از على چه چيزى را نپسنديدند؟
و اى بر آنان! خلافت را از كوههاى بلند رسالت و پايه هاى نبوت و محل نزول روح الأمين با وحى مبين و از عالمان آگاه و حاذق در امر دنيا و دين به كجا كشاندند. بدانيد كه اين زيانِ آشكار است.
از ابوالحسن (على عليه السلام) چه چيزى را نمى پسنديدند؟
به خدا قسم، ناراضى بودند از صلابت شمشيرش و بى پروائى او از مرگش و شدت حمله هايش و برخوردهاى عبرت آموز او در جنگ، و از تبحر او در كتاب خداوند و غضب او در امر الهى.
چه كسى را بجاى على انتخاب كردند؟!
به خدا سوگند، اگر از گرفتن مهارى كه پيامبر صلى الله عليه و آله آن را به او (على عليه السلام) سپرده بود خوددارى مى كردند [«ه» و «ك»: اگر بر مهارى كه پيامبر صلى الله عليه و آله آن را به على عليه السلام سپرده بود متحد مى شدند... و در «د» چنين است: به خدا قسم، اگر از جاده ى روشن روى گردان مى شدند و از قبول برهان واضح سرباز مى زدند، ايشان را به سوى آن باز مى گرداند و بر قبول آن وادارشان مى نمود. با او انس مى گرفت و آنان را چنان به آرامى سير مى داد كه محل بستن مهار را زخمى نكند و حركت دهنده ى آن خسته نشود و سواره ى آن به اضطراب نيفتد. و آنان را بر سر آبى فراوان و گوارا و زلال و وسيع مى بُرد كه آب آن از دو طرف نهر لبريز باشد و دو سوى آن گل آلود نشود، و آنان را از آنجا سيراب بيرون مى آورد. و در حاليكه [«د»: و پنهان و آشكارا براى آنان دلسوزى مى نمود، و از دنيا استفاده اى نمى برد و براى خويش برنمى داشت مگر بقدر سيراب شدن عطشان و سير شدن گرسنه، و زاهد از راغب در دنيا شناخته مى شد و راستگو از كاذب تشخيص داده مى شد، و اگر اهل آبادى ها ايمان مى آوردند و تقوا پيشه مى كردند درهاى بركات آسمان و زمين را بر آنها باز مى كرديم... براى آنان سيرابى را پسنديده است ولى خود از آن استفاده نمى كرد مگر بقدر رفع عطش سيراب و دفع شدت گرسنگى. و اگر خلافت را به او مى سپردند بركات آسمان و زمين بر آنان گشوده مى شد، ولى آنان از حق روى گردانيدند، پس بزودى خداوند آنان را به آنچه براى خود كسب كرده اند مؤاخذه مى نمايد و كسانى كه ظلم نمودند بزودى سزاى آنچه كسب كرده اند به آنان مى رسد و نمى توانند مانع چنين عاقبتى شوند.