در كتابهاى معتبر شيعه و سنى آمده است كه چون ابوبكر را از فاطمه عليهاالسلام گرفت، آن حضرت ايراد خطبه فرمود: «اى پسر ابى قحافه! آيا در كتاب خدا آمده كه تو از پدرت ارث برى، ولكن من نتوانم از پدرم ارث برم؟ عجب امر تازه و زشتى را آورده اى؟! [افى كتاب اللَّه آن ترث اباك و لاارث ابى؟ لقد جئت شيئا فريا؟!]».
چه زود احكام الهى را به بازى گرفته و آن را پشت سر مى اندازيد؟! مگر قرآن در سوره ى ينمل آيه ى 16 نمى گويد كه: «سليمان پيامبر از حضرت داود پيامبر ارث برد.» (و ورث سليما دود).
مگر زكرياى نبى از خدا درخواست فرزند نكرده و مى گويد: پروردگارا! مرا فرزندى ده، تا از من و آل يعقوب ارث برد؟ (فهب لى من لدنك وليا يرثنى و يرث من آل يعقوب.) [مريم/6.] ابوبكر! آيا خداوند در سهم پسر و دختر نمى گويد كه: «سهم پسر دو برابر دختر؟»(يوصيكم اللَّه للذكر مثل حظ الانثيين). [نسا/.] سپس آيات ديگرى را در اثبات ارث قرائت و نتيجه گرفت؛ اين آيات تمام انسانها را در استحقاق ارث از پدر و ساير مورثها مجاز دانسته تو چگونه مرا از ارث پدرم محروم كرده اى؟ آنگاه فرمود: آيا چنين مى پندارى كه من حقى در ارث ندارم؟ و يا خداوند شما را مخصوص آيه اى نموده كه پدرم را از آن خارج ساخته است؟ و يا چنين فكرى مى كنيد كه اهل دو كيش از يكديگر ارث نمى برند؟ و يا مرا با پدرم از پيروان يك كيش نمى دانيد؟ و يا اينكه خود را از پدرو پسرعمويم على- نسبت به قرآن- داناتر مى دانيد؟!
ابوبكر! هرچه مى خواهى بكن و فدك را نگه دار. روزى مى رسد كه تو را در پيشگاه خدا ملاقات مى كنم و داورى را به خدا مى سپارم. چه داور خوبى است خدا. و زعيم و حامى حقوق مردمان رسول او؟ و وعده گاه رستاخيز كه در آن روز اهل باطل زيان خواهند ديد.
پس از سخنان طولانى فاطمه عليهاالسلام، در حالى كه ابوبكر به شدت سركوب گرديده و كاملا خود را گم كرده بود، توام با اشك و اندوه به پا خاست و پس از حمد و درود بر پيامبر خدا، حديث مجعولى را كه خود ساخته بود، به رسول گرامى اسلام نسبت داده و گفت: «اى دختر پيامبر! من تو را از دخترم عائشه بيشتر دوست دارم. و اى كاش من مى مردم و پيامبر خدا زنده بود. من حق تو را نگرفتم، بلكه از حبيبم رسول خدا شنيدم كه فرمودند: ما پيامبران از مال دنيا چيزى به ارث نمى گذاريم.» [نحن معاشر الانبيا لانورث.] ابن ابى الحديد آن دانشمند بسيار بزرگ و محقق اهل سنت كه عشق على عليه السلام و تعصب شديد به خلفا دارد و خلاف آنان را معمولا توجيه مى كند، در اين زمينه پس از دهها صفحه تحقيق و بررسى سرانجام اظهار مى دارد:
«اين حديث منسوب به پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله، از طريق ديگران نقل نشده و فقط جناب آقاى ابوبكر آن را اظهار كرده اند.» [شرح نهج البلاغه، ج 16، ص 221. (هذا حديث غريب. لان المشهور انه لم يرو حديث انتفا الارث الا ابوبكر وحده).] و سپس در جاى ديگر پس از نقل مباحثه ى علماى برجسته شيعه و سنى، قول شيعه را تاييد كرده و حديث مجعول را تنها به ابوبكر نسبت مى دهد. (قلت: صدق المرتضى رحمه اللَّه فيما قال: اما عقيب وفات النبى صلى اللَّه عليه و آله و مطالبه فاطمه عليهاالسلام بالارث، فلم يرو الخبر الا ابوبكر وحده. [شرح نهج البلاغه، ج 16، ص 221. (هذا حديث غريب. لان المشهور انه لم يرو حديث انتفا الارث الا ابوبكر وحده). ص 245.]). و خود زهرا عليهاالسلام چون اين سخن ناموزون و مجعول ابوبكر را شنيد پرسيد:
ابوبكر! بگو ببينم كه وارث پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله تو هستى يا اهل و عيال او؟ ابوبكر گفت: بلكه عيال و خانواده او.
زهرا عليهاالسلام فرمود: بنابراين سهم پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و اهل بيت او چه شد؟ [انت ورثت رسول اللَّه (ص) ام اهله؟ قال: بل اهله. قالت: فما بال سهم رسول اللَّه؟.] باز ابن ابى الحديد از اين محاجه نتيجه مطلوب گرفته، مى گويد:
فى هذا الحديث عجب، لانها قال له: انت ورثت رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و آله ام اهله؟ قال: بل اهله. و هذا تصريح بانه صلى اللَّه عليه و آله موروث يرثه اهله. [ابن ابى الحديد، ج 16، ص 219.] اين حديث بسيار عجيب است زيرا؛ فاطمه عليهاالسلام فرموده: تو از پيامبر صلى اللَّه عليه و آله ارث مى برى يا ما خانواده اش؟! و ابوبكر گفته: بلكه شما خانواده اش. اين اعترافى است كه پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله ارث مى گذارد و خانواده اش از او ارث مى برند. (پس حديث مجعول ابوبكر بدون شبهه صحت نداشته و دروغ است.) [اين مطالب از كتابهاى: شرح ابن ابى الحديد، ج 16، ص 209 تا آخر كتاب- احتجاج طبرسى ج 1، ص 131 بع بعد استفاده شده.]
مناظره ى فاطمه با ابوبكر
- بازدید: 795