1- ولادت پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله

(زمان خواندن: 9 - 17 دقیقه)

محدثان شيعه - به استثناى عده كمى از آنها - اتفاق نظر دارند كه تولد پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در سپيده دم روز جمعه هفدهم ربيع الاول عام الفيل ، در مكه معظمه ، و در خانه اى كه به خانه محمد بن يوسف شهرت يافت ، واقع شد. اين خانه به پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله تعلق داشت و ايشان آن را به عقيل بن ابى طالب بخشيد. فرزندان او آن را به محمد بن يوسف برادر حجاج فروختند و او آن را ضميمه املاك خود گردانيد. در زمان هارون ، مادرش خيزران ، آن را گرفته به مسجد تبديل نمود. از آن پس مكان معروفى گرديد و زيارتگاه شد. مردم در آن نماز گزارده بدان تبرك مى جستند.
شيخ صدوق با سندش از امام ابو عبدالله الصادق عليه السلام روايت مى كند كه فرمود:
كان ابليس - لعنة الله - يخترق السماوات السبع ، فلما ولد عيسى عليه السلام حجب عن ثلاث سماوات و كان يخترق اربع سماوات ، فلما ولد رسول الله صلى الله عليه و آله حجب عن السبع كلها و رميت الشياطين بالنجوم ؛ و قالت قريش : هذا قيام الساعة ، كنا نسمع اهل الكتب يذكرونه . و قال عمرو بن اميه - و كان من ازجر اهل الجاهلية -: انظروا هذه النجوم التى يهتدى بها و يعرف بها ازمان الشتاء و الصيف ، فان كان رمى بها فهو هلاك كل شى ء و ان كانت ثبتت و رمى بغيرها فهو امر حدث .
و اصبحت الاصنام كلها صبيحة ولد النبى صلى الله عليه و آله و سلم ، ليس ‍ منها صنم الا و هو منكب على وجهه ، و ارتجس فى تلك الليلة ايوان كسرى ، و سقطت منه اربعة عشر شرفة و غاضت بحيرة ساوة و فاض وادى السماوة و خمدت نيران فارس - و لم تخمد قبل ذلك بالف عام - و راءى الموبدان فى تلك الليلة فى المنام ابلا صعابا تقود خيلا عرابا ، قد قطعت دجلة و انسربت فى بلادهم و انقصم طاق الملك كسرى من وسطه و انخرقت عليه دجلة العوراء و انتشر فى تلك الليلة نور من قبل الحجاز ثم استطار (71) حتى بلغ المشرق و لم يبق سرير لملك من ملوك الدنيا الا اصبح منكوسا و الملك مخرسا لا يتكلم يومه ذلك و انتزع علم الكهنة و بطل سحر السحرة و لم يبق (72) كاهنة فى العرب الا حجبت عن صاحبها. و عظمت قريش فى العرب و سموا: آل الله (عز و جل). قال ابو عبدالله الصادق عليه السلام : انما سموا آل الله (عز و جل) لانهم فى بيت الله الحرام .
و قالت آمنة : ان ابنى - و الله - سقط فاتقى الارض بيده ثم رفع راءسه الى السماء فنظر اليها ثم خرج منى نور اضاء له كل شى ء و سمعت فى الضوء قائلا يقول : انك قد ولدت سيد الناس ، فسميه محمدا. و اءتى به عبدالمطلب لينظر اليه - و قد بلغه ما قالت امه - فاخده فوضعه فى حجره ثم قال :
الحمد لله الذى اعطانى هذا الغلام الطيب الاردان قد سادفى المهد على الغلمان ثم عوذه باركان الكعبة و قال فيه اشعارا.
قال : و صاح ابليس لعنه الله فى ابالسته ، فاجتمعوا اليه فقالوا: ما الذى افزعك يا سيدنا؟ فقال لهم : ويلكم ! لقد انكرت السماء و الارض منذ الليلة ، لقد حدث فى الارض حدث عظيم ما حدث مثله منذ رفع عيسى بن مريم فاخرجوا فانظروا ما هذا الحدث الذى قد حدث ؟ فافترقوا ، ثم اجتمعوا اليه فقالوا: ما وجدنا شيئا! فقال ابليس لعنه الله : انا لهذا الامر. ثم انغمس فى الدنيا فجالها حتى انتهى الى الحرم فوجد الحرم محفوظا بالملائكة فذهب ليدخل فصاحوا به فرجع ثم صار مثل الصر - و هو العصفور - فدخل من قبل حراء فقال له جبرائيل : وراك ! لعنك الله ! فقال له : حرف اساءلك عنه يا جبرائيل ؛ ما هذا الحدث الذى حدث منذ الليلة فى الارض ؟ فقال له : ولد محمد صلى الله عليه و آله فقال (له): هل لى فيه نصيب ؟ قال : لا ، قال : ففى امته ؟ قال : نعم ، قال : رضيت . (73)
(( ابليس - كه لعنت خدا بر او باد - در آسمانهاى هفتگانه رفت و آمد مى كرد. چون عيسى عليه السلام به دنيا آمد از سه آسمان منع گرديد و فقط در چهار آسمان گردش مى كرد. زمانى كه رسول خدا صلى الله عليه و آله ولادت يافت از تمام آسمانها منع شد و شياطين به وسيله (شهابها) سنگباران شدند. قريش گفتند: اين همان قيامتى است كه از زبان اهل كتاب مى شنيديم . عمرو بن اميه - كه يكى از بزرگترين پيشگويان جاهليت بود - گفت : اين ستارگان را كه به وسيله آنها راهنمائى مى شوند و زمستان و تابستان را بدانها مى شناسند بنگريد ؛ اگر آنها پرتاب شدند دليل بر نابودى همه چيز خواهد بود ، و اگر ديگر ستارگان پرتاب گرديدند و آنها ثابت ماندند دليل بر وقوع امرى است .
در روزى كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به دنيا آمد تمام بتها بر زمين افتادند. ايوان كسرى در آن شب به لرزه در آمد و چهارده كنگره آن فرو ريخت ، درياچه ساوه خشك و در بيابان سماوه (74) سيل جارى شد. آتشكده فارس - كه هزار سال بود خاموش نشده بود - به خاموشى گراييد. موبد موبدان (75) در آن شب در خواب شتران سركشى را ديد كه اسبان عربى عالى نژادى را به دنبال داشتند. آنها از دجله گذشته و به سرزمين فارس وارد شدند. طاق كسرى از ميان شكاف پيدا كرد و آب رودخانه دجله در آن كاخ نفوذ نمود. در همان شب نورى از حجاز تابيد و تا مشرق ادامه پيدا كرد. تختهاى پادشاهان جهان سرنگون شد. آن روز همه آنها خاموش بودند. علم پيشگويان از آنان اخذ و جادوى جادوگران باطل گرديد. هيچ پيشگويى در عرب نماند مگر اينكه از يار و صاحبش ‍ بريده شد. (76)
قريشيان نزد اعراب عظمت يافته و به نام خاندان خداوند - آل الله - خوانده شدند. امام صادق عليه السلام فرمودند: چون در بيت الله الحرام بسر مى بردند ، خاندان خداوند (آل الله) ناميده شدند.
آمنه مى گويد: به خدا سوگند كه فرزندم در حالى كه با دست خويش از زمين خوردن خود جلوگيرى مى كرد ، به دنيا آمد. پس سر خود را به سوى آسمان بلند كرد و به آن نگريست . آنگاه نورى از من خارج شد كه همه چيز را براى او روشن كرد. در آن روشنايى سخن كسى را شنيدم كه مى گفت : تو سرور آدميان را به دنيا آوردى ؛ او را (( محمد )) بنام .
عبدالمطلب كه سخنان آمنه به او رسيده بود - براى ديدن نوزاد آمد. او را در بر گرفت و در دامان خود قرار داد و گفت :
شكر و سپاس خداوندى را كه اين كودك معطر و خوشبو آستين را - كه در گاهواره سرور كودكان و نوجوانان گرديد - به من ارزانى داشت .
آنگاه او را به اركان كعبه ماليد و در حق او اشعارى سرود.
(حضرت صادق عليه السلام اضافه فرمودند:) ابليس - كه لعنت خدا بر او باد - جميع شياطين (77) را فرا خواند. گفتند: اى پيشواى ما ، چه چيز تو را ترسانيده است ؟ گفت واى بر شما! بدانيد كه از امشب زمين و آسمان دگرگون شده و حادثه و رويداد عظيمى بر روى زمين اتفاق افتاده كه نظير آن از زمانى كه عيسى بن مريم به آسمان برده شد روى نداده است . برويد و ببينيد كه اين اتفاق چيست ؟ شياطين متفرق شدند و سپس بازگشته گفتند: چيزى نيافتيم ! ابليس - كه لعنت خدا بر او باد - گفت : خود شخصا اين كار را خواهم كرد. در جهان گردشى نمود تا به حرم رسيد. آنجا را مملو از فرشتگان مشاهده كرد. خواست وارد شود ؛ فرشتگان بر او بانگ زدند. بازگشت و خود را به گنجشكى مانند كرد (78) و از جانب كوه حرا وارد شد. جبرئيل عليه السلام به او گفت : لعنت خدا بر تو باد! برگرد! گفت : اى جبرئيل ، پرسشى دارم ؛ اين اتفاق چيست كه در اين شب بر روى زمين روى داده است ؟ جبرئيل گفت : حضرت محمد صلى الله عليه و آله به دنيا آمده است . گفت : آيا مرا در او بهره اى است ؟ گفت : خير. گفت : در امت او چه ؟ گفت : آرى . گفت : راضى گرديدم . ))
ابن شهر آشوب از امير مؤمنان عليه السلام روايت كرده است كه فرمود:
لما ولد رسول الله صلى الله عليه و آله القيت الاصنام فى الكعبة على وجوهها ، فلما امسى سمع صيحة من السماء: (جاء الحق و زهق الباطل ان الباطل كان زهوقا. (79)
(( زمانى كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله به دنيا آمد ، بتهاى كعبه فرو افتادند. شب هنگام فريادى از آسمان به گوش رسيد كه مى گفت : (حق آمد و باطل نابود شد ، همانا كه باطل نابود شدنى است .) (80)
(ابن شهر آشوب مى افزايد:) و نيز روايت است كه :
اضاء تلك الليلة جميع الدنيا و ضحك كل حجر و مدر و شجر و سبح كل شى ء فى السماوات و الارض لله عز و جل ، و انهزم الشيطان و هو يقول : خير الامم و خير الخلق و اكرم العبيد و اعظم العالم : محمد صلى الله عليه و آله .
(( در آن شب تمام دنيا روشن گرديد و هر سنگ و كلوخ و درختى خنده زد. همه چيز در آسمانها و زمين ، خداوند عز و جل را تسبيح گفتند و شيطان در حال فرار مى گفت : بهترين امتها و نيكوترين آفريدگان و گراميترين بندگان و باعظمت ترين موجود عالم حضرت محمد صلى الله عليه و آله است . )) (81)
شيخ كلينى از امام محمد باقر عليه السلام روايت كرده كه فرمودند:
(( زمانى كه رسول خدا صلى الله عليه و آله به دنيا آمد ، مردى از اهل كتاب نزد گروهى از قريشيان - كه در ميان آنها هشام بن مغيره و وليد بن مغيره و عاص بن هشام و ابو وجزة (82) بن ابى عمرو بن امية (بن عبد شمس) و عتبة بن ربيعه بودند - آمده پرسيد: آيا امشب نوزادى در ميان شما زاده شده است ؟ گفتند: خير. گفت : پس در فلسطين پسرى به دنيا آمده به نام احمد كه در بدنش خالى به رنگ خز تيره دارد. هلاكت اهل كتاب و يهوديان به دست او انجام مى گيرد. به خدا سوگند - اى قريش - اشتباه كرديد.
قريشيان از هم جدا شده و به تفحص و جستجو پرداختند. به آنان اطلاع داده شد كه عبدالله بن عبدالمطلب داراى فرزندى شده ، پس به جستجوى آن مرد (اهل كتاب) پرداخته او را يافتند و به او گفتند: به خدا سوگند كه در ميان ما كودكى زاده شده است . پرسيد پيش از اينكه به شما بگويم يا پس ‍ از آن ؟ گفتند: پيش از اينكه به ما بگويى . گفت : برويم تا او را ببينيم . روانه شدند تا نزد مادر آن كودك رسيدند. از او تقاضا كردند كه كودكش را آورده او را نشان دهد. مادر گفت : به خدا سوگند كه نوزادم همچون ديگر نوزادان زاده نشد. او به هنگام زادن دستهايش را بر زمين گذاشت و سر به سوى آسمان برداشت و به آن نگريست . آنگاه از او نورى بدرخشيد كه من در پرتو آن نور كاخهاى (( بصرى )) (83) را ديدم و سروشى در فضا شنيدم كه مى گفت : (( سرور آدميان را زاده اى ؛ بگو: او را از گزند و شر هر حسودى به خداى يگانه پناه مى دهم . و او را محمد بنام . )) مرد گفت : فرزند را بياور. مادر فرزندش را آورد. مرد به نوزاد هوش رفت و بر زمين افتاد. (قريشيان) كودك را گرفته به مادر سپردند و گفتند: خداوند فرزندت را بر تو خجسته و مبارك گرداند. وقتى كه (از خانه آمنه) بيرون آمدند ؛ آن مرد به هوش آمد. به او گفتند: واى بر تو! تو را چه شد؟! گفت پيامبرى تا روز قيامت از بنى اسرائيل رفت . به خدا سوگند اين هلاك كننده آنان است . قريش شاد شدند. مرد كه حالت آنها را ديد رو به آنها كرده و گفت : خوشحال شديد؟! به خدا سوگند چنان بر شما چيره شود كه اهل مشرق و مغرب از آن سخن بگويند. و ابوسفيان هميشه مى گفت : او بر قوم مضر (84) چيره خواهد شد. )) (85)
محقق كاشانى در كتاب (( علم اليقين )) گويد:
(( روايت كرده اند كه آمنه مادر پيامبر صلى الله عليه و آله در زمان باردارى مى گفت : هرگز احساس نكردم كه باردار مى باشم و بارى سنگين همچون ديگر زنان باردار در خود نيافتم ولى از اينكه عادت ماهيانه ام قطع شده است دچار شگفتى شدم . زمانى كه در ميان خواب و بيدارى بودم ، شنيدم كسى آمده است و مى گويد: آيا احساس مى كنى كه باردار شده اى ؟ و چنين به ياد دارم كه مى گفتم : نمى دانم . گفت : تو سالار و پيامبر اين امت را حاملى . آنگاه مرا تنها گذاشت . نزديكيهاى زمان ولادت آمد و گفت : بگو او را از شر و گزند هر حسودى به خداوند يگانه پناه مى دهم و او را محمد بنام . اين ماجرا را براى ديگر زنان بازگو كردم . گفتند: آهنى بر بازويت ببند. اين كار را انجام دادم ولى (اين بازوبند) همواره پاره مى شد. بنابراين از آن صرف نظر كردم .
و در روايتى ديگر آمده كه گفت :
زمانى كه او را به دنيا آوردم ، همراه با او نورى و پرتوى نيز خارج گرديد كه ميان مشرق و مغرب را براى او روشن كرد. سپس با تكيه بر دستهايش ‍ بر زمين قرار گرفت . آنگاه مشتى خاك برداشت و سر را به سوى آسمان بلند كرد.
يكى از بزرگان يهود از اين سخن چنين برداشت كرد:
او مالك زمين مى گردد و زمين در اختيار او قرار مى گيرد و امرى از آسمان بر او فرود مى آيد.
و روايت شده است :
زمانى كه پيامبر صلى الله عليه و آله زاده شد ، سر به سوى آسمان بلند كرد و سپس براى خداوند تبارك و تعالى سجده نمود. حضرتش در وقت زاده شدن بند ناف بريده و ختنه شده به دنيا آمد و به قابله و طبيب نياز نشد. و نيز هنگام زاده شدن پاكيزه و تميز بود ؛ خون و چيزهاى معمولى ديگر به همراه او از شكم مادر خارج نگرديد.
و در حديث مرفوعى (86) آمده است كه پيامبر صلى الله عليه و آله فرمودند:
(( از امتيازاتى كه نزد پروردگارم داشتم اين بود كه ختنه شده و بند ناف بريده زاده شدم و هيچ كس عورت مرا نديد. ))
بارگاه و ايوان كسرى در روز تولدش به لرزه درآمد و چهارده كنگره آن فرو ريخت و آتش آتشكده فارس - كه مدت هزار سال خاموش نشده بود - خاموش شد و درياچه ساوه خشك شد و شيطانها از آگاهى اخبار آسمان بازماندند. و به وسيله شهابهاى آسمانى سنگباران گرديدند - پيش از آن از آسمانها بالا رفته از آسمان دنيا به آسمانهاى ديگر عبور مى كردند - زمانى كه حضرت عيسى على نبينا و آله و عليه السلام متولد گرديد ، شيطانها از بالا رفتن از آسمان دنيا منع گرديدند اما دزديده سخنان آسمان را گوش مى كردند. جنى سخنى را كه فرشته از جانب خدا مى گفت شنيده آن را براى يار همزاد آدميش نقل مى كرد و او آن را با دروغ مى آميخت . تا اينكه پيامبر ما صلى الله عليه و آله به دنيا آمد. شياطين از گردش و رفت و آمد در آسمانها جز به مقدار اندك باز ماندند. و زمانيكه پيامبر صلى الله عليه و آله به نبوت برگزيده و مبعوث شد از گردش در آسمانها به طور كلى منع گرديدند. خداوند به صورت حكايت نقل قول از آنها مى فرمايد:
و انا لمسنا السماء فوجدناها ملئت حرسا شديدا (و شهبا) * و انا كنا نقعد منها مقاعد للسمع فمن يستمع الان يجد له شهابا رصدا
و ما به آسمان بر مى شديم ، ليكن دريافتيم كه از نگهبانان سرسخت و شهابهاى آسمانى پر شده است * و ما در جايگاههايى براى شنيدن سخنان آسمانى قرار مى گرفتيم . اما اكنون هر كس بخواهد به سخنان آسمانى گوش فرا دهد ؛ خود را در خطر و كمين شهابهايى خواهد يافت . (87)
گفته اند:
هر گروهى از جنيان جايگاهى در آسمان داشتند كه در آنجا مى نشستند و استراق سمع مى كردند. چون پيامبر صلى الله عليه و آله متولد گرديد به وسيله ستارگان تيرباران و رانده شدند. ابليس گفت : واقعه اى در زمين اتفاق افتاده است . مشتى از خاك هر جايى از زمين براى من بياوريد. هر مشت خاك را مى بوييد و پرتاب مى كرد تا اينكه مشتى خاك از سرزمين تهامه (88) براى او آوردند. آنرا بوييد و گفت : واقعه در اين سرزمين روى داده است .
آيات و شواهدى ديگر براى اين امر موجود مى باشد كه بسيار زياد است - آنچه ذكر كرديم كافى است . )) (89)
و چه زيبا سروده است :
بدا بمولده المسعود طالعه         بدر الهدى و اختفت فيه الاضاليل
با تولد مبارك و خجسته او ، طالعش ، ماه هدايت بدرخشيد و در پرتو آن گمراهيها ناپديد گرديد.
و زال عن راءس كسرى التاج حين علا         من فوق بهرام للايمان اكليل
و تاجى از ايمان اورنگ شاهى را از سر خسرو - كه پس از بهرام به سلطنت رسيده بود - بينداخت .
بخاتم الرسل قد زلت اساوره         فعرشه بعد كرسى الملك مشلول
با ظهور آخرين پيامبر ، دستبند اقتدارش گسيخت و تخت سلطنت او به دنبال كرسى حكومتش در هم شكست .
سبحان من خص بالاسراء رتبته         بقربه حيث لا كيف و تمثيل
منزه است خدايى كه با معراج او به نزد خودش ، مقامش را به حدى كه در وصف و تمثيل نمى گنجد بالا برد!
بالجسم اسرى به و الروح خادمه         له من الله تعظيم و تبجيل
معراجش جسمانى و روح الامين خادمش بود. خدا براى او ارزش و احترام زيادى قائل شد.
له البراق جواد و السما طرق         مسلوكة و دليل السير جبريل
براق اسب راهوار او و آسمان راههاى پيموده شده اش ، و جبرئيل راهنماى سفرش بود.
له شريعة حق للهدى و له         شريعة فى الندى من دونها النيل
او دين حقى براى هدايت داشت و در بخشندگى شيوه اى داشت كه كسى به پايه او نمى رسيد.
و جاءه الروح بالقران ينسخ من         شريعة الروح ما يحويه انجيل
روح الامين براى او قرآنى آورد كه آنچه را در انجيل از شريعت مسيح بود منسوخ و باطل گردانيد.
و كل اسفار توراة الكليم لها         من بعد اسفار صبح الذكر تعطيل
و تمامى سفرهاى تورات كليم الله ، پس از تابش انوار درخشان قرآن تعطيل گرديد.
لولاه ما كان لا علم و لا عمل         و لا كتاب و لا نص و تاءويل
اگر او نبود ، علم و عمل و كتاب و نص و تاءويلى وجود نداشت .
و لا وجود و لا انس و لا ملك         و لا حديث و لا وحى و تنزيل
و نه وجودى ، و نه انسانى ، و نه فرشته اى ، و نه حديثى و نه وحى و تنزيلى .
له الخوارق فالعرجون فى يده         مهند من سيوف الله مسلول
او را معجزه ها بود ؛ (از جمله اين كه) خوشه خرما در دستش شمشيرى از شمشيرهاى آخته خداوندى مى شد.
حروبه و مغازيه لها سير         بها يحدث جيل بعده جيل
جنگها و غزوه هاى او را چنان شيوه اى بود كه نسل به نسل زبانزد مردم خواهد بود.

- پینوشتها -

71- در نسخه متن استطال آمده است .
72- در نسخه متن تبق آمده است .
73- امالى صدوق : 235 239 ( مجلس 48، ح 1)؛ بحارالاءنوار 15: 257 259؛ الخرائج و الجرائح 1: 69 70.
74- محلى بين كوفه و شام .
75- مؤبدان يا مؤبذان ( معرب موبد)، پيشواى آيين زرتشتى و موبدان موبد يا موبد موبدان بزرگترين رهبر دينى ايشان است .
76- طريق به دست آوردن علم بوسيله پيشگويان ( كاهنان ) مختلف بود؛ گروهى از افعال و احوال اشخاص استفاده مى كردند و برخى از عوامل خارجى بهره مى بردند. اكثريت آنان رابطهايى از جن كه به آنان (( راءى )) ( بر وزن غنى ) گفته مى شد داشتند و از آنان كسب اخبار مى نمودند. ظاهرا مراد روايت از بريده شدن از (( يار و صاحبش )) ، اينان باشند. والله العالم .
77- ابليس نام شيطانى است كه تكبر نموده بر آدم سجده نكرد. اما لفظ شيطان اسم عامى است كه بر هر متمردى اطلاق مى گردد؛ اعم از جن و انس . ظاهرا اطلاق اءبالسه در روايت به علت آن باشد كه آنان پيروان ابليس هستند و در تحت اطاعت او قرار دارند كه گاه افراد گروه را به نام فرمانده آنان مى خوانند. و الله العالم .
78- صر : مرغى است زرد رنگ كوچك مثل گنجشك ( منتهى الارب ، لغتنامه دهخدا)
79- اسراء: 82.
80- مناقب آل ابى طالب 1: 31 32.
81- مناقب آل ابى طالب 1: 31 32.
82- در نسخه متن ، اءبو دخرة خوانده مى شود. نامش را تميم گفته اند.
83- شهرى است در شام كه پيامبر صلى الله عليه و آله براى تجارت به آنجا سفر كردند.
84- در مصدر به جاى (( مضر )) لفظ (( مصر )) مى باشد و معنا چنين خواهد شد: (( او به شهر خود خواهد تاخت )) . ظاهرا سخن او بر سبيل تمسخر و انكار بوده يعنى چگونه قادر است كه بر شهر خود بتازد؟! يا چگونه بر قوم و بستگانش مى تازد؟!
85- روضه كافى ، حديث 300 301 ( ح 459)؛ امالى شيخ ، جزء پنجم ، ح 52 با اختلاف جزئى . اين روايت به شكل ديگر در كشف الغمه 1: 21 آمده است .
86- مرفوع ، حديثى است كه از وسط سلسله يا آخر آن يك يا چند نفر از راويان افتاده باشد و راوى به رفع آن تصريح كند.
87- جن : 9 10.
88- تهامه سرزمينى است در حجاز كه مكه بخشى از آن است . معمولا مكه مكرمه را از باب تسميه جزء به كل بدين نام مى نامند.
89- علم اليقين 1: 435 437.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page