پيرمرد ريش سفيد گوشه اى نشسته بود و به فكر فرو رفته بود. چشم هاى بى رمقش باز بود، حتى پلك هم نمى زد، به اين مى انديشيد كه چه جمع پر بركتى است ، هركس در اين جمع راه پيدا كند چيزى ياد مى گيرد و به اقتضاى سن و موقعيت بر معلوماتش مى افزايد، شاگردان اين جلسات اگر كودك هستند پايه اى اعتقادى و مذهبى شان ساخته مى شود و اگر نوجوان ، اين پايه ها مستحكم مى شود و اگر جوان هستند بر پايه هاى قلبى بناهايى افزوده مى شود و اگر هم مثل او پير هستند شفاف تر مى شوند و آماده براى رفتن ، صداى او پيرمرد را از افكارى كه غرق در آن بود بيرون آورد: مى خواهيد بدانيد به چه چيزى گناهان از شما دور مى شود و اسلام تان كامل گردد و در حالى خدا را ملاقات مى كنيد كه او از شما راضى و خشنود است ؟
پيرمرد در حالى كه با كمك عصا از جايش بر مى خاست با صدايى لرزان گفت : اى على بن حسين ، صبر كنيد تا نزديك تر بيايم ، اين حرف هايى كه مى گويى براى من مفيدتر است ، ((چون آفتاب لب بام )) هستم و چند روزى بيشتر مهمان اين دنيا نيستم .
اين را گفت و لنگ لنگان نزديك تر آمد، دوباره با كمك و تكيه بر عصايش روى حصير نشست : حال بگو، سرا پا گوشم .
امام زين العابدين (عليه السلام ) فرمود: ((هر كه خود را به اين چهار ويژگى آراسته كند، اسلام او كامل است و خدا از او راضى ؛ به عهد و پيمان خود با مردم وفا كند، زبانى راستگو داشته باشد، در همه حال خدا را ناظر بداند و كار زشت انجام ندهد، و با خانواده و اهل و عيالش خوش اخلاق باشد(40).))
پيرمرد از شنيدن اين حديث از امام خداحافظى كرد و رفت ، رفت تا با توكل بر خدا اگر نقصى در اسلامش وجود دارد با عمل به توصيه هاى آن امام بزرگوار آن را بر طرف كند.
- پاورقی -
40- خصال ، ج 1، ص 222، ح 50.
تكميل دين
- بازدید: 1163