بیعت خواهی یزید

(زمان خواندن: 4 - 7 دقیقه)

پس از آنکه یزید از گروهی بیعت گرفت، به ولیدبن عتبه فرماندار مدینه نامه ای نوشت. او در آن نامه، ولید را از خبر مرگ معاویه آگاه کرده و دستور داد: «اما بعد، از حسین و عبدالله بن عمر و ابن زبیر بیعت بگیر، و تا هنگامی که بیعت نکردند دست از آنها برندار! والسلام».
خبر مرگ معاویه برای ولید بس گران و ناگوار بود. ناگزیر مروان بن حکم فرماندار پیشین مدینه را خواست، با آنکه میان آن دو کدورتی بود و مدت ها از هم بریده بودند ولی انجام مأموریتی بزرگ و دشوار ایشان را به هم نزدیک می نمود.
هنگامی که مروان به نزد ولید حاضر شد، ولید نامه یزید را برایش خواند و او را از مرگ معاویه آگاه کرد و گرفتن بیعت از افراد نامبرده را یادآور شد.
مروان پس از شنیدن خبر مرگ معاویه جمله «انا لله و انا الیه الراجعون»بر زبان آورده و برای او طلب رحمت کرد.
آنگاه ولید درباره مأموریت خود با مروان وارد مشورت شد. و از او چاره جویی کرد.
مروان گفت: هم اکنون تا خبر مرگ معاویه اعلام نشده، آن چند تن را احضار کن و اگر بیعت نکردند، پیش از آنکه از مرگ معاویه باخبر شوند، ایشان را گردن بزن. زیرا آنها از درگذشت معاویه باخبر شوند، ایشان را گردن بزن. زیرا آنها اگر از درگذشت معاویه آگاه گردند، هر کدام به ناحیه ای روانه شوند و در آنجا علم مخالفت برافرازند و ادعای خلافت کنند.
ولید، جوان نورسی به نام عبدالله را که نوه عثمان بود، به سوی حسین علیه السلام و ابن زبیر فرستاد. و از آن دو دعوت کرد تا به نزدش حاضر شوند. این دعوت در وقتی از روز بود که ولید کسی را به حضور نمی پذیرفت.
آن دو در مسجد بودند، فرستاده ولید در رسید و گفت: امیر را اجابت کنید.
گفتند: تو پیش برو ما به دنبال تو می آئیم.
ابن زبیر به حسین علیه السلام گفت: نظر شما درباره این دعوت بی وقت چیست؟
فرمود: گمان دارم که طاغوت آنها هلاک شده و می خواهد پیش از پخش خبر از ما  بیعت بگیرد.
گفت: من هم جز این گمانی ندارم. شما چه می کنید؟
فرمود: من جوانان خود را آماده می کنم همراه آنها نزد او می روم.
به دنبال این ماجرا، حسین علیه السلام گروهی از بستگان خویش را گرد آورد و دستور داد سلاح برگیرند. و به آنها گفت: ولید، هم اکنون مرا احضار کرده و گویا تکلیفی بر گردنم بگذارد که من نمی توانم آن را بپذیرم و در این صورت من نزد او احساس امنیت نمی کنم، از این رو همراه بیایید و بر در خانه او بنشینید، تا اگر فریاد بلند شد، وارد شوید و از من دفاع کنید.
آنها به سوی خانه ولید روان شدند، حسین علیه السلام نزد ولید رفت و مروان را پیش او یافت.
ولید مرگ معاویه را به او گزارش کرد.
حسین علیه السلام گفت: انا لله و انا الیه راجعون.
حسین علیه السلام فرمود: تو بر بیعت پنهان که بسنده نمی کنی، از من بیعت آشکار می خواهی تا مردم نیز آگاه گردند.
ولید گفت: آری.
حسین علیه السلام فرمود: پس این بماند تا صبح فردا، آنگاه نظر تو را در این باره بررسی خواهم کرد.
ولید گفت: هر هنگام که خواستید می توانید برگردید، به امید خدا، با گروهی از مردم به نزد ما بیایید.
مروان گفت: به خدا سوگند! اگر حسین علیه السلام هم اکنون از تو جدا شود، و بیعت نکند، دیگر هرگز نمی توانی از او بیعت بگیری! تا آنکه جنگ خونینی و کشتار بزرگی میان شما برپا شود، پس او را به زندان بیفکن و نگذار از چنگت بیرون رود، تا تسلیم گردد و بیعت کند و یا آنکه گردنش زده شود.
در این هنگام حسین علیه السلام از جای جست و فرمود: ای پسر زرقاء! تو مرا می کشی یا او؟ و به خدا سوگند دروغ گفتی و گناه کردی. این گفت و از آنجا بیرون شد و با بستگان خویش به منزل رفت.
برخی نوشته اند پس از آنکه ولید نامه یزید را برای حسین علیه السلام خواند، آن حضرت فرمود: من با یزید بیعت نمی کنم.
مروان گفت: با امیرالمؤمنین بیعت کن.
حسین علیه السلام فرمود: به مؤمنان دروغ بستی! وای بر تو، چه کسی او را امیرالمؤمنین کرده؟
مروان شمشیر کشید و به ولید گفت: پیش از آنکه از خانه بیرون رود به جلاد بگو بیاید و گردنش را بزند و خونش بر گردن من!
فریاد حسین علیه السلام بلند شد، و نوزده تن از مردان اهل بیت با خنجرهای کشیده به درون خانه ریختند و حسین علیه السلام را بیرون بردند.
مروان به ولید گفت: نافرمانی من کردی و به خدا سوگند، دیگر دست تو به حسین نخواهد رسید.
ولید گفت: وای بر جان دشمن تو! ای مروان، تو برای من راهی انتخاب کردی که دینم را تباه کنی؟ به خدا قسم دوست ندارم آنچه آفتاب بر آن می تابد از آن من باشد، و من قاتل حسین علیه السلام باشم. سبحان الله! برای آنکه حسین بگوید بیعت نمی کنم، او را بکشم؟ سوگند به خدا، من بر این باورم که اگر کسی در روز قیامت به خاطر ریختن خون حسین علیه السلام محاکمه شود، میزان عمل او نزد خدا سخت سبک خواهد بود.1
مروان گفت: اگر این نظر توست کار خوبی کردی.
1- سبکی میزان کنایه است از مجرم بودن در پیشگاه خدا. مدرک این کنایه، آیه ای از کتاب خدا است « وَ أَمَّا مَنْ خَفَّتْ مَوازِينُهُ فَأُمُّهُ هاوِيَةٌ  »، هر آن فردی که موازین او سبک آید جایگاهش دوزخ باشد. ر.ک: سوره قارعه آیه 8 و 9.
پس از آن ولید، به دنبال ابن زبیر فرستاد، ابن زبیر به فرستاده ولید گفت:
تو برو، من هم اکنون نزد شما می آیم. این گفت ولی به خانه خود رفت و پنهان شد. ولید دوباره به دنبال او فرستاد.
او در حالی که یاران خویش را گرد آورده بود از آمدن به نزد ولید خودداری کرد. سرانجام در برابر پافشاری فرستاده ولید، از او مهلت خواست.
ولید، غلامان خویش را در پی او گسیل داشت، آنها ابن زبیر را دشنام داده و از وی خواستند که به نزد ولید بیاید وگرنه او را خواهند کشت.
به آنها گفت: از شتاب و پافشاری شما بدگمان شده ام، مرا مهلت دهید تا کسی نزد امیر بفرستم و نظر او را جویا شوم!
آنگاه برادرش جعفر را نزد ولید فرستاد، جعفر گفت: خدا رحمت کند تو را، از عبدالله دست بردار، او را به هراس انداختی و ترسانیدی، انشاءالله تعالی فردا نزد تو می آید، دستور بده مأمورانت برگردند.
ولید پذیرفت و دستور آنها برگردند.
ابن زبیر همان شب با برادرش جعفر از بیراهه به مکه گریختند. صبح ولید، یکی از بزرگان بنی امیه را با هشتاد سوار در پی او فرستاد ولی آنها هر چه شتافتند بر وی دست نیافتند و ناگزیر برگشتند و از او منصرف شدند و به کار حسین علیه السلام پرداختند تا شب فرا رسید.
چون صبح شد، حسین علیه السلام از منزل بیرون آمد تا بداند چه خبر است، در راه به مروان برخورد کرد.
مروان گفت: یا اباعبدالله! من نصحیتی برای تو دارم که اگر بپذیری به راه صواب رفته ای!
حسین علیه السلام فرمود: بگو تا بشنوم.
مروان گفت: من به تو دستور می دهم با یزید بن معاویه بیعت کنی! که خیر دنیا و آخرت تو در آن است.
حسین علیه السلام فرمود:« إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ»، علی الاسلام السّلام مرگ اسلام فرا می رسد وقتی که امت گرفتار سرپرستی چون یزید باشند، من از جدم رسول خدا شنیدم که فرمود: خلافت بر آل ابی سفیان حرام است.
گفتگو میان او و مروان به درازا کشید و سرانجام مروان خشمناک از آن حضرت دور شد. سپس ولید آن روز کسانی نزد حسین علیه السلام فرستاد و درخواست بیعت را تکرار کرد. حسین علیه السلام فرمود: تا فردا نظر ما و شما روشن خواهد شد.
آنها آن شب از حسین علیه السلام دست برداشتند و پافشاری نکردند. حسین علیه السلام همان شب یعنی دو روز به پایان ماه رجب، تصمیم گرفت با فرزندان و برادران و برادرزادگان و سایر افراد خاندان خویش به غیر از محمدبن حنیفه از مدینه کوچ کند.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مولودی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 ذی قعده

١ـ ولادت با سعادت حضرت فاطمه معصومه(سلام الله علیها)٢ـ مرگ اشعث بن قیس٣ـ وقوع جنگ بدر صغری ١ـ...


ادامه ...

11 ذی قعده

میلاد با سعادت حضرت ثامن الحجج، امام علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) روز یازدهم ذیقعده سال ١٤٨...


ادامه ...

15 ذی قعده

كشتار وسیع بازماندگان بنی امیه توسط بنی عباس در پانزدهم ذیقعده سال ١٣٢ هـ.ق ، بعد از قیام...


ادامه ...

17 ذی قعده

تبعید حضرت موسی بن جعفر (علیهما السلام) از مدینه به عراق در هفدهم ذیقعده سال ١٧٩ هـ .ق....


ادامه ...

23 ذی قعده

وقوع غزوه بنی قریظه در بیست و سوم ذیقعده سال پنجم هـ .ق. غزوه بنی قریظه به فرماندهی...


ادامه ...

25 ذی قعده

١ـ روز دَحوالارض٢ـ حركت رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) از مدینه به قصد حجه...


ادامه ...

30 ذی قعده

شهادت امام جواد (علیه السلام) در روز سی ام ذی‌قعده سال ٢٢٠ هـ .ق. شهادت نهمین پیشوای شیعیان...


ادامه ...
0123456

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page