پس از آنکه رسول خدا(ص)از دفن کشتگان فراغت یافت با جمعى از مسلمانان که همراه او بودند به سوى مدینه حرکت کرد.زنان مهاجر و انصار که در مدینه مانده بودند و خبر سلامتى پیغمبر اسلام را شنیدند براى استقبال و دیدار آن حضرت بیرون آمدند،و از آن جمله حمنه دختر جحش بود که برادرش عبد الله بن جحش و دایىاش حمزة بن عبد المطلب و شوهرش مصعب بن عمیر هر سه کشته شده بودند،رسول خدا(ص)که او را دید فرمود:
اى حمنه صبر کن و خوددار باش!
پرسید:در مرگ چه کسى اى رسول خدا؟
فرمود:در مرگ برادرت!
حمنه گفت:«انا لله و انا الیه راجعون»شهادت بر او گوارا باد.
دوباره پیغمبر بدو فرمود:اى حمنه صبر پیشه ساز و شکیبا باش!
پرسید:درباره چه کسى؟فرمود:درباره حمزة بن عبد المطلب!
حمنه گفت:«انا لله و انا الیه راجعون»شهادت گوارایش باد.
باز هم رسول خدا فرمود:اى حمنة خود دار و صابر باش!
پرسید:براى چه کسى اى رسول خدا؟
فرمود:براى مرگ شوهرت مصعب!
در این وقت بود که حمنه خوددارى نتوانست و با اندوه صدا زد:«و احزناه»؟
رسول خدا(ص)که چنان دید فرمود:جایگاه و مقام شوهر براى زن چنان است که شخص دیگرى نمىتواند جاى او را بگیرد.و چون از حمنه پرسیدند:چرا براى مصعب شوهرت این گونه بىتاب شدى؟گفت :یتیمى فرزندانش را به خاطر آوردم!
و همین که رسول خدا(ص)به نزدیکى مدینه و به محله بنى عبد الاشهل رسید صداى گریه شنید و چون جویا شد گفتند:زنان قبیله بنى عبد الاشهل بر کشتگان خویشمىگریند.اشک در دیدگان پیغمبر گردش کرده گفت:ولى امروز حمزه گریه کن ندارد!سعد بن معاذ و اسید بن حضیرـبزرگان قبیله مزبور به نزد زنان رفته گفتند:قبل از گریه براى کشتگان به نزد فاطمه دختر پیغمبر (ص)بروید و براى حمزه گریه کنید.چون رسول خدا(ص)از ماجرا مطلع شد درباره آن زنها دعا کرده دستور داد به خانههاى خود باز گردند.
و به هر ترتیب پیغمبر خدا در حالى که على(ع)در پیش روى او پرچم را مىکشید وارد شهر شد و به خانه رفت و همراهان نیز به خانهها رفتند و به مداواى زخمهاى خود و سوگ عزاى کشتگان نشستند،اما فرداى آن روز باز رسول خدا(ص)مأمور جنگ و تعقیب لشکر قریش گردید و منادى حضرت در مدینه نداى جنگ داد و روز یکشنبه شانزدهم شوال یعنى همان روز دوم جنگ احد با مسلمانان به منظور تعقیب لشکر قریش به سمت مکه به راه افتاد و از نظر ارعاب دشمن و ترمیم شکست جنگ احد نیز این تعقیب لازم بود تا مشرکین فکر نکنند آنها دیگر تاب جنگ و نیروى مقابله با لشکر قریش را ندارند،و مبادا در فکر مراجعت به مدینه و حمله به شهر افتاده و گرفتارى تازهاى به وجود آورند و دشمنان داخلى مدینه مانند یهود و دیگران نیز بر مسلمانان جسور و دلیر نگردند،و ماجراى بعدى نیز که در صفحات آینده مىخوانید ضرورت این کار را بخوبى نشان داد.
مراجعت به مدینه
- بازدید: 1245