حجر بن عدي بن معاوية بن جبلة كندي كوفي مكنى به ابوعبدالرحمان از بزرگان و ابدال([1])،([2]) واصحاب والا مقام حضرت اميرالمؤمنين(علیه السّلام) و امام حسن مجتبي(علیه السّلام) ميباشد.
فضل بن شاذان وي را از بزرگان تابعان و زاهدان شمرده است([3]).
ابن عبدالبر صاحب الاستيعاب نيز وي را از بزرگان صحابه معرفي كرده است([4]).
ابن سعد صاحب الطبقات ميگويد : حجر ثقه و معروف است و از غير علي بن ابي طالب(علیه السّلام) روايت نمينمود([5]).
وى، عابدى پارسا، مجاهدى ظلم ستيز، آمر به معروف و ناهى از منكر بود و از پيامبر خدا و اميرمؤمنان حديث روايت مى كرد. او شيفته نماز و نيايش، مستجاب الدعوه و از اصحاب برجسته پيامبر خدا9 بود. چنان دلباخته زهد و عبادت و نماز و روزه بود كه او راراهب اصحاب محمد(صلی الله علیه و آله و سّلم) مى گفتند([6]).
حجر در زيبايىِ چهره، از خوش سيماترين مردان كوفه بود([7]).
در مورد شخصیت این بزرگ مرد، علمای فریقین به ستایش پرداخته اند. گوشه ای از کلمات بزرگان را لیست وار ذکر می نماییم :
شيخ عبد الله مامقاني$: مقتضی آنچه ما از ایشان شنیده ایم ان است که این شخصیت ما فوق وثاقت و در نهایت جلات مقام است.
شيخ محيي الدين مامقاني$: گریزی نیست از توثیق ایشان بلکه وی در بالاترین درجه وثاقت و جلالت مقام است و من او را ثقه و ثقه و ثقه و جلیل القدر می شمارم([8]).
ابن سعد: حجر در وثاقت شهره بود([9]).
حاكم نيشابوري (متوفی:405ﻫ): او پارسا و راهب اصحاب پيامبر(صلی الله علیه و آله و سّلم) بود([10]).
ابن عبد البر (متوفای:463ﻫ): حجر از دانشمندان اصحاب بود([11]).
ابن أثير (متوفای:630ﻫ): حجر مستجاب الدعوه بود([12]).
يكي از تأثير گذارترين شخصيتهاي زمان خلافت اميرالمؤمنين علي(علیه السّلام) حجر بن عدي كندي ميباشد كه در مواضع مختلفي در اين مدت نزديك به 5 سال نام وي ذكر شده و اعمال و جبهه گيريهاي مختلفي از وي در اين مدت بروز نموده است.
مرحوم سيّد محسن امين این شخصیت شامخ و برجسته را این گونه معرفی می کند:
حجر، از نيكان صحابه بود، فرماندهى شجاع، بلند همت، عابد و زاهد، مستجاب الدعوة، عارف به خدا، مطيع محض فرمان پروردگار، حق گوى صريح، ظلم ستيز صبور، بى هراس از شهادت، ايثارگر در راه خدا واز هواداران خالص اميرالمؤمنين(علیه السّلام) بود. اين كه از سوى حضرت على(علیه السّلام) به فرماندهى سپاه در جنگ جمل و صفين برگزيده شد، نشانه شجاعت اوست. حاضر بود كه بميرد، ولى خوارى و ذلت نپذيرد. آغوش به روى شهادت گشود؛ اما حاضر نشد از على(علیه السّلام) بيزارى بجويد و خود را از مرگ برهاند و حاضر شد كه پسرش پيش از خودش شهيد شود، تا مبادا با ديدن تيغ جلاد بالاى سر پدرش، سست شود و دست از ولاى على بردارد...([13]).
_________________________________________________________________________________
[1]. ابدال: صالحاني كه دنيا هيچ موقع از آنان خالي نميشود و اگر بميرند خدا در عوض فوت يكي از آنان كسي ديگر مانند او را جايگزين ميكند. الصباح جوهري: ج4، ص1632.
[2]. رجال طوسي: ص60، شماره 515.
[3]. معجم رجال الحديث: ج5، ص215، شمارة 2615.
[4]. استيعاب: ج1، ص389، شمارة 505.
[5]. الطبقات الكبري: ج6، ص220.
[6]. مستدرك حاكم: ج3، ص468.
[7]. الاغاني: ج16، ص89.
[8]. تنقيح المقال: ج16، ص63و89.
[9]. الطبقات الكبري: ج6، ص220.
[10]. المستدرك حاكم: ج3، ص468.
[11]. الاستيعاب: ج1، ص329.
[12]. اسد الغابة: ج1، ص368.
[13]. اعيان الشيعة: ج4، ص571
حجر كيست؟
- بازدید: 1792