بخش هشت

(زمان خواندن: 11 - 21 دقیقه)

نقش زنان در تاريخ عاشورا

نقش زنان در تاريخ عاشورا  
تاريخ عاشورا را هفتاد و سه نفر به وجود آورده اند و رهبرى اين قيام تاريخى در دست ايشان بوده است . اما از اين نكته هم نبايد غافل بود كه در جريان اين واقعه زنده و ارزنده اى كه در سال شصت و يك هجرى روى داد زنانى بزرگ و بزرگوار دست به كار بوده اند و فداكارى كرده اند و حتى برخى در اين راه شهادت رسيده اند و نام پرافتخارشان در تاريخ افتخارآميز نهضت ابا عبدالله عليه السلام به عظمت و ايمان و بزرگوارى ياد شده است ، اكنون به ترتيب تاريخى نام هر يك از اين زنان بزرگ و هر قدمى را كه در اين راه برداشته اند يادآور مى شويم نخستين بانويى كه نام وى شايسته تكريم و تنظيم و يادآورى است همسر زهير بن قين بجلى است ، بانويى كه با يك عمل مثبت خود را از گمنامى درآورد و نام خود را در پرافتخارترين فصل تاريخ اسلام براى هميشه ثبت كرد.

همسر زهير بجلى

همسر زهير بجلى  
مردى از بنى فزاره مى گويد ما با زهير بن قين بجلى از مكه برگشتيم و رهسپار عراق بوديم ، اما هيچ نمى خواستيم كه با حسين بن على عليه السلام كه او هم رو به عراق مى رفت در يك منزل فرود آييم ، چنانكه هرگاه امام حسين عليه السلام حركت مى كرد ما فرو مى آمديم و هرگاه او در منزلى فرود مى آمد ما حركت مى كرديم اما در عين حال چنان پيش آمد كه در يكى از منازل ناچار با حسين بن على عليه السلام فرود آمديم و ما در كنارى خيمه زديم و او در كنارى ما غذا مى خورديم كه ناگهان فرستاده امام عليه السلام رسيد و سلام كرد و گفت اى زهبر بن قين ابا عبدالله حسين بن على عليه السلام تو را مى خواهد، شنيدن اين پيام چنان بر ما ناگوار آمد كه لقمه از دست فرو نهاديم و همگى در حيرت فرو رفتيم ، همسر زهير - دلهم دختر عمرو - به زهير گفت فرزند رسول خدا به دنبال تو مى فرستد و تو را مى طلبد و تو از رفتن نزد وى دريغ دارى ؟ سبحان الله چه مانعى دارد كه نزد وى شرفياب شوى و سخن او را بشنوى و بازآيى . گفتار اين زن كار خود را كرد و نام شوهر خود را در رديف بزرگترين شهداى اسلام قرار داد، زهير تحت تاثير سخنان همسر خويش قرار گرفت و نزد امام شرفياب شد و اندكى بعد با چهره اى كه آثار شادمانى و روشنى ضمير از آن هويدا بود بازگشت و دستور داد تا خيمه او را به مجموعه خيمه امام عليه السلام ملحق كند الله ولى الذين آمنوا يخرجهم من الظلمات الى النور ، زهير همراه امام رفت و به شهادت رسيد و همسر او نزد كسان و خويشان خود بازگشت .
سرفرازى ديگرى را كه براى اين زن ثبت تاريخ شده است سبط ابن جوزى در كتاب خود آورده كه چون زهير به شهادت رسيد همسر وى به غلام زهير گفت برو و مولاى خود را كفن كن غلام آمد و امام عليه السلام را بى كفن ديد و گفت مولاى خود را كفن كنم و امام را همچنان بگذارم ! به خدا كه اينكار را نخواهم كرد، پس كفنى بر پيكر مقدس امام پوشانيد و سپس آقاى خود زهير را نيز كفن كرد.

همسر عبدالله كلبى :

همسر عبدالله كلبى :  
ديگر زنى كه بايد به شخصيت و فداكارى او آفرين گفت زن عبدالله بن عمير كلبى است . عبدالله بن عمير از طايفه بنى عليم و ساكن كوفه بود، روزى ديد كه سپاهى عظيم در نخيله كوفه فراهم شده اند، پرسيد كه اين سپاه به كجا و براى چه مى روند؟ گفتند مى روند تا با امام حسين عليه السلام فرزند فاطمه دختر رسول خدا بجنگند، عبدالله گفت خدا مى داند كه من آرزومند بودم كه با مشركان در راه خدا بجنگم و اكنون اميدوارم كه ثواب جنگ با اين مردمى كه براى كشتن دختر زاده رسول خدا بيرون مى روند نزد خدا از ثواب جنگ با مشركان كمتر نباشد عبدالله تصميم حركت گرفت و تصميم خود را با همسر خويش ام وهب دختر عبدالله در ميان گذاشت ، زن گفت چه فكر خوبى كردى خداى تو را در همه حال هدايت كند من نيز همراه تو خواهم بود زن و مرد شبانه از كوفه بيرون آمدند و شايد در شب هشتم محرم وارد كربلا شدند، بامداد عاشورا كه جنگ از طرف دشمن آغاز شد و دو غلام از زياد و عبيدالله براى جنگ تن به تن بيرون آمدند، حبيب بن مظهر اسدى و برير بن خضير همدانى براى جنگ با آن دو بيرون شدند، اما امام عليه السلام آن دو را فرمود شما باشيد در اين موقع عبدالله بن عمير اجازه خواست و يك تنه در مقابل آن دو نفر ايستاد و هر دو را به هلاكت رساند و به گفته مفيد و طبرى اين شعر را مى خواند:
ان تنكرونى فانا اين كلب
حسبى بيتى فى عليم حسبى
انى امرء ذومرۀ و عصب
ولست بالخوار عند النكب
انى زعيم لك اموهب
بالطمن فيهم مقدما والضرب
ضرب غلام مومن بالرب (1)
ام وهب كه همسر خود را در اين حال ديد ستون خيمه اى برداشت و قدم به ميدان كارزار نهاد و مى گفت پدر و مادرم فداى تو باد در راه فرزندان پاك سرشت رسول خدا جان نثارى كن ، امام عليه السلام به او فرمود خدا شما را جزاى خير دهد، خداى تو را رحمت كند، نزد زنان بازگرد و همراهشان در خيمه باش كه جهاد از زنان برداشته است عبدالله دومين شهيدى بود كه روز عاشورا به شهادت رسيد و پيش از او مسلم بن عوسجه به شهادت رسيده بود.
______________________
1- مثير الاحزان ، ص 57.

همسر امام عليه السلام

همسر امام عليه السلام  
ديگر بانويى كه نام پرافتخار او در تاريخ عاشورا به ميان آمده ، همسر بزرگوار امام عليه السلام رباب دختر امرء القيس است ، تنها زنى بود از زنان امام عليه السلام كه در سفر كربلا همراه آن بزرگوار بوده است . چه مادر امام چهارم يعنى شهربانو دختر يزدگرد آخرين پادشاه ساسانى ايران در حدود 24 سال پيش از واقعه كربلا وفات كرده بود، از مادر على اكبر يعنى ليلى دختر ابى مره بن عروه بن مسعود ثقفى هم نامى در جريان فاجعه كربلا به ميان نيامده است ، و آيا در اين تاريخ زنده بوده يا نه ، از مادر جعفر بن الحسين هم كه زنى از قبيله قضاعه بود نامى برده نمى شود، از مادر فاطمه بنت الحسين يعنى ام اسحاق دختر طلحه بن عبيدالله تيمى كه دخترش ‍ فاطمه در كربلا بود و به كوفه و شام هم رفت نام و نشانى در واقعه عاشورا نيست .
تنها زنى كه در اين سفر همراه امام عليه السلام بوده همين بانوى بزرگوار يعنى رباب دختر امرء القيس كلبى است . امرء القيس مسيحى بود و در زمان خلافت حكومت نزد وى آمد و اسلام آورد، در همان روز اول مسلمانى خليفه او را امير مسلمانان قبيله قضاعه قرار داد، و پس از افتخار مسلمانى و امارت اسلامى افتخار ديگرى به دست آورد و از سه دخترى كه در خانه داشت يكى را به امير المومنين عليه السلام و ديگرى را به امام مجتبى عليه السلام و كوچكتر از همه را كه رباب باشد به امام حسين عليه السلام تزويج كرد.
و پدر زن اين سه امام شد، رباب از امام حسين عليه السلام دخترى داشت به نام سكينه و پسرى به نام عبدالله پسر شيرخوارش روز عاشورا كشته شد و خود با دخترش سكينه به اسيرى رفت و در جريان روز عاشورا از اين زن نامى به ميان نيامده است .

همسر امام عليه السلام

مرثيه سرايى همسر امام حسين عليه السلام  
اما به روايت تذكره سبط ابن جوزى در مجلس ابن زياد فرصتى به دست آورد و هرزگى هاى كشندگان امام را در يك سطر آنهم به عنوان مرثيه سرايى خلاصه كرد و در صفحه تاريخ عاشورا نوشت ، هنگامى كه اهل بيت را به مجلس ابن زياد بردند و سر مقدس امام را پيش ابن زياد نهادند، ابن زن از ميان زنان برخاست و سر مقدس را برداشت و بوسيد و در دامن گذاشت و گفت :
و احسينا فلانسيت حسينا
اقصدته اسنه الادعياء
غادروۀ بكربلاء صريعا
لا سقى الله جانبى كربلاء
ظاهر امر اين بود كه اين زن داغديده با عاطفه اى جريحه دار مرثيه سرايى مى كند و آهى از دل داغديده برمى آورد، اما حقيقت مطلب گويا غير از اين باشد با همين شعرهاى كوتاه و با همين جمله هاى مختصر، اهلبيت عصمت حوادث روز عاشورا را چنانكه بوده ثبت تاريخ كردند و راه تحريف را بر روى دشمن بستند وگرنه ممكن بود مانند آن مستشرقى كه مى گويد امام حسن عليه السلام بيمارى سل داشت و سينه اش خونريزى كرد و از دنيا رفت در صفحه ديگر تاريخ خود بنويسد كه امام حسين هم سرطان داشت و پيش از آنكه ميان او و دشمن نبردى آغاز شود روز دهم محرم بدرود زندگى گفت و ديگرى كه مى توانست ثابت كند كه اين مستشرق دروغ مى گويد و آن سخن را به نفع معاويه و اين دروغ را به نفع يزيد مى سازد.
رباب همسر بزرگوار امام عليه السلام در مجلس ابن زياد با دو شعر كوتاه مجال اينگونه تحريف هاى ناروا را از دست تحريف كنندگان تاريخ گرفت و گفت امام حسين عليه السلام مبتلا به سل و سرطان نبود و در راه خدا به شهادت رسيد و او را با نيزه ها پاره پاره كردند و رهبرى كشندگان او را مردمى عهده دار بودند كه معلوم نبود پدرشان كيست ، بعد از كشتن هم فردا كسى نگويد كه او را تجليل و احترام به خاك سپردند اين چنين نبود، بدنش ‍ را روى خاك انداختند و نه بر او نماز خواندند و نه او را به خاك سپردند و نه از وى كوچكترين احترامى كردند.

دشمن و تحريف تاريخ شهادت

دشمن و تحريف تاريخ شهادت  
بيان اين نكات لازم بود و قطعا اهلبيت در اين گفتار نظر داشتند و مى دانستند كه فردا كه دشمن با عكس العمل اين كارها رو به رو شد اصرار خواهد كرد كه با هر قيمتى شده تاريخ شهادت امام را تحريف كند و فكر مردم را به گمراهى بكشاند، به همين جهت با كمال هوشيارى و مال انديشى در هر انجمنى و هر بازار و كوچه اى در پاسخ هر پرسشى ، در جواب هر فحش و ناسزايى فصلى از آنچه روى داده بود مى گفتند و گوشه اى از تاريخ شهادت امام عليه السلام را روشن مى ساختند از اينروى بود كه در همان روز اول ورود به كوفه سه نفر از بانوان اهل بيت خطبه خواندند و به اين فكر هم نيفتادند كه چون امام چهارم عليه السلام در ميان اسيران است و با مردم كوفه و ابن زياد سخن خواهد گفت ديگر نيازى به سخن گفتن ما نيست ، هر كدام كه فرصتى به دست آورد از هر چند ميان كجاوه ، صدا بلند كرد و مردمى اغفال شده را در جريان صحيح حادثه گذاشت . البته گويندگان اهل بيت از گفتارهاى خود به اين نتيجه نرسيدند كه همان روز و همان ساعت آزاد شوند و راه مدينه را در پيش گيرند و قطعا چنين نتيجه اى را هم در نظر نداشتند و صلاحشان هم نبود كه از آنجا به مدينه بازگردند و بسيار لازم بود كه تا مركز خلافت اسلامى يعنى دمشق به هر وضعى كه هست خود را برسانند. پيمودن اين راه از كوفه تا دمشق هر چند به عنوان اسيرى و هر چند زير زنجير براى امام چهارم عليه السلام قابل تحمل بود، امام تحريف شدن تاريخ عاشورا و بى اثر ماندن شهادت امام حسين را نمى توانست و نمى بايست تحمل كند.
بنظر مى آيد كه امام چهارم عليه السلام و بانوان اهل بيت موقعى كه فكرشان آسوده شد و از پريشانى و اضطراب خاطر بيرون آمدند كه چند روزى در مركز خلافت ماندند و سخنان خود را گفتند و مردم شام را هم از اشتباه در آوردند و كارى كردند كه اگر تاريخ نويسى در شام هم مى خواست جريان واقعه كربلا را بنويسد جز آنچه طبرى و مفيد و ابو الفرج اصفهانى نوشته اند نمى توانست نوشت ، در آن روز بود كه اهل بيت مى توانستند به بازگشت خويش علاقه مند باشند و راه مدينه را با خاطرى آسوده در پيش گيرند، داغدار بودند با گريه و شيون به مدينه درآمدند و شهر مدينه را منقلب كردند، اما از نظر هدف فكرشان آسوده بود و ديگر نگران آن نبودند كه تا فردا جريان عاشورا را به چه صورتى بنويسند، و قيام ابا عبدالله را چگونه توجيه كنند و تاريخ پر افتخار انقلاب و نهضت امام حسين عليه السلام را به چه وضعى تحريف كنند و با چه افسانه ها و دروغ پردازى ها ذهن مردم ساده لوح را مشوب سازند، از اين جهت اهل بيت عصمت و طهارت كاملا آسوده خاطر بودند، و نيك مى دانستند كه گفتنى ها بيان شد و جزئيات واقعه كربلا امروز در سينه هاى مردم و فرداى نزديك در صفحات تاريخ اسلام به صورتى ثبت شد كه هيچ راهى به تحريف و تغيير و پس و پيش ‍ كردن و كم و زياد كردن آن نيست .

فداكارى از سپاه دشمن

فداكارى از سپاه دشمن  
چهارمين بانويى را كه در جريان عصر عاشورا مى توان نام برد و او را هم در نشان دادن قيافه واقعى صحنه عاشورا مقامى داشت شامخ و با سخنى كوتاه توانست فصلى بسيار حساس از ناجوانمردى دشمن را در تاريخ منعكس كند زنى است از قبيله بكر بن وائل كه همراه شوهرش در سپاه ابن سعد بود، اما هنگامى كه ديد سپاهيان كوفه به خيمه گاه ريخته اند و حتى جامه بانوان را به غارت مى برند شمشيرى برداشت و رو به خيمه گاه ابا عبدالله عليه السلام نهاد و فرياد كرد كه اى آل بكر بن وائل شما زنده ايد و اينان خيمه هاى دختران رسول خدا را غارت مى كنند لا حكم الا لله ، بياييد و به خاطر رسول خدا خونخواهى كنيد اين زن با همين سخنان كوتاه خود نشان داد كه كار هرزگى دشمن به كجا رسيده و گويى هنوز ناله او بر در خيمه هاى ابا عبدالله بلند است .

زينب دختر امير مومنان عليه السلام

زينب دختر امير مومنان عليه السلام  
در بررسى تاريخ عاشورا به نام اين گونه زنان بزرگوار كه با كمال اخلاص به يارى حق و اهل حق برخاسته اند مى رسيم و منحصر به اين چهار نفر نيستند، ولى چنان كه مقام هيچ يك از شهداى بنى هاشم و غير بنى هاشم با همه جلالت قدر و بزرگوارى و فداكارى كه از خود نشان داده اند به مقام امام عليه السلام كه رهبر اين انقلاب بود نمى رسد، مقام هيچ يك از اين زنان بزرگوار كه در جريان شهادت يا اسيرى منشاء اثر بوده اند و هر كدام ناحيه اى از اين فاجعه را رهبرى كرده اند به مقام دختر بزرگ امير المومنين زينب عليها السلام نمى رسيد، او است كه توانست به راستى در جريان اسيرى جاى برادر خود را بگيرد و همان برنامه را كه برادرش به جمله زنده هيهات منا الذله يعنى خوارى و زبونى از ما اهل بيت به دور است تا ساعت شهادت دنبال كرد، از عصر عاشورا تا ورود به مدينه به كار برد و حق تربيت هاى مادر خود فاطمه عليها السلام را ادا كرده ، از دختر امير المومنين جز اين انتظار نمى رفت او بايد در راه دين چنان شكيبا باشد كه مادرش ‍ فاطمه و مادر بزرگش خديجه عليهما السلام شكيبا بودند.
خديجه كبرى پيش از همه كس به رسول خدا ايمان آورد و بيش از همه در راه پيشرفت دعوت وى فداكارى كرد و در حدود ده سال تمام يعنى از اول بعثت تا سال دهم كه وفات كرد در همه مشكلات و محنت هاى رسول خدا همدم و همراه وى بود، و زينب كبرى دختر زاده ، همان خديجه و راهى كه حسين بن على عليه السلام در پيش گرفته ، ترويج دين و احياى دعوت رسول خداست ؟ اگر بنا باشد در راه دين مبين اسلام و قرآن مجيد زنان به اسيرى بروند و به اين بهانه در بازارها و معابر با مردم سخن بگويند و تبليغات نارواى دشمنان را بر باد دهند و مردم را به حقيقت امر آشنا سازند، چه كسى سزاوارتر از دختر امير المومنين است كه فداكارى را از بزرگترين بانوى فداكار اسلام ، خديجه كبرى و بزرگترين حامى رسول خدا، حضرت ابو طالب به ميراث برده باشد، هم دختر على بن ابى طالب عليه السلام و هم دختر زاده خديجه كبرى زينب كبرى در بازار كوفه خطبه اى ايراد كرد، و چون پدرش امير المومنين داد سخن داد، گويى با زبان امير المومنين عليه السلام سخن مى گفت ، مردم را با اشاره اى آرام ساخت و نفس ها را در سينه حبس كرد و همهمه را فرو خواباند.

در مجلس ابن زياد

در مجلس ابن زياد  
احمد بن ابى طاهر بغدادى متوفى سال 280 هجرى در كتاب بلاغات النساء براى اين خطبه سه روايت دارد و يكى از آنها به امام جعفر صادق عليه السلام مى رسد خواهرش ام كلثوم (1) نيز در بازار كوفه خطبه اى ايراد كرد و هر دو خواهر اهل كوفه را سخت ملامت كردند و مردم را منقلب و متاثر ساختند اشك ها جارى شد و ناله ها از سينه ها برآمد فاطمه دختر امام نيز در بازار كوفه خطبه خواند و با مردم سخن گفت و آنان را به اشتباهى كه كردند و بدبختى و بيچارگى كه بدان گرفتار شدند توجه داد، كار اهل بيت در بازار كوفه به انجام رسيد و فرصت سخن گفتن در مجلس ابن زياد به دست ايشان آمد، دختر امير المومنين با لباس بسيار ساده وارد مجلس شد و در حالى كه كنيزان اطراف او را گرفته بودند در گوشه اى از قصر نشست ، ابن زياد پرسيد كه اين زن گوشه گير كه با كنيزان خود به كنارى رفت كيست ؟ كسى به او جواب نداد بار ديگر سوال كرد، يكى از كنيزان حضرت زينب گفت اين زينب است و دختر فاطمه دختر رسول خداست .
اينجا وظيفه اى بسيار سنگين و مهم بر عهده زينب عليهم السلام است ، بايد هم خود را ضبط كند و شكيبايى را از دست ندهد و هم پاسخ ابن زياد را بگويد و به او مجال ندهد كه امر را بر مردم مشتبه سازد، ابن زياد گفت خدا را شكر مى كنم كه شما را رسوا كرد و شما را كشت و دروغ تازه شما را برملا ساخت ، ابن زياد اين سخن كفرآميز را از روى غرور و مستى پيروزى گفت وگرنه بنى هاشم چه دروغ تازه اى گفته بودند، آيا دروغ تازه ايشان اين بود كه مى گفتند محمد رسول الله ؟ يا جز اين دروغى گفته بودند، بهر جهت زينب كبرى بيدرنگ در پاسخ ابن زياد گفت الحمدالله الذى اكرمنا بنيه محمد صلى الله عليه و آله و طهرنا من الرحمن تطهيرا، انما يفتضح الفاسق و يكذب الفاجر و هو غيرنا، و الحمدالله يعنى شكر خدا را كه ما را به پيامبر خود محمد سر فراز كرد و ما را از پليدى بركنار داشت ، اينكه گفتى ما رسوا شده ايم رسوايى براى مردم فاسق است ، و اينكه گفتى ما دروغ گفته ايم ، دروغگويى كار مردم نابكار است و فاسق و نابكار ديگرانند نه ما و باز هم خدا را شكر.
پاسخ دندان شكن به ابن زياد  
با اين جواب دندان شكن دختر امير المومنين ، باز ابن زياد گفت ديدى خدا با خانواده شما چه كرد؟ گويا ابن زياد مى خواست با اين سخن دختر امير المومنين را به ياد كشته هاى دو روز پيش آورد و او را منقلب كند باشد كه سخنى مطابق ميل او بگويد يا از در زارى و التماس درآيد، غافل از آنكه اينان در كار خود نيك هشيارند و كلمه اى بر خلاف آنچه شايسته آنها است نگفته اند و نخواهند گفت و آنچه مى گويند روى حساب و در راه تامين همان هدفى است كه دارند.
زينب در جواب ابن زياد كه سوال كرد ديدى خدا با خانواده ات چه كرد، فرمود كتب الله عليهم القتل فبروزا الى مضاجعهم ، و سيجمع الله بينك و بينهم فتحاجون اليه و تخاصمون عنده (2) يعنى كار تازه اى روى نداده اينان شهداى خانواده ما، كسانى بودند كه خدا شهادت را براى ايشان مقدر كرد و آنها هم به اين سعادت رسيدند و به راه شهادت رفتند، اما به زودى روزى خواهد رسيد كه خدا تو و آنان را براى حسابرسى فرا خواند و آنجا با هم درافتيد و چون و چرا كنيد. ابن زياد چنان ناراحت شد و خشم گرفت كه اگر عمرو بن حريث او را ملامت نمى كرد شايد فرمان قتل خواهر امام عليه السلام را صادر مى كرد، اما چه فايده زينب حرف خود را گفت و كار خود را كرد و فاسق و فاجر را شناساند و اهل بيت عصمت و طهارت را معرفى كرد.
_______________________________
1- اين ام كلثوم دختر امير المومنين است اما نه از حضرت زهراء ، ام كلثوم كه نامش زينب صغرى است او از حضرت زهرا عليها السلام است و بنابر روايت كلينى و شيخ طوسى و مرحوم طبرسى عمر بن خطاب او را به فشار و كشمكش زيادى در زمان خلافتش به تزويج خود درآورد و بعد از او در مدينه در اثر آوار از دنيا رفت ، و اين ام كلثوم را كه در كربلا حاضر بود ام كلثوم صغرى گويند و مادرش ‍ ام ولد است .
2- امالى صديق ، ص 165، مجلس 31.

در مجلس يزيد

در مجلس يزيد  
يك ماه يا بيشتر از اين مجلس گذشت ، و مجلسى از اين مهم تر و حساس تر به دست دختر امير المومنين آمد، آنجا نيز وظيفه داشت كه سخن بگويد و بيش از پيش صريح و روشن صحبت كند و به همان نسبتى كه مردم شام از مردم كوفه در اشتباه و از شناسايى اهل بيت بيگانه بودند در بيان مطلب و شناساندن اهل بيت پافشارى كند و اصرار ورزد، اين مجلس مهم در مركز خلافت اسلامى آن روز يعنى شهر دمشق تشكيل شده بود. در اين مجلس ‍ هم زينب كبرى خطبه خواند و سخن گفت و اين خطبه را هم احمد بن ابى طاهر بغدادى در كتاب بلاغات النساء ذكر كرده مى گويد كه چون چشم يزيد به اسيران اهل بيت افتاد و آنان را پيش روى خود ايستاده ديد دستور داد تا سر امام را در ميان طشتى نهادند و با چوبى كه در دست داشت به دندان هاى امام مى زد و ضمن اشعارى چنين مى گفت :
كاش پدران من كه در بدر كشته شدند امروز مى بودند و اين وضع آل محمد را مى ديدند و صدا به شادى بلند مى كردند و مى گفتند يزيد دست تو درد نكند و از پدران خود نباشم اگر كارهاى محمد را از فرزندان او انتقام نگيرم ، حال كه سخن به اينجا كشيده و يزيد اگر تا حال با امام حسين عليه السلام طرف بود و با او جنگ مى كرد اكنون با شخص پيغمبر طرف شده ! و به جنگ با او برخاسته و در مقام كينه جويى با رسول خدا برآمده آيا زينب كبرى حق دارد گفته هاى او را ناشنيده بگيرد و كارهاى او را ناديده تصور كند و در مقابل كسى كه هم خود را جانشين پيغمبر مى داند به عنوان جانشينى او حكومت مى كند و هم از پيغمبر انتقام كارهاى او را مى كشد و به جاى آن كه پيغمبر مشركان مكه را در جنگ بدر كشته ، بزرگترين خدا شناسان اسلام را مى كشد و اينان را به جاى آنان حساب مى كند، در مقابل يزيد سكوت كند و چيزى نگويد و مردم شام هم همان چه را يزيد گفت به عنوان حرف حساب و قابل قبول بپذيرند و به آن معتقد باشند؟

زينب (س ) سكوت نمى كند

زينب (س ) سكوت نمى كند  
ظاهرا زينب كبرى (س ) نمى توانست در اينجا سكوت كند و آن چه را گفت از نظر انجام وظيفه گفت و خدا هم گفتار او را حفظ كرد، و در اواخر قرن سوم هجرى در يكى از كتابهاى نفيس اسلامى و بعدها در كتابهاى ديگر نوشته شد و صداى سخن گفتن يك زن اسير و داغدار در مقابل دشمنى صاحب قدرت و مغرور آنهم با آن صراحت و شجاعت و بى باكى براى هميشه در تاريخ اسلام منعكس گشت چنان كه هيچ قدرتى نمى تواند صداى زينب (س ) را خاموش كند و سخنان او را كه در تاريخ اسلام جاى خود را باز كرده از ياد مسلمانان جهان ببرد و يا آنها را تحريف كند و به جاى آنها كلماتى در تجليل و تكريم و اظهار كوچكى و عذرخواهى نزد يزيد بگذارد نه نهج البلاغه على را مى توان در دنيا عوض كرد، و نه صحيفه سجاديه امام چهارم عليه السلام را، و نه خطبه هاى بين راه و روز عاشوراى امام حسين عليه السلام را، و نه خطبه هاى امام چهارم و زينب كبرى و ام كلثوم و فاطمه بنت الحسين عليهم السلام در كوفه و شام و مدينه را تا روزى كه كتابخانه اى در دنيا وجود دارد، اين گفتارها زنده و جاويد است و قابل تحريف نيست و نمى توان يك كلمه از آن كم و يا كلمه اى بر آنها افزود، خدا نه تنها قرآن مجيد را از تحريف حفظ كرده و مى كند، بلكه در سايه قرآن بسيارى از استاد مذهبى همين وضعيت را پيدا كرده و كارش از آن كه تحريف شود يا كم و زياد گردد گذشته است و بر اين نعمت پروردگار بايد شكرگزار بود.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page