كمترين اظهار ناراحتى .
فرزند حتى حقّ ندارد كوچك ترين نارضايتى در زبان و چهره اش ظاهر شود؛ و يا آنها را از خود براند.
نكته چهارم ؛ وقتى مى خواهد با والدين سخن بگويد، با اكرام و رعايت كامل احترام سخن بگويد:
و لا تنهرهما و قل لهما قولا كريما(303).
((بر آنها فرياد مزن ؛ و لطيف و سنجيده و بزرگوارانه با آنها سخن بگو)).
نكته پنجم ؛ كه مهمتر از همه در برخورد با پدر و مادر است :
واخفض لهما جناح الذّل من الرحمة (304).
((بال هاى تواضع خويش را از محبت و لطف ، در برابر آنان فرود آور)).
با تواضع و فروتنى رفتار كند؛ يعنى آنها را بسيار برتر، بالاتر و والاتر از خود ببيند و با ايشان در كمال تواضع و تذلل روبرو شود.
نكته ششم ؛ هم در دوران حيات و هم بعد از وفات ، براى آنها دعا كند و ايشان از درگاه الهى ، رحمت و آمرزش طلب كند:
و قل رب ارحمهما كما ربَّيانى صغيرا(305).
((بگو: پروردگارا! همان گونه كه آنها مرا در كوچكى تربيت كردند، مشمول رحمتشان قرار ده )).
طلب آمرزش براى والدين
طلب رحمت و آمرزش كردن در زندگى و بعد از وفات سنت و سيره اى بوده كه در ميان انبيا، اوليا، بزرگان و اديان الهى متعارف بوده است ؛ مثلا قرآن درباره حضرت يحيى عليه السلام مى فرمايد:
و بَرّا بوالديه و لكم يكن جبّارا عَصيَّا(306).
((او به پدر و مادرش نيكوكار بود؛ زيرا ستمگر و اهل طغيان و عصيان نبود)).
اين تعبير قابل توجهى است كه قرآن درباره حضرت يحيى عليه السلام دارد. اصلا روش و منش يحيى عليه السلام نيكوكارى و حرمت گزارى به والدين بود.
از اين تعبير معلوم مى شود كه نيكوكارى نكردن ، ظلم است و نقطه مقابل نيكوكارى ؛ ستمگرى است . قرآن درباره حضرت عيسى عليه السلام مى فرمايد: وقتى در گاهواره به سخن در آمد گفت :
انى عبداللَّه آتانى الكتاب و جعلنى نبيا(307).
((من بنده خدا هستم ؛ به من كتاب آسمانى داده ، و مرا پيامبر قرار داده است )).
خداوند به حضرت عيسى عليه السلام توصيه اى مى كند و او ماءمور است به آن عمل نموده ، آن را ابلاغ نمايد و در پايان مى گويد كه خدا به من دستور داده است :
و برا بوالدتى و لم يجعلنى جبارا شقيا(308).
((من ماءمور شده ام كه به مادرم مريم نيكوكارى كنم ؛ چون جبار و بدكار نيستم )).
به تشابه اين دو آيه خوب عنايت فرماييد؛ در آيه قبل ، حضرت يحيى عليه السلام ماءمور به نيكوكارى به پدر و مادر است و مى گويد: من جبار و عاصى نيستم ؛ در اين آيه حضرت عيسى عليه السلام نيز ماءمور به نيكوكارى است و مى گويد: جبار و شقى نيستم .
قرآن از زبان حضرت ابراهيم عليه السلام مى فرمايد:
ربّنا اغفرلى و لوالدىَّ و للمؤ منين يوم يقوم الحساب (309).
((پروردگارا! من و پدر و مادرم و همه مؤ منان را، در آن روز كه حساب برپا مى شود، ببخش و بيامرز)).
همچنين قرآن از زبان حضرت نوح عليه السلام مى فرمايد:
ربِّ اغفِرلى و لوالدىَّ و لمَن دَخَل بيتى مؤ منا و للمؤ منين و المؤ منات (310).
((پروردگارا! مرا و پدر و مادرم و همه كسانى كه با ايمان وارد خانه من شدند، و جميع مردان و زنان باايمان را بيامرز)).
از اين آيات كه حضرت ابراهيم عليه السلام و حضرت نوح عليه السلام براى پدر و مادرشان طلب بخشش مى كنند، به خوبى استفاده مى شود كه انسان در قبال والدين وظايف سنگينى دارد؛ زيرا هم از نظر عقلى مورد پذيرش ، توصيه و تاءكيد است ، هم از نظر عاطفى و احساسى قابل درك است ، و هم شرع مقدس به آن توصيه كرده است ؛ چون مبناى شارع مقدس تنظيم روابط صحيح انسان ها است .
مقام مادر در فرهنگ اسلام
از منظر معارف ما، مادر ويژگى خاصى دارد؛ در سوره مباركه احقاف بعد از اين كه مى فرمايد:
و وصَّينا الانسان بوالديه احسانا(311).
((و ما به انسان توصيه كرديم كه به پدر و مادرش نيكى كند)).
بلافاصله مى فرمايد:
حملته اءُمُّهُ كَرها و وَضَعَتهُ كرها(312).
((انسان ياد كند كه مادر چگونه با رنج و زحمت بار حمل كشيد و با درد و مشقت وضع حمل نمود)).
در اين آيات ؛ نسبت به مادر توصيه اكيد شده است و اين تخصيص به ذكر مادر؛ يقينا در كلام وحى ، لغو و بيهوده نيست و دلالت بر اين دارد كه حقّ مادر به سبب تحمل مشقات جسمانى بيشتر، نسبت به ديگر صاحبان حقوق و حتى پدر؛ والاتر و مهم تر است كه امام سجاد عليه السلام هم فرمودند:
اءَن تعلم انَّها حَمَلَتكَ حيث لا يَحمل اءَحد اءَحدا و اءَطعَمَتكَ من ثمرةِ قلبها ما لا ية طعِمُ اءَحد اءَحدا.
((بايد بدانى كه مادر، تو را در جايى نگهدارى كرد كه هيچ كس ديگر، كسى را در آن جا نگه نمى دارد. از شيره جانش به تو داد كه كسى به ديگرى نمى دهد)).
نتيجه اين كه در كلمات وحى و سخنان اهل بيت عليهم السلام درباره حقوق مادر تاءكيد بيشترى شده است و در سلسله مباحث حقوق نيز امام سجاد عليه السلام حقّ ارحام و بستگان را با حقّ مادر آغاز فرموده اند.
از امام سجاد عليه السلام روايت شده است كه شخصى به حضور رسول اكرم صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم شرفياب شده ، عرض كرد:
يا رسول اللَّه صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم ما من عمل قبيح الا قد عملته فهل لى من توبَة فقال رسول اللَّه صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم فهل من والديك اءَحد حىّ قال اءَبى قال فاذهَب فبرِّهِ قال فلمَّا وَلّى قال رسول اللَّه صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم لو كانت اءُمُّهُ(313).
((يا رسول اللَّه ! در طول عمرم كار زشتى نيست كه انجام نداده باشم ؛ آيا راه بازگشت و توبه دارم ؟ حضرت فرمودند: آيا از پدر و مادرت هيچ يك زنده هستند، گفت : بله ، پدرم زنده است . فرمود: برو به پدرت نيكى كن . راوى مى گويد: وقتى او رفت ، پيامبر صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم فرمودند: اگر مادرش زنده بود، تاثير بيشترى داشت )).
از اين روايت معلوم مى شود كه ارج ، قرب و منزلت مادر، در درگاه الهى بيشتر از پدر است ؛ و در ((فقه الرضا عليه السلام )) اين مطلب نقل شده است كه حضرت فرمودند:
واعلم ان حقّ الاُمِّ اءَلزِمُ الحقوق و اءَوجَبُ لانَّها حمَلَت حيث لا يَحمِل اءَحد اءَحدا و وَقَت بالسمع والبصر و جميع الجوارح مسرورَة مستبشرة بذلك فحمَلَتهُ بمَا فيه من المكروهِ الَّذى لا يَصبِرُ عليه اءَحد و رَضِيَت باءَن تَجُوع و يَشبَعَ و تَظمَاءَ و يَروَى و تَعرَى و يَكتَسِى و تُظِلَّهُ و تَضحَى فليكن الشُّكرُ لها و البرُّ و الرِّفق بها على قدر ذلك و ان كنتم لا تُطيقون باءَدنى حقِّها الا بعون اللَّه (314).
((حقّ مادر نسبت به ساير حقوق ، لازم ترين و واجب ترين حقوق است ؛ چرا كه او را در جايى حمل كرده كه كسى ، ديگرى را حمل نمى كند و يا گوش و چشم و همه اعضا از او نگهدارى كرد. در عين اين كه نگهدارى در رحم و شكم براى او مشقت داشت ، اما با سرور و شادمانى اين رنج را تحمل كرد، مشقتى كه هيچ كس جز مادر حاضر نيست آن را تحمل كند.
مادر راضى بود كه گرسنه بماند، اما فرزندش را سير كند. تشنه بماند، فرزند را سيراب كند. خود برهنه بماند، فرزند را بپوشاند و خود در آفتاب باشد تا بر او سايه بيفكند. به آن مقدارى كه او رنج و مشقت تحمل كرده ، تو بايد به او نيكى كنى و با او مدارا كنى ، بايد شكر خدمات و زحمت هاى او را به جاى آورى ؛ هر چند شما توان جبران كوچك ترين زحمت او را نداريد مگر با يارى خداوند)).
روايت معروفى در افواه و عامه مردم هست كه مرحوم قطب الدين راوندى از رسول اكرم صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم روايت كرده است كه فرمودند:
((الجنَّةُ تحتَ اءَقدامِ الامَّهات (315).
((بهشت زير پاى مادران است )).
روايت مشابه ديگرى مى فرمايد:
تحت اءَقدامِ الامَّهات روضة من رياض الجنَّة (316).
((باغى از باغهاى بهشت ، زير پاى مادر است )).
شايد معناى روايت اين باشد كه بهشت در دسترس است . و براى به دست آوردن آن جايگاه خلود و سعادت ابدى ، نياز به تهيه وسايل و ابزار دور از دسترس نيست ؛ نياز به مسافرت نيست ؛ نياز به رنج و مشقت فوق العاده نيست ؛ بلكه خدمات به مادر بهشت را به ارمغان مى آورد.
شايد به تعبير ديگرى هم بتوانيم اين روايت را توجيه كنيم كه وقتى مى فرمايد بهشت زير پاى مادران است ، يعنى اگر خود را مقابل مادر به خاك افكنى و خود را در مقابل او كوچك بشمارى ، بهشت را به دست آورده اى ؛ و اين تاءكيد همان آيه شريفه است كه مى فرمايد:
واخفض لهما جناح الذلّ من الرحمة (317).
((و بال هاى تواضع خويش را از محبت و لطف ، در برابر آنان فرود آور)).
يعنى بهشت ، حاصل خضوع ، تذلل ، حقارت و خود را در مقابل عظمت و جايگاه رفيع مادر، كوچك ديدن است .
مقام و منزلت مادر نزد پروردگار
منزلت و مرتبه مادر، نزد پروردگار متعال آنقدر بلند و رفيع است كه فقها بر اساس آن روايات ، فتواهاى جالبى دارند؛ مثلا روايتى به رسول اكرم صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم نسبت داده شده است كه حضرت فرمودند:
اذا كنتَ فى صلاةِ التَّطَوُّعِ فاءِن دَعَاك وَالِدُك فلا تَقطَعهَا و اءِن دَعَتكَ والِدَتُكَ فاقطَعهَا(318).
((اگر مشغول خواندن نماز مستحبى هستى و پدرت تو را صدا بزند، حقّ ندارى نمازت را قطع كنى ؛ اما اگر مادرت تو را صدا مى زند، موظفى نماز مستحبى را شكسته و او را اجابت كنى )).
در فتواها آمده است كه اگر سفر مباح و يا حتى زيارت مستحبى براى انسان پيش آيد و يكى از والدين اظهار نارضايتى كند، و آن سفر را منع كند، سفر حرام مى شود و انسان حقّ ندارد به آن سفر برود(319).
شبيه روايتى كه درباره نماز بود درباره روزه هم وارد شده است كه امام باقر عليه السلام مى فرمايند:
قال موسى بن عمران عليه السلام : يا ربِّ اءوصِنى ، قال : اءوصيك بى ، فقال : يا ربِّ اءوصنى ، قال اءوصيك بى ثلاثا، فقال : يا ربِّ اءوصنى ، قال اءوصيك باءُمِّك ؛ قال : يا ربّ اءوصنى ، قال : اءوصيك باءُمِّك ، قال : اءوصنى ، قال : اءوصيك باءَبيك ، قال : فكاءَن يُقال لاَجلِ ذلك : اءنّ للاُمِّ ثُلثا البِرِّ و لِلاَبِ الثُّلث (320).
((موسى عليه السلام كه در كارهايش از خداوند متعال راهنمايى مى خواست روزى به محضر حضرت رب العالمين عرض كرد: خدايا! به من توصيه اى كن . خطاب آمد كه تو را نسبت به خودم توصيه مى كنم . دوباره عرض كرد: خدايا! به من توصيه اى كن . خطاب آمد: تو را نسبت به مادرت توصيه مى كنم . تا در مرتبه پنجم سوال كرد؛ باز از ناحيه رب العالمين خطاب آمد: كه تو را نسبت به مادرت توصيه مى كنم ، مرتبه ششم سوال كرد، خطاب آمد: تو را نسبت به پدرت توصيه مى كنم . در ادامه اين روايت آمده است كه : اگر نيكوكاريت را سه قسم كنى ، دو قسمت به مادر اختصاص ‍ دارد و يك قسمت به پدر)).
روايت ديگرى از رسول اكرم صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم نقل شده است كه شخصى خدمت حضرت عرض ‍ كرد:
يا رسول اللَّه ما حقّ الوالد قال اءَن تُطيعِه ما عاشِ فقيل ما حقُّ الوالِدَةِ فقال هَيهات هيَهات لَو اءَنَّه عَدَدَ رَملِ عَالِج و قَطرِ المَطَرِ اءَيَّام الدُّنيا قامَ بين يديها ما عَدَلَ ذلك يوم حَمَلَتهُ فى بطنها(321).
((اى رسول خدا! حقّ پدر چيست ؟ حضرت فرمودند: مادامى كه زنده است او را اطاعت كنى و مطيع او باشى . بعد عرض كرد: حقّ مادر چيست ؟ فرمودند: اگر انسان به اندازه ريگ هاى بيابان و قطرات باران و ايام روزگاران ، در مقابل مادر بايستد و او را اطاعت كند، به اندازه يك روز دوران حمل ، حقّ او را ادا نكرده است )).
از دقت و تاءكيد ى كه در روايات وارد شده است ، لزوم احترام به مادر كاملا روشن مى شود. اين جا به خصوص من با فرزندان جوان ، اعم از پسر و دختر، سخنى دارم و مى خواهم مطلبى را براى اين عزيزان عرض كنم كه تاءمين سعادت دنيا و آخرت ، نيكى به مادر و پدر است . نكند ناخواسته اقدام به شكستن دل مادر كنند كه آثار وضعى آن در زندگى دنيا و آخرت دامن گير خواهد بود؛ مگر آن كه بتوانند دوباره دل مادر را به دست آورند.
بنابراين ، جوانان و فرزندان عزيزى كه هنوز در خانواده هاى خود زندگى مى كنند، و يا تازه از خانواده جدا شده اند و براى خود تشكيل زندگى داده اند، بايد دقيقا در رعايت حرمت مادر بكوشند و به تمايلات و خواهش هاى او توجه داشته باشند؛ كه اوليا، ما را به چه مسيرى هدايت كرده اند. حتما به خاطر داريد روايتى را كه از امام سجاد عليه السلام نقل كرديم كه خدمت حضرت عرض كردند: شما با اين كه نيكوكارترين مردم هستيد، چگونه است كه هرگز نديده ايم با مادرتان بر سر يك سفره بنشينيد؟ حضرت فرمودند: مى ترسم به سمت غذايى دست ببرم كه قبلا چشم مادرم بر آن افتاده باشد، و با اين عمل موجبات نافرمانى او را فراهم كنم (322).
در روايتى نقل شده است كسى به حضور رسول اكرم صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم شرفياب شد و عرض كرد:
انّى رجل شابّ نَشِيط و اءُحبُّ الجهاد و لِىَ والِدَة تَكرَهُ ذلك فقال له النَّبىُّ صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم اءِرجِع فكُن مَعَ والدَتِكَ فَوَ الَّذى بَعَثَنى بالحقّ نبيّا لاُنسُهَا بكَ ليلَة خير من جِهَادِكَ فى سبيل اللَّه سنَة (323).
((من جوانى با نشاط هستم و داراى قوت . دوست دارم در راه خدا به ميدان جهاد قدم بگذارم ، منتها مادرى دارم كه حضور مرا در ميدان جهاد خوش ندارد. پيامبر صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم به او فرمودند: برگرد و با مادرت همراه باش و او را نگهدارى كن . قسم به آن خدايى كه مرا به پيغمبرى مبعوث كرد، ارزش يك شب حضور تو نزد مادرت و انس او به تو، از يك سال حضور در ميدان جهاد بيشتر است )).
اكرام به والدين اگرچه مسلمان نباشند
در معارف دينى ما، احترام گذاشتن و ارج نهادن به پدر و مادر يك اصل ارزشمند اخلاقى است كه نشانگر سلامت و كمال مكتب ما است و اثبات مى كند كه در عالم ، هيچ حادثه و اتفاقى نمى افتد اين اصول ارزشمند و پذيرفته شده انسانى و عاطفى را تحت الشعاع قرار دهد و از ارزش و اعتبار آنها بكاهد. پدر مشرك ، شركش نقص است ، اما پدربودنش قابل احترام است و مادر كافر، كافر بودنش نقصان است ، اما اين نقصان از حرمت مادرى نمى كاهد.
در روايتى نقل شده است اسماء بنت عميس كه در زمان حيات رسول اللَّه صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم زوجه ابى بكر بود از پيغمبر صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم سوال كرد:
ساءَلَت رسول اللَّه صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم فقالت قَدِمتُ على اءُمِّى راغِبَة فى دينها تَعنِى ما كانَت عليه من الشِّرك فاءَصلِها قال صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم نعم صِلِى اءُمَّكِ(324).
((به خاطر اين كه مادرمان مشرك بود ما مهاجرت كرديم و از او جدا شديم و من ديگر سراغ مادر نرفته ام . آيا من مى توانم به عيادت او رفته ، صله رحم كنم ؟ حضرت فرمودند: آرى ، مادرت مشرك است ، اما تو موظفى از او ديدار كرده ، صله رحم كنى )).
يكى از روات جليل القدر به نام معمر بن خلاد نقل مى كند كه :
قُلت لابى الحسن الرضا عليه السلام اءَدعو لوالِدَىَّ اذا كانَا لا يِعرفَانِ الحقّ قال ادعُ لهما و تصَدَّق عنهما و اءِن كانَا حَيَّينِ لا يَعرفَان الحقّ فدارِهِمَا فانَّ رسول اللَّه صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم قال انَّ اللَّه بَعَثَنِى بالرحمة لا بالعُقوق (325).
((از امام رضا عليه السلام پرسيدم : آيا مى توانم براى پدر و مادر كه حقّ را قبول ندارند در اين گونه روايات ، حقّ به معناى ولايت است ، يعنى آنها كه ولايت و تشيع را نپذيرفته اند دعا و طلب مغفرت كنم ؟ حضرت فرمودند: آرى ، دعا كنيد و به جاى آنها صدقه بدهيد، تا خدا آنها را بيامرزد؛ اما اگر زنده هستند و حقّ را نپذيرفته اند با آنها مدارا كنيد و حقّ نداريد با ايشان برخورد كنيد، و بعد امام رضا عليه السلام از قول پيغمبر صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم فرمودند: من پيغمبر رحمت هستم ، نه پيغمبر قطع رحم و بريدن از خويشان )).
اين شيوه در آيين مقدس اسلام توجه به اصل پذيرفته شده انسانى است كه ، يكى از رموز موفقيت اسلام بوده است ؛ صرف نظر از اين كه اين اصول انسانى ، به خودى خود يك ارزش است ، فوايد و آثار گران قيمتى هم براى توجه به ارزش ها داشته است كه در اين باره روايات تاريخى فراوانى داريم .
در تاريخ نقل شده است همين كه پيروان اديان ديگر مطلع مى شدند در آيين جديد اسلام به يك سلسله از اصول عنايت ويژه شده است ؛ مثلا نسبت به حرمت مادر چه تلقى و نگرشى وجود دارد، بر اساس فطرت پاك انسانى به اسلام گرايش پيدا مى كردند.
در همين زمينه روايتى داريم كه ، شخصى نصرانى به حضور امام صادق عليه السلام رسيد بعد از اين كه اسلام آورد از حضرت وظيفه اش را در برخورد با خانواده و مادرش سوال كرد، حضرت مهربانى به مادر را توصيه و تاءكيد فرمودند، از آن به بعد مرد تازه مسلمان با اين كه مادرش نصرانى بود، حقوق وى را كاملا رعايت مى كرد و به او احترام مى گذاشت . مادر بعد از مدتى متوجه شد كه پس از گرايش فرزندش به آيين جديد، رفتارش با او تفاوت كرده است ، از او سوال كرد: آيا اين كه روش تو تفاوت كرده است ، توصيه دين جديد شما است ؟ پاسخ مثبت شنيد. همين امر، باعث شد كه مادر هم در آخر حيات به اسلام گرايش پيدا كند(326).
وقتى پيروان اديان ديگر از اهمام شرع مقدس به اين اصول اخلاقى مطلوب فطرت بشر مطلع مى شدند گرايش پيدا مى كردند، و همين تاءكيد دين به اصول مطابق فطرت ، ارمغان هاى فراوانى براى جامعه اسلامى در برداشته است .
در سوره مباركه لقان ، بعد از وصيت انسان به پاس داشت والدين ، به اين نكته اشاره دارد كه :
و ان جاهداك على اءَن تُشرك بى ما ليس لك بهِ علم فلا تُطِعهُما(327).
((اگر پدر و مادر با تو به مجاهده برخاستند و تو را وادار كردند كه براى خداوند شريك قائل شوى ، از آنها اطاعت مكن )).
محدوده اطاعت از والدين
در آيات متعددى خداوند متعال ، اطاعت والدين و احسان به آنها را بعد از توحيد ذكر مى فرمايد؛ يعنى اين گونه به نظر مى رسد كه در پيشگاه الهى مهم تر از همه مسائل ، توجه به توحيد و يگانگى ذات اقدس پروردگار و بعد از آن ، حرمت گزاردن به والدين است ؛ اما همين والدين با اين همه ارج و قرب اگر بخواهند در حريم الهى وارد شده ، فرزند را به شرك سفارش كنند، يا او را به ترك واجبى يا ارتكاب حرامى وادار نمايند، اطاعت پذيرى مفهومى ندارد. بسيار جالب است كه اين دو آيه ، دنبال هم ذكر شده است ، و به توصيه اين دو آيه خوب عنايت شود:
و وصَّينا الانسان بوالديهِ حَمَلَتهُ اءُمُّه وَهنا على وَهن و فِصَاله فى عامَين اءَنِ اشكُرلى و لوالديكَ الىَّ المصير(328).
((انسان را نسبت به پدر و مادرش توصيه مى كنيم ؛ مخصوصا مادر كه با سختى ، ضعف و مشكلات دوران باردارى را گذراند و دو سال فرزند را از شيره جانش سيراب كرد تا انسان شكر خدا و پدر و مادر را به جاى آورد)).
در مكتب اسلام ، اهتمام به احترام پدر و مادر در كنار هم سفارش شده است ب اما با اين همه ، بلافاصله بعد از آيه فوق ، قرآن مى فرمايد: همين پدر و مادرى كه منزلت دارند اگر بخواهند از مسير صحيح منحرف شوند و بر خلاف فطرت انسانى كه او را به خداجويى و يكتاپرستى دعوت مى كند، فرزند را به شرك و بت پرستى سوق دهند، اطاعت آنها واجب نخواهد بود. آيه شريفه مى فرمايد:
و اءِن جاهَدَاك على اءَن تُشرك بى ما ليس لكَ به علم فلا تُطِعهما و صاحِبهُما فى الدُّنيا مَعروفا(329).
((هرگاه آن دو، تلاش كنند كه تو چيزى را همتاى من قرار دهى ، كه از آن آگاهى ندارى ، از ايشان اطاعت مكن ، ولى با آن دو، در دنيا به طرز شايسته اى رفتار كن )).
توجه به قسمت بعدى آيه مهم است كه مى فرمايد: با وجود اين كه نبايد از پدر و مادر اطاعت كنى ، اجازه ندارى در مصاحبت و سلوك با آنها، از مسير معروف و پسنديده خارج شوى . در حالى كه پدر و مادر مشركند و تو را نيز به شرك دعوت مى كنند و در اين دعوت ، اصرار و پافشارى مى نمايند، تو حقّ ندراى از برخورد پسنديده با آنها عدول كنى .
اگر انسان طورى عمل كند كه از مسير معروف خارج شود و رفتارش با پدر و مادر موردپسند انسان هاى عاقل و داراى عواطف انسانى نباشد، به وظيفه فرزندى خود عمل نكرده است .پ
رضايت و خشنودى والدين
از رسول اكرم صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم نقل شده است كه فرمودند:
رِضَى الربِّ فى رِضَى الوالدين و سَخَطُ الرَّبِّ فى سَخَطِ الوالدين (330).
((رضايت خدا در سايه رضايت والدين و خشم خدا در سايه خشم والدين است )).
يعنى تو مجاز نيستى براى خدا شريك قرار بدهى و همچنين نبايد با رفتارت اسباب خشم و غضب ايشان را فراهم كنى .
در سخن ديگرى از رسول اكرم صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم نقل شده است كه فرمودند:
مَن اءَصبَحَ مَرضِيَّا لابوَيه ، اءَصبح له بابانِ مفتوحانِ الى الجَنَّةِ(331).
((اگر انسان شب را درحالى به صبح برساند كه پدر و مادرش از او راضى باشند، خداوند در همان صبحگاه دو در از درهاى بهشت را به روى او مى گشايد)).
در روايت ديگرى ذكر شده است كه رسول اكرم صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم فرموده اند:
انِّ العبد لَيُرفَعُ له درجة فى الجنِّةِ لا يعرفها من اءِعماله فيقول ربِّ انِّى لى هذه فيقول باستغفار والديك لكِ من بِعدك (332).
((هنگامى كه انسان مؤ من را به بهشت مى برند، درجه اى به او داده اند كه وقتى نگاه به اعمالش مى كند، مى بيند استحقاق آن جايگاه را ندارد و شايسته جايگاهى پايين تر است . مى گويد: خدايا! اين جايگاه و درجه از كجا براى من فراهم آمد؟ به او مى گويند: با طلب مغفرت والدين تو)).
معلوم مى شود كه طلب مغفرت و دعاى پدر و مادر تا حد زيادى موجب موفقيت و سعادت دنيوى و اخروى فرزندان مى شود؛ يعنى انجام وظايف فرزندى و احترام گزاردن به والدين و نيكوكارى به آنها، علاوه بر آثار دنيوى ، آثار اخروى نيز دارد.
مرحوم قطب راوندى روايتى را از رسول اكرم صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم نقل كرده است كه حضرت فرمودند:
مَن اءَحبَّ اءَن يكون اءَطولَ النَّاس عُمرا فليَبَرَّ والديه (333).
((اگر كسى دوست دارد عمر طولانى داشته باشد، بايد به پدر و مادر نيكى كند)).
يعنى اثر مستقيم خدمت ، احترام و نيكى به پدر و مادر طول عمر انسان است . روايت خيلى جالب است كسى به حضور رسول اكرم صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم شرفياب شده ، مى گويد:
يا رسول اللَّه ! جئتُكَ بايِعُك على الهجرةِ و تَرَكتَ اءَبَوَىَّ يَبكِيَان فقال ارجِع اليهما و اءَضحِكهُما(334).
((اى رسول خدا! وقتى از خانه خارج مى شدم كه با شما بيعت مجدد كنم ، پدر و مادرم در خانه گريه مى كردند و از اين سفر نگران بودند. پيغمبر صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم فرمودند: زود برگرد برو، و خنده را بر لب هاى آنها بنشان )).
داستان اويس قرنى
در ميان مؤ منان ؛ داستان اويس قرنى معروف است كه فوق العاده به رسول اللَّه صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم علاقه مند بود و خيلى دلش مى خواست توفيق زيارت آن حضرت را پيدا كند؛ ولى مادر پيرى داشت كه به او اجازه سفر نمى داد. به هر حال ، مادر را راضى كرد تا به او اجازه دهد براى زيارت پيغمبر صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم از يمن به مدينه بيايد. منتها مادر با او شرط كرده بود كه بيش از نصف روز، در مدينه نماند و چون موفق به زيارت پيامبر صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم نشد با همه اشتياقى كه داشت به خاطر اطاعت از فرمان مادر، بازگشت . وقتى رسول اكرم صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم به مدينه تشرف پيدا كردند، فرمودند: من از اين جا بوى اويس قرنى را كه بوى الهى است استشمام مى كنم (335).
اين بيانگر تاءكيد معارف ما نسبت به احترام والدين به طور عام و مادر به طور خاص است . در سخن ديگرى از رسول اكرم صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم نقل شده است كه فرموده اند:
بين الانبياء و البارِّ درجَة و بين العاقِّ و الفراعِنَةِ دَرَكَة (336).
((افرادى كه نسبت به پدر و مادر نيكوكارند، با انبيا در يك رتبه قرار مى گيرند؛ و آنها كه عاق والدين مى شوند، در جهنم همراه با فراعنه قرار مى گيرند)).
يعنى آنها كه پدر و مادر را اذيت مى كنند و با پدر و مادر قطع رحم مى كنند با فراعنه يعنى كسانى كه داعيه الوهيت داشتند در يك مرتبه جهنم قرار مى گيرند؛ آن هم در دركات آتش .
از مجموع آنچه كه در اين چند گفتار آمد، نتيجه مى گيريم كه شرع مقدس نسبت به حرمت والدين و به خصوص مادر اهتمام ويژه دارد و توفيق و سعادت دنيا و آخرت انسان ها را در گرو رعايت حرمت نوالدين ، به ويژه مادر مى داند.
نكته ظريف ديگرى كه از مساله حقوق مادر استفاده مى شود اين است كه در تاءكيد به رعايت حرمت مادر، اهتمام به عواطف و احساسات انسانى و ارج نهادن به روح لطيف و راءفت و رحمت است و در معارف دين به عواطف انسانى و احساسات پاك بشرى فوق العاده اهميت داده شده است كه در آيات شريفه قرآن نيز ملاحظه مى شود؛ از آن جمله ، خداوند مى فرمايد:
ان اللَّه ياءمر بالعدل و الاحسان (337).
((خداوند به عدل و احسان فرمان مى دهد)).
احسان و نيكوكارى امرى برخاسته از احساسات و عواطف بشرى است كه مورد فرمان و دستور شرع مقدس قرار گرفته است .
به طور عام در معارف ما، به احساسات و عواطف انسانى توصيه و تمجيد و ستايش شده است ؛ به خصوص خصيصه راءفت ، رحمت ، مهربانى و دلسوزى براى ديگران ؛ و حس همنوع دوستى و ديگر دوستى كه از فضايلى است كه به طور خاص مورد توصيه و تاءكيد قرار گرفته است .
مادر مظهر زيباترين عواطف بشرى
سفارش هاى اكيدى كه نسبت به حرمت گزاردن و احسان به پدر و مادر مخصوصا مادر مى شود، به اين دليل است كه ارج نهادن به مادر كه در حقيقت مظهر و تجلى گاه زيباترين عواطف بشرى است ، مطلوب ذات خداوند رحمان و رحيم است ؛ چرا كه خداوند، هم خود را به اين دو صفت موصوف فرموده و هم دوست دارد كه انسان ها به صفت رحم و عطوفت متخلق باشند؛ يعنى او رحمان و مهربان است و دوست دارد بندگان و مخلوقاتش هم ، نسبت به ديگران دلى سرشار از محبت و عاطفه داشته باشند. در ميان همه مخلوقات و بندگان موجودى كه بيش از ديگران خصيصه راءفت ، رحمت و مهربانى در او متجلى است ، مادر است ؛ و به خاطر داشتن اين روح لطيف است كه توصيه به احترام او شده است .
در واقع احترام به مادر، ارج نهادن به اوصاف حميده و پسنديده انسانى است ؛ و جالب اين است كه خداوند، خود را نيز به صفت رحمانيت و رحيميت متصف فرموده است .
روايت است كه اگر حاجتمندى خدا را به اين صفتش بخواند و دعا كند، چون اين صفت محبوب ذات خدا است ، حاجت او زودتر برآورده مى شود. اگر كسى خداوند تبارك و تعالى را هفت مرتبه به صورت يا ارحم الراحمين ياد كند، قطعا خواسته اش اجابت مى شود(338).
اساسا بسيارى از تفضلات و عنايات ذات اقدس پروردگار به مخلوقاتش ، به حكم رحمانيت و رحيميت است و چون مادر، مظهر اين اسم الهى و محل تجلى آن است ، محبوب خدا است و توصيه به حرمت مادر در واقع توصيه به وصف احترام گزارى آن روح و صفت محبوب الهى است .
فخر رازى در تفسير سوره مباركه حمد و در ذيل اين دو اسم مقدس پروردگار - رحمان و رحيم - روايتى را نقل مى كند كه مضمونش اين است :
رُوِىَ اءنَّ فَتى قَرُبَت وَفاته واعتُقِلَ لسانه عن شهادِة اءن لا اله الا اللَّه فاءتوا النّبى صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم و اءخبَروه به ، فقام و دَخَلَ عليه ، و جعل يعرِضُ عليه الشهادةَ و هو يَتحرَّك و يَضطرِب و لا يَعملُ لسانه ، فقال النبى صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم : اءَما كان يُصلَّى ؟ اءَما كان يَصوم ؟ اءَما كان يُزَكِّى ؟ فقالوا: بلى ، فقال : هل عقَّ والديه ؟ فقالوا: بلى ، فقال صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم : هاتوا باءُمِّه ، فجاءَت و هى عَجوز عَورَاء، فقال صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم : هلَّا عَفَوتِ عنه ، فقالت : لا اءَعفو لاَنَّه لطَمنى ففقَاء عَينى ، فقال صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم : هاتوا بالحطبِ و النَّار، فقالت و ما تَصنَعُ بالنَّار؟ فقال صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم : اءَحرِقُه بالنَّار بين يديك جزاء لما عمِلَ بكِ، فقالت : عفوتُ عفوتُ، اللنَّار حملتُه تسعةَ اءَشهُر؟ اللنَّار اءرضعتُه سنتين ؟ فاءَين رحمة الاُمِّ؟ فعند ذلك النطَلَقَ لسانُه ، و ذكر اءَشهد اءَن لا اله الا اللَّه (339).
((جوانى موقع مرگ ، زبانش قفل شد و قادر به گفتن شهادتين نبود. به محضر پيغمبر صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم آمدند و موضوع را به حضرت خبر دادند. پيامبر صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم به خانه جوان در حال احتضار رفتند و شهادت را بر او عرضه كردند؛ ولى او قادر به بيان شهادت نبود. لب ها حركت مى كرد، اما صدا درنمى آمد و زبان تكان نمى خورد. پيغمبر صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم فرمودند: آيا اين جوان نماز نمى خوانده ؟ گفتند: نماز مى خواند. حضرت فرمودند: روزه نمى گرفت ؟ گفتند: چرا روزه هم مى گرفته . فرمودند: با پدر و مادر قطع رحم كرده ؟ جواب دادند: آرى يا رسول اللَّه صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم ! حضرت فرمودند: برويد مادرش را بياوريد. پيرزنى را آوردند كه از چشم عاجز شده بود. چشمش اعور يا لوچ شده بود، به مادر فرمودند: آيا از گناه فرزندت نمى گذرى ؟ عرض كرد: يا رسول اللَّه ! من از او اغماض نمى كنم ، او مرا آزار داده و به صورت من سيلى زده و چشم من به اين صورت درآمده است . پيغمبر صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم فرمودند: هيزم جمع كنيد، آتش بيفروزيد. زن نگران شد و گفت : يا رسول اللَّه ! آتش را براى چه مى خواهيد؟ فرمودند: مى خواهم در حضور تو جوانت را آتش زنم و او را قصاص كنم و انتقام جسارتى كه به تو كرده است را از او بگيرم . گفت : يا رسول اللَّه ! من فرزندم را بخشيدم ، عفو كردم . آيا براى سوختن در آتش ، نه ماه او را در شكم نگه داشتم ؟ آيا براى سوختن در آتش ، دو سال او را شير دادم ؟ پس آن رحمت و عطوفت مادرى كجا رفته ؟ در اين هنگام ، زبان جوان باز شد و لا اله الا اللَّه گفت )).
نكته مهم در اين روايات اين است كه مادر داراى صفت راءفت است ؛ اگرچه فرزندش بالاترين جرم و بيشترين جسارت را مرتكب شده و به صورت مادر سيلى زده ، آن هم به گونه اى كه وى را معيوب كرده باشد، اما در عين حال وقتى مادر احساس مى كند كه قرار است در مقابل چشم او كمترين عارضه اى براى فرزندش پيش بيايد كه بستگى به وى دارد، بلافاصله او را مى بخشد. اين حركتى است كه رسول اللَّه صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم براى تحريك عواطف مادرى انجام دادند تا در مقابل چشم اين مادر، قيامت و عاقبت فرزند و وبال او را در آخرت مجسم كنند و به مادر تفهيم فرمايند كه اگر تو گذشت نكنى ، او مخلّد در آتش خواهد بود.
در روايت ديگرى آمده است كه رسول اكرم صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم فرمودند:
دعوَةُ الوالدةِ اءَسرع اءِجَابَة ، قيل : يا رسول اللَّه و لِمَ ذاك ؟ قال : هى اءرحم منَ الاَب ، و دعوةُ الرَّحِمِ لا تَسقُطُ(340).
((دعاى مادر سريع تر اجابت مى شود، عرض كردند: چرا يا رسول اللَّه ! حضرت فرمودند: چون مادر رحمت و مهربانى اش نسبت به فرزند از پدر بيشتر است ، خداوند دعاى انسان رحيم و مهربان را هرگز رد نمى كند)).
كسى كه داراى خصيصه راءفت و رحمت باشد و روح عاطفه و مهربانى در او زنده باشد، خداوند دعاى او را رد نمى كند و مادر مظهر اين صفت ارزشمند انسانى است .
پرهيز از تندمزاجى با مادر
نكته ديگر اين كه در نظام اخلاقى و تربيتى اسلام ، اصولا به بعضى از تمايلات انسانى و اميال بشرى ، مثل غريزه خشم و شهوت با نظر اعتدال نگاه شده كه انسان الزاما بايد از اين غرائز برخوردار باشد، اما رفتار غريزى اش بايد در كنترل وى باشد. وقتى عواطف انسانى جريحه دار مى شود غريزه خشم طغيان مى كند.
آنچه مى تواند پشتوانه اين عواطف باشد و تحت الشعاع تهاجم غريزه خشم قرار نگيرد، روح ايمان است ؛ بنابراين توجه به معارف و روايت ها و دستورهاى بزرگان دين ، براى تقويت همان زيبايى ها، خوبى ها و ملكات اخلاقى است . روايتى هست كه مقصود ما را خوب روشن مى كند، شخصى به نام ابن مهزم نقل مى كند:خَرَجتُ من عندِ اءَبى عبداللَّه عليه السلام ليلَة مُمسِيا فاءَتَيتُ مَنزِلى بالمدينَةِ و كانت اءُمِّى معى فوَقَعَ بينى و بينَها كلام فاءَغلَضتُ لها فلمَّا اءَن كان منَ الغَدِ صلَّيتُ الغَدَاةَ و اءَتَيتَ اءَبا عبداللَّه عليه السلام فلمَّا دَخَلتُ عليه قال لى مُبتَدِئا يا اءَبَا مِهزَم مَا لَكَ و لِخالِدَةَ اءَغلَضتَ فى كَلامِهَا البَارَحَةَ اءَ مَا عَلمتَ اءَنَّ بَطنها مَنزل قَد سَكَنتَهُ و اءَنَّ حِجرَها مَهد قد غَمَرتَهُ و ثَديَهَا وِعَاء قد شَرِبتَهُ قال قُلتُ بَلى قال فلا تَغلُظ لها(341).
((شب هنگام ، ميان من و مادرم گفتگويى واقع شد، و من شدت به خرج دادم . وقتى صبح شد، نماز صبح را خواندم و به حضور امام صادق عليه السلام شرفياب شدم . قبل از اين كه سخنى بگويم ، حضرت بدون هيچ مقدمه اى فرمودند: اى مهزم ! چرا شب نسبت به مادرت خشونت به خرج دادى ؟ آيا توجه ندارى كه شكم مادر منزلگاه تو بود و تو در آن جا ساكن بودى و آرامش داشتى ؟ آيا فراموش كردى و نمى دانى دامن مادر گاهواره امن تو بود؟ آيا غفلت دارى كه سينه مادر ظرفى بود كه تو از آن مى نوشيدى ؟ عرض كردم : آرى اين چنين بوده است ؛ فرمودند: با او غضب مكن )).
تندى نسبت به مادر ممنوع است ؛ چون وجود مادر سرشار از عاطفه و مهر و محبت است و طبيعتا انسان هايى كه دلى رئوف و قلبى مهربان دارند، شكنندگى آنها بيشتر است . اگر در مقابل ديگران نسبت به فرزند شدت و غلظتى داشته باشد ممكن است فرزند مقاومت داشته باشد؛ اما به حكم اين كه او مادر است ، شكننده است و به تعبير ساده و عاميانه ، انتظار ندارد فرزندش نازك تر از گل به او بگويد و از سوى وى سخنى سخت و تند بشنود.
بنابراين ، توصيه هاى مؤ كّد معارف ما، براى تقويت ايمان است كه در مقابل هجوم سيل آساى غريزه خشم ، سد استوارى ايجاد كند و نگذارد آن عواطف انسانى فرزند نسبت به مادر دستخوش غريزه خشم قرار بگيرد، و دچار تغيير و تحول گردد. اين روايت ها هم ناظر به اين جهت است كه توصيه با راءفت و رحمت و مهربانى نسبت به مادر و حرمت گزارى و ارج نهادن به او، به خاطر داشتن اين سرمايه ارزشمند است . عاطفه ، احساسات پاك ، مهربانى و رحمانيت مادر، او را موجودى قابل احترام و تقديس قرار داده است كه اساسا در پيشگاه الهى اين صفت ، ارزشمند است ؛ زيرا خداوند خود را با اين صفت مى ستايد.
سخن در اين جا است كه ذات اقدس پروردگار كه خود منشاء رحمانيت و رحيميت است و گناهان ، خطاها، اشتباهات و ندانم كارى هاى بندگانش ، هيچ ضررى به ذات قدسى و ذوالجلال او وارد نمى كند و هيچ گناهى از ناحيه بندگان ، گردى به ساحت اقدس اش نمى نشاند، آيا از گناه بندگان نخواهد گذشت ؟ يقينا اين چنين است ؛ منتها انسان بايد به صفت رحمانيت و رحيميت پروردگار توجه و وقوف پيدا كند و خدا را به آن خصايص بخواند.
به يقين خداوند بندگانش را براى سوزاندن در آتش و بردن به جهنم خلق نكرده است . اما وعده هاى عقاب براى جلوگيرى از خطا، اشتباه و عصيان است كه سبب سقوط در جهنم است . العياذ باللَّه تعمدى در نظام آفرينش نيست كه عده اى راهى جهنم و عده اى راهى بهشت شوند، اين انتخاب خود انسان است كه در اثر گناه و نافرمانى مسيرى را طى مى كند كه انتهاى آن سقوط در عذاب و آتش الهى است .
خداوند همه ما را قدردان نعمت وجود پدر و مادران به ويژه مادرانمان قرار بدهد و جوانان را موفق كند كه در سايه خدمت به مادر بتوانند سعادت دنيا و آخرت را تحصيل كنند.
-----------------------------------------------
1- مستدرك الوسايل ، ج 15، ص 182، حديث 17940.
2- مستدرك الوسايل ، ج 15، ص 180، حديث 17932.
3- سوره انعام ، آيه 151.
4- سوره اسراء، آيه 23.
5- سوره لقمان ، آيه 13 و 14.
6- سوره روم ، آيه 21.
7- سوره بقره ، آيه 180.
8- سوره بقره ، آيه 215.
9- سوره اسراء، آيه 23 و 24.
10- سوره اسراء، آيه 23.
11- سوره اسراء، آيه 23.
12- سوره اسراء، آيه 24.
13- سوره اسراء، آيه 24.
14- سوره مريم ، آيه 14.
15- سوره مريم ، آيه 30.
16- سوره مريم ، آيه 32.
17- سوره ابراهيم ، آيه 41.
18- سوره نوح ، 28.
19- سوره احقاف ، آيه 15.
20- سوره احقاف ، آيه 15.
21- بحارالانوار، ج 71، ص 82، حديث 88، مستدرك الوسايل ، ج 15، ص 179، حديث 17930.
22- فقه الرّضا عليه السلام ، ص 334، مستدرك الوسايل ، ج 15، ص 180، حديث 17931.
23- مستدرك الوسايل ، ج 15، ص 180، حديث 17933.
24- مستدرك الوسايل ، ج 15، ص 181، حديث 17933.
25- سوره اسراء، آيه 24.
26- مستدرك الوسايل ، ج 15، ص 118، حديث 17933.
27- عروة الوثقى ، ج 1، ص 734.
28- بحارالانوار، ج 71، ص 66، حديث 36.
29- مستدرك الوسايل ، ج 15، ص 203، حديث 18014.
30- مستدرك الوسايل ، ج 15، ص 182، حديث 17940.
31- كافى ، ج 2، ص 163، حديث 20.
32- مستدرك الوسايل ، ج 15، ص 179، حديث 17929.
33- كافى ، ج 2، ص 159، حديث 8، بحارالانوار، ج 71، ص 47، حديث 8.
34- بحارالانوار، ج 71، ص 53، حديث 11.
35- سوره لقمان ، آيه 15.
36- سوره لقمان ، آيه 14.
37- سوره لقان ، آيه 15.
38- مستدرك الوسايل ، ج 15، ص 174، حديث 17908.
39- محجه البيضاء، ج 3، ص 434.
40- مستدرك الوسايل ، ج 15، ص 175، حديث 17910.
41- مستدرك الوسايل ، ج 15،ص 175، حديث 17913.
42- مستدرك الوسايل ، ج 15، ص 176، حديث 17914.
43- منتهى الامال ، ج 1، ص 236.
44- مستدرك الوسايل ، ج 15، ص 176، حديث 17917.
45- سوره نحل ، آيه 90.
46- بحارالانوار، ج 92، ص 164، حديث 18.
47- تفسير فخر رازى ، ج 1، ص 239.

48- محجه البيضاء، ج 3، ص 435.
49- مستدرك الوسايل ، ج 15، ص 190، حديث 17969.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page