ذى القعده سال پنجم : هنگام ظهر جبرئيل فرود آمد و به رسول خدا گفت : خدا تو را مى فرمايد: بر سر ((بنى قريظه )) رهسپار شوى و هم اكنون من بر سر ايشان مى روم و در قلعه هايشان زلزله مى اندازم . رسول خدا بلال را فرمود تا در ميان مردم اعلام كند كه هر كس مطيع و شنواى امر خدا و رسول است ، بايد نماز عصر را جز در ((بنى قريظه )) نخواند، آنگاه با سه هزار از مسلمانان كه 36 اسب داشتند رهسپار شد و رايت را على عليه السلام بر دست گرفت و پيش تاخت .
رسول خدا بيست و پنج روز ((بنى قريظه )) را در محاصره داشت تا از محاصره به تنگ آمدند و ((كعب بن اسد)) به ايشان گفت : اى گروه يهود! مى بينيد چه بر سرتان آمده است ، اكنون سه كار را به شما پيشنهاد مى كنم تا هر كدام را خواستيد انتخاب كنيد. گفتند: چه كارى ؟ گفت : از اين مرد پيروى مى كنيم و به او ايمان مى آوريم . گفتند: ما هرگز از حكم تورات دست برنمى داريم و جز آن را نمى پذيريم . گفت : پس بياييد تا فرزندان و زنانمان را بكشيم تا از سوى آنها نگران نباشيم ، آنگاه با شمشيرهايمان حمله بريم . گفتند: اين بيچارگان را هرگز نمى كشيم . گفت : امشب كه شنبه است ، ممكن است محمد و يارانش از حمله ما آسوده خاطر باشند، پس حمله بريم و شبيخون زنيم . گفتند: شنبه را تباه نخواهيم ساخت . گفت : پس معلوم مى شود در ميان شما يك نفر دورانديش و خردمند وجود ندارد.
غزوه بنى قريظه
- بازدید: 1231