سفر ابوهریره به بحرين

(زمان خواندن: 20 - 39 دقیقه)

وأخرج بن سعد من طريق سالم مولى بني نصر سمعت أبا هريرة يقول بعثني رسول الله  صلى الله عليه وسلم  مع العلاء الحضرمي فأوصاه بي خيرا فقال لي ما تحب قلت أؤذن لك ولا تسبقني بآمين الإصابة في تمييز الصحابة ج7 ص439 تاريخ مدينة دمشق ج67ص328

ابن سعد از سالم غلام بني نصر روايت کرده است که از ابو هريره شنيدم که گفت : رسول خدا صلي الله عليه ( وآله ) وسلم من را به همراه علاء حضرمي فرستاد و در مورد من به او سفارش خير کرد ؛ پس علاء به من گفت : چه دوست داري ؟ گفتم : دوست دارم براي تو اذان بگويم (مکبر نماز تو باشم ) و اينکه تو قبل از من ( در نماز ) آمين نگويي. و روايات خود او از حضور او به همراه علاء تا زمان جنگ با مرتدين در زمان ابو بکر و نيز بعد از آن اشاره دارد :
مجمع الزوائد ج9 ص376سمعت أبا هريرة يقول سألت عمر عن شيء سئلت عنه بالبحرين - وكان أبو هريرة مع العلاء بن الحضرمي –مصنف عبد الرزاق ج6 ص352 از ابو هريره شنيدم که مي گفت : از عمر در مورد مساله اي که در بحرين از من سوال کردم پرسيدم – ابو هريره در بحرين همراه با علاء حضرمي بود
همراهي او با علاء تا زمان وفات علاء ( سال 21) :
وي حتي تا زمان وفات علاء با او همراه بود :حدثنا الحسين بن أحمد بن بسطام الزعفراني البصري حدثنا إسماعيل بن إبراهيم صاحب الهروي حدثنا أبي عن أبي كعب صاحب الحرير عن سعيد الجريري عن أبي السليل ضريب بن نقير عن أبي هريرة قال لما بعث النبي  صلى الله عليه وسلم  العلاء الحضرمي إلى البحرين تبعته فرأيت منه ثلاث خصال لا أدري أيتهن أعجب انتهينا إلى شاطئ البحر فقال سموا الله واقتحموا فسمينا واقتحمنا فعبرنا فما بل الماء إلا أسافل خفاف إبلنا فلما قفلنا صرنا معه بفلاة من الأرض وليس معنا ماء فشكونا إليه فقال فصلى صلوا ركعتين ثم دعا الله فإذا سحابة مثل الترس ثم أرخت عزاليها فشربنا وأسقينا ومات فدفناه في الرمل فلما سرنا غير بعيد قلنا يجيء السبع فيأكله فرجعنا فلم نره
المعجم الصغير ( الروض الداني ) ج1/ص245 ش 400
ابو هريره گفته است که وقتي رسول خدا علاء را به بحرين فرستادند من با او همراه شدم و سه چيز از او ديدم که نمي دانم کداميک عجيب تر بود !!! وقتي به ساحل دريا رسيديم  گفت : نام خدا را بريد  و به دشمن حمله کنيد ؛ ما نيز چنين کرديم و از آب عبور نموديم ، پس حتي آب کف پاي شتران ما را خيس نکرد !!! و وقتي در جايي چادر زديم آبي به همراه نداشتيم ، پس به او شکايت کرديم ؛ او گفت نماز بخوانيد و ما چنين کرديم ؛ سپس دعا نمود و خداوند ابري مانند سپر فرستاد که باران بر ما فروريخت و ما سيراب شديم ؛ و وقتي که مرد او را در رمل دفن کرديم ؛ وقتي کمي جلوتر رفتيم گفتيم درندگان مي آيند و بدن او را مي خورند ؛ پس بازگشتيم ( و قبر او را شکافتيم ) اما او را نديديم !!! در مورد تاريخ وفات علاء ، حاکم در مستدرک مي گويد :
ثم أن عمر استعمله على البحرين فتوفي بها فاستعمل مكانه أبا هريرة الدوسي وإنما توفي العلاء بن الحضرمي بالبحرين سنة إحدى وعشرين
المستدرك على الصحيحين ج3 ص335  باب ذكر مناقب العلاء بن الحضرمي رضي الله عنه  ش 5282
عمر نيز او را والي بر بحرين قرار داد و وي در آنجا از دنيا رفت ؛ پس عمر ابو هريره را به جاي او به کار گماشت ؛ و علاء حضرمي در بحرين در سال 21 از دنيا رفت.
بنا بر اين او کمتر از يک سال و نه ماه ، شرف حضور در کنار رسول خدا را داشته است و آنچه اهل سنت ادعا مي کنند که او سه سال در کنار رسول خدا بود اشتباهي است که از عدم دقت در تاريخ نشات گرفته است .
همانطور که خواهد آمد ، صحابه و تابعين در مورد رواياتي که ابو هريره از رسول خدا نقل مي کرد ، مشکوک بودند به همين جهت از او سوال کردند آيا اين روايت را از رسول خدا شنيده اي ؟ اما وي پاسخ داد خير اين روايت را از جيب ( کيسه ) خويش آورده ام!!!
حدثنا عمر بن حفص حدثنا أبي حدثنا الأعمش حدثنا أبو صالح قال حدثني أبو هريرة رضي الله عنه قال قال النبي  صلى الله عليه وسلم  أفضل الصدقة ما ترك غنى واليد العليا خير من اليد السفلى وابدأ بمن تعول تقول المرأة إما أن تطعمني وإما أن تطلقني ويقول العبد أطعمني واستعملني ويقول الابن أطعمني إلى من تدعني
فقالوا يا أبا هريرة سمعت هذا من رسول الله  صلى الله عليه وسلم  قال لا هذا من كيس أبي هريرة
صحيح البخاري ج5 ص2048 کتاب النفقات باب وجوب النفقة على الآهل والعيال ش 5040
ابو هريره گفت : رسول خدا فرمودند : بهترين صدقه آن است که سبب بي نيازي شود و دست بالاتر ( دهنده ) بهتر از دست پايين تر است ؛ و در ابتدا به کسي کمک نما که عيال وار باشد ؛ زن مي گويد يا به من غذا بده يا من را طلاق بده و بنده مي گويد به من غذا بده و از من کار بخواه و فرزند مي گويد : به من غذا بده ؛ من را به که واگذار مي کني ؟ گفتند : اي ابو هريره اين را از رسول خدا شنيدي ؟ پاسخ داد : خير اين از جيب ابو هريره است !!!
عمر و ابو هريره  :اگر اين روايات را مي گفتم ، عمر با من برخورد مي کرد!!!در اين زمينه روايات گوناگوني از خود ابو هريره نقل شده است :
به خاطر ترس از شلاق عمر نمي توانستم از رسول خدا(ص) روايت نقل کنم!!!قال سمعت أبا هريرة يقول ما كنا نستطيع أن نقول قال رسول الله  صلى الله عليه وسلم  حتى قبض عمر قال أبو سلمة فسألته بم قال كنا نخاف السياط وأوما بيده إلى ظهره تاريخ مدينة دمشق ج67 ص344 - سير أعلام النبلاء ج2 ص602 - البداية والنهاية ج8 ص107
از ابو هريره روايت شده است که گفت : ما نمي توانستيم بگوييم «رسول خدا گفته اند » تا اينکه عمر از دنيا رفت ؛ ابو سلمه مي گويد پرسيدم : براي چه ؟ پاسخ داد : از شلاق مي ترسيديم و به پشتش اشاره کرد.اگر اين روايات را در زمان عمر مي گفتم شلاق مي خوردم :
سمعت أبا هريرة يقول ما كنا نستطيع أن نقول قال رسول الله  صلى الله عليه و آله و سلم  حتى قبض عمر وقال محمد بن يحيى الذهلى ثنا عبد الرزاق عن معمر عن الزهرى قال... يقول أبو هريرة أفكنت محدثكم بهذه الأحاديث وعمر حى أما والله إذا لأيقنت أن المحففة ستباشر ظهرى
البداية والنهاية ج8 ص107 ابو هريره گفته است که اگر من اين روايات را که براي شما گفتم در زمان زندگاني عمر مي گفتم ، يقين داشتم که شلاق به پشتم مي خورد!!!
و در روايت مصنف عبد الرزاق و جامع ازدي آمده است :إذا لألفيت المخفقة ستباشر ظهري مصنف عبد الرزاق ج11 ص262 ش 20496- الجامع ج11 ص262 ش20496
ابزار خفقان عمر ( شلاق) با پشت من همراه مي شد .وروى الدراوردي عن محمد بن عمرو عن أبي سلمة عن أبي هريرة وقلت له أكنت تحدث في زمان عمر هكذا قال لو كنت أحدث في زمان عمر مثل ما أحدثكم لضربني بمخفقته تذكرة الحفاظ ج1 ص7توجيه النظر إلى أصول الأثر ج1 ص62

به ابو هريره گفتم : آيا اين روايات را در زمان عمر مي گفتي ؟
پاسخ داد : اگر اين روايات را که کنون براي شما مي گفتم در زمان عمر نقل مي کردم عمر من را با ابزار خفقان خويش مي زد .
اگر اين روايات را در زمان عمر نقل مي کردم سرم را مي شکست !!!
در روايت ديگري خود ابوهريره اعتراف مي‌كند كه اگر اين احاديثي كه الآن نقل مي‌كنم ، اگر در زمان عمر نقل مي‌كردم ، سرم را مي شكست :
عن ابن عجلان : أن أبا هريرة كان يقول : إني لأحدث أحاديث ، لو تكلمت بها في زمن عمر ، لشج رأسي .سير أعلام النبلاء ج 2 ص 601 تاريخ مدينة دمشق ج67 ص343
ابو هريره مي گفت : من رواياتي را مي گويم که اگر در زمان عمر اين ها را مي گفتم سرم را مي شکستند!!!
عمر ، ابوهريره را به خاطر روايت هايش تهديد به تبعيد مي‌كند :ذهبي ، عالم مشهور اهل سنت در ترجمه ابوهريره مي‌نويسد :
عن السائب بن يزيد : سمع عمر يقول لأبي هريرة : لتتركن الحديث عن رسول الله صلى الله عليه وسلم ،  أو لألحقنك بأرض دوس ! .
سير أعلام النبلاء ج 2  ص 600  و كنز ج 10 ص 291 و البداية والنهاية ج8 ص106 و أخبار المدينة ج2 ص12 ش 1361 و تاريخ مدينة دمشق ج50 ص172 و ج67 ص343
اگر ابوهريره ، احاديثي نقل مي‌كرده است كه حقيقتاً از پيامبر اسلام شنيده بوده ، چرا عمر وي را از اين كار منع و حتي او را تهديد به تبعيد مي‌كند ؟ آيا امكان دارد كه عمر ، صحابي رسول خدا را بدون هيچ گناهي ، تنبيه كند ؟
عمر او را دروغگو مي دانست :ابن قتيبه در اين زمينه کلامي نقل مي کند که يا راوي آن خود وي است و يا ابن مسعود ( از صحابه ) و در هر صورت مي تواند شاهدي براي ما باشد :وذكر أبا هريرة فقال أكذبه عمر وعثمان وعلي وعائشة رضوان الله عليهم تأويل مختلف الحديث ج1 ص22سخن در مورد ابو هريره بود ؛ پس گفت : او را عمر و عثمان و علي و عائشه تکذيب کرده اند .نظر عثمان در مورد وي :وذكر أبا هريرة فقال أكذبه عمر وعثمان وعلي وعائشة رضوان الله عليهم تأويل مختلف الحديث ج1 ص22
سخن در مورد ابو هريره بود ؛ پس گفت : او را عمر و عثمان و علي و عائشه تکذيب کرده اند .فتوا ندادن ابو هريره تا زمان مرگ عثمان  :
كان بن عباس وابن عمر وأبو سعيد الخدري وأبو هريرة وعبد الله بن عمرو بن العاص وجابر بن عبد الله ورافع بن خديج وسلمة بن الأكوع وأبو واقد الليثي وعبد الله بن بحينة مع أشباه لهم من أصحاب رسول الله  صلى الله عليه وسلم  يفتون بالمدينة ويحدثون عن رسول الله  صلى الله عليه وسلم  من لدن توفي عثمان إلى أن توفوا
الطبقات الكبرى ج2 ص372- تاريخ الإسلام ذهبي ج5 ص414 - سير أعلام النبلاء ج2 ص607 و...
ابن عباس و ... و ابو هريره و و... در مدينه از زماني که عثمان از دنيا رفت تا زماني که مردند فتوا مي دادند و از رسول خدا روايت نقل مي کردند .
نظر امير مومنان در مورد وي :ابوهريره  دروغگوترين فرد بر رسول خداست :ابن أبي الحديد شافعي به نقل از استادش ابوجعفر اسكافي مي نويسد :
عن علي عليه السلام أنه قال : ألا إن أكذب الناس - أو قال : أكذب الاحياء - على رسول الله صلى الله عليه وآله أبو هريرة الدوسي .
شرح نهج البلاغه ، ابن أبي الحديد ، ج4 ، ص68 .
از امير مومنان روايت شده است که فرمود : آگاه باشيد که دروغ گو ترين مردمان يا زندگان بر رسول خدا ابو هريره دوسي است
وي در جاي ديگر مي گويد : وقد صرح غير مرة بتكذيب أبي هريرة ، وقال : لا أحد أكذب من هذا الدوسي على رسول الله صلى الله عليه وآله .
شرح نهج البلاغه ، ابن أبي الحديد ،  ج 20 ص 24
امير مومنان در بسياري موارد تصريح به دروغ گو بودن ابو هريره کرده اند و گفته اند : کسي بيشتر از اين  دوسي ( ابو هريره دوسي) بر رسول ( ص ) دروغ نمي بندد!!!
ابن قتيبه نيز  در کتاب خويش اين مطلب را تاييد مي کند .
وذكر أبا هريرة فقال أكذبه عمر وعثمان وعلي وعائشة رضوان الله عليهم
تأويل مختلف الحديث ج1 ص22
سخن در مورد ابو هريره بود ؛ پس گفت : او را عمر و عثمان و علي و عائشه تکذيب کرده اند ؛
قسم مي خورم با ابو هريره (در رواياتش ) مخالفت مي کنم :
عن ابراهيم أن عليا رضي الله عنه بلغه أن أبا هريرة يبتدىء بميامينه في الوضوء وفي اللباس فدعا بماء فتوضأ وبدأ بمياسيره وقال لأخالفن أبا هريرة
المحصول ( رازي ) ج4 ص464 - تأويل مختلف الحديث ج1 ص22
وقتي به علي(ع) خبر رسيد که ابو هريره ( قبل از شروع در وضو) در هنگام (شستن درست براي وارد شدن در ) وضو و نيز در لباس پوشيدن ، در ابتدا از دست راست شروع مي کند ، پس آبي طلب کرده و با آن وضو گرفته و با دست چپ شروع کردند و  فرمودند : قسم مي خورم که با ابو هريره مخالفت کنم .
ايشان از ابو هريره بد مي گفتند :در کتاب ضعفاء عقيلي وقتي به ترجمه مغيره بن سعيد مي رسد ، به تضعيف وي مي پردازد و اين ماجرا را دليلي براي تضعيف وي مي آورد :
حدثنا محمد بن أحمد الوراميني قال حدثنا يحيى بن المغيرة قال حدثنا أبو زهير قال حدثنا الأعمش عن أبي صالح وأبي رزين عن أبي هريرة عن النبي  صلى الله عليه وسلم  قال من أحدث حدثا أو آوى محدثا وذكر الحديث وذكر في آخره كلاما لأبي هريرة في علي وكلاما لعلي في أبي هريرة قال أبو زهير فحدث الأعمش بهذا الحديث وعنده المغيرة بن سعيد فلما بلغ قول أبي هريرة في علي قال كذب أبو هريرة فلما بلغ قول علي في أبي هريرة قال صدق علي قال فقال الأعمش صدق علي وكذب أبو هريرة لا ولكن غضب هذا فقال وغضب هذا فقال لهضعفاء العقيلي ج4 ص179
مغيرة بن سعيد از ... از ابو هريره از رسول خدا روايت کرده است که «هرکس فاجعه اي انجام داد و يا کسي را که فاجعه اي انجام داده پناه دهد» و سپس روايت را ذکر کرده است ؛ و در آخر اين روايت کلامي از ابي هريره را در ( ذم ) علي و کلام علي را در ( ذم ) ابو هريره نقل کرده است ؛ ابو زهير مي گويد اعمش اين روايت را در نزد مغيره نقل کرد ؛ وقتي به کلام ابو هريره در مورد علي رسيد گفت : ابو هريره ( در مورد علي ) دروغ گفت و وقتي به کلام علي در مورد ابو هريره رسيد گفت : علي(ع) ( در مورد ذم ابو هريره ) راست گفت ؛ اعمش گفت علي(ع) راست گفت و ابو هريره دروغ ؟!!! ( چنين نبوده است ، بلکه ) اين ( از ديگري ) عصباني شده و چيزي گفته و او نيز ( از اين عصباني شده ) و در مورد او چيزي گفته است !!!جالب اينجاست که اعمش اين ماجرا را زير سوال نمي برد و تنها مي گويد امير مومنان و ابو هريره از روي عصبانيت سخن گفته اند  و نظر مغيره را زير سوال مي برد!!! نظر ابن عمر : ابو هريره دروغ گفته است!!!:حبيب ابن أبي ثابت عن طاوس قال كنت جالسا جالسا عند ابن عمر فأتاه رجل فقال أن أبا هريرة يقول أن الوتر ليس بحتم فخذوا منه ودعوا فقال ابن عمر كذب أبو هريرة جاء رجل إلى رسول الله  صلى الله عليه وسلم  فسأله عن صلاة اليل فقال مثنى مثنى فإذا خشيت الصبح فواحدةجامع بيان العلم وفضله ( ابن عبد البر) ج2 ص154
نزد ابن عمر نشسته بودم ، پس شخصي آمده و گفت : ابو هريره مي گويد که (در نماز شب) وتر خواندن ( نماز ها را تکي تکي خواندن ) لازم نيست ؛ اگر خواستيد وتر بخوانيد و اگر خواستيد خير ( دو تا دوتا نماز ها را با هم بخوانيد ) ؛ ابن عمر گفت : ابو هريره دروغ گفته است !!! شخصي به نزد رسول خدا آمد و از ايشان در مورد نماز شب پرسيد ، پس فرمودند : دو تا دوتا بخوان اما اگر ترسيدي که صبح شود يکي بخوان
نظر عائشه : ابو هريره دروغ گفته است !!!:أخبرنا أبو محمد هبة الله بن سهل بن عمر الفقيه أنبأ أبو سعيد محمد بن علي بن محمد أنا أو طاهر محمد بن الفضل قال نا جدي أبو بكر محمد بن إسحاق بن خزيمة نا عبد القدوس بن محمد بن شعيب بن الحبحاب نا عمرو يعني ابن عاصم نا همام نا قتادة عن أبي حسان أن رجلين من بني عامر أنبآ عائشة فقالا أن أبا هريرة يحدث عن رسول الله  صلى الله عليه وآله و سلم  قال الشؤم في الدابة والمرأة والفرس قال فطارت شقة منها في السماء وشقة في الأرض فقالت كذب والذي أنزل الفرقان على أبي القاسم  صلى الله عليه وسلم  ما قاله له إنما كان أهل الجاهلية يتطيرون من ذلك
...حدثناه أبو موسى حدثني عبد الصمد نا همام نا قتادة عن أبي حسان أن رجلين من بني عامر دخلا على عائشة فقالا لها إن أبا هريرة يقول ان الطيرة في الدار والمرأة والفرس فغضبت من ذلك غضبا شديدا وطارت شقة منها في السماء وشقة في الأرض فقالت كذب والذي أنزل الفرقان على أبي القاسم  صلى الله عليه وسلم  ما قاله إنما قال كان أهل الجاهلية يتطيرون من ذلك تاريخ مدينة دمشق ج67 ص352 - التمهيد لابن عبد البر ج9ص289 - طرح التثريب في شرح التقريب ج8 ص114 و...
دو نفر از بني عامر به عائشه گفتند : ابو هريره از رسول خدا ( ص) روايت نقل مي کند که فرموده اند : شومي و پليدي در مرکب و زن و اسب است ؛ اما يکي از آنها به آسمان رفت و يکي به زمين !!! عائشه گفت : قسم به کسي که قرآن را بر رسول خدا نازل کرد ، دروغ گفته است ؛ تنها اهل جاهليت اين ها را شوم مي دانستند !!!
قسم به خدا با ابو هريره در روايتش مخالفت مي کنم!!!
از ابو هريره روايت کرده اند رسول خدا فرمودند اگر بند کفش يکي از شما پاره شد ، تا زماني که آن را درست نکرده است به راه نيفتد ؛ وقتي اين خبر به عائشه رسيد گفت : قسم مي خورم که با ابو هريره در آنچه روايت کرده است مخالفت کنم.وأخرج الترمذي بسند صحيح عن عائشة أنها كانت تقول لأخيفن أبا هريرة فيمشي في نعل واحدة وكذا أخرجه بن أبي شيبة موقوفا وكأنها لم يبلغها النهي وقولها لأخيفن معناه لأفعلن فعلا يخالفه وقد اختلف في ضبطه فروى لأخالفن وهو أوضح في المراد
فتح الباري ج10 ص310ترمذي با سند صحيح از عائشه روايت کرده است که مي گفت قسم مي خورم که کاري انجام دهم که مخالف نظر ابو هريره باشد ؛ پس با يک لنگه کفش به راه افتاد ؛ و ابن ابي شيبه نيز اين روايت را با سندي موقوف نقل کرده است ؛ و ظاهرا نهي رسول خدا به عائشه نرسيده است!!! ... و روايت شده است که قسم مي خورم که با ابو هريره مخالفت کنم و اين بسيار معنا را واضح مي کند.
ابن قتيبه در اين زمينه کلامي نقل مي کند که يا راوي آن خود وي است و يا ابن مسعود ( از صحابه ) و در هر صورت مي تواند شاهد براي ما باشد .
وذكر أبا هريرة فقال أكذبه عمر وعثمان وعلي وعائشة رضوان الله عليهم وروى حديثا في المشي في الخف الواحد فبلغ عائشة فمشت في خف واحد وقالت لأخالفن أبا هريرة
تأويل مختلف الحديث ج1 ص22
سخن در مورد ابو هريره بود ؛ پس گفت : او را عمر و عثمان و علي و عائشه تکذيب کرده اند ؛ و او روايتي در مورد  راه رفتن در يک لنگه کفش نقل کرد ، وقتي اين خبر به عائشه رسيد گفت : قسم مي خورم که با ابو هريره مخالفت کنم .تکذيب آنچه ابو هريره روايت کرده است :
ابو هريره روايتي نقل کرده است که سگ و الاغ و زن اگر از جلوي نماز گذار عبور کنند ، سبب بطلان نماز مي شوند ؛ عائشه از اين روايت بر آشفت و با چندين روايت ، بطلان ادعاي ابو هريره را اثبات کرد :وقتي رسول خدا نماز مي خواندند ،من خود در جلوي ايشان بودم
وروى أن الكلب والمرأة والحمار تقطع الصلاة فقالت عائشة رضي الله عنها ربما رأيت رسول الله  صلى الله عليه وسلم  يصلي وسط السرير وأنا على السرير معترضة بينه وبين القبلة تأويل مختلف الحديث ج1 ص22

ابو هريره روايت کرد که سگ و زن و الاغ ( در صورت عبور از جلوي نماز گذار ) نماز را باطل مي کنند ؛ پس عائشه گفت : من گاهي رسول خدا را مي ديدم که به سوي وسط رخت خواب نماز مي خواند در حاليکه من بر روي رخت خواب بودم و بين ايشان و قبله واقع مي شدم.
آيا « شما » ( خطاب به صحابه اي که اين روايت را نقل کردند از جمله ابو هريره ) ما را به منزله سگ ها قرار داديد ؟
حدثنا إسماعيل بن خليل حدثنا علي بن مسهر عن الأعمش عن مسلم يعني بن صبيح عن مسروق عن عائشة أنه ذكر عندها ما يقطع الصلاة فقالوا يقطعها الكلب والحمار والمرأة قالت لقد جعلتمونا كلاباصحيح البخاري ج1 ص192ش 489عائشه وقتي  اين فتوا را به او گفتند گفت : آيا شما ما را مانند سگ ها قرار داديد ؟
اقرار ابو هريره : صحابه و سايرين روايات او را دروغ مي شمردند :چرا شما روايات گمان مي کنند که من به رسول خدا دروغ مي بندم ؟
حدثنا أبو بكر بن أبي شيبة وأبو كريب واللفظ لأبي كريب قالا حدثنا بن إدريس عن الأعمش عن أبي رزين قال خرج إلينا أبو هريرة فضرب بيده على جبهته فقال ألا إنكم تحدثون أني أكذب على رسول اللهصحيح مسلم ج3 ص1660 ش2098 و الجمع بين الصحيحين ج3 ص123 و فيض القدير ج1ص308
ابوهريره به نزد ما آمد و با دست خويش بر پيشانيش زد و گفت : شما به هم مي گوييد که من به رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم دروغ مي بندم؟؟؟!!!
اگر رواياتي را که مي دانم  نقل کنم من را با سنگ هدف مي گيريد !!!حدثنا إبراهيم بن عبدالله ثنا محمد بن اسحاق ثنا قتيبة بن سعيد ثنا عمر بن عبدالله الروعي حدثني أبي عن أبي هريرة قال حفظت من رسول الله  صلى الله عليه وسلم  خمسة جرب فأخرجت منها جرابين ولو أخرجت الثالث لرجمتموني بالحجارة
حلية الأولياء ج1 ص381من از رسول خدا پنج کيسه روايت حفظ کردم که از آن ها دو تا را ( براي شما ) باز کردم ؛ و اگر سومي را باز مي کردم من را با سنگ هدف قرار مي داديد !!!اگر رواياتي را که مي دانم نقل کنم به من زباله پرت مي کنيد و مي گوييد ديوانه است !!!
حدثنا أبو بكر بن خلاد ثنا الحارث بن أبي أسامة ثنا كثير بن هشام ثنا جعفر بن برقان قال سمعت يزيد بن الأصم يقول سمعت أبا هريرة يقول يقولون أكثرت يا أبا هريرة والذي نفسي بيده لو حدثتكم بكل ما سمعته من رسول الله  صلى الله عليه وسلم  لرميتموني بالقشع ثم ما ناظرتموني
حلية الأولياء ج1 ص381از ابو هريره شنيدم که مي گفت : مردم مي گويند ابو هريره زيادي روايت نقل مي کند ؛ قسم به کسي که جانم در دست اوست اگر هرچيزي را که از رسول خدا شنيده ام براي شما نقل کنم به من زباله پرت کرده و ديگر با من سخن نخواهيد گفت !!!
عن أبي هريرة أنه كان يقول لو أنبأتكم بكل ما أعلم لرماني الناس بالخرق وقالوا أبو هريرة مجنون الطبقات الكبرى ج2 ص364 و ج 4 ص 331

از ابو هريره روايت شده است که گفت : اگر هر آنچه مي دانم به شما خبر دهم مردم به من زباله پرت کرده و مي گويند ابو هريره ديوانه است !!!اگر هر آنچه مي دانم نقل کنم به من مدفوع حيوانات پرت مي کنيد !!!أخبرنا سليمان بن حرب أخبرنا أبو هلال أخبرنا الحسن قال قال أبو هريرة لو حدثتكم بكل ما في جوفي لرميتموني بالبعر
الطبقات الكبرى ج2 ص364اگر هر آنچه در درون دارم بگويم به من مدفوع حيوانات پرت مي کنيد!!!اگر هرچه مي دانم نقل کنيد ، گردنم را مي زنند!!!
عن أبي هريرة قال حفظت من رسول الله  صلى الله عليه و آله و سلم  وعائين فاما أحدهما فبثثته في الناس واما الآخر فلو بثثته لقطع هذا البلعوم
تذكرة الحفاظ ج1 ص35- الإصابة في تمييز الصحابة ج7 ص439- الطبقات الكبرى ج4 ص331 - سير أعلام النبلاء ج2 ص596 و...
از رسول خدا دو ظرف ( روايت ) حفظ کردم ؛ يکي از آنها را بين مردم پراکندم ، اما اگر ديگري را پخش کنم اين گردن قطع مي شود!!!چه بسيار کيسه هايي که هنوز نگشوده ام!!!محمد بن راشد عن مكحول قال كان أبو هريرة يقول رب كيس عند أبي هريرة لم يفتحه
سير أعلام النبلاء ج2 ص597- تاريخ مدينة دمشق ج67 ص340ابو هريره مي گفت چه بسيار کيسه اي ( کيسه علم ) که در نزد ابو هريره است اما هنوز آن را نگشوده است !!!
خطاب به ساير صحابه :اين روايات را زماني شنيدم که شما در بازار مشغول خريد و فروش بوديد!!!
حدثنا عبد العزيز بن عبد الله قال حدثني مالك عن بن شهاب عن الأعرج عن أبي هريرة قال إن الناس يقولون أكثر أبو هريرة ...   إن إخواننا من المهاجرين كان يشغلهم الصفق بالأسواق وإن إخواننا من الأنصار كان يشغلهم العمل في أموالهم صحيح البخاري ج1 ص55 ش118 و ج2 ص827 ش 2223 و ج6 ص2677 ش 6921
از ابو هريره روايت شده است که : مردم مي گويند ابو هريره زيادي روايت نقل مي کند ؛ ... بدرستيکه برادران من از مهاجرين معامله در بازار ايشان را ( از شنيدن روايت ) باز مي داشت و برادران من از انصار را کار در اموالشان ( باغاتشان)!!!خطاب به عائشه :اين روايات را زماني شنيدم که تو مشغول بازي با سرمه و آينه و آرايش بودي!!!
عن سعيد أن عائشة قالت لأبى هريرة أكثرت الحديث عن رسول الله  صلى الله عليه وسلم  يا أبا هريرة قال إنى والله ما كانت تشغلنى عنه المكحلة والخضاب ولكن أرى ذلك شغلك عما استكثرت من حديثىالبداية والنهاية ج8 ص108 - تاريخ مدينة دمشق ج67 ص353 - سير أعلام النبلاء ج2 ص604 - الإصابة في تمييز الصحابة ج7 ص440- المعرفة والتاريخ ج1 ص262 - المستدرك على الصحيحين ج3 ص582 ش6160
عائشه به ابو هريره گفت : زيادي از رسول خدا روايت مي کني !!!ابو هريره پاسخ داد : سرمه و خضاب ( و در بعضي روايات روغن و آينه ) من را از روايت شنيدن باز نداشت ، اما چنين به نظر مي رسد که تو را باز داشته است ، زيرا روايات من را زياد مي داني!!!
ماجراي روايت «من أصبح جنبا»:ابو هريره از رسول خدا فتوايي بدين مضمون نقل کرد که هر کس صبح هنگام جنب باشد ، نمي تواند روزه بگيرد
صحيح ابن حبان ج8 ص261 ش 3486و آن را به رسول خدا نسبت مي داد :
حدثنا عبد الله حدثني أبي ثنا سفيان عن عمرو عن يحيى بن جعدة عن عبد الله بن عمرو القارىء قال سمعت أبا هريرة يقول لا ورب هذا البيت ما أنا قلت من أصبح جنبا فلا يصوم محمد ورب البيت قاله ما أنا نهيت عن صيام يوم الجمعة محمد نهى عنه ورب البيت
مسند أحمد بن حنبل ج2 ص248 ش 7382
رجوع شود به المحصول ج4ص654 - قواطع الأدلة في الأصول ج1 ص378 - المستصفى ج1 ص104 - أصول السرخسي ج1 ص360
از  ابو هريره شنيدم که مي گفت : قسم به پروردگار کعبه که من نيستم که مي گويم هرکس که صبح جنب باشد نمي تواند روزه بگيرد ، قسم به پروردگار کعبه محمد اين را گفته است !!!من نبودم که از روزه روز جمعه نهي کردم ؛ قسم به پروردگار کعبه محمد بود که از آن نهي کرد!!!
اما چون روايات ابو هريره در بين صحابه مقبول نبود به همين جهت مروان ( امير مدينه ) به دو نفر ديگر دستور داد تا به نزد ام سلمه و عائشه همسران رسول خدا بروند و از ايشان در اين زمينه سوال کنند :
أنبأ محمد بن سلمة قال أنبأ بن القاسم عن مالك قال حدثني سمي أنه سمع أبا بكر بن عبد الرحمن يقول كنت أنا وأبي عند مروان بن الحكم وهو أمير المدينة فذكر أن أبا هريرة يقول من أصبح جنبا أفطر ذلك اليوم قال مروان أقسمت عليك يا عبد الرحمن لتذهبن إلى أمي المؤمنين عائشة وأم سلمة فلتسألنهما عن ذلك
سنن النسائي الكبرى ج2 ص180 ش 2937
ابا بکر بن عبد الرحمن مي گويد من و پدرم در نزد مروان بوديم و او امير بر مدينه بود ؛ پس سخن از کلام ابو هريره به ميان آمد که هرکس صبح هنگام جنب باشد آن روز را نمي تواند روزه بگيرد .
مروان گفت : تو را قسم مي دهم که به نزد ام المومنين!!!! عائشه و ام سلمه رفته و از ايشان در اين زمينه سوال کنيد .
بر خورد عائشه با وي در اين روايت :
عائشه در اين زمينه از رسول خدا روايت کرد که :
صحيح البخاري ج2 ص681 ش 1829
حدثنا أحمد بن صالح حدثنا بن وهب حدثنا يونس عن بن شهاب عن عروة وأبي بكر قالت عائشة رضي الله عنها كان النبي  صلى الله عليه وسلم  يدركه الفجر في رمضان من غير حلم فيغتسل ويصوم
رسول خدا گاهي در ماه رمضان در هنگام طلوع فجر جنب بودند ، پس غسل مي کردند و روزه مي گرفتند .
بر خورد ام المومنين ام سلمه با اين روايت :
از ايشان نيز دقيقا مانند روايت عائشه نقل شده است :
صحيح ابن حبان ج8 ص261 ش 3486
نتيجه کلام ام المومنين ام سلمه و عائشه ( و به نقل بعضي حفصه ):
صحابه بعد از شنيدن اين روايت به نزد ابو هريره رفتند و طبق معمول از او سوال کردند که آيا تو خود اين روايت را از رسول خدا شنيده اي ؟
صحيح ابن حبان ج8 ص261 ش  3486 - صحيح ابن خزيمة ج3 ص250 -
عکس العمل ابو هريرة :

ابو هريره که از اين روايت دو همسر رسول خدا جا خورده بود رنگش عوض شد !!!
فلقينا أبا هريرة وهو عند باب المسجد فقلنا له إن الأمير عزم علينا في أمر نذكره لك قال وما هو فحدثه أبي فتلون وجه أبي هريرة
صيح ابن حبان ج8 ص270 ش 3499 - مصنف عبد الرزاق ج4 ص180 ش 7396 - المعجم الكبير ج18 ص292 ش  749- مسند أحمد بن حنبل ج6 ص308 ش 26672- التمهيد لابن عبد البر ج22 ص42
ابو هريره را در کنار در مسجد ديديم و به او گفتيم امير ما را قسم داده است که چيزي را به تو بگوييم .
گفت : چه چيزي ؟ وقتي پدرم براي او ماجرا را تعريف کرد رنگ چهره ابو بکر تغيير کرد!!!
و گفت : اين روايت را من از رسول خدا نشنيدم بلکه آن را از فضل بن عباس ( که چند سال قبل از دنيا رفته بود ) شنيده ام و به قول عده اي از بزرگان اهل سنت ، مرده اي را شاهد گرفت !!!رازي در کتاب خويش در مورد اين ماجرا از نظام نقل مي کند که مي گويد :
فقال أبو هريرة أخبرني بذلك الفضل بن عباس قال النظام والاستدلال به من ثلاثة أوجه :أحدها أنه استشهد ميتا وثانيها أنه لو لم يكن متهما فيه لما سألوا غيره
وثالثها  أن عائشة وحفصة رضي الله عنهما كذبتاهالمحصول ( رازي ) ج4 ص467
ابو هريره گفته است اين روايت را به من فضل بن عباس خبر داد !!!نظام گفته است : استدلال به اين روايت از سه جهت است :
1-    او يک مرده را به عنوان شاهد معرفي کرد .
2-    اگر ابو هريره در مورد اين روايت متهم نبود از غير او سوال نمي کردند.
3-    عائشه و حفصه او را تکذيب کردند.
نظرات سايرين صحابه ، تابعين و علماي اهل سنت :ابو هريره هذيان مي گفت :اهل سنت در مورد کسي که از خواب بيدار شده است و مي خواهد وضو بگيرد از ابو هريره روايت مي کنند که بايد دست خود را قبل از وارد کردن آن در ظرف آب بشويد ؛ اما گروهي از صحابه و بزرگان بر او اشکال گرفتند که اصحاب در زمان رسول خدا دست را در ظرف آب بزرگ و سنگي (مهراس) که در مسجد رسول خدا(ص) بود برده و وضو مي گرفتند ؛ آيا قبل از وارد کردن دست در آن ، دست خويش را شسته بودند ؟
ابو جعفر اشجعي و اصحاب ابن عباس :
وقد ذكر إبراهيم النخعي أن أصحاب عبدالله كانوا إذا ذكر لهم حديث أبي هريرة في أمر المستيقظ من نومه بغسل يديه قبل إدخالهما الإناء قالوا إن أبا هريرة كان مهذارا فما يصنع بالمهراس وقال الأشجعي لأبي هريرة فما تصنع بالمهراس فقال أعوذ بالله من شركأحكام القرآن للجصاص ج3 ص359
ابراهيم نخعي روايت کرده است که اصحاب عبد الله بن عباس وقتي براي ايشان روايت ابو هريره - در مورد کسي که از خواب بيدار شده است و مي خواهد وضو بگيرد ، که بايد دست خويش را قبل از وارد کردن در ظرف آب بشويد – نقل مي شد مي گفتند : ابو هريره هذيان گفته است ؛ او در مورد مهراس چه مي خواهد بگويد ؟
و اشجعي نيز به ابو هريره مي گفت : در مورد مهراس چه مي گويي؟ ( پس ابو هريره که جوابي نداشت ناراحت مي شد و مي گفت ) از شر تو به خدا پناه مي برم!!!
عائشه (و ظاهرا ابن عباس) :
الإحكام للآمدي ج2 ص134
وقد وافق ابن عباس على ما تخيله من الاستبعاد عائشة حيث قالت رحم الله أبا هريرة لقد كان رجلا مهذارا فماذا يصنع بالمهراس
عائشه با ابن عباس در اينکه کلام ابو هريره را بعيد مي شمرد موافقت کرده است ، زيرا گفته است : خدا ابو هريره را رحمت کند ، او مردي بود که هذيان مي گفت و نمي دانست که در مورد مهراس چه جوابي بدهد!!!
عده اي از علماي تابعين :روايات ابو هريره در موضوعات مهم مقبول نيست :
وقال الثورى عن منصور عن إبراهيم قال كانوا يرون فى أحاديث أبى هريرة شيئا وما كانوا يأخذون بكل حديث أبى هريرة إلا ما كان من حديث صفة جنة أو نار أو حث على عمل صالح أو نهى عن شر جاء القرآن به ... وقد قال ما قاله إبراهيم طائفة من الكوفيين
البداية والنهاية ج8 ص109
رجوع شود به تاريخ مدينة دمشق ج67 ص361 و سير أعلام النبلاء ج2 ص608 و شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد ج 4 ص67
ابراهيم گفته است که علما در روايات ابي هريره اشکالاتي مي ديدند و همه روايات او را قبول نمي کردند ؛ مگر در مورد خصوصيان بهشت يا جهنم يا دعوت به انجام کاري نيک يا نهي از کار بدي که قرآن از آن نهي کرده است ... و اين مطلبي را که ابراهيم گفته است گروهي از کوفيين نيز مي گويند .
قال ابن كثير : وقال شريك ، عن مغيرة ، عن إبراهيم قال : كان أصحابنا يدعون من حديث أبي هريرة . وروى الأعمش ، عن إبراهيم ، قال : ما كانوا يأخذون من كل حديث أبي هريرة .
تاريخ ابن كثير 8 ص  109
اصحاب ما بسياري از روايات ابو هريره را رها مي کردند ... همه روايات ابو هريره را نمي گرفتند و ابن ابي الحديد در شرح نهج البلاغه مي گويد :
وروى أبو أسامة عن الأعمش ، قال : كان إبراهيم صحيح الحديث ، فكنت إذا سمعت الحديث أتيته فعرضته عليه ، فأتيته يوما بأحاديث من حديث أبي صالح عن أبي هريرة ، فقال : دعني من أبي هريرة إنهم كانوا يتركون كثيرا من حديثه .
شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد ج 4 ص68
اعمش مي گويد : ابراهيم در روايت صحيح بود ( هيچ اشتباه و دروغي نداشت ) ؛ به همين جهت وقتي روايتي را مي شنيدم به نزد او رفته و اين روايت را براي او مي خواندم ؛ پس روزي براي او رواياتي از ابي صالح از ابو هريره آوردم اما او گفت :
من را از روايات ابو هريره معاف دار ؛ که ايشان ( بزرگان حديث) بسياري از روايات او را ترک مي کنند
مسلم نيشابوري : او فرقي بين گويندگان حديث نمي گذاشت :
در اين زمينه مسلم بن حجاج نيشابوري (مولف صحيح مسلم) مي گويد :
حدثنا عبد الله بن عبد الرحمن الدارمي ثنا مروان الدمشقي عن الليث بن سعد حدثني بكير بن الاشج قال قال لنا بسر بن سعيد اتقوا الله وتحفظوا من الحديث فوالله لقد رأيتنا نجالس أبا هريرة فيحدث عن رسول الله  صلى الله عليه وسلم  عن كعب وحديث كعب عن رسول الله  صلى الله عليه وسلم  التمييز ص175 ش 10 نوشته مسلم بن حجاج  تاريخ مدينة دمشق ج67 ص359 به نقل از مسلم البداية والنهاية ج8 ص109 به نقل از مسلم
بسر بن سعيد مي گفت : از خدا بترسيد و در مورد روايت با دقت پيش برويد ؛ قسم به خدا شما ما را ديديد که با ابو هريره مي نشستيم اما او براي ما روايات رسول خدا را از کعب و روايات کعب را از رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم نقل مي کرد.
شعبه او را مدلس مي دانست :
يكي از مسائلي كه تمامي علماي رجال اهل سنت بر آن اتفاق نظر دارند ، اين است كه ابوهريره مدلس بوده است و سخني را كه از ديگران شنيده بوده ، به رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) نسبت مي‌داده است .
ذهبي در ترجمه ابوهريره مي‌نويسد :قال يزيد بن هارون : سمعت شعبة يقول : كان أبو هريرة يدلس .
سير أعلام النبلاء - الذهبي - ج 2 - ص 608  و الكامل - عبد الله بن عدي - ج 1 - ص 68 و تاريخ مدينة دمشق - ابن عساكر - ج 67 - ص 359 و ... .
ابو هريره تدليس مي کرد .ابن كثير دمشقي سلفي بعد از نقل اين سخن در نوع تدليس أبوهريره مي‌نويسد ‌:
أي يروي ما سمعه من كعب وما سمعه من رسول الله صلى الله عليه وسلم ولا يميز هذا من هذا - ذكره ابن عساكر . وكان شعبة يشير بهذا إلى حديثه « من أصبح جنبا فلا صيام له » فإنه لما حوقق عليه قال : أخبرنيه مخبر ولم أسمعه من رسول الله صلى الله عليه وسلم .
البداية والنهاية - ابن كثير - ج 8 - ص 117 – 118 .
او آنچه را که از کعب شنيده بود و آنچه را از رسول خدا شنيده بود نقل کرده و بين آن دو فرقي نمي گذاشت ؛ اين را ابن عساکر گفته است . و ظاهرا شعبه به اين روايت اشاره مي کند که هرکس که صبح جنب از خواب بيدار شود نمي تواند روزه بگيرد ؛ پس بدرستيکه وقتي از او در مورد اين روايت بازجويي شد گفت : اين مطلب را کسي به من خبر داده بود و از رسول خدا نشنيده بودم !!!
ذهبي بعد از نقل اين روايت در توجه تدليس ابوهريره مي‌گويد :
قلت : تدليس الصحابة كثير ، ولا عيب فيه ؛ فإن تدليسهم عن صاحب أكبر منهم ؛ والصحابة كلهم عدول .
سير أعلام النبلاء ج 2 ص 608 .
مي گويم : تدليس صحابه زياد است و اشکالي ندارد ؛ زيرا تدليس ايشان از شخصي بالاتر از خودش بوده است و صحابه همگي عادل هستند!!!
در حالي كه اين سخن غير معقول و خلاف تحقيق است ؛ چرا كه ممكن شخص حذف شده از كساني باشد كه خداوند آن‌ها را در قرآنش اين گونه توصيف كرده است :

وَ مِمَّنْ حَوْلَكُمْ مِنَ الْأَعْرابِ مُنافِقُونَ وَ مِنْ أَهْلِ الْمَدينَةِ مَرَدُوا عَلَى النِّفاقِ لا تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ ... التوبه / 101 .

و از (ميان) اعراب باديه‏نشين كه اطراف شما هستند، جمعى منافقند و از اهل مدينه (نيز)، گروهى سخت به نفاق پاى بندند. تو آنها را نمى‏شناسى، ولى ما آنها را مى شناسيم‏ .
يا از اشخاصي همچون وليد بن عقبه باشد كه خداوند در باره او مي فرمايد :

يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا أَنْ تُصيبُوا قَوْماً بِجَهالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلى‏ ما فَعَلْتُمْ نادِمينَ .

الحجرات / 6 .

اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! اگر شخص فاسقى خبرى براى شما بياورد، درباره آن تحقيق كنيد، مبادا به گروهى از روى نادانى آسيب برسانيد و از كرده خود پشيمان شويد!
ابو حنيفه : ابو هريره عادل نيست!!!
وروى أبو يوسف ، قال : قلت لأبي حنيفة : الخبر يجئ عن رسول الله صلى الله عليه وسلم يخالف قياسنا ما تصنع به ؟ قال : إذا جاءت به الرواة الثقات عملنا به وتركنا الرأي ، فقلت : ما تقول في رواية أبى بكر وعمر ؟ فقال : ناهيك بهما ! فقلت : على و عثمان ، قال : كذلك ، فلما رآني أعد الصحابة قال : والصحابة كلهم عدول ما عدا رجالا ، ثم عد منهم أبا هريرة وأنس بن مالك .
شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد ج 4 ص68 - روضة العلماء للزندويستي -  كتائب أعلام الأخيار للكفوي
ابو يوسف شاگر ابو حنيفه مي گويد به ابو حنيفه گفتم : براي ما رواياتي از رسول خدا مي آيد که با قياس ما مخالف است ، آنها را چه بکنيم ؟ فرمودند اگر روايت از افراد مورد اطمينان باشد به آن عمل کرده ونظر خويش را کنار مي گذاريم ؛ گفتم نظر شما در مورد روايات ابو بکر و عمر چيست ؟
تو را از کنار گذاشتن آن ها نهي مي کنم .
گفتم : علي و عثمان؟پاسخ داد : آن دو نيز همچنين وقتي که ديد يک يک صحابه را مي شمارم گفت : صحابه همگي ايشان عادلند غير از چند نفر که نام ايشان را برد و از ايشان ابو هريره بود و مالک بن انس.
ساير علماي حنفيه :
در کتب احناف مواردي از طعن صريح و يا کنايه به ابو هريره موجود است :ابو هريره اشکالات بسيار دارد :
ابو جعفر هندواني در شرح کلام امام خويش ابو حنيفه مي گويد :قال الفقيه أبو جعفر الهندواني : انما لم يترك قوله بقول هؤلاء الثلاثة لأنهم مطعونون
القول الصراح في البخاري وصحيحه الجامع ص 233 نقلا عن كتائب الأعلام الأخيار
به درستيکه قياس فقيه به سبب روايت اين سه نفر ترک نمي شود ، زيرا ايشان مطعون هستند ( در مورد ايشان بدي هاي بسيار نقل شده است ).
فتاواي همه صحابه مقبول است غير از سه نفر :ابو هريره ...عن عيسى بن أبان أنه قال : أقلد أقاويل جميع الصحابة الا ثلاثة منهم : أبو هريرة  و ...
از عيسي بن ابان نقل شده است که گفت : کلمات همه صحابه را تبعيت مي کنم به غير از سه نفر : ابو هريره و....
وقتي مدرک مساله اي روايت ابو هريره باشد مقبول نيست!!!:
ابن حزم در کتاب خويش « المحلي» در مورد نظر محمد بن حسن شيباني از معروف ترين علماي حنفي در مورد روايت ابو هريره مي گويد :
وروينا من طريق أبي عبيد أنه ناظر في هذه المسألة محمد بن الحسن فلم يجد عنده أكثر من أن قال هذا من حديث أبي هريرة
المحلى ج8 ص178
محمد بن الحسن ( شيباني ) در اين مساله مناظره کرد و تنها جوابي که داد اين بود که اين روايت از ابو هريره است ( و روايت ابو هريره مقبول نيست )!!!
ابو جعفر استاد ابن ابي الحديد : روايات ابو هريره مرضي نيست
قال أبو جعفر : وأبو هريرة مدخول عند شيوخنا غير مرضى الرواية ، ضربه عمر بالدرة ، وقال : قد أكثرت من الرواية وأحر بك أن تكون كاذبا على رسول الله صلى الله عليه !
شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد ج 4 ص67
ابو جعفر گفته است : ابو هريره در نظر اساتيد ما مورد قبول نيست و روايات او پذيرفته نيست ؛ عمر او را با شلاق زد و به او گفت : زياد روايت گفته اي و براي تو سزاوار است که بر رسول خدا دروغ بسته باشي تکذيب ابو هريره توسط گروهي از علماء نزد هارون الرشيد :
وعن عمر بن حبيب قال حضرت مجلس هارون الرشيد فجرت مسألة تنازعها الحضور وعلت أصواتهم فاحتج بعضهم بحديث يرويه أبو هريرة عن رسول الله  صلى الله عليه وسلم  فرفع بعضهم الحديث وزادت المدافعة والخصام حتى قال قائلون منهم لا يقبل هذا الحديث على رسول الله  صلى الله عليه وسلم  لأن أبا هريرة متهم فيما يرويه وصرحوا بتكذيبه ورأيت الرشيد قد نحا نحوهم ونصر قولهم
تفسير القرطبي ج16ص298 - تهذيب الكمال ج21 ص294 - تاريخ بغداد ج11 ص197 - المنتظم ج10 ص163 - الوافي بالوفيات ج22 ص276
از عمر بن حبيب روايت شده است که گفت : در مجلس هارون الرشيد حاضر بودم ؛ پس بحث در مورد مساله اي سر گرفت و صداها در اين زمينه بالا رفت ؛ پس عده اي از ايشان به روايتي که ابو هريره در اين زمينه نقل کرده بود استشهاد کردند ؛ عده اي اين حديث را گرفته و آن را بالا بردند ( سند آن را به ابو هريره رساندند ) ؛ آنقدر بحث بالا گرفت که عده اي از ايشان گفتند : اين حديث از رسول خدا قبول نيست ؛ زيرا ابو هريره راوي اين روايت در نقل آن متهم است ؛ و تصريح به تکذيب ابو هريره کردند ؛ و رشيد نيز به جهت ايشان ميل کرده و نظر ايشان را تاييد کرد.
منبع روايات اخلاقي
کسي که بسياري از روايات او در کتب اهل سنت ، منبع اخلاقيات ايشان است ؛ در صحيح بخاري اولين روايتي که در زمينه اخلاق به آن استشهاد شده است روايت ابو هريره است :حدثنا عبد الله بن محمد قال حدثنا أبو عامر العقدي قال حدثنا سليمان بن بلال عن عبد الله بن دينار عن أبي صالح عن أبي هريرة رضي الله عنه عن النبي  صلى الله عليه وسلم  قال الإيمان بضع وستون شعبة والحياء شعبة من الإيمانصحيح البخاري ج1 12 ش 9
از ابو هريره از رسول خدا ( صلي الله عليه وآله وسلم ) روايت شده است که فرمودند : ايمان شصت و چند شاخه دارد و حياء از شاخه هاي ايمان است .
و اين وضعيت تا آخر صحيح بخاري ادامه دارد .در اين زمينه ابن کثير مي گويد :وقد كان أبو هريرة من الصدق والحفظ والديانة والعبادة والزهادة والعمل الصالح على جانب عظيم
البداية والنهاية ج8 ص110 ابو هريره از جهت راستي و حفظ و ديانت و عبادت و زهد و کار نيک بر جايگاهي بزرگ بود!!!
شخصي با رفتار ناشايست :
پرخوري و شکم بارگيدشيخ المضيرة = سرور خورشت ماست و گوشت !!!
محمود ابو ريه کتاب خويش را در مورد ابو هريره به اين نام ، نامگذاري کرده است ؛ و علت اين نامگذاري آن است که ثعالبي در کتاب خويش «ثمار القلوب» در ضمن شمردن اوصاف صحابه ، به اين مطلب اشاره مي کند که ابو هريره در بين ايشان به شيخ مضيرة معروف است :
شيخ المضيرة : كان أبو هريرة رضى الله عنه على فضله وأختصاصه بالنبى  صلى الله عليه وسلم  مزاحا أكولا ...
وعن أبى رافع قال كان أبو هريرة رضي الله عنه ربما دعانى إلى عشائه فيقول دع العراق للأمير فانتظرنا فإذا هو ثريد بزيت
وكان يدعى الطب فيقول ... وأطيب اللحم الكتف وحواشى فقار العنق والظهر
وكان يديم أكل الهريسة والفالوذج ويقول هما مادة الولد وكان يعجبه المضيرة جدا فيأكل مع معاوية فإذا حضرت الصلاة صلى خلف على رضى الله عنه فإذا قيل له في ذلك قال مضيرة معاوية أدسم وأطيب والصلاة خلف على أفضل وكان يقال له شيخ المضيرة وقيل فيه :وتولى أبو هريرة عن نصر على ليستفيد الثريدا  ولعمرى إن الثريد كثير للذى ليس يستحق الهبيداثمار القلوب في المضاف والمنسوب  ص111 ثعالبي ش159
سَروَر خورشت گوشت و ماست : ابو هريره رضي الله عنه با همه فضيلت هايش و نزديکيش به رسول خدا ، شوخ و پر خور بود
از ابو رافع روايت شده است که ابو هريره گاهي اوقات من را به شام دعوت مي کرد و مي گفت : عراق را براي واليش بگذار ( يعني بگذار غذايم را بخورم و کاري به سياست نداشته باش ) پس منتظر مي مانديم و غذا را که آبگوشتي چرب بود مي آوردند
و ادعا مي کرد که طبابت مي داند !!! و مي گفت : خوشمزه ترين گوشت ، گوشت کتف است و نيز راسته
و هميشه هريسه و فالوده مي خورد و مي گفت که اين دو سبب توليد فرزند است ؛ و خوردن مضيره او را به شگفت مي آورد ؛ و آن را همراه با معاويه مي خورد ؛ و وقتي که هنگام نماز مي شد در پشت سر علي نماز مي خواند و وقتي از او علت اين کار را مي پرسيدند پاسخ مي داد : خورشت معاويه چرب تر و خوشمزه تر است و نماز پشت سر علي برتر و به او ، شيخ مضيره مي گفتند ؛ و در مورد او سروده اند که : ابو هريره دست از ياري علي کشيدتا از خورشت استفاده کند
و قسم به جانم کسي که لياقت هندوانه ابو جهل ( تلخ ترين ميوه )  را ندارد آبگوشت از سر او هم زياد است!!!
نماز پشت سر علي و غذا سر سفره معاويه :وكان يصلي خلف علي ويأكل على سماط معاوية ويعتزل القتال ويقول الصلاة خلف علي أتم وسماط معاوية أدسم وترك القتال أسلم شذرات الذهب ج1 ص64او پشت سر علي نماز مي خواند و بر سر سفره معاويه غذا مي خورد و از جنگ کناره مي گرفت و مي گفت : نماز پشت سر علي کامل تر است و غذاي سر سفره معاويه چرب تر ، و دوري از جنگ براي حفظ جان بهتر !!!
بهترين سوارکاران : روغن سوار بر خرما !!!:محمود ابو رية در دو کتاب خويش (أضواء علي السنة المحمدية ص 199 و شيخ المضيرة أبوهريرة ص58) از کتاب خاص الخاص ثعالبي ص 43 از ابو هريره روايت مي کند که گفت :ما شممت رائحة أطيب من رائحة الخبز الحار ، وما رأيت فارسا أحسن من زبد على تمر
هيچ بويي بهتر از بوي نان تازه احساس نکرده ام و هيچ سوار کاري بهتر از روغن سوار بر خرما نديده ام !!!واي بر من از شکمم:
او بسيار پر خور بود و به دور خانه مي گرديد و مي گفت : واي بر من از شکمم!!!
حدثنا أحمد بن جعفر بن حمدان ثنا عبدالله بن أحمد بن حنبل حدثني أبي ثنا أبو عبيدة الحداد ثنا عثمان الشحام أبو سلمة ثنا فرقد السبخي قال كان أبو هريرة يطوف بالبيت وهو يقول ويل لي من بطني إذا أشبعته كظني وإن أجعته سبنيحلية الأولياء ج1 ص382الزهد لابن حنبل ج1 ص178
ابوهريره دور خانه مي چرخيد و مي گفت : واي بر من از شکمم ؛ اگر او را سير کنم دل درد مي گيرم ،  و اگر او را گرسنه نگاه دارم به من فحش مي دهد !!!

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page