ولايتعهدى امام رضا (عليه السلام)

(زمان خواندن: 7 - 14 دقیقه)

تقارن 29 صفر 1421 ه . ق سال روز شهادت ثامن الحجج ‏حضرت امام رضا عليه السلام با 14 خرداد 1379 ه . ش سال روز رحلت ‏حضرت امام خمينى (س) (1) و سال امام على عليه السلام - اعلام شده از سوى مقام معظم رهبرى (2) - از ويژ‏گى خاصى بررخودار است.


امام رضا عليه السلام در سال 148 ه . ق در مدينه چشم به جهان گشود و در سن 55 سالگى مسموم و در سال 202 به شهادت رسيد (3) و در سناباد مشهد كنونى به خاك سپرده شد. (4)
پدرش امام موسى بن جعفر عليهما السلام و مادرش مشهور به خيزران، اروى (5) ، نجمه، ام البنين و تكتم (6) بوده است.
نقش انگشتر امام رضا عليه السلام «ما شاء الله ولا حول ولا قوة الا بالله‏» بوده است. (7)
هدف مامون از ولايتعهدى
مامون با تظاهر به تشيع (8) - در صدد رفع مشكلاتى بود كه از ناحيه‏ى علويون - از آغاز خلافت - بر سر راهش قرار گرفته بود او در اين مبارزه، گام به گام حركت كرد و در آخرين مرحله، تحميل «ولايتعهدى‏» به امام رضا عليه السلام بود.
مامون در برابر اعتراضى كه در مورد ولايتعهدى امام عليه السلام بر او شد چنين پاسخ داد:
«اين مرد [امام رضا عليه السلام] كارهاى خود را از ما پنهان كرده و مردم را به امامت‏خود مى‏خواند ما او را بدين جهت ولى‏عهد قرار داديم كه مردم را به خدمت ما بخواند و به خلافت ما اعتراف نمايد و در ضمن شيفتگان ايشان بدانند كه او آن چنان كه ادعا مى‏كند، نيست; و اين امر (خلافت) شايسته ما است نه او! و همچنين ترسيديم، اگر او را به حال خود بگذاريم در كار ما شكافى به‏وجود آورد كه نتوانيم آن را پر كنيم و اقدامى عليه ما بكند كه تاب مقاومتش را نداشته باشيم. اكنون كه در رابطه با وى اين شيوه را پيش گرفته و در كار او مرتكب خطا شده و خود را با بزرگ كردن او در لبه‏ى پرتگاه قرار داده‏ايم، نبايد در كار وى سهل‏انگارى كنيم. بدين جهت‏بايد كم كم از شخصيت و عظمت او بكاهيم تا او را پيش مردم به صورتى در آوريم، كه از نظر آنها شايستگى خلافت را نداشته باشد، سپس در باره‏ى او چنان چاره انديشى كنيم كه از خطرات او كه ممكن بود متوجه ما شود جلوگيرى كرده باشيم‏» . (9)
«ابا صلب هروى‏» نيز در خصوص واگذارى ولايتعهدى به على بن موسى الرضا عليه السلام مى‏گويد:
«ولايتعهدى را به امام واگذاشت، تا به مردم نشان دهد كه او چشم به دنيا دارد و بدين ترتيب، موقعيت معنوى خود را پيش آن‏ها از دست‏بدهد» . (10)
به غير از اهدافى كه مامون در مورد ولايتعهدى حضرت اظهار كرد، براى كنترل امام رضا عليه السلام نيز نگهبانان و جاسوس‏هايى را گمارد تا اخبار امام را به وى برسانند. (11)
عكس العمل امام رضا عليه السلام در برابر پيشنهاد ولايتعهدى
اولين واكنش امام هشتم عليه السلام نسبت‏به پيشنهاد مامون در خصوص ولايتعهدى، اين بود كه از آمدن به خراسان سرباز زد چرا كه آمدن او به «مرو» يك پيروزى سياسى براى مامون به حساب مى‏آمد. (12)
كلينى از «ياسر خادم‏» و «ريان بن صلت‏» نقل كرده است: وقتى كار امين پايان يافت و حكومت مامون استقرار يافت، نامه‏اى به امام عليه السلام نوشته و از او خواست تا به خراسان بيايد، ولى امام هرگز به درخواست او جواب مساعد نمى‏داد (13) مامون در سال 200ه . ق نامه‏ها و پيك‏هاى متعدد به مدينه، حضور حضرت رضا عليه السلام فرستاد و آن حضرت را با تاكيد و تشديد به خراسان دعوت كرد (14) در حديث آمده است: مامون از نوشتن نامه در اين رابطه دست‏بردار نبود. (15)
تا اين كه «رجاء بن ابى الضحاك‏» را مامور كرد كه امام عليه السلام را به اين مسافرت مجبور كند. (16)
وداع امام هشتم از مدينه و مكه:
شيخ صدوق رحمه الله از محول سجستانى آورده است:
«وقتى كه فرستاده‏ى مامون براى بردن امام رضا عليه السلام از خراسان به مدينه آمد، من آنجا بودم. امام عليه السلام به منظور خدا حافظى و براى وداع، به مسجد النبى كنار قبر رسول خدا صلى الله عليه و آله رفت و مكرر با قبر پيامبر صلى الله عليه و آله وداع مى‏كرد و بيرون مى‏آمد و نزد قبر باز مى‏گشت و با صداى بلند گريه مى‏كرد. من به امام نزديك شده، سلام كردم امام جواب سلام مرا داد، حضرت را در رفتن به سفر خراسان تهنيت و مبارك باد گفتم. امام فرمود: به ديدن من بيا زيرا از جوار جدم خارج مى‏شوم و در غربت از دنيا مى‏روم و در كنار قبر هارون مدفون مى‏شوم! من همراه حضرت به خراسان رفتم، تا اين كه از دنيا رفت و در كنار قبر هارون به خاك سپرده شد. (17)
اميه بن على مى‏گويد: من در آن سالى كه حضرت رضا عليه السلام در مراسم حج‏شركت كرد و سپس به سوى خراسان حركت نمود، در مكه با او بودم و فرزندش امام جواد عليه السلام (كه پنج‏سال داشت) با او بود. امام با خانه‏ى خدا وداع مى‏كرد و چون از طواف خارج شد، نزد مقام رفت و در آن جا نماز خواند. امام جواد عليه السلام بر دوش موفق (غلام حضرت) بود كه او را طواف مى‏داد. نزديك حجر اسماعيل، امام جواد عليه السلام از دوش موفق پايين آمد و مدتى طولانى در آن جا نشست موفق گفت: فدايت‏شوم برخيز.
امام جواد عليه السلام فرمود: نمى‏خواهم. مگر خدا بخواهد. آثار غم و اندوه در چهره‏اش آشكار شد.
موفق نزد امام رضا عليه السلام آمد و گفت: فدايت‏شوم، حضرت جواد عليه السلام در كنار حجر اسماعيل نشسته و بلند نمى‏شود.
امام هشتم عليه السلام نزد فرزندش آمد و فرمود: بلند شو عزيزم.
حضرت جواد عليه السلام عرض كرد: «چگونه برخيزم با اين كه خانه‏ى خدا را به گونه‏اى وداع كردى كه ديگر نزد آن بر نمى‏گردى! » .
امام رضا عليه السلام فرمود: «حبيب من برخيز» آنگاه حضرت جواد عليه السلام برخاست و با پدرش به راه افتاد. (18)
امامت‏حضرت جواد عليه السلام:
«حسن بن على وشاء» مى‏گويد كه امام رضا عليه السلام به من فرمود:
انى حيث ارادوا الخروج من المدينة، جمعت عيالى فامرتهم ان يبكوا على حتى اسمع، ثم فرقت فيهم اثنى عشر الف دينار ثم قلت: اما انى لا ارجع الى عيالى ابدا. (19)
«موقعى كه مى‏خواستند مرا از مدينه بيرون ببرند، خانواده‏ام را جمع كرده و به آن‏ها امر كردم كه برايم گريه كنند تا صداى گريه‏ى آن‏ها را بشنوم. سپس در ميان آن‏ها دوازده هزار دينار تقسيم كردم و به آن‏ها گفتم من ديگر به سوى شما بر نمى‏گردم‏» .
سپس دست پسرش حضرت امام جواد عليه السلام را گرفت و به مسجد برد و او را به قبر مطهر رسول خدا صلى الله عليه و آله چسبانيد و نگهدارى او را به بركت روح مطهر پيامبر صلى الله عليه و آله از خدا خواست.
حضرت امام جواد عليه السلام به پدرش نگاه كرد و گفت: به خدا سوگند به سوى خدا مى‏روى.
سپس امام هشتم عليه السلام به خدمتكاران و نمايندگان خود دستور داد تا از حضرت جواد عليه السلام اطاعت كنند و با او مخالفت ننمايند و به آن‏ها تفهيم كرد كه فرزندش امام جواد عليه السلام جانشين اوست. (20)
امام رضا و ايران:
شهر «مرو» مركز خلافت مامون بود. به دستور مامون، امام هشتم شيعيان را از مدينه به بصره و از آن جا به اهواز و سپس از مسير فارس به نيشابور و بعد به خراسان آوردند و حضرت را از طريق كوفه نياوردند (21) . در بعضى از كتب تاريخى آمده است كه امام از طريق «قم‏» آورده شد. (22)
امام رضا عليه السلام در مسير خود به نيشابور رسيد جمعيت‏بسيارى از حضرت استقبال كردند هنگام عزيمت‏به سوى «مرو» جمعى از دانشمندان اهل سنت از امام خواستند تا حديثى از آباء گرامش نقل كند، امام دستور داد پرده‏ى كجاوه را كنار زدند، مردم در حال هجوم بودند و سروصدا مى‏كردند، امام از مردم خواست تا ساكت‏شوند، آنگاه فرمود:
پدرم از پدرش تا امير المؤمنين على عليه السلام و او از پيامبر صلى الله عليه و آله و او از جبرئيل نقل كرد كه خداوند فرمود: كلمة لا اله الا الله حصنى فمن دخل حصنى امن من عذابى. (23)
«كلمه توحيد، سنگر محكم من است، پس هر كس داخل آن گرديد، از عذاب من در امان است‏» .
امام رضا عليه السلام بعد از اندك تاملى، به آن‏ها فرمود: اين موضوع شروطى دارد.
وانا من شروطها. (24)
«پذيرش امامت من، از جمله‏ى شروط آن است‏» . (25)
بيست هزار و به قولى بيست و چهار هزار نفر. اين سخن را نوشتند. (26)
به اين ترتيب، حضرت ثامن الائمه عليهم السلام، شرط توحيد را، ولايت و امامت آل على عليه السلام را پذيرا بودن، دانست.
از ديگر موضع‏گيرى‏هاى آشكار امام عليه السلام در خصوص امامت، فرمايش آن حضرت است در كنار مامون - موقعى كه مسئله‏ى ولايتعهدى را مطرح كرد - امام چنين فرمود: «مامون حقى را به ما داد كه ديگران آن را نپذيرفتند» . (27)
تا قبل از موضع گيرى شفاف امام عليه السلام در مورد امامت، اين موضوع فقط در ميان خواص مطرح بود; ولى پس از طرح اين مطلب مهم، در ميان عامه‏ى مردم نيز گسترش پيدا كرد. اثبات اين مسئله كه «امامت، حق علويون است‏» از نكاتى است كه حركت تبليغى ايشان در توضيح معناى امامت و مناظرات آن حضرت تاثير منحصر به فردى در آن داشته است. (28)
امام رضا عليه السلام در مرو:
حضرت على بن موسى الرضا عليه السلام با همراهان وارد مرو شد و در خانه‏اى كه برايشان در نظر گرفته بودند، مستقر شد و مورد تكريم مامون قرار گرفت. (29)
از متون تاريخى بر مى‏آيد كه مامون ابتدا خلافت را به امام عليه السلام پيشنهاد كرد; ولى امام عليه السلام آن را به شدت رد كرد.
مامون براى جلب رضايت امام عليه السلام تلاش كرد. اين را يزنى‏ها در مرو بيش از دو ماه طول كشيد، ولى امام عليه السلام به هيچ وجه موافقت نكرد. مامون افراد ديگرى را نزد امام فرستاد و آن‏ها نتوانستند امام عليه السلام را متقاعد سازند كه ولايتعهدى را بپذيرد.
وقتى ديدند به اين روش كارى از پيش نمى‏برند; امام را گاهى تلويحا و گاهى صراحتا به مرگ تهديد مى‏كردند. (30)
در برخى تواريخ آمده است كه مامون نذر كرده بود كه اگر بر برادرش امين پيروز شود خلافت را به امام رضا عليه السلام واگذارد، اگر اين مطلب درست‏باشد اين سؤال مطرح مى‏شود كه چرا امام را به قبول خلافت مجبور نكرد بلكه ولايتعهدى را به ايشان تحميل كرد؟ ! و بعد از آن‏كه حضرت قبول نكرد چرا او را به حال خود وانگذاشت؟ !
امام رضا عليه السلام متوجه خطرات اين بازى سياسى بود لذا گر چه در سال 201 قمرى ولايتعهدى را قبول كرد ولى مكرر خبر مرگ خود را قبل از مامون گوشزد مى‏كرد. (31)
نظر امام رضا عليه السلام در خصوص قبول ولايتعهدى:
امام رضا عليه السلام در پاسخ ريان (32) كه از حضرت پرسيد: شما با آن همه زهد در دنيا چرا ولايتعهدى مامون را پذيرفتيد؟ فرمود:
قد علم الله كراهتى (33) «خدا مى‏داند كه چقدر من از اين موضوع ناخشنودم‏» .
علت پذيرش ولايتعهدى:
امام رضا عليه السلام ولايتعهدى را پذيرفت در حالى كه مى‏دانست‏به قيمت جانش تمام خواهد شد، ولى اگر نمى‏پذيرفت علاوه بر جان خودش جان شيعيان نيز به خطر مى‏افتاد. در آن روزگار كه تفكرات و فلسفه‏هاى الحادى و ضد دينى رواج كامل داشت. اگر امام اقدامى مى‏كرد كه جانش را از دست مى‏داد; شيعيان به انحراف كشيده مى‏شدند. در آن روز وجود امام عليه السلام براى سلامتى افكار شيعيان ضرورى بود. (34)
علاوه بر اين امام با قبول ولايتعهدى عملا از بنى عباس اعتراف گرفت كه علويين حق حكومت دارند بلكه از بنى عباس هم برترند و غصب حق كسى دليل حق نداشتن او نيست.
«ابن‏معتز» شاعر دربارى در اشعارش به همين نكته اشاره مى‏كند و مى‏گويد:
اگر مامون ولايتعهدى را به امام رضا عليه السلام داد، كسى فكر نكند خلافت و حكومت‏حق «رضا» و علويين است و مامون را در خلافت‏حقى نيست مامون ولايتعهدى را به امام رضا عليه السلام داد تا به او و علويون بفهماند حكومتى كه شما براى آن خود را به كشتن مى‏داديد نزد من ارزشى ندارد (شاعر متوجه شده بود كه واگذارى ولايتعهدى اعتراف به حقانيت امام است و با اين حرفها سعى مى‏كرد حقيقت را واژگون جلوه دهد) . (35)
نكته ديگر اين كه امام عليه السلام با قبول ولايتعهدى اين شايعه را خنثى كرد كه ائمه تنها به امور دينى مردم مى‏پردازند و كار فقهى انجام مى‏دهند; اما به خير و شر امور مسلمين كارى ندارند از اين جهت است كه امام رضا عليه السلام در پاسخ «محمد بن عرفه‏» كه دليل قبول ولايتعهدى را پرسيد؟ فرمود: به همان دليل كه جدم داخل شدن در شوراى شش نفره را پذيرفت [من نيز ولايتعهدى را پذيرفتم.] .
در مجموع بايد گفت: امام به قبول ولايتعهدى راضى نبود گر چه فوايدى در برداشت ولى‏خطرات آن بيشتر از نفع آن بود و كاملا معلوم بود كه مامون امام را حذف فيزيكى يا معنوى خواهد كرد. (36)
چگونگى شهادت امام رضا عليه السلام:
عبدالنبى بشير مى‏گويد: مامون به من دستور داد ناخن‏هاى خود را بلند بگذارم و من نيز چنان كردم، سپس مرا خواست و چيزى شبيه (تمرهندى) به من داد و گفت: اين را به همه‏ى دو دست‏خود بمال، من چنان كردم. سپس برخاسته و نزد حضرت رفت و به امام گفت: حال شما چطور است؟
امام فرمود، اميد بهبودى دارم.
مامون پرسيد هيچكدام از غلامان نزد شما آمدند؟
حضرت فرمود: نه.
مامون خشمناك شده و به غلامانش فرياد زد (كه چرا رسيدگى به حال آن حضرت نكرده‏اند.) عبدالله بن بشير مى‏گويد: در اين هنگام مامون به من گفت: براى ما انار بياور. من چند انار حاضر كردم، مامون گفت: با دست‏خود آن‏ها را بفشار، من فشردم و مامون آب انار فشرده را با دست‏خود به حضرت خورانيد و همان سبب وفات آن حضرت گرديد و پس از خوردن آن افشره، حضرت دو روز بيشتر زنده نماند.
ابا صلت هروى مى‏گويد: پس از آن‏كه مامون از حضور امام رفت، من به محضرش رسيدم حضرت فرمود:
يا ابا الصلت قد فعلوها. «اى ابا صلت! اينها كار خود را كردند» .
و در آن حال زبانش به وحدانيت و حمد خدا گويا بود. (37)

سيد عباس رفيعى پورعلوى علويجه

__________________________________________________
1) تقويم روز شمار 1379، 14 خرداد 1379.
2) سخنرانى معظم له به مناسبت تحويل سال نو 1379.
3) تاريخ اهل البيت، ص‏83، سيد محمد رضا حسينى.
4) بر شطى از حماسه و حضور، ص‏365.
5) همان، ص‏123.
6) سيره الائمة الاثنى عشر، ج 2 ص 342، هاشم معروف حسنى.
7) بحار الانوار، ج‏49 ص‏2.
8) مروج‏الذهب، ج‏3 ص‏417- ابن اثير، ج‏6 ص‏408.
9) عيون اخبار الرضا، ج‏2 ص‏167- 168 به نقل از حيات فكرى سياسى امامان شيعه، ج‏2 ص‏74، رسول جعفريان.
10) همان، ص‏241.
11) حياة السياسة للامام الرضا عليه السلام، ص‏214.
12) حيات فكرى و سياسى امامان شيعه، ج‏2 ص‏78، سال 1371.
13) همان، ص‏77.
14) سوگنامه‏ى آل محمد، ص‏112، محمد محمدى اشتهاردى.
15) اصول كافى، ج‏1 ص‏448- مسند الامام الرضا، ج‏1 ص‏64.
16) حيات فكرى و سياسى امامان شيعه، ص‏78.
17) عيون اخبار الرضا عليه السلام، ج‏2 ص‏217.
18) كشف الغمه، ج‏3، انوار البهيه، ص‏239، اعيان الشيعه، ج‏2 ص‏18.
19) اثبات الوصية، ص‏203- مسند الامام الرضا، ج‏1 جزء 2 ص‏169.
20) كشف الغمه، ج‏3 ص‏141- انوار البهيه، ص‏239.
21) الخرائج والجرائح، ص‏236.
22) انوار البهيه، ص‏240.
23) معانى الاخبار، ص‏371، امالى صدوق، ص‏142، حلية الاولياء، ج‏3 ص‏192، عيون اخبار الرضا ج‏2 ص‏146.
24) التوحيد، ص‏25- 26.
25) اين حديث‏به حديث‏سلسلة الذهب معروف گرديد.
26) اعيان الشيعه، ج‏2 ص‏18، چاپ ارشاد.
27) عيون اخبار الرضا، ج‏2 ص‏145، به نقل از حيات فكرى و سياسى امامان شيعه، ج‏2 ص‏105.
28) همان، ص‏105.
29) ارشاد مفيد، ج‏2 ص‏251.
30) الحياة السياسيه لامام الرضا عليه السلام، ص‏280.
31) همان.
32) علل الشرايع، ج‏1 ص‏139، امالى صدوق، ص‏72، بحار، ج‏49 ص‏130، حيات السياسيه لامام رضا عليه السلام، ص‏282.
33) بحار الانوار، ج‏49 ص‏130، علل الشرايع، ص‏238، حياة الامام الرضا عليه السلام، ص‏244.
34) الحياة السياسيه لامام الرضا عليه السلام، ص‏290.
35) همان، ص‏308.
36) همان، ص‏309.
37) ارشاد مفيد، ج‏2 ص‏261.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page