نامه هاى وى كه گاهى به فرزندان در حوزه علميه نجف اشرف مى نوشته يا به پادشاهان و رؤ سا و امراى سياسى و مقامات مسؤ ول نوشته است ، سرشار از بلاغت ، هدف روشن ، علم و ادب ، ارشاد و وحدت ، فقه وتاريخ و پند و موعظه است . نامه اى كه به ((شريف حسين )) امير حجاز بعد از زوال حكومتش به دست وهابيها نوشته است ، يكى از بليغ ترين مكتوبهاى عربى است . اين نامه مفصل است و متضمن اسنادى تاريخى و مصائبى است كه به ((اهل بيت )) رسيده است . پاسخ شريف حسين نيز سرشار از عواطف و تقدير است . شريف حسين نامه خود را با اين شعر آغاز كرده است :
اذا رضيت عنى كرام عشيرتى |
فلا زال غضباناً على لئامها |
ساير نامه هاى مهم و تاريخى او كه در گوشه و كنار است و بعضى از آنها توسط پسر عمّ و منشى مخصوصش سيد على شرف الدين ، نسخه بردارى شده و بجاى مانده است ، همگى از آثار ارجدارى است كه شايد روزى منتشر شود و كتابخانه هاى عربى با ادب درخشنده علوى زينت گيرد.
نثر شرف الدين ، رسا، درخشان ، محكم و به هم پوسته است ؛ به گونه اى كه نويسنده توانا قادر نيست كلمه اى از آن را حذف كند و چيزى ديگرى به جاى آن بگذارد؛ زيرا وى قبل از اينكه بنويسد، فكر مى كرد و بعد از آنكه آن را برمى گزيد، بيان مى كرد يا مى نوشت .
نثر او چنان است كه خواننده مطلع ، از روى عبارت ، مى تواند تشخيص دهد كه نوشته شرف الدين است . رسائى و فصاحت با صراحت هر چه تمامتر از نوشته ها و تأ ليفات وى آشكار است .
سيد عاليمقام از لحاظ قوه بيان و سخن نيز توانا بود. او هرگاه خطبه ايراد مى كرد، بدون فكر قبلى آغاز مى نمود و آن را با معانى بلند، در نهايت فصاحت و رسايى بيان مى داشت . خطابه هاى او از تكلّف و صناعت ، مانند نوشته ها و سخن گفتن عاديش ، پيراسته بود. خوى نيكو، ملكات فاضله و نفسانيات كم نظيرش در گفتار و كردارش به خوبى جلوه گر بود.
من در سال 1350 ه به لبنان سفر كردم و ديدم كه سيد بزرگوار ما عصرهاى دهه محرم در مسجد جامع سخن مى گويد، وعنوان سخنش هم هر روز اين بود كه ((آل محمّد و كيانند آل محمّد)). و با اين عنوان از عظمت اهل بيت را در كتاب و سنّت شرح مى داد . روز عاشورا را اختصاص به امام حسين - عليه السّلام - مى داد . و طى آن ، نهضت حضرت و علل و اهداف و نتايج آن را در بزرگداشت اسلام و تثبيت دين مبين ، بيان مى داشت . سخنان او سه ساعت متوالى ادامه پيدا مى كرد ، كه اگر جمع آورى شود ، كتابى بزرگ در فضائل و سيرت اهل بيت - عليهم السّلام - خواهد بود.
خطابه هاى تاريخى او در بيروت ، دمشق ، فلسطين و مصر فراموش شدنى نيست . در همان اوقات ، بسيارى از آنها را روزنامه نگاران در جرائد خود نوشتند. برخى از آنها در نزد منشى مخصوص وى ، موجود و ضميمه مجموعه نامه هاى او شده است .
چنان كه گفتيم مؤ لّف عاليقدر، در نقد شعر و فهم اسرار آن ، نظرى دقيق داشت . و بسيارى از شعرهاى خوب را از بر داشت . او در هر موضوع ادبى كه به وى عرضه مى داشتند، اشعارى به مناسبت مى خواند. خود نيز شعر مى گفت و اشعارش از احساس عميق سرچشمه مى گرفت . شعرهاى او بيشتر يادگار زمان جوانى فقيد سعيد بود.