فصل 2

(زمان خواندن: 3 - 5 دقیقه)

فرياد شتران، فضاى مكّه را تسخير كرده بود. كاروان هايى كه براى سفر تجارتى زمستانى به يمن رهسپار شده بودند، باز مى گشتند. هوا بسى سرد و آسمان پوشيده از ابرهاى خاكسترى بود. چنان مى نمود كه صخره هاى خشك كوه ها، التماس كنان، از ابرها مى خواهند تا برايشان سرود باران بخوانند.
رفته رفته صداها فروخوابيدند و پرندگان براى خفتن به آشيان هاى خود بازگشتند. اينك، خانه ها همانند صحرايى خشك، خالى و هراس آور مى نمودند. فاطمه در انديشه اى ژرف فرو رفته بود: به «مريم» مى انديشيد؛ آن بانوى پيراسته اى كه در عبادتگاه خويش از مردم كناره گرفت تا به تنهايى با خدا راز و نياز كند و آفاق آسمان ها را سبكبالانه و فارغ از بارهاى سنگين زمينى بشكافد و بشناسد.
فاطمه به انتظار بازگشت پدر نشسته بود. در خانه هيچ همدمى به چشم نمى خورد. نه از «زينب» و «رقيّه» نشانى بود و نه از «امّ كلثوم». هر سه به خانه ى همسران خويش رفته بودند. زينب در خانه ى «ابوالعاص بن ربيع» سكنا گرفته و «امّ جميل»، رقيّه و امّ كلثوم را براى پسرانش «عُتبه» و «عُتيبه» برگزيده بود. امّا اين تنهايى در برابر آن مصيبت كه نزديك بود همه چيز را در هم بشكند، سبك مى نمود؛ مصيبت مرگ مادرش، خديجه، كه چشمه ى جوشان مِهر و محبّت و گرمى بود:
- خدا تو را پاداش نيك دهد! هنوز روزهاى سخت و شب هاى جانكاه محاصره به پايان نيامده بود كه از من جدا گشتى تا پدرم تنها بمانَد، در حالى كه او بيش از هر كس نيازمند يار و ياورى بود تا پشتيبان و همراهش باشد. امّا، اى مادر! من با همه ى هستى ام مى كوشم تا جاى خالى ات را در اين خانه پر كنم. من براى پدر، هم دختر خواهم بود و هم مادر. با دستانى همچون دستان تو، اشك هايش را پاك خواهم كرد و همان سان كه تو با لبخندت به قلب او روشنى مى بخشيدى، به او لبخند خواهم زد.
امّا مادرم! من هنوز تازه سالَم. كاش كمى ديگر درنگ مى كردى... پدرم به تو دلگرم بود و نيز به پشتوانه ى «ابوطالب»، بزرگ سرزمين بَطْحا [بطحا: زمين گسترده كه گذرگاه سيل است و سنگريزه هاى بسيار دارد. سرزمين حجاز را به همين مناسبت «بطحا» ناميده اند.]، در برابر طوفان قامت راست مى كرد؛ همو كه در كودكى سرپرستش بود و در بزرگى يار و ياورش. امّا شما، هر دو، او را تنها نهاديد و از رنج و اندوه دنيا رهايى يافتيد. اين رهايى و آرامش، البتّه سزاوار شماست؛ زيرا تا زنده بوديد، سختى ها و مصائب از هر سوى به جانب شما مى وزيدند و روزگار تيرهاى زهرآگين و نيزه هايش را به سمت شما نشانه مى رفت.
آرى؛ مادرم! اينك دنيا تيره و تار است. غروب پرده ى سياهش را افكنده است. و اين سال، سال اندوه است... من به انتظار بازگشت پدر نشسته ام؛ پدرى كه مى خواهد پرده هاى سياهى را با نور اسلام از هم بدرد. امّا مكّه به اين نور تن در نمى دهد. در مكّه كسانى هستند كه مى خواهند همچون خفّاش در تاريكى به سر بَرند و از نور و روشنايى روز رويگردان اند.
ناگاه، فاطمه صداى گام هايى را شنيد كه به سانِ تپش يك قلب،اميدرا شماره مى كردند؛ گام هايى كه فاطمه آن ها را مى شناخت. از اين رو، با اندام نحيف خود،همانندپروانه اى كه به سوى نورمى شتابد،از جاى جست: با چشمانى گشاده به گشادگى صحرا، و بالبخندى كه اميد از آن طلوع مى كرد.
امّا چرا ناگهان فاطمه از حركت باز ايستاد، گويى كه نيزه اى پُر پَهنا بر قلبش نشسته باشد...؟ پدرش غمگين و افسرده باز گشته بود، با چهره اى چون آسمانى پوشيده از ابرهاى خاكسترى. از سر و رويش خاك و زباله فرومى ريخت. با حسرت، زير لب مى گفت:
- به خدا سوگند! تنها پس از مرگ «ابوطالب»، قريش توانستند چنين سخت مرا بيازارند.
فاطمه از هولناكى اين منظره به خود لرزيد، همانند خشك چوبى كه باد بر او خشم گرفته باشد: به راستى چه بردبارند پيامبران... احساس كرد كه در هم شكسته است. چگونه آن نابخرد به خود اجازه داده است كه اين چهره ى پرتوافشان را به ناپاكى بيالايد؟ شكسته دلانه، زار زار گريست. بسان گريه ى آسمان، آنگاه كه بر زمينى پست مى بارد، اندوهگينانه اشكش جارى شد.
پدر، اشك هاى دخترش را پاك كرد. آن گاه با چشمانى لبريز از پرتو اميد، گفت:
- فاطمه! اشك نريز. خداوند، پدرت را در نبرد با دشمنانِ رسالتش يارى مى كند.
ابرها از رخساره ى آسمان كنار رفتند و آفتاب تابان چهره نمود. ديگر بار لبخند بر آن چهره ى فرشته آسا پديدار گشت. با اين حال، در جانش نكوهشى موج مى زد:
- راستى، كجاست فرزند جوانِ «بزرگ سرزمين بطحا»؟ كجاست او كه لحظه اى از پدرم جدا نمى شود و سايه وار در پى اوست؟ كجاست تا او را از آزار نابخردانِ قريش دور دارد؟ در همين حال، فاطمه با شنيدن صداى پدر همه چيز را از ياد بُرد و همانند كبوترى چاهى كه به آشيان خود مى خرامد، به سوى پدر خراميد.
فاطمه لب به خنده گشود... انعكاس لبخندش بر چهره ى پدر نشست و او نيز خنديد. بدين سان، آفتابى بر قلب او تابيد كه جانش را از گرما و اميد و زندگى سرشار ساخت: چه شگفت حوراء كوچكى است اين يادگار خديجه، اين دسته گل باغ آسمان!
فاطمه، به سانِ شكوفه اى در حال شكفتن، در دامان پدرش، پيامبر، نشسته بود و كلمات پروردگار را مى نوشيد. كلمات، مانند ستارگان درخشان در آسمانى صاف، قلبش را روشن مى كردند.
سه سال گذشت. فاطمه بالنده تر شد و مثل گل هاى بهارى،شكفتن آغاز كرد.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page