47 «وَ لَوْ لا أَنْ تُصِيبَهُمْ مُصِيبَةٌ بِما قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ فَيَقُولُوا رَبَّنا لَوْ لا أَرْسَلْتَ إِلَيْنا رَسُولاً فَنَتَّبِعَ آياتِکَ وَ نَكُونَ مِنَ الْمُوْمِنِينَ»
ترجمه :
47. و اگر نفرستاده بوديم تو را و اصابت مى كرد آن ها را مصيبتى از مصايب اُمم ماضيه و عذاب بر آن ها نازل مى شد به واسطه شرك و كفر و افعال قبيحه و اعمال زشت كه از آن ها سر زده، پس مى گفتند: پروردگار ما! چرا ارسال نفرمودى به سوى ما رسولى، پس ما متابعت مى كرديم فرامين تو را و مى بوديم از مؤمنين؟[1]
تفسير :
[نزول عذاب بعد از اتمام حجت]
خداوند تا حجت را بر بندگان تمام نكند و راه عذر بر آنها بسته نشود مؤاخذه و عقوبت نمىفرمايد ولو عقل حكم مىكند به قبح آنها «ولَكِنَّ النَاسَ يَسْتَسْهِلُونَ الذَمَّ فِي قَضاءِ الوَتْرِ»[2] و عقل بيش از ذم حكم نمىكند و اين اعمال زشت و عقايد فاسده اقتضاى عذاب دارد، لذا مىفرمايد: (وَ ما كُنّا مُعَذِّبِينَ حَتّى نَبْعَثَ رَسُولاً)[3] .
(وَ لَوْ لا) «لو» امتناعيه است و كلمه «لا» جمله در تقدير است؛ يعنى «لو لا إرسالک» اگر تو را نفرستاده بوديم.
[اقسام انحرافات مردم در زمان جاهليت]
(أَنْ تُصِيبَهُمْ مُصِيبَةٌ بِما قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ) كه گفتند از زمان آدم ابوالبشر تا زمان بعثت حضرت رسالت هيچ زمانى بدتر از زمان بعد از حضرت عيسى تا زمان بعثت حضرت خاتم نبوده كه تعبير به دوره جاهليت كردند. سرتاسر دنيا را شرك و كفر و فساد احاطه كرده بود. يك قسمت مهم [از مردم] طبيعى [بودند] كه اصلاً منكر وجود حق و انبيا و دستورات بودند. يك قسمت [از مردم] مشركين يا بتپرست يا گاوپرست يا مَلَكپرست يا جنپرست يا درختپرست يا آتشپرست بودند و يك قسمت [از مردم] كه خود را متدين به دينى مىدانستند و منتسب به نبىاى از انبيا بودند مثل مجوس كه منتسب به ابراهيم بودند، آتشپرست بودند، چون آتش بر ابراهيم سرد و سلامت شد و يهود كه عُزيز را ابنالله و آدم را ابنالله [مى دانستند] بلكه مىگفتند: (نَحْنُ أَبْناءُ اللهِ وَ أَحِبّاوُهُ)[4] و
قائل به تجسيم [خدا بودند و] خدا را جسم مىدانستند و ملائكه را دختران خدا مىدانستند. نصارا قائل به تثليث[5] اب و ابن و روحالقدس [بودند]. موحد فقط اوصياى حضرت ابراهيم (علیه السّلام) و اوصياى عيسى (علیه السّلام) و معدود قليلى از بستگان به آنها [بودند] براى اينكه زمين خالى از حجت نباشد كه دوره آنها ختم شد به بعثت حضرت رسالت و البته تمام آنها استحقاق جميع عقوبات را داشتند اگر بر آنها عذاب نازل مىشد.
(فَيَقُولُوا رَبَّنا لَوْ لا أَرْسَلْتَ إِلَيْنا رَسُولاً) و اعتذار مىجستند كه اگر ارسال رسول فرموده بودى (فَنَتَّبِعَ آياتِکَ) متابعت مىكرديم آيات تو را كه انبيا و دستورات آنها باشد (وَ نَكُونَ مِنَ الْمُوْمِنِينَ) ايمان به توحيد و به انبيا و به فرامين تو پيدا مىكرديم.
_______________________________________________
[1] . ترجمه ديگر: و اگر نبود كه وقتى به سزاى پيشفرست دستهايشان مصيبتى به ايشانبرسد، بگويند: پروردگارا، چرا فرستادهاى به سوى ما نفرستادى تا از احكام تو پيروىكنيم و از مؤمنان باشيم [قطعاً در كيفر آنان شتاب مىكرديم].
[2] . مردم در انجام دادن امور ناچيز و به نظر آنان جزئى، مذمت را تحمل مىكنند و آسانمىشمارند؛ يعنى وقتى به آنان تذكر داده مىشود، مثلاً مىگويند: زياد مهم نيست! بىخيالش! و تعابيرى از اين دست.
[3] . وما تا پيامبرى برنينگيزيم ، به عذاب نمىپردازيم. سوره اسراء: آيه 15.
[4] . ما پسران خدا ودوستان او هستيم. سوره مائده: آيه 18.
[5] . تثليث: تثليث در لغت به معناى سه انگارى وسهگانهپرستى است ودر اصطلاح به معناى قائل بودن به سه مبدأ واقنومِ پدر، پسر و روح القُدُس مىباشد. در قرآن كريم ودر چهار آيه به تصريح درباره تثليث واعتقاد نصارى به آن سخن گفته شده است، چنانكه مىفرمايد :«اى اهل كتاب، در دينتان غلوّ نكنيد ودرباره خداوند جز حق نگوييد. جز اين نيست كه مسيح، عيسى بن مريم رسول خدا وكلمه اوست. كه آن را به [رحم] مريم افكند. وروحى از جانب اوست. پس به خداوند ورسولانش ايمان آورديد ومگوييد: [خدايان] سه ركناند. [از اين گفته] باز آييد تا [آن] برايتان بهتر باشد. جز اين نيست كه خدا معبود يگانه است. از آنكه فرزندى داشته باشد پاك ومنزّه است. آنچه در آسمانها وآنچه در زمين است، از آنِ اوست وخداوند به عنوان كارساز بس است». (سوره نساء: 171).با عنايت به آيات قرآن كريم وشواهد تاريخى، آيين مسيحيّت در آغاز براساس توحيد بنا گذاشته شد، آنگاه برخى از كاهنان با استناد به برخى كتابهاى يهوديان، وبه اقتباس ازمصريان قديم وبرهمايىهاى هند آن را برساختند ويكتاپرستى را به فراموشى سپردند و شريعت الهى را پشت سر انداختند و سنّتهاى الهى را ناديده گرفتند وباورهاى ديگرى را جانشين آن كردند... بسيارى از دانشورانِ راستجوى اروپايى كه پيرامون اين اصل وبتپرستى تحقيق كردهاند، در اين باره به تفصيل سخن گفتهاند و با شواهد بسيارى از كتابهاى ديرين و تواريخ ثابت كردهاند كه سهگانهپرستى از بدعتهايى است كه از اديان هندى، بودايى،يونانى، مصرى وايرانى وارد آيين مسيح (علیه السلام) شده است. همچنين در متون مقدّسِ موجودِ مسيحى نصوص وشواهدى وجود دارد كه مثبتِ عقيده يكتاپرستى است. چنانكه درانجيل يوحنّا آمده است: «زندگى جاودانه آن است كه خداى راستينت را به يگانگى بشناسى و اوست كه عيساى مسيح (علیه السلام) را به رسالت برانگيخت» چنانكه مرقس در فصل دوازدهم انجيلِ خويش به نقل از عيساى مسيح مىگويد: «اى اسرائيل اين را بشنو كه خداى ما پرودگار يكتاست».از اين روى است كه خداوند متعال در قرآن كريم مىفرمايد: «به راستى كسانى كه گفتند: «خداوند همان مسيح فرزند مريم است» كافر شدند. حال آنكه خودِ مسيح گفته بود :اى بنىاسرائيل، خدا را كه پروردگارِ من وپروردگار شماست، بپرستيد. بىگمان كسى كه به خداوند شرك آورد، خداوند بهشت را بر او حرام مىگرداند وجايگاهش آتش [دوزخ]است وستمكاران ياورانى ندارند. البته كسانى كه گفتند: خداوند يكى از سه [اقنوم] است،كافر شدند وهيچ معبود [راستينى] جز معبود يگانه نيست. واگر از آنچه مىگويند بازنيايند، قطعاً به كافرانشان عذابى دردناك خواهد رسيد». (سوره مائده: 72 و73) . ر. ك :دانشنامه قرآن: مدخل «تثليث».
آیه 47 «وَ لَوْ لا أَنْ تُصِيبَهُمْ مُصِيبَةٌ .....»
- بازدید: 659