در اين هنگام، ابوبكر برخاست و گفت: اين عمر و ابوعبيده است، با يكى از اين دو نفر، هر كدام را كه مى خواهيد، بيعت كنيد.
عمر و ابوعبيده گفتند: سوگند به خدا در بدست گرفتن امر خلافت، بر تو پيش نمى گيريم، تو بهترين مهاجران هستى، تو جانشين رسول خدا (ص) در اقامه ى نماز هستى كه بهترين دستور دين است!! اكنون دست دراز كن تا با تو بيعت كنيم. و قتى كه ابوبكر، دستش را دراز كرد تا عمر و ابوعبيده با او بيعت كنند، بشير بن سعد بر آنها پيش گرفت و با ابوبكر بيعت كرد، حُباب بن منذر انصارى فرياد زد: «اى بشير! خاك بر سر تو باشد، بخل كردى كه پسر عمويت (سعد بن عُباده) امير شود؟!».
اسيد بن حضير رئيس دودمان اَوْس، به اصحاب خود رو كرد و گفت: «سوگند به خدا اگر شما با ابوبكر بيعت نكنيد، طايفه ى خزرج هميشه بر شما برترى خواهند يافت.
اصحاب اسيد برخاستند و با ابوبكر بيعت كردند، در نتيجه «سعد بن عُباده» در اين راستا شكست خورد، و طايفه ى خزرج با او همدست نشدند.
در اين وقت، مردم از هر سو آمدند و با ابوبكر بيعت نمودند، و در اين بين سعد بن عُباده كه در بستر خود بيمار و نشسته بود، نزديك بود زير دست و پاى جمعيت قرار گيرد و صدا زد: مرا كشتيد!
عمر گفت: سعد را بكشيد، خدا او را بكشد. [اين مطلب در شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد ج 1 ص 174 آمده است (مترجم).]
دستور ابوبكر و بيعت با او
- بازدید: 675