انتظار مطابق بسياري از آيات قرآن كريم و روايات فراواني كه از ائمة معصومين(عليهمالسلام) رسيده است بشر در طول دوران زندگي فردي و اجتماعي خود، مرهون نعمت انتظار است،
و اگر از حالت انتظار خارج شود و اميدي به آينده نداشته باشد، زندگي برايش مفهومي نخواهد داشت.
آنچه انسان را به زندگي اميدوار ميسازد و نگرانيها و ناراحتيها را براي او آسان مينمايد، انتظار و اميد به آينده است. آدمي در پرتو همين انتظار، رنجها و گرفتاريها را تحمل ميكند و با كشتي اميد و آرزو در درياي متلاطم و طوفان زاي زندگي به سير خود ادامه ميدهد. بنابراين، اگر اميد از انسان گرفته شود و انتظار از جامعه رخت بربندد، ادامة حيات و زندگي براي بشر، بيروح و بيلذت و بيمعنا خواهد بود، اين انتظار است كه به زندگي صفا و جلا ميبخشد و زندگي را براي آدمي لذت بخش ميكند و او را به حركت و جنبش وا ميدارد و دلش را به ادامة زندگي، علاقهمند ميسازد.
نكته قابل توجه اين است كه بر هر فرد مسلمان و هر كس كه بخواهد با روح تعاليم متعالي اسلام و حقيقت برنامههاي تربيتي اين مكتب انسانساز آشنا شود، قبل از هر چيز، درك صحيح و شناخت درست مفاهيم واقعي واژهها و اصطلاحات اسلامي لازم و ضروري است.
يكي از واژههايي كه بايد با تأمل و دقت زياد به آن پرداخته شود واژة انتظار ا ست كه مربوط به ظهور آخرين حجت خداوند و مصلح آخرالزمان حضرت مهدي(عليهالسلام) است.
اينك براي شناخت كامل انتظار، نخست دربارة معنا و مفهوم كلمة انتظار از نظر لغت و مذهب بحث ميكنيم، سپس دربارة انتظار فرج در اسلام و قرآن سخن ميگوييم. به بررسي وظايف منتظران در عصر غيبت ميپردازيم.
انتظار در لغت
انتظار در لغت، به معناي چشم داشت و چشم به راه بودن و نوعي اميد به آينده داشتن است؛ آيندهاي زيبا و روشن و سرشار از صفا، آرامش و امنيت. .
انتظار در اصطلاح
انتظار كيفيتي روحي است كه موجب به وجود آمدن آمادگي براي ظهور و درك منتظَر ميشود، و ضد آن يأس و نااميدي است. هر چه انتظار بيشتر باشد آمادگي نيز بيشتر است؛ و گاه حالت انتظار به پايهاي مي رسد كه خواب را از چشم ميربايد، و هر چه عشق به منتظَر افزون باشد آمادگي براي آمدن او نيز افزون ميگردد و فراق دردناك ميشود تا جايي كه منتظِر به چيزي جز منتظَر نميانديشد، و تمام آمال و آرزوهايش را در آيينه وصال او به تماشا مينشيند. از اين رو و همة دردها و سختيها و مشكلات را در راه رسيدن به او تحمل ميكند.
انتظار ، اميد به آينده اي نويد بخش
از نظر مذهب، انتظار حالتي است كه از تركيب ايمان به خدا و اعتقاد كامل و راسخ به مباني دين و اشتياق و علاقه به ظهور رهبري الهي و آسماني ـ كه بتواند با مدد خداوند، مردمان جهان را تحت فرمان يك آيين درآورد و ستمگران را سر جاي خود بنشاند و آيين توحيد و يكتاپرستي را رواج دهد و حكومت قسط و عدل را در تمام زمين برقرار نمايد ـ به وجود ميآيد و در درون آدمي شعله ميكشد و آمال و آرزوهاي انساني و رفتار فردي و اجتماعي وي را دگرگون ميكند.
انتظار از نظر دين و مذهب، به معناي اميد و آرزو است؛ اميد به آيندهاي نويد بخش و سعادت آفرين، اميد به آيندهاي كه در آن جهانيان از مفاسد و بدبختيها رهايي يافته، و بشر راه خير و صلاح را در پيش گيرد و دنيا در پرتو تحقق عدل الهي، مدينة فاضلهاي گردد.
اين معناي انتظار فرج از نظر دين است كه در حقيقت به معني چشم به راهي براي تحقق حق و عدل و پيروزي دين و برقراري نظام عدل الهي، ميباشد.
بر اين اساس، شكي نيست كه انتظار فرج، ميل فطري همة انسانها و خواستة مشترك تمامي ملل و اديان دنياست و زمان و مكان نميشناسد و به قوم و گروهي اختصاص ندارد.
اعتقاد به قيام يك منجي در آخرالزمان كه زمين را پر از عدل و داد ميكند و به طور معجزه آسا ظلم و جور را ريشه كن ميسازد پايه ايمان را مستحكم ميكند و نهال اميد را در دل بارور ميروياند.
اين عقيده، يكي از آرزوهاي مهم و ديرين بشر است و جاي هيچ شگفتي نيست اگر ميبينيم كه در هر زمان، انسان، اميدوار به آيندهاي بهتر بوده است. عامل عمده اعتقاد به ظهور منجي در آخرالزمان ايمان است. اين ايمان عاملي بسيار قوي و نيرومند است كه با وجود آن انسان هرگز با سختيهاي روزگار و تراكم ناملايمات و گرفتاريهاي زندگي، روحيه خود را نميبازد و اميد نجات و رستگاري را از دست نميدهد. براي اين كه اين موضوع بهتر روشن شود به بحث و بررسي انتظار فرج در اسلام و مذهب تشيع ميپردازيم:
انتظار فرج در اسلام
انتظار فرج در اسلام و به ويژه در مذهب تشيع، عبارت است از ايمان استوار به امامت و ولايت حضرت ولي عصر(عليهالسلام) و اميد به ظهور آن آخرين ذخيره الهي و آرزوي فرا رسيدن روزگار رهايي مستضعفان از چنگال مستكبران، و تمام شدن دوران ظلم و ستم طاغوتيان، و پيروزي نهايي مؤمنان، و آغاز حكومت صالحان، تا پايان جهان است. كه اين انتظار دربردارنده تمامي مباني اعتقادي اسلام است.
انتظار فرج در اسلام، در واقع نوعي آمادگي است. آمادگي براي پاك شدن، پاك زيستن و دور ماندن از زشتيها و آمادگي براي حركتي مستمر و دائم، با تلاش و كوششي پيگير و خستگي ناپذير توأم با خود سازي در مرحله اول و دگر سازي در مراحل بعدي و سرانجام آمادگي براي شركت در انقلاب جهاني حضرت مهدي(عليهالسلام) كه آغاز آن ظهور حضرت و فرجام آن، شكست تاريكيها و ظلمهاست و نتيجه آن، برپايي حكومت عدل الهي و تحقق قول و پيمان خداوند به عزت بخشي مؤمنان است.
پس از روشن شدن اهميت انتظار در زندگي بشر، به بررسي انتظار فرج در آيات و روايات ميپردازيم تا مفهوم صحيح آن را دريابيم.
حال براي روشن شدن مطلب به سراغ متون اصيل اسلامي و روايات پيشوايان معصوم(عليهمالسلام)ميرويم و لحن گوناگون آيات و رواياتي را كه از ائمه معصومين(عليهم السلام) درباره مسأله انتظار و ارزش و اهميت اين عقيده اصيل رسيده است، مورد بررسي قرار ميدهيم.
انتظار از نگاه روايات
در روايات و سخنان حيات بخش پيشوايان شيعه، گلواژه انتظار مفهومي بس ژرف و پرارج دارد. گويا انتظار زيباترين و كاملترين جلوة بندگي حق تعالي است، به گونهاي كه رسول خدا(صلي الله عليه و آله) انتظار فرج را برترين عبادت و افضل اعمال امتش ميخواند.[1] به همين تناسب در فرهنگ ديني و در روايات ما، منتظران از جايگاه والا و ممتازي برخوردارند و تعابير مهمي در مقام و منزلت آنها بيان شده تا جائيكه پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) آنان را برادران خود مينامند و اميرمؤمنان علي(عليهالسلام) ميفرمايد: منتظران امر ما مانند كساني هستند كه در راه خدا به خون خود غلطيدهاند.[2] و امام سجاد(عليهالسلام) دربارة ايشان ميفرمايند:
مننتظران ظهور برترين مردمان همه روزگارانند،[3] كه خداوند به ايشان اجر هزار شهيد از شهداي بدر و احد عطا ميكند.[4] آنان به مجاهدان پيكارگري مانند كه در پيش روي رسول خدا(صلي الله عليه و آله) با شمشير نبرد ميكنند.[5]
امام كاظم(عليهالسلام) دربارة شيعيان و منتظران عصر غيبت ميفرمايند: خوشا به احوالشان، به خدا سوگند آنان در روز قيامت، در مرتبة ما و با ما خواهند بود.[6]
به راستي، سِرِ برخورداري منتظران از چنين جايگاه رفيع و منزلت بيبديلي كه فرشتگان مقرب الهي نيز به آنان غبطه ميخورند، در چه چيزي نهفته است؟ هر چه هست به حقيقت انتظار برميگردد.
مگر انتظار چيست كه تا اين حد كمال آفرين و تكامل بخش است؟ اين چه حقيقتي است كه انسان را به مرتبة ملكوتيان و بالاتر از آنان سوق ميدهد.
آري! اين ها همه به مفهوم واقعي انتظار و وظايف منتظران بر مي گردد که در اين قسمت پيرامون آن توضيحاتي به خوانندگان محترم ارائه مي دهيم:
مفهوم صحيح انتظار
مفهوم مذهبي انتظار، اميد به آينده است، آيندهاي كه در آن مردم جهان، از زور و فشار و استبداد و تسلط نظامهاي غلط، نجات پيدا كنند و رژيمهاي ضد انساني از ميان بروند و زندگي پر نشيب انسانها آكنده از صلح و امنيت گردد و حق پرستان پيروز، و باطل گرايان نابود شوند.
آنچه از مجموع آيات و روايات اسلامي و مفهوم خود كلمه انتظار استفاده ميشود اين است كه انتظار، در تمام ابعاد زندگي فردي و اجتماعي، عامل رشد و اصلاح، مقاومت و پيشرفت، بيداري و حركت، و از عقايد انقلاب آفرين و ريشة اصل قيام جهاني حضرت مهدي(عليهالسلام) است.
وظايف منتظران
در مورد وظايف و تكاليف شيعيان در دوران غيبت سخنهاي بسياري گفته شده است. حتي كتابهاي منتقل نيز در اين باره تأليف و تدوين گرديده و در بعضي از كتابها مانند مكيال المکارم تا هشتاد وظيفه براي منتظران حضرت مهدي(عليهالسلام) برشمردهاند. ما در اين مجال برآنيم كه وظايف اصلي منتظران يوسف زهرا(سلاماللهعليها) را به طور خلاصه و روان در اختيار خوانندگان قرار دهيم.
1ـ شناخت ولي عصر(عليهالسلام)
اولين و مهمترين وظيفهاي كه هر شيعة منتظر بر عهده دارد كسب معرفت و شناخت نسبت به وجود نازنين امام زمان(عليهالسلام) است. زيرا به دليل عقلي و نقلي تحصيل معرفت و شناخت صفات و ويژگيهاي آن جناب واجب است و ايمان بدون شناخت امام زمان (عليهالسلام) تحقق نميپذيرد، و هيچ عملي را خداوند از بندگان قبول نميكند مگر اينکه با شناخت و معرفت امام زمان(عليهالسلام) عجين باشد.[7]
اين موضوع از چنان اهميتي برخوردار است كه در روايات بسياري كه از طريق عامه و خاصه از پيامبر گرامي اسلام(صلي الله عليه و آله) و ائمه معصومين(عليهمالسلام) نقل شده، آمده است كه: هر كس بميرد و امام زمانش را نشناسد، به مرگ جاهل مرده است.[8]
و در ورايت ديگري كه ثقة الاسلام كليني از امام باقر(عليهالسلام) نقل ميكند، آمده است: هر كس در حاليكه امامي نداشته باشد بميرد، مردنش مردن جاهليت است و هر کس با شناخت امامش بميرد، پيش افتادن و يا تأخير اين امر (دولت آل محمد (عليهمالسلام)) او را زيان نرساند و هر كس بميرد در حاليكه امامش را شناخته، همچون كسي است كه در خيمه قائم(عليهالسلام) با آن حضرت باشد.[9]
توجه به مضامين دعاهايي كه خواندن آنها در عصر غيبت سفارش شده و مورد تأكيد قرار گرفته نيز ما را به اهميت موضوع شناخت و معرفت حجت خدا رهنمون ميسازد؛ چنان كه در يكي از دعاهاي معروف و معتبري كه شيخ صدوق (رحمة الله عليه) آنرا در اكمال الدين نقل كرده ميخوانيم:
پروردگارا! حجت خود را به من بشناسان كه اگر حجتت را به من نشناساني از دينت گمراه ميگردم. خداوندا! مرا به مرگ جاهليت نميران و دلم را از حق، پس از آنكه هدايتم فرمودي منحرف مگردان.[10]
اين شناخت و معرفت حجت الله چه اكسيري است؟ كه اگر با مس وجود آدمي آميخته نگردد، بشر از مرز حيوانيت و توحش فراتر نرود و به مرگ جاهليت از دنيا كوچ كند.
امام صادق(عليهالسلام) در مورد كمترين درجه معرفت امام ميفرمايد: كمترين درجه معرفت به امام آناست كه... [بداني] امام وارث[و جانشين] پيامبر است و همانا اطاعت از او اطاعت از خدا و رسول خداست و بايد در هر امري تسليم او بود و به سخن و فرمان او عمل كرد.[11]
مؤلف كتاب مكيال المکارم مراد و مقصود از معرفت امام را كه در روايات ياد شده بر آن تأكيده گرديده است، چنين بيان ميكند: بيترديد مقصود از شناختي كه امامان ما تحصيل آنرا نسبت به حضرت مهدي(عليهالسلام) امر فرمودهاند، اين است كه ما آن حضرت را آنچنان كه هست بشناسيم؛ به گونهاي كه اين شخصيت سبب در امان ماندن ما از شر شياطين و دوري از معاصي باشد و ما را به كمال مطلوب انساني رهنمون سازد و مايه نجاتمان از اعمال گمراه كننده مدعيان دروغين مهدويت شود. اين چنين شناختي جز به دو امر حاصل نميگردد: اول، شناختن شخص امام(عليهالسلام) به نام و نسب و دوم، شناخت صفات و ويژگيهاي امام و به دست آوردن اين دو شناخت از اهم واجبات است.[12]
البته شناخت صفات و ويژگيهاي آن حضرت كه در كلام فوق به آن اشاره شد، در عصر ما از اهميت و ارزش بيشتري برخوردار است و در واقع اين نوع شناخت است كه ميتواند در زندگي فردي و اجتماعي منتظران منشأ تغيير و تحول باشد، زيرا اگر كسي فقط به يكي از صفات آن حضرت پي ببرد مثلاً يقين حاصل كند كه حضرتش شاهد و ناظر دائمي اعمال شيعيان و محبانش ميباشد[13] و خويشتن را هميشه در محضر او ببيند؛ چنين فردي هيچ گاه آلوده به معاصي و محرمات نميشود و روز به روز بر فضائل و سجاياي اخلاقي او افزوده ميگردد و در مسير سعادت و كمال قدم بر ميدارد.
نكتهاي كه بايد در اين جا در نظر داشت اين است كه شناخت امام زمان(عليهالسلام) از شناخت، ديگر امامان معصوم(عليهمالسلام) جدا نيست و اگر كسي به طور كلي به شأن و جايگاه ائمه هدي واقف شد، صفات و ويژگيهاي آنها را شناخت و به وظيفه خود در برابر آنها پي برد، قطعا نسبت به امام عصر(عليهالسلام) نيز به شناختي شايسته و كامل ميرسد . يكي از راههاي پي بردن به مراتب و عظمت امامان معصوم(عليهمالسلام) مطالعه و تحقيق در كتابهايي است كه در اين زمينه نگاشته شده است كه از جمله ميتوان به كتابهاي زير اشاره نمود: بحارالانوار: جلدهاي پنجاه و يكم تا پنجاه و سوم، اصول كافي جلد اول ، الغيبة شيخ طوسي، كتاب الغيبه نعماني و كمال الدين و تمام النعمه شيخ صدوق، كه به لطف خدا همه اين كتابها به فارسي ترجمه شده و در دسترس همگان قرار گرفته است.
شايان ذكر است به اين نكته نيز اشاره كنيم كه اصليترين راه شناخت و تحصيل معرفت امام زمان(عليهالسلام) رعايت تقوا و اجتناب از معاصي و محرمات ا ست كه در عنوان بعدي به توضيح و تبيين آن ميپردازيم.
2ـ تقوا و پرواپيشگي
يكي ازمهمترين وظايف شيعيان در عصر غيبت امام زمان(عليهالسلام) رعايت تقوا و اجتناب از معاصي و محرمات است. منتظر امام زمان(عليهالسلام) كسي است كه در عصر غيبت به تهذيب نفس و تزكيه خود بپردازد، رذايل اخلاقي را از نفس خويش بزدايد و به كسب فضايل مشغول گردد. چنانكه در روايتي از امام صادق(عليهالسلام) نقل شده :
هر كس دوست دارد از ياران قائم(عليهالسلام) باشد، بايد منتظر او [بماند] و در ا ين حال به پرهيزكاري و اخلاق نيكو رفتار كند؛ پس اگر در اين حال بميرد و پس از مرگ او قائم بپاخيزد، پاداش او همچون كسي است كه آن حضرت را درك كرده است. پس كوشش كنيد و در انتظار بمانيد، اين امر بر شما گوارا باشد، اي مشمولان رحمت الهي![14]
. حضرت مهدي(عليهالسلام) نيز با توجه به ناگهاني بودن امر ظهور، همه شيعيان را به انجام اعمال نيك و شايسته و دوري از كردار و رفتار ناپسند در عصر غيبت فراخواند ميفرمايند: هر يك از شما بايد آن چه را كه موجب دوستي ما ميشود، پيشه خود سازد و از هرآنچه موجب خشم و نارضايتي ما ميگردد دوري گزيند، زيرا فرمان ما به يك باره و ناگهاني ميرسد و در آن زمان توبه و بازگشت براي كسي سودي ندارد و پشيماني از گناه كسي را از كيفر ما نجات نميدهد.[15]
موضوع تهذيب نفس و پرهيز از گناه و اعمال ناپسند، به عنوان يكي از وظايف منتظران در عصر غيبت، از چنان اهميتي برخودار است كه در يكي از نامههاي امام زمان(عليهالسلام) به شيخ مفيد(ره)، اعمال ناشايست و گناهاني كه از شيعيان سر ميزند، به عنوان يكي از اسباب اصلي طولاني شدن غيبت و محروم ماندن شيعيان از ديدار آن حضرت شمرده شده است[16] بايد در نظر داشت كه تنها زماني ميتوانيم خود را منتظر امام زمان(عليهالسلام) بدانيم كه در زندگي فردي و اجتماعي خود، راه و روش مورد نظر را پياده كنيم، و در تمام مراحل زندگي رضايت حضرتش را در نظر بگيريم و در پيرو محض او باشيم.
در نامه اميرالمؤمنين علي(عليهالسلام) به عثمان بن حنيف آمده است: بدانيد! براي هر كس امام و پيشوايي است كه در اعمال و رفتار خود از او پيروي ميكند، و به روشنايي نور علم او هدايت ميشود.
و بدانيد ! امام شما از دنياي خود و از زينتهاي آن به دو جامه كهنه و از خوردنيهايش به دو قرص نان قناعت كرده است. بدانيد! كه شما توانايي بر اين گونه رفتار نداريد، و لكن مرا به دوري از محرمات و كوشش در انجام واجبات و با پاكدامني و پيمودن راه صحيح ياري كنيد.[17]
منتظر واقعي با تحصيل تقوا و پرهيزكاري در مراحل مختلفي ميتواند امام زمان(عليهالسلام) را ياري كند. زيرا هرگاه كسي اهل تقوا شد آثار ظاهري تقواي او موجب بيداري و يادآوري و هدايت ديگران ميشود و امام به وجود او افتخار ميكند و در حقيقت زينت و آبروي مولايش ميگردد و وجود او در هر مكان باعث برطرف شدن بلا و نزول رحمت ميشود.
حال اشارهاي مختصر به معنا، فوايد و آثار تقوا مينماييم.
تقوا در اصطلاح حفظ و نگهداشتن نفس است از مخالفت با اوامر و نواهي حق تعالي اگر بخواهيم تقوا را در يك جمله بيان كنيم، همان گناه نركدن و اطاعت محض پروردگار را گويند كه در قرآن كريم آثار و فوايد زيادي بر آن مترتب شده چنانچه خداوند متعال آنرا سبب قبولي اعمال، محبت خود ، اكرام بندگان، جلب روزي حلال، خروج از معاصي، رهايي از عذاب و بشارت به نعمتهاي جاويدان برميشمرد.
اما راه دست يابي به تقوا و نجات از بيتقوايي چيست؟ خلاصه بايد گفت: شناخت خداوند و نعمتهايي كه به ما ارزاني داشته، معرفت به مبدأ و معاد؛ اينكه انسان از كجا آمده و به كجا ميرود؟ سر منزل او كجاست؟ و تفكر در آيات و رواياتي كه درباره مرگ، قبر، برزخ و قيامت به مارسيده و تخليه دل از محبت دنيايي باعث روشن شدن چراغ تقوا در دل ميشود.
اگر انسان خانه دل را از اغيار خالي نمايد و دست و پاي جان را از غل و زنجير هواي نفس آزاد گرداند و از مرداب نا امن دنيا به ساحل امن و آغوش گرم معرفت و زهد پناه برد ميتواند زمينه ساز واقعي ظهور حضرت مهدي(ع) باشد.
3ـ ياد امام
آنچه منتظران را در كسب معرفت امام و پيروي از آن بزرگوار ياري مي دهد و پايداري و استقامت در راه انتظار را به دنبال دارد، ياد و توسل دائم با امام زمان(عليه السلام) است. به راستي وقتي امام مهربان هميشه وهمه جا به حال شيعيان خودنظر دارد و لحظهاي آن ها را از ياد نمي برد آيا رواست كه دلدادگان روي او به دنيا و تعلقات آن سرگرم شوند و از ياد عزيز غفلت نمايند. راه و رسم دوستي و محبت آن است كه در همه حال آن بزرگوار را بر خود و ديگران مقدم بدارند. وقتي بر سجاده دعا مي نشينند از او آغاز كنند و براي سلامتي و فرج آن حضرت دعا نمايند كه آن بزرگوار خود فرمود: براي تعجيل فرج بسيار دعا كنيد كه فرج شما در همان است.
منتظر حقيقي، در هنگام صدقه دادن، ابتدا سلامتي وجود شريف امام خود را در نظر مي گيرد. به هر بهانه دست توسل به دامن پر مهر مولايش مي زند و به اشتياق ظهور مبارك او و ديدن جمال بي مثالش ناله سر مي دهد. رهرو راه انتظار در مجالسي كه به نام آن محبوب دل ها، تشكيل مي شود حضور مي يابد تا ريشههاي محبت او را در دل محكم كند و به ساحت مقدس آن مولاي غريب عرض ارادتي نمايد با ياد او به جمكران و سهله و سرداب مقدس مي رود و همه زمان ها و مكان ها را به دنبال او و با ياد گل روي او سپري مي كند تا شايد آن مولاي مهربان با نيم نگاهي به او عنايت كند و مس وجود او را زر نمايد. از زيباترين جلوه هاي ياد در زندگي منتظران آن است كه هر روز با او تجديد عهد كرده و پيمان وفاداري ببندند واستواري خود را بر آن عهد اعلام كنند.در دعاي عهد چه زيبا مي خوانيم كه: بار خدايا! من در بامداد اين روز و تمام دوران زندگيم، عهد و پيمان وبيعتي را كه از آن حضرت بر گردن دارم تجديد مي كنم، كه هرگز از آن عهد و بيعت برنگردم و بر آن پايدار بمانم. بار خدايا! مرا از ياران و ياوران آن حضرت و مدافعان از حريم مقدس او و شتاب كنندگان به سوي او براي انجام خواسته هايش و اطاعت كنندگان از دستوراتش و حمايت كنندگان از وجود شريفش و.. شهيدان در ركاب حضرتش قرار ده.
از امام صادق(عليه السلام) منقول است كه هر كس چهل صبح اين دعاي عهد را بخواند از ياران حضرت قائم(عليه السلام) باشد، و اگر پيش از ظهور آن حضرت بميرد خدا او را از قبر بيرون آورد تا در خدمت آن حضرت باشد.[18]
اگر كسي اين عهد را بخواند و از اعماق وجود به مضامين آن پايبند باشد هرگز به سستي گرفتار نمي شود و در تحقق آرمان هاي امام زمان(عليه السلام) و زمينه سازي براي ظهور آن بزرگوار لحظهاي از پا نمي نشيند
آري! اين عقيده و ياد است كه به همه اعمال و رفتار انسان جهت مي دهد و محرك انسان در ميدان عمل مي گردد تا هم به تهذيب اخلاق خود و هم به هدايت وارشاد جامعه همت گمارد اگر چنين حالتي در شخص به وجود آيد و ياد محبوب در تمام وجودش جا گيرد ديگر گناه ومعصيتي از او سرنمي زند و همواره به دنبال جلب رضايت مولايش مي باشد واين ياد به تمام زندگي او رنگ الهي مي دهد و او را منتظر واقعي مي گرداند.
4ـ اطاعت از امام غايب (عليه السلام)
وقتي معرفت امام در سينه ها شكوفه زد و با رعايت تقوا و پرهيزكاري عطر يادش فضاي جان را پر كرد سخن از پيروي و اطاعت آن مظهر كمالات و فضائل به ميان مي آيد.
براستي اطاعت چيست؟ اطاعت همان علت خلقت و آفرينش است. اطاعت يعني ذوب شدن در خواسته هاي معبود و در مقابل او از خود ارادهاي نداشتن. خداوند در قرآن مي فرمايد: يا ايها الذين أمنوا اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و اولي الامر منكم.
همين اطاعت از خدا به دستور او، درباره رسول اكرم و ائمه معصومين(عليهم السلام) نيز مطرح مي شود. مؤمن واقعي كسي است كه از خدا و رسول خدا و ائمه معصومين اطاعت كند واطاعت از پيشوايان را در کنار پيروي از خداوند بداند چنانكه امام هادي (عليه السلام) در زيارت جامعه مي فرمايد:
كسي كه از شما معصومين اطاعت كند از خداوند اطاعت كرده است.
شايد به طور خلاصه بتوان گفت اطاعت همان تطبيق دادن نفس با فرامين و خواسته هاي اهل بيت(عليهم السلام) مي باشد اطاعت را بايد ابتدا از مسائل اوليه شرعيه شروع کرد و محرمات و واجباتش را بشناسد. به انجام صحيح واجبات و ترك محرمات کوشا باشد. و با اين کار ظرف درون را از آلودگي ها و خبائث حيواني پاك نمايد و ديو هواي نفس را از دل بيرون كند تا در آن زمان است كه انسان ديوانه وار به دنبال مولاي غايب مي گردد و در همه جا او را جستجو مي كند و از روي محبت و عشق، چون مولايش را لايق مي بيند از او فرمانبرداري مي كند و اوامر او را مطاع ميداند. بنابراين وقتي انسان مطيع مولايش شد و اطاعت او را بر همه چيز مقدم كرد به تمامي وظايف خود عمل كرده و بر صراط مستقيم قدم برداشته است.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] - اكمال الدين: ج 2، ب 55، ح 1.
[2] - خصال، صدوق: ج 2، ب 400، ح 10.
[3] - الاحتجاج: ج 2،ص 50.
[4] - ينابيع المودة: ج 3، ص 164.
[5] - اكمال الدين: ج 1، ب 31، ح 2.
[6] - اكمال الدين: ج 1، ب 32، ح 15.
[7] - اصول كافي: ج 2، ص 249.
[8] - بحارالانوار: ج 8، ص 368 ـ ينابيع المودة، قندوزي: ج 2، ص 372.
[9] - اصول كافي: ج 1، ص 371، ح 5.
[10] - كمال الدين: ج 2، ص 512.
[11] - تفسير برهان:ج 2، ص 34.
[12] - مكيال المكارم: ج 2، ص 107.
[13] - سوره توبه، آيه 105.
[14] - غيبت نعماني: ص 200.
[15] - بحارالانوار: ج 53، ص 176.
[16] - بحارالانوار: ج 53، ص 178.
[17] - نهج البلاغه فيض الاسلام: نامه 45.
[18] - مفاتيح الجنان: دعاي عهد