نام : م.محمدی - سن : 23
سوال :
آیا ممکن است که خداوند بتواند چیزی خلق نماید که خودش قدرت نابودی آن را نداشته باشد؟
پاسخ :
مسأله طرح شده از اشکالات بسیار قدیمی و حتی مربوط به عصر ائمه (علیهم السلام) است و شبیه این سؤالات از آن بزرگواران هم به عمل آمده است. برای روشن شدن پاسخ این چند نکته را هر چند به اختصار بیان میکنیم:
الف) مبنای تمام علوم بشری و گزارههای علمی بر یک قضیه نهاده شده است که اگر آن قضیه که به نام ام القضایا معروف گشته است برداشته شود هیچ گزارهای دیگر ارزش علمی نخواهد داشت و آن قضیه عبارتست از این که اجتماع و ارتفاع نقیضین محال است یعنی بود و نبود یک موجود در یک زمان با هم قابل جمع نیستند. محال است که یک جمله از یک جهت در یک زمان صادق باشد و در همان لحظه و همان جهت کاذب باشد یعنی بگوییم آب در صد درجه به جوش میآید و در همان لحظه و همان آب در صد درجه به جوش نمیآید این دو قضیه محاله یکی صحیح و دیگری ناصحیح است و اجتماع هر دو محال است و همین طور محال است که هر دو غلط باشند و حتماً یکی صحیح و دیگری غلط می باشد چون بین هست و نیست و بود و نبود نه جمع و نه ارتفاع امکان ندارد. اگر کسی این قضیه را که همة انسانها فطرتاً و بدون دلیل خاص و به صورت بدیهی پذیرفتهاند را انکار کند در واقع همه علوم را انکار کرده است مثلا اگر کسی گفت از ترکیب کلر و سدیم نمک طعام بدست میآید باید صحیح باشد که بگوییم از ترکیب کلر و سدیم نمک طعام به دست نمیآید و تنها در صورت پذیرفتن آن قضیه است که دیگر نقیض آن صحیح نخواهد بود. و به اصطلاح ارتفاع و اجتماع نقیضین (دو نقیض) محال ذاتی است.
ب) این که خداوند بتواند چیزی را بسازد که خود نتواند آن را نابود کند مستلزم اجتماع نقیضین است یعنی 1. قدرت خداوند مطلق است 2. قدرت خداوند مطلق نیست و این امری محال و ناشدنی است قرآن کریم میفرماید: خداوند بر هر شیء قادر است«إِنَّ اللّهَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدیرٌ» و شیء بر اموری اطلاق میشود که ذاتاً ممکن باشند و مستلزم اجتماع و ارتفاع نقیضین نباشند و الا آنان را «لا شیء» (شیء نیست) مینامیم و در این صورت امور متناقض چون لایق نیستند و قابلیت تعلق گرفتن قدرت خداوند را به خود ندارند موجود نمیشوند یعنی به اصطلاح ناتوانی و عدم لیاقت از ناحیه قابل است نه فاعل و در اینجا عجز را به خداوند نسبت نمیدهیم بلکه عجز را به آن شیء اجتماع یا ارتفاع نقیضین نسبت میدهیم که ناشدنی هستند.
ج) برای روشن شدن مطلب یک مثال محسوس میآوریم فرض کنید شما یک بار کامیون آجر بیاورید و به یک خیاط ماهر و دوزنده معروف بگویید تا از آن آجرها یک کت و شلوار برای شما بدوزد اینجا این کار شدنی نیست ولی نقص و ناتوانی از عدم قابلیت آجر است که نمیتواند کت و شلوار شود نه عجز از ناحیه آن خیاط ماهر، یا مثلاً یک پارچه به ابعاد 20 × 30 به خیاط ماهری داده و از او بخواهید یک مانتو شلوار و دامن برای یک خانم با قد دو متر بدوزد در اینجا در مهارت آن خیاط تردیدی نمیافتد آنچه نقص و ضعف است از ناحیه کمّیّت این پارچه است که نمیتواند چنان ابعادی داشته باشد.
د) شخصی از امیرالمؤمنین علیه السلام پرسید که:«هَلْ یَقْدِرُ رَبُّکَ أَنْ یُدْخِلَ الدُّنْیَا فِی بَیْضَةٍ مِنْ غَیْرِ أَنْ تَصْغُرَ الدُّنْیَا أَوْ تَکْبُرَ الْبَیْضَةُ،آیا پروردگار تو میتواند دنیا را در تخم مرغی داخل کند بدون آنکه دنیا کوچک و تخم مرغ بزرگ شود امام(علیه السلام) فرمود:«إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی لَا یُنْسَبُ إِلَی الْعَجْزِ وَ الَّذِی سَأَلْتَنِی لَا یَکُونُ، همانا خداوند به عجز و ناتوانی متّصف نمیشود بلکه آن چه تو از من در باره آن پرسیدی موجود نمیشود (و قابلیت وجود ندارد)»[1]
در اینجا میبینیم که سؤال کننده خواسته است که خداوند اجتماع نقیضین و ارتفاع نقیضین را به جای آورد یعنی الف: دنیا از تخم مرغ بزرگتر است ب: دنیا از تخم مرغ بزرگتر نیست الف: تخم مرغ از دنیا کوچکتر است ب: تخم مرغ از دنیا کوچکتر نیست.
و معلوم است که اجتماع و ارتفاع نقیضین محال ذاتی است و قابلیت وجود ندارد چون لا شیء است نه شیء «وإِنَّ اللّهَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدیرٌ»
*=**=**=**=**=**=**=**=**=**=**=**=**=**=*
[1] توحید صدوق باب 9 حدیث 9.