الحديث 32

(زمان خواندن: 5 - 10 دقیقه)

قال الشيخ الصدوق ابو جعفر بن على بن الحسين - قدس الله سرهما -: حدثنا محمد بن على ماجيلويه واحمد بن محمد بن يحيى العطار، قالا: حدثنا محمد بن يحيى، قال: حدثنا الحسن بن على النيسابورى عن ابراهيم ابن محمد بن عبد الله بن موسى بن جعفر بن محمد - عليهم السلام - عن السيارى قال: حدثتنى نسيم وماريه قالتا: لما سقط صاحب الزمان - عليه السلام - من بطن امه، سقط جاثيا على رکبتيه، رافعا سبابته الى السماء، ثم عطس، فقال: الحمد لله رب العالمين وصلى الله على محمد وآله، زعمت الظلمه ان حجه الله داحضه، لو اذن الله لى فى الکلام لزال الشک. قال ابراهيم بن محمد بن عبد الله: وحدثتنى نسيم خادمه ابى محمد - عليه السلام -قالت: قال لى صاحب الزمان - عليه السلام - وقد دخلت عليه بعد مولده بليله، فعطست عنده فقال لى يرحمک الله قالت نسيم: ففرحت بذلک، فقال عليه السلام: الا ابشرک فى العطاس؟ فقلت بلى، فقال: هو امان من الموت ثلاثه ايام. يعنى: ابراهيم بن محمد روايت کرد از سيارى که او گفت: خبر دادند مرا نسيم وماريه، وگفتند: در آن وقت که حضرت صاحب الزمان - عليه السلام - از مادر به وجود آمد به دو زانو درآمده انگشت سبابه را به جانب آسمان برآورد، بعد از آن عطسه اى زد، آنگاه گفت: الحمد لله رب العالمين وصلى الله على محمد وآله، گمان کردند ظالمان که حجت خدا باطل است، اگر رخصت مى دادند مرا به سخن گفتن هر آينه شک زايل مى شد. ابراهيم بن محمد بن عبد الله گفت: نسيم خادمه حضرت ابى محمد - عليه السلام - گفت که: بعد از متولد شدن حضرت صاحب الزمان - عليه السلام - به يک شب درآمدم به حجره اى که آن حضرت در آن حجره بود، پس عطسه اى زدم، آن حضرت گفت: يرحمک الله نسيم گفت: فرحناک شدم، آن حضرت فرمود که: آيا بشارت بدهم ترا در باب عطسه؟ گفتم: بشارت بده، فرمود که: آن امانست از مرگ سه روز. وبه سند ديگر ابن بابويه - رحمه الله عليه - اين حديث را در محل ديگر در آن کتاب روايت مى کند از ابراهيم بن محمد علوى وبعد از آن مى فرمايد: وبهذا الاسناد عن ابراهيم بن محمد العلوى قال: حدثنى طريف ابو نصر قال: دخلت على صاحب الزمان - عليه السلام - وهو فى المهد، فقال: على بالصندل الاحمر، فاتيته به، فقال: من انا؟ فقلت انت سيدى وابن سيدى، فقال: ليس عن هذا سالتک، فقلت: جعلنى الله فداک فبين لى، قال: انا خاتم الاوصياء بى يدفع الله البلاء عن اهلى وشيعتى. يعنى: طريف خادم که ابونصر کنيت اوست گفت: درآمدم به حجره اى که حضرت صاحب الزمان - عليه السلام - در آن حجره در گهواره بود، آن حضرت فرمود که: صندل سرخ از براى من بيار، بعد از آنکه صندل بردم فرمود که: مرا مى شناسى؟ گفتم: بلى، چون نشناسم؟ تو خواجه ومولاى من وفرزند خواجه ومولاى منى، فرمود که: ازين از تو نپرسيدم، گفتم: پس بيان فرماى که چه چيز پرسيدى، فرمود که: من خاتم اوصيايم، به برکت وجود من خداى تعالى دفع مى کند بلا را از اهل من وشيعه من. وقال الشيخ الجليل محمد بن الحسن الطوسى - نور الله مرقده -: وفى روايه اخرى عن جماعه من الشيوخ ان حکيمه حدثت بهذا احديث، اى حديث ولاده الصاحب - عليه السلام -، وذکرت انه کان ليله النصف من شعبان وان امه نرجس وساقت الحديث الى قولها: فاذا انا بحس سيدى وبصوت ابى محمد - عليه السلام - وهو يقول يا عمتى هاتى ابنى الى فکشفت عن سيدى فاذا هو ساجد متلقيا الارض بمساجده، وعلى ذراعه الايمن مکتوب: جاء الحق وزهق الباطل ان الباطل کان زهوقا. فضممته الى فوجدته مفروغا منه، فلفته فى ثوب وحملته الى ابى محمد - عليه السلام -. وذکروا الحديث الى قوله: اشهد ان محمدا رسول الله وان عليا امير المؤمنين حقا، ثم لم يزل يعد الساده والاوصياء الى ان بلغ الى نفسه ودعا لاوليائه بالفرج على يديه ثم احجم.
وقالت: ثم رفع بينى وبين ابى محمد - عليه السلام - کالحجاب فلم ارسيدى فقلت لابى محمد - عليه السلام -: يا سيدى اين مولاى؟ فقال: اخذه من هو احق منک ومنا. وذکروا الحديث بتمامه وزادوا فيه: فلما کان بعد اربعين يوما دخلت على ابى محمد - عليه السلام - فاذا مولانا الصاحب- عليه السلام - يمشى فى الدار، فلم اروجها احسن من وجهه ولا لغه افصح من لغته فقال ابو محمد - عليه السلام -: هذا المولود الکريم على الله عز وجل. فقلت: سيدى ارى من امره ما ارى وله اربعون يوما فتبسم وقال يا عمتى اما علمت انا معاشر الائمه ننشو فى اليوم ما ينشو غيرنا فى السنه. فقمت وقبلت راسه وانصرفت، ثم عدت وتفقدته فلم اره، فقلت لابى محمد - عليه السلام -: ما فعل مولانا؟ فقال: يا عمه استودعناه الذى استودعت ام موسى عليه السلام. غرض از نوشتن اين حديث ترجمه دو چيز است: يکى آنکه وقتى که آن حضرت به وجود آمد بر بازوى مبارکش به قلم قدرت مکتوب بود که: جاء الحق وزهق الباطل ان الباطل کان زهوقا. دويم آنکه حکيمه خاتون گفت که: بعد از چهل روز از ولادت آن حضرت به نزد حضرت ابى محمد - عليه السلام - رفتم، مولاى خود حضرت صاحب - عليه السلام - را ديدم که در آن خانه سير مى فرمود، ونديده بودم روئى نيکوتر از روى او وزبانى فصيح تر از زبان او، وابو محمد - عليه السلام - فرمود که: اين مولوديست گرامى نزد حق تعالى، از روى تعجب گفتم: اى خواجه ومولاى من مى بينم از امر او آنچه مى بينم يعنى عجب حالتى مشاهده مى کنم در چهل روزگى مشى مى نمايد وبه زبان فصيح تکلم مى کند آن حضرت تبسم نمود وفرمود: اى عمه آيا ندانسته اى که ما معاشر امامان نمو مى کنيم ومى باليم در يک روز آن مقدار که غير ما در سالى مى بالند.پس برخاستم وسر مبارک او را بوسه داده برگشتم، بعد از آن معاودت به آن منزل نمودم وتفحص حضرت صاحب - عليه السلام - کردم او را نديدم، از امام - عليه السلام - پرسيدم که: مولاى ما کجاست که او را نمى بينم؟ فرمود که اى عمه به وديعت داديم او را به آن کسى که مادر موسى به وديعت داد موسى را به او. ودر روايت ديگر واقع است آنچه خلاصه مضمونش اينست که: حضرت امام حادى عشر به روح القدس که به صورت مرغى مرئى شده بود امر کرد تا آن حضرت را برداشته برد، وباقى ملائک که به صورت مرغان نزول کرده بودند از پى رفتند، ونرجس خاتون گريست، وامام - عليه السلام - او را تسلى داده فرمود: اسکتى فان الرضاع يحرم عليه الا من ثدييک، وسيعاد اليک کمارد موسى - عليه السلام - الى امه، وذلک قول الله عز وجل: فرددناه الى امه کى تقر عينها ولا تحزن. يعنى خاموش باش که شيرخوردن حرام است برو الا از دو پستان تو، وزود باشد که او را به نزد تو باز آورند چنانکه موسى - عليه السلام - را به مادر موسى رد کردند، وخداى تعالى از آن خبر داده وفرموده که: فرددناه الى امه کى تقر عينها ولا تحزن. هر که جوياى تفصيل اين حديث باشد بايد که به کتاب کمال الدين وتمام النعمه وکتاب فرج کبير رجوع نمايد.
قال الشيخ الصدوق ابو جعفر بن بابويه - رحمه الله عليه -: حدثنا محمد بن على ماجيلويه - رضى الله عنه - قال: حدثنا محمد بن يحيى العطار، قال: حدثنى اسحاق بن روح البصرى، عن ابى جعفر العمرى قال: لما ولد السيد - عليه السلام - قال ابو محمد - صلوات الله عليه - ابعثوا الى بابى عمرو فبعث اليه فصار اليه فقال له: اشتر عشره آلاف رطل خبزا وعشره آلاف رطل لحما وفرقه. قال: احبسه قال على بنى هاشم وعق عنه بکذا وکذا شاه. يعنى: ابو جعفر گفت که: چون متولد شد حضرت سيد يعنى صاحب الزمان - عليه السلام - امام [حسن] عليه السلام - فرمود که ابو عمرو را به نزد من بفرستيد، چون ابو عمرو حاضر شد، آن حضرت فرمود که ده هزار رطل نان وده هزار رطل گوشت خريدارى نماى وپراکنده کن او را، يعنى به مردمان بده، راوى مى گويد گمان دارم که گفت به بنى هاشم پراکنده کن آن را، وديگر عقيقه کن از براى او به چنين وچنين گوسفند، يعنى به چند گوسفند. دو جا درين حديث بر راوى کلام آن حضرت پوشيده ومشتبه گشته، يعنى نيک به خاطرش نبوده وشک داشته که آيا امام فرمود که آن نان وگوشت را به بنى هاشم رساند وبه ايشان متفرق سازد يا غير ايشان، ديگر در عدد گوسفندان که عقيقه بايد کرد. قال الفضل بن شاذان: حدثنا ابراهيم بن محمد بن فارس النيسابورى، قال: لما هم الوالى عمرو بن عوف بقتلى، وهو رجل شديد النصب، وکان مولعا بقتل الشيعه، فاخبرث بذلک وغلب على خوف عظيم، فودعت اهلى واحبائى وتوجهت الى دار ابى محمد - عليه السلام - لاودعه، وکنت اردت الهرب، فلما دخلت عليه رايت غلاما جالسا فى جنبه، وکان وجهه مضيئا کالقمر ليله البدر، فتحيرت من نوره وضيائه، وکاد ان انسى ما کنت فيه من الخوف والهرب، فقال:يا ابراهيم لا تهرب فان الله تبارک وتعالى سيکفيک شره. فازداد تحيرى، فقلت لابى محمد - عليه السلام -: يا سيدى جعلنى الله فداک من هو وقد اخبرنى بما کان فى ضميرى؟ فقال هو ابنى وخليفتى من بعدى، وهو الذى يغيب غيبه طويله ويظهر بعد امتلاء الارض جورا وظلما فيملاها عدلا وقسطا. فسالته عن اسمه، قال: هو سمى رسول الله - صلى الله عليه وآله - وکنيه، ولا يحل لاحد ان يسميه باسمه او يکنيه بکنيته الى ان يظهر الله دولته وسلطنته، فاکتم يا ابراهيم ما رايت وسمعت عنا اليوم الا عن اهله. فصليت عليهما وآبائهما وخرجت مستظهرا بفضل الله تعالى واثقا بما سمعته من الصاحب - عليه السلام - فبشرنى عمى على بن فارس بان المعتمد قد ارسل ابا احمد اخاه وامره بقتل عمرو بن عوف، فاخذه ابو احمد فى ذلک اليوم وقطعه عضوا عضوا والحمد لله رب العالمين. يعنى: ابراهيم بن محمد نيشابورى گفت که: چون عمرو بن عوف والى همت بست به کشتن من واو مردى بود که ميل تمام داشت به قتل شيعيان، پس من خبر يافتم وخوفى عظيم بر من غالب شد، واهل وعيال ودوستان خود را وداع کردم، وروى به خانه حضرت امام حسن عسکرى - عليه السلام - آوردم که آن حضرت را نيز وداع کنم، واراده گريختن داشتم، چون به آن خانه درآمدم پسرى ديدم در پهلوى آن حضرت نشسته بود که رويش چون ماه شب چهارده بود، از نور وضياى او حيران شدم به مرتبه اى که نزديک بود که آنچه در خاطر داشتم [ودر آن بودم از ترس وفکر گريختن] فراموش کنم، با من گفت که: اى ابراهيم حاجت به گريختن نيست، زود باشد که خداى تعالى شر او را از تو کفايت کند حيرتم زياده شد، با امام حسن - عليه السلام - گفتم که: فداى تو گرداند خداى تعالى مرا، کيست اين پسر که از ما فى الضمير من مرا خبر داد؟ آن حضرت فرمود که او فرزند من وخليفه من است بعد از من واوست آن کسى که غايب شود غايب شدنى دراز، وبعد از پرشدن زمين از جور وظلم ظاهر شود وپرکند زمين را ازعدل وداد، پس از آن حضرت از نام آن سرور پرسيدم، فرمود که: همنام وهم کنيت پيغمبر است، وحلال نيست کسى را که او را به نام وبه کنيت ذکر کند تا زمانى که ظاهر سازد خداى تعالى دولت وسلطنت او را، پس پنهان دار اى ابراهيم آنچه ديدى وآنچه شنيدى از ما امروز الا از اهلش.
پس بريشان وبر آباى کرام ايشان صلوات فرستادم، وبيرون آمدم در حالتى که مستظهر به فضل خداى تعالى بودم، ووثوق واعتماد بود مرا بر آنچه شنيدم از حضرت صاحب الزمان - عليه السلام -، پس بشارت داد مرا عم من على بن فارس که معتمد خليفه عباسى برادر خود ابو احمد را فرستاد به قتل عمرو بن عوف تا او را گرفته بند از بند جدا کرد. الحمد لله رب العالمين.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مولودی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 ذی قعده

١ـ ولادت با سعادت حضرت فاطمه معصومه(سلام الله علیها)٢ـ مرگ اشعث بن قیس٣ـ وقوع جنگ بدر صغری ١ـ...


ادامه ...

11 ذی قعده

میلاد با سعادت حضرت ثامن الحجج، امام علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) روز یازدهم ذیقعده سال ١٤٨...


ادامه ...

15 ذی قعده

كشتار وسیع بازماندگان بنی امیه توسط بنی عباس در پانزدهم ذیقعده سال ١٣٢ هـ.ق ، بعد از قیام...


ادامه ...

17 ذی قعده

تبعید حضرت موسی بن جعفر (علیهما السلام) از مدینه به عراق در هفدهم ذیقعده سال ١٧٩ هـ .ق....


ادامه ...

23 ذی قعده

وقوع غزوه بنی قریظه در بیست و سوم ذیقعده سال پنجم هـ .ق. غزوه بنی قریظه به فرماندهی...


ادامه ...

25 ذی قعده

١ـ روز دَحوالارض٢ـ حركت رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) از مدینه به قصد حجه...


ادامه ...

30 ذی قعده

شهادت امام جواد (علیه السلام) در روز سی ام ذی‌قعده سال ٢٢٠ هـ .ق. شهادت نهمین پیشوای شیعیان...


ادامه ...
0123456

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page