اسلام ، دين دانش ، آگاهى و معرفت است و واقع گرايى در ذات آن نهفته است . از اين رو، نمى تواند با اوهام و خرافات هماهنگ باشد يا در برابر آن سكوت كند، بلكه اصولا اين مكتب ، مبارزه با افكار خرافى و باطل را در راءس كار خود قرار مى دهد. بر اين اساس ، پيامبر اسلام ، آگاهى دادن به مردم و جذب آنان به سوى واقعيت ها را در دستور كار خويش قرار داده بود.
در آن هنگام كه محمد (صلى الله عليه و آله ) دوران كودكى خود را نزد حليمه سعديه ، مادر رضاعى خود مى گذراند، كمتر از پنج سال داشت . روزى به حليمه سعديه فرمود: اى مادر! چرا دو نفر از برادرانم را (منظور فرزندان حليمه بودند) در روز نمى بينم ؟ حليمه گفت : آنها روزها گوسفندها را به چراگاه مى برند و اكنون در دشت هستند. محمد گفت : چرا مرا همراه آنها نمى فرستيد؟ حليمه پاسخ داد: آيا دوست دارى همراه آنها به صحرا بروى ؟ پيامبر گفت : آرى .
بامداد روز بعد، حليمه موى سر محمد (ص) را شانه زد و خوشبو كرد و سرمه بر چشمانش كشيد. يك عدد مهره يمانى نيز براى محافظت به گردنش آويخت . محمد (ص) بى درنگ آن مهره را از گردن بيرون آورد و به كنار انداخت و به حليمه فرمود: ((مادر جان آرام باش اين چيست ؟ من خدايى دارم كه مرا حفظ مى كند (نه مهر يمانى !)(831))).
پيش از بعثت ، خرافات بر سرزمين حجاز سايه افكنده بود. پيامبر گرامى اسلام تلاش كرد تا اين اوهام و تاريكى ها را از دل و ذهن مردم پاك كند. براى نمونه ، ايشان پسرى از ماريه قبطيه به نام ابراهيم داشت . وى اين پسر را بسيار دوست داشت تا اينكه در هجده ماهگى از دنيا رفت . حضرت متاءثر شد و گريست و فرمود: دل مى سوزد و اشك مى ريزد. اى ابراهيم ، ما به خاطر تو محزونيم ، ولى هرگز چيزى برخلاف رضاى پروردگار نمى گوييم . تمام مسلمانان نيز به خاطر اينكه غبارى از حزن بر دل مبارك آن حضرت نشسته بود، ناراحت بودند.
به طور اتفاقى ، همان روز خورشيد گرفت . مسلمانان نيز پنداشتند كه عالم بالا هم در غم حضرت رسول سوگمند است . اين مطلب در ميان مردم مدينه پيچيد و زن و مرد يك زبان شدند و گفتند خورشيد به سبب اندوهى كه به پيامبر رسيده ، گرفته است . گرچه اين كار سبب شد كه عقيده وايمان مردم به پيامبر افزوده شود، ولى پيامبر كه نمى خواست از نادانى مردم استفاده كند، بالاى منبر رفت و فرمود: اينكه خورشيد گرفت ، به خاطر فرزند من نبود. خورشيد و ماه گرفتگى دو نشانه از نشانه هاى الهى است (832).
- پینوشتها -
831- بحار الانوار، ج 15، ص 392.
832- سيرى در سيره نبوى ، ص 136.
110 - خرافه زدايى
- بازدید: 1319