وصاياى حضرت صديقه

(زمان خواندن: 4 - 8 دقیقه)

و حتّى اينكه در مرض موتش عمده وصيّتش سفارش حسنين بود چنانچه از «معانى الأخبار» منقول است كه چون مرض فاطمه شدّت كرد، پرستاران آن حضرت را گمان شد كه ساعت آخر عمر آن بزرگوار است، [ ساقيا بر سر جان بار گرانى است تنم- هان بده جام اجل وا رهان از خويشتنم من از اين هستى خود سخت به تنگ آمده ام- تو چنان بى خبرم كن كه ندانم كه منم مرغ باغ ملكوتم نيم از عالم خاك- نيستم زاغ و زغن طوطى شكر شكنم خواهم امروز كه پرواز كنم تا بر دوست- به هواى سر كويش پر و بالى بزنم ] در اين وقت حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) از مسجد به خانه مراجعت مى فرمود پرستاران آن حضرت را گريان و نالان ديد فرمود: چه شده است كه شما را آشفته خاطر مى بينم؟ عرض كردند: درياب دختر عمّ خود را و حال آنكه گمان نمى كنيم كه او را زنده ببينى.

حضرت به تعجيل نزد فاطمه (عليهاالسلام) آمدند، ديدند فاطمه بر پشت افتاده و از اين سوى بدان سوى متقلب است، على (عليه السلام) چون اين حالت را ديد ردا و عمامه افكند و تكمه هاى جامه را باز كرد، نزد فاطمه آمد و سر فاطمه (عليهاالسلام) را به دامن گرفت.

خنك آن رنج كه يارم به عيادت به سرآيد     دردمندان چنين درد نخواهيد دوا را

فرمود: يا زهرا! جوابى نشنيد دوباره فرمود: «يا بِنْتَ مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفى» جوابى نشنيد، باز فرمود: «يا بِنْتَ مَنْ حَمَلَ الزَّكوةَ بِاَطْرافِ الرِّداء» جوابى نشنيد. [ زبانحال حضرت امير (عليه السلام) چه شود به چهره ى زرد من- نظرى (تو) براى خدا كنى كه اگر كنى همه درد من- به يكى نظاره دوا كنى تو شهى و كشور جان تو را- تو مهى و ملك جهان تو را ز ره وفا چه زيان تو را- كه نظر به جانب ما كنى. ] فرياد برآورد «يا بِنْتَ مَنْ صَلَّى بِالْمَلئِكَةِ فِى السَّماءِ مَثْنى مَثنى». [و صلوة اللّيل مثنى مثنى اى ركعتان، والاقامة مثنى مثنى اى يكرّر فيها اللفظ. مجمع البحرين: 1/ 328 حرف ثاء. ] جوابى نشنيد

اى چشم و چراغ دل آخر نظرى بر ما     وى آب حيات دل آخر گذرى بر ما

فرمود: اى فاطمه [ زبان حال حضرت امير (عليه السلام) با صديقه طاهره (عليهاالسلام) ] صبر و قرار مى ربود حالت دلرباى تو- پرده ى هوش مى درد ناله ى جانفزاى ت و من كه مسيح عالمم، چاره گذار هر غمم- زندگى آورد دمم، مرده ام از براى ت و شاه وشان به خدمتم، ريزه خوران نعمتم- خسرو ملك همتم، كامده ام گداى ت و فاطمه جان ترحمى، بهر خدا تكلّمى- ور نكنى كنم همى، جان و تنم فداى ت و بس به جهان تو دم به دم، صدمه كشيدى و ستم- هست به مرگ لاجرم، راحت تو رضاى ت و زبان حال حضرت صدّيقه با حضرت امير (عليه السلام):

طاير گلزار قدسم وين گلستان جهان- تنگ تر از حلقه ى دام و قفس باشد م را همّتى كن اى اجل جان را به جانانم رسان- زندگانى در جهان اى مرگ بس باشد م را ز عالم پاكم نيم از عالم خاك و از آن- نو عروس مرگ را در بر هوس باشد م را منم، پسر عمّ تو على بن ابيطالب! با من سخن بگو.
 اين وقت چشم مبارك گشود و در روى على نگران شد و هر دو گريان شدند.

على (عليه السلام) فرمود: اى فاطمه چه شده است تو را؟ من پسر عم تو على ابن ابيطالب هستم.

زبان حال صدّيقه (عليهاالسلام):

دردا كه فراق تو ناتوان ساخت مرا     در بستر ناتوانى انداخت مرا
از ضعف چنان شدم كه بر بالينم     صد بار اجل آمد و نشناخت مرا

«فَقالَتْ: يَابْنَ الْعَمِّ اِنّى اَجِدُ الْمَوْتَ الَّذى لابُدَّ مِنْهُ، وَ لا مَحيصَ عَنْهُ وَ اَنَا اَعلَمُ انَّكَ بَعْدى لا تَصْبِرُ عَلى قِلَّةِ التَّزْويجْ، فَاِنْ اَنْتَ تَزَوَّجْتَ امرَاةً، اِجْعَل لَها يَوْماً وَ لَيْلَةً، واجْعَلْ لِأَوْلادى يَوْماً وَ لَيْلَةً.

يا اَبَاالْحَسَنِ وَ لا تَصِحْ فى وُجُوهِهِما، فَيُصْبِحانِ يَتيمَيْنِ غَريبَيْنِ مُنْكَسِرينِ، فَاِنَّهُما بِالْأَمَسِ فَقَدا جَدَّهُما، وَالْيَوْمَ يَفْقِدانِ اُمَّهُما، فَالْوَيْلُ، لِاُمَّةٍ تَقْتُلُهُما وَ تَبْغُضُهُما». [ بحار: 43/ 178، عوالم: 11/ 490. ] .

«پس فرمود: اى پسر عمّ من دچار شدم مرگى را كه چاره اى نيست از او و گريزى نيست از آن.

حجاب چهره جان مى شود غبار تنم     خوشا دمى كه از اين چهره پرده برفكنم

چنين قفس نه سزاى چو من خوش الحانيست روم به روضه ى رضوان كه مرغ آن چمنم و مى دانم بعد از من به تزويج زنى ناچارى، چون زنى را نيز تزويج فرمودى يك شبانه روز با او مى گذار و يك شبانه روز خاصّ اولاد من ميدار يا على صيحه به روى آنها مزن چه آنها صبح كنند در حالتى كه دو يتيم غريب دلشكسته باشند. ديروز جدّ آنها از دنيا رفت و امروز بى مادر مى شوند. واى بر امّتى كه مى كشد آنها را و دشمن مى دارد.» يا زهرا راضى نبودى كه حضرت امير صيحه بر روى آنها بزند، نمى دانم چه حالتى داشتى؟! كجا؟ مجلس يزيد!

قال فى «البحار»:

«فَجَعَلَ الرَّأسَ فى طَشْتٍ وَ هُوَ يَنْظُرُ اِلى اَسْنانِهِ وَ يَقُولُ:

لَيْتَ اَشْياخى بِبَدْرٍ شَهِدُوا     جَزَعَ الْخَزْرَجَ مِنْ وَقْعَ الْاَسلِ
لَاَهَلُّوا وَ اسْتَهَلُّوا فَرَحاً     ثُمَّ قالوا يا يَزيدُ لا تَشَلْ
وَ جَزَيْناهُمْ بِبَدْرٍ مِثْلُها     وَ بِاُحُدٍ يَوْمَ اُحُدٍ فَاعْتَدَلَ
لَسْتُ مِنْ خِنْدَفَ اِنْ لَمْ اَنْتَقِمْ     مِنْ بَني اَحْمَدَ ما كانَ فَعَلَ

فَدَخَلَ عَلَيْهِ زَيْدُ بْنُ اَرْقَمَ وَ رَأىَ الرّأسَ فِى الطَّشْتِ [ اين سر كه به طشت زر عيان است ] رخشنده چه ماه آسمان است اين رأس شريف نور چشم- پيغمبر آخرالزمان است پرسى چو ز خضر وصف اين لب- گويد كه مرا چنين گمان است اين لعل لبى كه مى زنى چوب- لعل لب شاه انس و جان است بُد بوسه گه رسول و امروز- آزرده ز چوب خيزران است زين كرده ى زشت تو پيمبر- چشمش چو سحاب خون فشان است اين رأس شهى بود كه روشن- اَز پرتو او همه جهان است گويا نشناسى اى ستمگر- ياقوت لبش كه به ز جان است سرچشمه ى آب زندگانى- اين لعل لب است و اين دهان است بسيار به چشم خويش ديدم- اين لب كه قضيب تو بر آن است از كينه زنى تو چوب و زهرا- خوناب ز ديده اش روان است و َ هُوَ يَضْرِبُ بِالْقَضيبِ [ قال فى «المجمع البحرين» و فى حديث الحسين (عليه السلام)، فَجَعَلَ ابن زياد لعنه اللَّه يَقْرعُ فَمَه بقضيب اراد به السّيف اللّطيف الدّقيق و قيل اراد به العود. 2/ 515 حرف قاف. ] عَلى اَسْنانِهِ فَقالَ: كُفَّ عَنْ ثَناياه فَطالَ ما رَاَيْتُ النَّبِىَّ يُقَبِّلُها. فَقالَ يَزيْدُ: لَوْ لا اَنَّكَ شَيْخٌ كَبيرٌ قَدْ خَرَفْتَ لَقَتَلْتُكَ».

َايْنَ الرَّسُولُ وَ ثَغرٌ كانَ يَرْشِفُهُ     تُدَقّقهُ بِقَضيبٍ كَفُّ مَخْمُورٍ

[ بحار: 45/ 186، مثير الاحزان ابن نما: ص 101، اللّهوف: ص 78 ] 79.

اَلا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الْقَوْمِ الظَّالِمينَ.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page